هوشمندانهترین راز کتابهای هری پاتر که از چشم بینندگان فیلمها دور ماند
در میان تمام بحثها و هیجانات پیرامون ساخت سریال جدید هری پاتر، یک ویژگی منحصربهفرد و هوشمندانه در کتابها وجود دارد که تقریباً هیچکس به آن اشاره نمیکند. همه ما میدانیم که بازسازی آینده شبکه اچبیاو (HBO) فرصتی طلایی است تا تمام جزئیاتی که فیلمهای سینمایی به دلیل محدودیت زمانی از قلم انداختند، به داستان بازگردند. شخصیتها و رویدادهای حذفشده احیا خواهند شد، اما پتانسیل این بازسازی فراتر از اینهاست.
تجربه ثابت کرده است (شاید به لطف موفقیت سریال بازی تاج و تخت) که قالب بلند و سریالی تلویزیون، بستر بسیار مناسبتری برای جان بخشیدن به دنیاهای فانتزی و پیچیده کتابهاست. اگر دهه ۲۰۰۰ دوران تبدیل کتابهای محبوب به فیلمهای سینمایی بود، دهه ۲۰۲۰ بیتردید عصر اقتباسهای سریالی خواهد بود. این یعنی تمام آن کمبودهایی که همیشه از آنها در فیلمهای هری پاتر گله داشتیم، سرانجام فرصت دیده شدن پیدا میکنند.
من هم، مانند میلیونها طرفدار دیگر، بیصبرانه منتظر تماشای روایتی عمیقتر و پرجزئیاتتر از داستان هری هستم. البته نمیتوان انکار کرد که برخی از جنبههای کتاب، مانند غرق شدن در افکار و مونولوگهای درونی هری، هرگز به طور کامل در یک مدیوم بصری قابل بازسازی نیست. با این حال، یک عنصر ساختاری بینظیر در کتابها پنهان است که سریال جدید اچبیاو نهتنها میتواند، بلکه باید آن را به تصویر بکشد.
سریال هری پاتر و فرصت احیای یک شاهکار ساختاری
یکی از شگفتانگیزترین حقایق درباره کتابهای هری پاتر، استفاده از یک ساختار متقاطع (chiastic structure) در روایت داستان است. این تکنیک آنقدر ظریف در تار و پود قصه تنیده شده که شاید در نگاه اول متوجه آن نشوید، اما به محض کشف آن، جزئیات درخشان و جدیدی را در هر بار خواندن پیدا خواهید کرد. کیاسموس (chiasmus) یک آرایه ادبی است که در آن، مفاهیم و عناصر داستانی به صورت معکوس تکرار میشوند. در دنیای هری پاتر، این الگو به این معناست که خط داستانی پس از کتاب چهارم، به شکلی آینهوار شروع به بازتاب دادن خود میکند.
شاید کمی پیچیده به نظر برسد، اما با یک مثال ساده روشن میشود. کتاب جام آتش نقطه مرکزی و محور تقارن این مجموعه است؛ سه کتاب قبل از آن قرار دارد و سه کتاب بعد از آن. حال تصور کنید که کل داستان هفتجلدی را از وسط، یعنی از روی کتاب چهارم، تا میزنیم. با این کار، خواهید دید که چگونه مفاهیم، شخصیتها و رویدادهای سه کتاب پایانی، بازتابی دقیق از سه کتاب ابتدایی هستند.
نگاهی دقیقتر به ساختار متقاطع هری پاتر
عنوان کتاب | کتاب متقارن | شخصیتهای کانونی | مضامین و عناصر تکرارشونده |
هری پاتر و سنگ جادو (۱) | هری پاتر و یادگاران مرگ (۷) | سیوروس اسنیپ، لیلی پاتر | جاودانگی در برابر پذیرش مرگ، وفاداری چوبدستی، خاموشکن، اولین گوی زرین هری، شنل نامرئیکننده، جادوی محافظت مادر، گودریک هالو |
هری پاتر و تالار اسرار (۲) | هری پاتر و شاهزاده دورگه (۶) | دراکو مالفوی، تام ریدل جوان، جینی ویزلی | جانپیچها، کمد ناپدیدکننده، آراگوگ، دفتر خاطرات تام ریدل/کتاب شاهزاده دورگه، دست افتخار، میرتل گریان، بورگین و برکس، گردنبند نفرینشده، حملات به اعضای هاگوارتز |
هری پاتر و زندانی آزکابان (۳) | هری پاتر و محفل ققنوس (۵) | سیریوس بلک، جیمز پاتر | گروه غارتگران، نفوذ وزارت سحر و جادو، ناکارآمدی دولت، فرار از آزکابان، پیشگوییهای پروفسور تریلانی، حملات دیوانهسازها، جادوی سپر مدافع |
هری پاتر و جام آتش (۴) | محور تقارن | هری و ولدمورت | ترکیبی از تمام عناصر دیگر کتابها، آغاز کیاسموس با طلسم پریوری اینکانتاتم (Priori Incantatum) |
جدول بالا تنها نمونهای از این تقارن شگفتانگیز است. برای مثال، در کتاب اول و هفتم، هری تا آخرین لحظه اسنیپ را یک خائن میپندارد، اما در نهایت میفهمد که او همیشه محافظش بوده است. در کتاب دوم، هری با اولین جانپیچ (دفترچه خاطرات) روبرو میشود و در کتاب ششم، مفهوم جانپیچها برای او آشکار میشود. در کتاب سوم، او پدرخوانده خود سیریوس بلک را پیدا میکند و در کتاب پنجم، او را از دست میدهد.
این فهرست تنها بخش کوچکی از این بازتابهای هوشمندانه است و با هر بار بازخوانی کتابها، میتوان موارد بیشتری را کشف کرد. فیلمها برخی از این موارد را به تصویر کشیدند، اما هرگز نتوانستند این حس را منتقل کنند که این تشابهها چیزی فراتر از تصادف هستند. سریال هری پاتر اما این فرصت را دارد که این نبوغ ساختاری را به طور کامل به نمایش بگذارد.
بزرگترین غفلت فیلمها: نابودی مهمترین لحظه در جام آتش
جام آتش، با اینکه در این ساختار متقارن همتایی ندارد، اما حیاتیترین نقش را در شکلگیری آن ایفا میکند. در این کتاب، یک طلسم و پدیده جادویی به نام «پریوری اینکانتاتم» معرفی میشود. این طلسم وقتی اجرا شود (مانند کاری که در جام جهانی کوییدیچ انجام شد)، باعث میشود یک چوبدستی آخرین جادوهای خود را به ترتیب معکوس نمایش دهد. این الگو برایتان آشنا نیست؟
جی. کی. رولینگ با هوشمندی تمام، این مفهوم ادبی (کیاسموس) را به یک طلسم واقعی در دنیای جادوگری تبدیل کرد تا ساختار آینهای داستان خود را آغاز کند. در انتهای جام آتش، وقتی چوبدستیهای برادر هری و ولدمورت به هم متصل میشوند، پدیده پریوری اینکانتاتم رخ میدهد. درست مانند خود طلسم، این پدیده باعث میشود اشباح قربانیان ولدمورت به ترتیب معکوس از نوک چوبدستی او ظاهر شوند.
این لحظه جادویی و مرموز، نهتنها یک نقطه عطف در داستان است، بلکه به صورت نمادین، کلیدواژه شروع بازتاب معکوس در کتابهاست. از این نقطه به بعد است که کتاب پنجم شروع به بازتاب مفاهیم کتاب سوم میکند، کتاب ششم آینه کتاب دوم میشود و الی آخر. یک طراحی روایی بینهایت هوشمندانه.
متأسفانه، فیلمها این لحظه کلیدی را به طور کامل نابود کردند. نه تنها طلسم پریوری اینکانتاتم و کارکرد آن هرگز به درستی توضیح داده نشد، بلکه پدیده اتصال چوبدستیها در قبرستان نیز مبهم باقی ماند. بدتر از آن، فیلمها این اتصال خاص را در دوئلهای دیگر نیز به اشتباه نشان دادند، در حالی که این پدیده فقط برای چوبدستیهای برادر رخ میدهد. این تغییر، ستون فقرات ساختار متقاطع هری پاتر را شکست.
چرا این ساختار متقارن تا این حد برای داستان اهمیت دارد؟
میتوان سالها از کتابها و فیلمهای هری پاتر لذت برد، بدون آنکه از این ساختار پیچیده آگاه بود. درک این تقارن برای لذت بردن از ماجراهای هری الزامی نیست و شاید در نگاه اول، عامل تعیینکنندهای برای موفقیت سریال جدید به نظر نرسد. با این حال، من اصرار دارم که وفاداری به این ساختار، به مزیت رقابتی بزرگ این بازسازی تبدیل خواهد شد.
داستان هری پاتر، قصه سرنوشت است. قصهای درباره اینکه چگونه عشق، حقیقت و شجاعت، ما را به همان نقطهای میرسانند که مقدر شده است. ساختار متقاطع، این مضامین را به شکلی استادانه برجسته میکند.
فیلمها شاید جنبههای شاعرانه و آشکار داستان را به تصویر کشیده باشند، اما در نهایت، بیشتر بر جنبههای هیجانی و بصری جادو تمرکز کردند. داستان در این فرآیند سادهسازی شد و آن تعادل روایی عمیق و دایرهوار از بین رفت. داستان هری پاتر، قصه سرنوشت است. قصهای درباره اینکه چگونه عشق، حقیقت و شجاعت، ما را به همان نقطهای میرسانند که مقدر شده است. ساختار متقاطع، این مضامین را به شکلی استادانه برجسته میکند.
سریال جدید هری پاتر این فرصت را دارد که چیزی فراتر از یک سرگرمی بصری باشد؛ میتواند به ادبیات بصری تبدیل شود. تماشای آن باید لحظاتی سرشار از کشف برای بیننده به همراه داشته باشد؛ از درک اینکه چگونه جستجوی جانپیچها در یادگاران مرگ، بازتابی مستقیم از عبور از هفت مانع در سنگ جادو است، تا مشاهده تقارن در قوس شخصیتی دراکو مالفوی میان کتاب دوم و ششم. این همان هارمونی نمادین و تقارن روایی است که مخاطبان تلویزیون شایسته تجربه کردن آن هستند.
منبع: screenrant
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات