تاریکترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: تلاش برای زنده ماندن
سریال باب اسفنجی در برخی مواقع از حریم امن خود خارج میشود و تصمیم میگیرد شخصیتها را به سفرهای دور و درازی بفرستد. در این قسمت شخصیتهای اصلی داستان در اقیانوس عظیم گم میشوند و هر یک از آنها برای زنده ماندن باید با شرایط سخت و طاقتفرسا کنار بیایند.
در یک روز گرم تابستانی در شهر بیکینی باتم، کارکنان رستوران خرچنگی بیکار نشستهاند و هیچگونه مشتری خاصی ندارند. در همین حین که کاسبی حسابی از رونق افتاده، برق هم به خاطر اینکه آقای خرچنگ قبضها را پرداخت نکرده میرود. از آنجایی که هوای داخل حسابی گرم میشود و آنها باید به فروختن همبرگر ادامه دهند یک تصمیم جالب میگیرند. آقای خرچنگ به همراه باب و اختاپوس به سمت ساحل میروند تا در آنجا همبرگر بفروشند و پول به جیب بزنند. هنگامی که این سه به ساحل میرسند به صورت شانسی سندی و پاتریک را هم میبینند.
این اتفاقات در قسمت ۱۱ از فصل ششم سریال باب اسفنجی رخ میدهد که SpongeBob vs. The Big One نام دارد. همین که پنج شخصیت مذکور در کنار ساحل جمع میشوند اتفاق عجیبی رخ میدهد. در این شرایط یک موج بزرگ در اقیانوس به وجود میآید و تمام شخصیتها را با خود میبرد. تمام اعضای گروه به جاهای ناشناختهای میروند که برای زنده ماندن باید نهایت تلاش خود را به کار بگیرند؛ حتی اگر این تلاشها برخلاف ارزشهای اخلاقی باشد.
سه شخصیت پاتریک، اختاپوس و باب اسفنجی در کنار هم سر از یک جزیره دور افتاده در میآورند که تنها ساکنین آن یک سری موجسوار هستند. آقای خرچنگ سر و کارش با شخصیت منفی فلایینگ داچمن گره میخورد و وارد ماجراهای خطرناکتری نسبت به بقیه میشود. اما سندی هم که سر از یک جزیره دور افتاده دیگر در میآورد بهتر از سایرین عمل میکند. او با استفاده از نبوغ خود دست به ساخت یک هتل پنج ستاره و چندین اختراع جدید میزند که همه آنها هیجانانگیز به نظر میرسند.
در میان این سه خط داستانی به وجود آمده ماجراهایی که باب، پاتریک و اختاپوس پشت سر میگذارند جالبتر است. این سه شخصیت برای اینکه بتوانند راهی برای فرار پیدا کنند مجبور میشوند به مرکز جزیره بروند و به دنبال یک موجسوار افسانهای به دنبال جک بگردند. هنگامی که آنها جک را میبینند چندین خبر خوب و بد از دهن وی میشنوند. به گفته این شخصیت تنها راه خروج از جزیره پشت سر گذاشتن یک موج بزرگ به نام The Big One است. این موج هرچند وقت یکبار آفتابی میشود و اگر آن را از دست بدهند باید مدتهای طولانی برای پدیدار شدن یکی دیگر منتظر بمانند. منتها موضوع این است که هیچ یک از اعضای گروه اصلا موجسواری بلد نیستند.
شاید در این قسمت از سریال باب اسفنجی اتفاقات خشن رخ ندهد یا مفهوم عمیقی پشت آن نباشد، اما بدون شک تاریک به نظر میرسد. برای انیمیشنی که با هدف مخاطب کودک ساخته شده و باید شاد و روحیهبخش باشد، روایت یک داستان بقا که در طی آن شخصیتها برای نجات جان خود دست و پا میزنند زیاد دلگرم کننده نیست. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارد.
منبع: CBR
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
نظرات