نگاهی به انیمیشن Inside Out 2 | اگر احساسات احساس داشتند چه میشد؟
قسمت اول این انمیشن را دیدهاید؟ انیمیشن درونبیرون ۱ را پیکسار سال ۲۰۱۵ عرضه کرد. این انیمیشن که سروصدای زیادی بهپا کرد و خیلیها دوستش داشتند. اصلا برای همین است که بعد از حدود ۹ سال دنباله آن ساخته شد و خبرهایی از ساخت سریالش هم به گوش میرسد.
اگر انیمیشن اول را دیده باشید، شاید این سوال ذهن شما را هم مشغول کرده باشد: آیا احساساتی که شخصیت گرفتهاند و در ذهن قهرمان قصه بالا و پایین میپرند استعارهای از رشد اند؟ یا شاید هرکدام از این کاراکترهای دوستداشتنی گاهی کنترل را به دست میگیرند و رایلی را به سمتی هدایت میکنند. یا انگار او رباتی است در ظاهر دختری ۱۳ ساله و کنترل همهچیز در دست احساسی است که کنسول را دست گرفته؟
داستان انیمیشن Inside Out 2 چیست؟
درون بیرون ۱ فیلمی جذاب و البته پرجنبوجوش است که در آن میبینید چطور رایلی تلاش میکند با تغییر محل زندگیش از مینهسوتا به سانفرانسیسکو کنار بیاید. به انتهای فیلم که میرسید کاملا مطمئن میشوید که حدس اول درست است. اما دنباله فیلم؟! جواب به این یکی واقعا سخت است. فیلم براساس همان فرضیه اول پیش میرود. ذهن مثل دنیایی رنگارنگ به تصویر کشیده میشود که در آن دنیای درونی فرد را میبینید و البته همهچیز کمکم عجیب میشود.
شما و ما میدانیم که دنیای واقعی وجود دارد. در این دنیای واقعی رایلی با دوتا از بهترین دوستهایش در اردوگاهی تابستانی شرکت میکند و مهارتهایش را در هاکی محک میزند. بهعلاوه، او دوران سختی را هم میگذراند. در کنار این دنیا، دنیای ذهنی رایلی وجود دارد. اما به نظر میرسد جهان ذهنی به جای آنکه داستان رایلی را تقویت کند، بر آن مسلط میشود. شخصیتها و عناصر جدیدی به این جهان ذهنی اضافه شدهاند و استعارهای که برای جانبخشی به دنیای ذهنی استفاده شده بود بیش از حد گسترده میشود. بنابراین، هدف اصلی که بازنمایی روان کسی مثل رایلی است در دریایی از المانهای مختلف گم میشود.
رویکرد جدید پیکسار در ساخت انیمیشن چیست؟
به نظر میرسد پیکسار جدیدی که این روزها با آن مواجهیم همان چیزی است که در Inside Out 2 میبینیم. اخیرا پیت داکتر (Pete Docter) مدیر تیم خلاقیت پیکسار با بلومبرگ مصاحبه داشت و در آن گفت: «فیلمهای این استودیو بیشتر از آنکه تحت تاثیر کاتارسیس کارگردانها باشند باید بیشتر از تجربیات مشترک بگویند.» این جمله سرتیتر خبرها شد. بسیاری برداشتشان این بود که منظور او تلاشهای اخیر استودیو برای ساختن شخصیتهای متفاوت و رفتن سراغ سازندگان متنوع است. اما به نظر میرسد چیز دیگری حذف شده.
با توجه به چیزی که در درون بیرون ۲ میبینیم، میتوان گفت در واقع آنها اجازه دادند رویکردی مناسبتر برای بازاریابی و چیزیکه بیشتر مناسب کودکان باشد جای واقعیت درباره احساسات و عواطف را بگیرد. پیکسار همیشه روی طنابی باریک قدم برمیداشته. فیلمهای آنها معمولا ویژگیهایی داشتند که هم برای کودکان جذاب بود و هم برای بزرگسالان. حتی شاید از بعضی فیلمها بزرگترها بیشتر لذت میبردند. خلاصه که تعادلی بین عناصر مختلف وجود داشت که نه فیلم خیلی بچگانه شود و نه مخصوص بزرگترها. اما به نظر میرسد در Inside Out 2 این تعادل از دست رفته است.
عواطف عروسکی
شادی، غم، خشم، ترس و انزجار انگار کمی دستوپاچلفتی هستند. از نظر ظاهری حالتی عروسکی و شبیه به ماپت دارند که در این فیلم باتوجه به حالت موها و تار بودن خطوط اطراف بدنشان بیشتر به چشم میآید. این موضوع حتی درباره احساسات جدیدی که ناگهان سر میرسد و بر قبلیها مسلط میشود بیشتر هم به چشم میآید. اضطراب، حسادت که مثل دستیار کوچک اوست، خجالت بزرگ و صورتیرنگ که همیشه در هودیش قایم میشود و ملال که بیحال روی تلفنش خم میشود. غیر از اضطراب بقیه گروه درست معرفی نمیشوند. به خصوص حسادت که کاملا مورد بیتوجهی قرار گرفته. البته که آنها رنگارنگ و بامزهاند و محصولات خوبی برای فروش محسوب میشود و میتوانند بار دیگر احساسات اصلی رایلی از مرکز فرماندهی بیرون کنند!
بیشتر بخوانید: مروری بر انیمیشن پسر و مرغ ماهیخوار
فرار احساسات و افکار سرکوبشده
بسیاری از وقایعی که از سر میگذرانند، رازهای مخفی رایلی هستند که آنها را جایی در پس ذهنش چال کرده. اما بعضی از آنها میتوانند فرار کنند و در پس ذهن رایلی این طرف و آن طرف بروند. میتوان گفت این انتخاب کمریسکی برای پر کردن داستان است. در ادامه وقتی میبینیم رایلی چه تصمیماتی دارد، بیشتر متوجه میشویم که دنیای درونی چقدر در به تصویر کشیدن موقعیت ناتوان است.
رایلی دانشآموز سال اولی است و متوجه شده دوستانش، گریس و بری، در دبیرستان دیگری ثبتنام میکنند. همین هم او را از نظر روانی کمی بههم میریزد. او فکر میکند باید مربی را تحت تاثیر قرار دهد و راهش را به تیم هاکی باز کند وگرنه مجبور میشود درد منزوی شدن را بپذیرد. پس او خیلی زود دوستانش را به خاطر دخترهای بزرگتر مثل کاپیتان تیم وال اورتیز (Val Ortiz) کنار میگذارد. اینکه چطور رایلی چیزهایی که برایش بسیار ارزشمندند را بهراحتی کنار میگذارد و سعی میکند جای آنها را با چیزهای بیاهمیت پر کند دردناک و البته بسیار واقعی است. اما به اندازه کافی به این اتفاقات پرداخته نمیشود. فیلم خیلی سریع سراغ نقش اضطراب میرود و به تلاشش برای دوباره ساختن رایلی از درون میپردازد.
دنبالهسازی کیفیت را پایین میآورد؟
به جرات میتوان گفت یکی از مهمترین دلایل دنبالهسازی رسیدن به بیشترین سود با صرف کمترین هزینه و ریسک است. وقتی داستان موفقی مثل درون بیرون دارید، یعنی همه بینندههای قسمت اول، خریداران بلیت بالقوه قسمت دوم خواهند بود. از طرفی حتی لازم نیست داستان از صفر نوشته و ساخته شود. کافی است از مواد اولیه حاضر و آماده استفاده کنید. این موضوع بهخودیخود بد نیست، اما معمولا نتیجهاش میشود اثری ضعیفتر.
دنبالهسازی هم درجات مختلفی دارد. از چیزهایی که درباره درون بیرون ۲ میتوان گفت کنار گذاشتن صداپیشههای اصلی نقشهای ترس و انزجار است. آنها با صداپیشههای دیگری جایگزین شدهاند که در دسترستر یا از نظر دستمزد، مقرونبهصرفهتر بودند. این بار هم وقتی به سفر در ذهن رایلی میروید، مناظر جذاب و بازی با کلمات را میبیند. اما مثلا در Inside Out 1 شوخی کوچکی درباره دکمه قرمزی وجود داشت که رویش نوشته شده بود بلوغ (Puberty). این دقیقا چیزی است که باید در فیلم دوم به آن پرداخته میشد. اما سازندهها را به دردسر میاندازد. پیکسار اخیرا تلاش موفقی برای به نمایش در آوردن دوران آشفته بلوغ داشته که میتوانید آن را در انیمیشن قرمز شدن (Turning Red) ببینید. اما چرا درون بیرون ۲ نمیتواند از این نظر با قرمز شدن برابری کند؟ به نظر میرسد مسئله خود قالب انیمیشن است که انگار پا را از پرداختن به موضوع بلوغ فراتر گذاشته و دیگر نمیتواند آنطور که باید به همهچیز بپردازد.
جمعبندی
قبل از سرکوب احساسات قبلی، اضطراب به آنها میگوید: «زندگی رایلی به احساساتی پیچیدهتر و پختهتر از شما نیاز دارد». ما رایلی را میبینیم که تحت فشار آزاردهندهای است و تلاش میکند جزئی از جامعه اطرافش باشد. اما این احساسات جدید و به طور کلی ساختار فیلم فضای پیچیدهتر و پختهتری متناسب با وضعیت شخصیت نمیسازند. در آخر باید گفت که به نظر میرسد دنیای درونی بر داستان بیرونی غلبه کرده است. رایلی بیشتر شبیه کسی است که طبق امیالش به اینسو و آنسو کشیده میشود نه کسیکه با وضعیت دردناک نوجوانی مواجه میشود و برای پیدا کردن مسیر خودش تقلا میکند. او بیشتر شبیه عروسک است تا یک شخصیت کامل. آنهایی که نخهای عروسک را به اینطرف و آنطرف میکشند بیشتر از آنکه رنگینکمانی از احساسات سخنگو باشند، نشانهای از استودیویی اند که جادوییش را ازدست داده.
سوالات متداول:
- انیمیشن Inside Out 2 ارزش دیدن دارد؟ اگر خیلی طرفدار انیمیشن درون بیرون ۱ بودید، بد نیست که این قسمت را هم ببینید. به هرحال حالوهوای آنها بههم نزدیک است. اما این را هم بدانید که ممکن است ناامید شوید. موارد مختلفی وجود دارد که باعث میشود دنباله این داستان به اندازه انیمیشن اصلی جذاب نباشد.
- داستان انیمیشن درون بیرون ۲ درباره چیست؟ این انیمیشن دنباله قسمت اول یعنی Inside Out 1 است و به ادامه داستان رایلی و عواطفش میپردازد. در این قسمت رایلی بزرگ شده و نوجوانی است که با مسائل و احساسات جدید روبهرو میشود.
منبع: Vulture
انیمه چی ببینیم؟ | میزگیم انیمهای با @WeebHead
اگر احساسات احساسات احساسات احساسات داشتن چه میشد؟ 🤣
خوب
خوب نیست جلستره
جلستر درشکه ای🤣🤣🤣🤣
فکر کن احساسات شونم احساسات دارن ولی داره میگه بزرگ میشی همه چی اذیتت میکنه که ازت یه شخصیت بسازه
اصلا من میخوام بچه بمونم 😂😂😂
خب بنظر من اینکه رایلی شده عروسک خیمه شب بازی احساساتش کاملا عادیه. ما هم وقتی به بلوغ میرسیم یه دوره زمانی احساساتمون شیر تو شیر میشن و هر دقیقه یه ساز میزنیم و با احساس جلو میریم و کلی اشتباه میکنیم.
این وسط اضطراب نقش خیلی زیادی داشت و در دنیای واقعی هم همینطوره چون ما اضطراب بخواطر رویا رویی با واقعیت ها میگیریم
درباره خط اول اینکه آخر این انیمیشن احساسات ناخواسته همه خاطرات رو به درون باور های رایلی ریختن و ریالی خود باوری پیدا کرد یعنی احساسات رایلی بعد اون اتفاق فقط نقش تقویت رو دارن
خب بنظر من اینکه رایلی شده عروسک خیمه شب بازی احساساتش کاملا عادیه. ما هم وقتی به بلوغ میرسیم یه دوره زمانی احساساتمون شیر تو شیر میشن و هر دقیقه یه ساز میزنیم و با احساس جلو میریم و کلی اشتباه میکنیم.
من با اینکه رایلی یکجورایی مثل یک عروسک خیمه شب بازی شده موافقم و در عین حال مخالفم ! درمورد اینکه ” درون و بیرون ۲ ” قضیه ی ” بلوغ ” را به خوبی نشان نداد را قبول ندارم و بنظر یکجورایی واقعا خوب نشون داد ! همین قضیه که در همچین دورانی مردم با احساسات و تنش های درونی و ذهنی زیادی رو در رو میشن توی دنیای واقعی هم هست . شاید بهتره به اولین حرف های ” شادی ” موقع شروع ” درون و بیرون ۱ ” بیشتر توجه کنیم که میگفت:” تاحالا شده با خودتون فکر کنید که توی ذهن بقیه چی میگذره ؟ خب ، من میدونم! میدونم که توی سر ” رایلی ” چی میگذره ” ! این قضیه که توی سر آدم ها چه چیزهایی است ، چه احساسی دارند یا اینکه شخصیت شون چه جوریه توی دنیای واقعی هم کمی نامفهوم است ! ولی درون و بیرون ۱ و ۲ هردوشون یک چیزی درمورد این قضیه رو به مردم نشون دادند و اینکه ما هم دقیقا شاید ندونیم که توی سر بقیه و یا حتی خودمون چی میگذره ولی بازم خیلی جاها بر اساس طرز فکر و رفتار و ” احساسات ” جلو میریم که یکجورایی باعث میشه که انیمیشن درون و بیرون رو واقعی و در عین حال برای بعضی ها ترسناک ( منظورم کسایی است که ممکنه فکر کنند که ” یعنی ما هم مثل یک عروسک خیمه شب بازی هستیم ” ؟! است ) نشون بده ! ولی این حقیقت رو که این انیمیشن قشنگ داره یکجورایی درمورد ذهن و احساسات حقایقی رو میگه که نشون میده ” احساسات واقعا چی هستند ” رو نمیشه پنهان کرد . چیز مهم دیگری هم درمورد درون و بیرون ۲ وجود داره و اونم نشون دادن چیز مهمی به اسم ” حس هویت ” بود . رایلی که بر اساس حس هویت خودش میگفت : ” من آدم خوبی هستم ” و این درست بود . اما بعد از آمدن ” اضطراب ” او حس هویت قبلی رایلی را به پس ذهن او فرستاد و به جایش حس هویت دیگری برایش درست کرد که اولش فکر میکرد میتونه بهش کمک کنه ولی اون حس هویت درواقع داشت به رایلی این رو میگفت که : ” من کافی نیستم ” و در آخر دیدیم که با اینکه احساسات قبلی حس هویت رایلی را به اون برگرداندن باز هم نتونستن که اون حس رو دوباره کاملا در اون بهوجود بیاورند . اما دلیلش فقط حس هویت جدید و اضطراب نبود . درواقع حس هویت نه تنها از رفتار و احساسات بلکه از ” خاطرات ” فرد هم به وجود میاد . از همون اول این خاطرات رایلی بودن که در ” مرکز ریشه ” باعث شدن که رایلی بر اساس اونها حس هویت خودش رو بهوجود بیاره و حتی اضطراب هم به کمک ” خاطرات ” تونست حس هویت مورد نظر خودش رو در رایلی بهوجود بیاره . اما همانطور که در آخر دیدیم هم شادی و هم اضطراب تازه متوجه شدند که تمام این مدت همشون داشتن واقعا با رایلی مثل یک عروسک خیمه شب بازی رفتار میکردند یا بهتره اینطور بگم که اونها فکر میکردند که میتوانند خودشون برای رایلی یک شخصیت انتخاب و درست کنند اما در آخر خودشون این رو قبول کردند که : ” هیچکدوم از ما نمیتونیم تصمیم بگیریم که رایلی چه کسی میخواد باشه ” و در آخر تمام ” خاطرات حقیقی ” ( یعنی نه فقط خاطراتی که فرد میخواهد نگهدارد و بر اساس اون احساس کند که شخصیتی را دارد بلکه تمام خاطرات چه خوب و چه بدی که باعث میشوند که فرد بتونه خودش رو فراتر از اون چیزی که هست بدونه و برای بهترین خودش تلاش کنه و واقعا خودش رو بشناسه ) باهمدیگه در مرکز ریشه ” حس هویت واقعی ” رایلی را به او نشان دادند و نشون دادن که واقعا چه فردی است و تمام احساسات رایلی هم این قضیه رو قبول کردند و تصمیم گرفتند که به جای اینکه بخواهند که خودشان برای رایلی تصمیم بگیرند سعی کنند که کمک کنند تا حس هویت و شخصیت اون رشد کنه و بهترین خودش باشه و بر اساس حرف هایی که خودشون در آخر زدند و همینطور حرف شادی : ” ما عاشق دخترمونیم . این دختر ما است و ما هم عاشق هر تیکه ی شلخته ی قشنگشیم ” ! که بنظر پایان بسیار زیبایی برای این انیمیشن زیبا بود .
خوب
من میخوام فقط بچه بمونم
علاوه بر اینکه تو دوران نوجوانی احساسات کنترل زیادی روی آدم دارن ولی به دلیل اینکه رایلی یه شخصیت احساسی یا xxfx هست احساساتش کنترل بیشتری دارن و بیشتر بروز داده میشن
اشغال ترین دنباله ای که ساخته شده ولی نمیدونم چرا همه میگن خوب بود