تاریکترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: ورود به دنیای کابوسوار
تنها هدف اختاپوس در این قسمت نگهداری از ساز خود است تا بتواند بهترین اجرای موسیقی ممکن را داشته باشد. اما او در این میان عجیبترین اتفاقات عمر خود را تجربه میکند و به همراه باب اسفنجی به یک دنیای کابوسوار و دیستوپیایی قدم میگذارد.
قسمت هفتم از فصل هفتم سریال SpongeBob SquarePants که Squidward in Clarinet Land نام دارد، بیشتر از اینکه تاریک و دارک باشد وجهه عجیبی دارد. منتها این عجیب بودن از حد معمول میگذرد و مانند یک کابوس ترسناک میشود. داستان این قسمت حول محور شخصیت اختاپوس میچرخد. اختاپوس میخواهد با استفاده از ساز خود یعنی کلارینت در یک نمایش اجرا کند و جلوی جمعیت سربلند شود. به همین دلیل او وسواس توصیفناپذیری روی کلارینت خویش پیدا میکند تا هیچگونه آسیب و خراشی روی آن باقی نماند.
اختاپوس کلارینت را در یک کیف مخصوص قرار میدهد تا با خیال تخت آن را جا به جا کند. منتها متاسفانه در این میان اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد و ساز شخصیت مورد بحث بیشتر از هر زمان دیگری مورد تهدید قرار میگیرد. به همین خاطر اختاپوس از آقای خرچنگ میخواهد یک جای امن برای گذاشتن کلارینت دهد تا با خیال راحت به کار کردن بپردازد. آقای خرچنگ هم صندوق مخصوص خود را در اختیار وی میگذارد که باب اسفنجی به طور مرتب داخل آن را تمیز میکند.
اما مدتی میگذرد و اختاپوس متوجه میشود که باب اسفنجی همیشه اطراف این صندوقچه است و کارهای مرموزی انجام میدهد. به همین دلیل او تصمیم میگیرد به سمت صندوقچه برود تا ببیند اوضاع از چه قرار است. هنگامی که اختاپوس به صندوقچه میرسد متوجه میشود که باب آن را به یک اتاق بزرگ تبدیل کرده و دیگر خبری از آن صندوق معمولی نیست. در ادامه اختاپوس به دنبال کلارینت خود میگردد تا بتواند آن را پیدا کند. در این میان او یک در کوچک در اتاق میبیند و تصمیم میگیرد وارد آن شود.
اما این در به هیچ وجه عادی نیست و او را به یک جنگل مرموز میبرد که سطح آن توسط کلارینتهای غولپیکر پر شده است. هنگامی که او کلارینت خود را پیدا میکند سر و کلهی یک عقاب بزرگ پیدا میشود و او را بر میدارد. این عقاب که نگهبان کلارینتها خطاب به اختاپوس میگوید که او باید برای این سازها احترام بیشتری قائل باشد و از آنجایی که این کلارینتها احساس دارند هیچکس نباید آنها را به مالکیت و بردگی خود درآورد. اختاپوس به شکل دروغین حرفهای عقاب را تایید میکند، اما او متوجه این دروغها میشود و اختاپوس بخت برگشته را میبلعد.
در ادامه اتفاقات عجیبتری رخ میدهد و در این میان اختاپوس و باب اسفنجی خود را در فضای بیکران پیدا میکنند. اختاپوس که باب را مقصر این بلایا میداند به دنبال او افتاده و به دنبال انتقام است. اما ناگهان اختاپوس از این کابوس بیرون میآید و او متوجه میشود که هیچ یک از این اتفاقات واقعی نبوده. به هر حال او باب را در صندوقچه زندانی میکند، کلارینت خود را داخل یک کیف میگذارد و راهی اجرای خود میشود. اما هنگامی که به آنجا میرسد و کیف را باز میکند تا ساز را بردارد، باب را داخل کیف میبیند و حسابی میترسد؛ به گونهای که فرار میکند. ولی باب به شکل مظلومانهای میگوید که او فقط کلارینت را برای او آورده و قصد بدی نداشته است. داستان در همین نقطه به پایان میرسد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
نظرات