بازآفرینی دنیای هری پاتر برای نسل جدید، پروژهای بسیار جاهطلبانه است. نوستالژی قدرتمندی که هم کتابها و هم مجموعه فیلمهای سینمایی را احاطه کرده، رقابت را برای هر اقتباس جدیدی دشوار میکند. عبور از سد بلند فیلمها که همچنان در اوج محبوبیت قرار دارند، چالشی بزرگ است. اما موفقیت این سریال تنها به «بهتر بودن» خلاصه نمیشود، بلکه به «چگونگی» و «چرایی» رویکرد آن بستگی دارد. سریال جدید از یک سو باید به نوستالژی طرفداران فیلمها پاسخ دهد و از سوی دیگر، تلاش میکند تا وفاداری عمیقتری به منبع اصلی یعنی کتابها داشته باشد.
ایجاد تعادل میان این دو هدف، و در عین حال پیدا کردن یک هویت مستقل، کلید موفقیت است. باید یک دلیل خلاقانه و قانعکننده برای وجود این سریال در کنار رمانها و فیلمها وجود داشته باشد. اگرچه پایبندی بیشتر به جزئیات کتاب بخشی از این دلیل است، اما نوآوری و جسارت در روایت، بخش حیاتی دیگر آن است. این نوآوری را میتوان در تصمیم سازندگان برای گسترش داستان آلبوس دامبلدور و نیکولاس فلامل مشاهده کرد. تصاویر منتشر شده از پشت صحنه، این دو شخصیت را به همراه پرنل، همسر فلامل، در صحنههایی نشان میدهد که نه در فیلمها و نه حتی در صفحات کتابها وجود خارجی ندارند.
بازسازی هری پاتر به صحنههایی فراتر از کتاب نیاز دارد
تا به امروز، بیشتر تغییرات اعلامشده در سریال، در جهت همسویی با کتابها بوده است؛ از جمله بازگرداندن شخصیتهای محبوبی مانند روح مزاحم پیوز (Peeves) و پروفسور بینز (Professor Binns) که از فیلمها حذف شده بودند، یا نمایش صحنههایی مانند واکنش دنیای جادوگری به سقوط لرد ولدمورت در ابتدای داستان. اما صحنه مربوط به دامبلدور و فلامل یک گام کاملاً متفاوت و جسورانه است. این صحنه مستقیماً از کتاب اقتباس نشده، اما بر پایه روابط و داستانهایی بنا شده که در جهان هری پاتر ریشه دارند.
ما میدانیم که دامبلدور و فلامل رابطهای دوستانه و طولانی داشتهاند و در طول داستان کتاب اول، درباره سنگ جادو با یکدیگر در ارتباط بودهاند. بنابراین، نمایش دیداری این رابطه یک توسعه منطقی و هوشمندانه است. این صحنه میتواند لحظه سپردن سنگ به دامبلدور یا گفتگوی آنها پس از نابودی آن را به تصویر بکشد. در هر صورت، این فرصتی مغتنم است تا به جهان داستان عمق بیشتری بخشیده شود و ما بتوانیم دامبلدور را در فضایی خارج از هاگوارتز و دور از نگاه هری ببینیم؛ چیزی که بهندرت در داستان اصلی اتفاق میافتد.
این رویکرد نه تنها به پرداخت بهتر شخصیتها کمک میکند، بلکه راهکاری عالی برای پر کردن زمان بیشتر در قالب یک سریال است. اگرچه داستانهای کتاب بهاندازه کافی غنی هستند، اما فصلهای ابتدایی فضای مناسبی برای افزودن چنین صحنههایی دارند. حتی فیلمهای آخر نیز دست به چنین کاری زدند؛ برای مثال، صحنه رقص هری و هرماینی در فیلم یادگاران مرگ – قسمت اول (The Deathly Hallows Part 1)، که در کتاب وجود نداشت، به یکی از بهیادماندنیترین لحظات شخصیتی آن دو تبدیل شد. اگر سریال جدید بتواند چنین لحظاتی را هوشمندانه خلق کند، باید از آن استقبال کرد.
این دقیقاً همان نوع گسترشی است که سریال به آن نیاز دارد؛ تغییری که صرفاً برای پر کردن زمان نیست، بلکه با منطق داستان و شخصیتها همخوانی دارد و آنها را غنیتر میکند. این بازسازی باید حس تازگی و اصالت داشته باشد و دلایلی منحصربهفرد برای تماشای دوباره این داستان در یک رسانه جدید به مخاطب ارائه دهد، نه اینکه تنها به بازگویی فیلمها با چند صحنه اضافی از کتاب اکتفا کند. بهعنوان یک طرفدار، من مشتاق غافلگیری هستم؛ میخواهم جنبههایی از داستان را ببینم که همیشه دربارهشان کنجکاو بودم یا حتی هرگز به آنها فکر نکرده بودم. این تغییر نشان میدهد که سازندگان تنها به دنبال یک بازگویی وفادارانه نیستند، بلکه میخواهند به این جهان غنی، شاخ و برگ بیشتری بدهند و این گامی امیدوارکننده در مسیری درست است.
مجموعه تلویزیونی هری پاتر هماکنون در حال تولید است و انتظار میرود در سال ۲۰۲۷ از شبکههای HBO و HBO Max پخش شود.
منبع: comicbook
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات