تاریکترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: روحِ سرگردان قاتل
پس از اینکه آقای خرچنگ تصمیم میگیرد رستوران خرچنگی را حتی در هنگام شب هم باز بگذارد، اختاپوس برای سرگرم شدن به ترساندن باب اسفنجی میپردازد. اما داستانهای ترسناک اختاپوس که زاده ذهن او بودند به تدریج به واقعیت تبدیل میشوند و ظاهر ترسناکی به خود میگیرند.
قسمت ۱۶ از فصل دوم سریال SpongeBob SquarePants که Graveyard Shift نام دارد یکی از ترسناکترین داستانهای مجموعه را تعریف میکند. ماجرا از جایی آغاز میشود که باب اسفنجی و اختاپوس خود را برای بستن رستوران در ساعت ۸ بعد از ظهر آماده میکنند. منتها در این میان سر و کله یک مشتری پیدا میشود و آقای خرچنگ تصمیم میگیرد برای به دست آوردن پول بیشتر رستوران را ۲۴ ساعته باز نگه دارد. اما اختاپوس که حوصلهاش کمی سر رفته تصمیم میگیرد در هنگام شب کمی همکار ساده خود را اذیت کند.
هنگامی که باب اسفنجی برای انداختن آشغالها از رستوران بیرون میرود از تاریکی میترسد و به داخل باز میگردد. اختاپوس هم که متوجه این موضوع شده یک داستان ترسناک و قابل باور سرهم میکند تا باب را بیش از پیش به وحشت بیندازد. او شروع به تعریف داستان یکی از آشپزهای قدیمی رستوران خرچنگی میکند که به شدت ترسناک است. به گفته اختاپوس او در حین کار یکی از دستهای خود را به اشتباه قطع میکند و یک کفگیر زنگزده را جایگزین دستش میکند. در ادامه یک اتوبوس از روی وی رد میشود، او را میکشد و روح آشپز هم برای گرفتن انتقام هر سه شنبه و در حین شب به رستوران خرچنگی میآید.
آنطور که اختاپوس توضیح میدهد ورود این آشپز مرده که Hash-Sling Slasher نام دارد شامل یک سری نشانه است. اول از همه چراغهای رستوران به شکل غیرمعمولی روشن و خاموش میشوند. پس از آن تلفن زنگ میخورد، ولی هیچکس پشت خط نیست. در ادامه هم سر و کله یک اتوبوس پیدا شده و آشپز مرده از آن پیاده میشود. اختاپوس که میبیند باب اسفنجی حسابی ترسیده حرفهای خود را پس میگیرد و به او میگوید تمام حرفهایش برای ترساندن او بوده است.
ساعت سه نصفه شب میشود و به غیر از باب و اختاپوس هیچ موجود زندهای در رستوران خرچنگی به چشم نمیخورد. در همین حوالی ناگهان چراغها به شکل غیرمعمولی خاموش و روشن میشوند، ولی اختاپوس به آن اعتنایی نمیکند. او با خود میگوید چراغها برای ۲۴ ساعت روشن بودن ساخته نشدهاند و به همین خاطر نقص فنی پیدا کردهاند. اما درست چند ثانیه بعد تلفن زنگ میخورد و در کمال تعجب هیچکس پشت خط وجود ندارد و صحبت نمیکند. اختاپوس که میبیند تکتک نشانههای دروغینش به واقعیت تبدیل شدهاند کمکم میترسد. وحشت او زمانی به اوج میرسد که یک اتوبوس در مقابل رستوران خرچنگی میایستد و یک شخصیت مرموز از آن پیاده میشود.
این شخصیت مرموز چشمانی قرمز دارد و انگار جای دستش را با کفگیر عوض کرده است. تمامی این نشانهها در کنار هم خبر از آمدن Hash-Sling Slasher میدهند. باب اسفنجی و اختاپوس هم که کار خود را تمام شده میپندارند آخرین حرفهای خود را میزنند و منتظر سلاخی شدن میشوند. منتها هنگامی که این شخصیت وارد نور میشود همه چیز تغیر میکند. این شخصیت مرموز در واقع یک شهروند معمولی است که میخواهد به عنوان آشپز در رستوران خرچنگی استخدام شود و کفگیرش هم به همین دلیل همراهش است. علاوه بر این فردی که به تلفن رستوران زنگ زده خودش بوده و صرفا برای اینکه استرسی شده بود توانایی صحبت کردن را از دست داد. باب و اختاپوس بالاخره نفس راحتی میکشد و میفهمند که ماجرا آنطور که فکر میکردند نیست.
اما یک سوال بدون پاسخ باقی میماند. خاموش و روشن شدن چراغها تقصیر چه کسی بود؟ خب خود سریال پاسخ ما را میدهد. ظاهرا خاموش و روشن شدن چراغها کار یک خونآشام به اسم نوسفراتو بوده و رستوران خرچنگی واقعا یک موجود ترسناک ماورا طبیعی دارد. در پایان نوسفراتو چراغ را خاموش میکند، صفحه تاریک میشود و این اپیزود به پایان میرسد. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
نظرات