تاریکترین قسمتهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: قتل مامور بهداشت
درست در زمانی که باب اسفنجی و آقای خرچنگ فکر میکنند زرنگی به خرج دادهاند و یک خلافکار را گرفتهاند، خیلی سریع وارد مردابی عمیق میشوند و هرچقدر که بیشتر دست و پا میزنند بیشتر در آن فرو میروند. این روند تا جایی پیش میرود که آنها به فکر دفن کردن یک جسد میافتند.
قسمت چهارم از فصل سوم سریال SpongeBob SquarePants که Nasty Patty نام دارد کمی تغییر سبک میدهد و یک داستان جنایی با درجه سنی پایین را به تصویر میکشد. در یک صبح آفتابی زیبا در شهر بیکینی باتم یک مامور بهداشت به صورت ناگهانی به رستوران خرچنگی میآید تا بتواند سطح بهداشت را بررسی کند. آقای خرچنگ هم که هیچ دوست ندارد جریمهای به مامور بهداشت بپردازد به باب اسفنجی میگوید هرآنچه که در منو وجود دارد را برای او درست کند. در نهایت این مامور یک همبرگر خرچنگی معمولی میخواهد و دردسرها از این نقطه آغاز میگردد.
درست در زمانی که باب اسفنجی مشغول درست کردن همبرگر است یک گزارش عجیب در تلوزیون پخش میشود. طبق این گزارش یک خلافکار خود را به عنوان مامور بهداشت جا میزند و به این بهانه غذای مجانی میخورد. باب و آقای خرچنگ که متوجه این موضوع میشوند به این نتیجه میرسند که خلافکار مذکور همین مامور بهداشت بوده و تنها هدفش خوردن غذای رایگان است؛ موضوعی که نقظه ضعف آقای خرچنگ محسوب میشود.
با توجه به همین نتیجهگیری این دو نفر تصمیم میگیرند حسابی از خجالت مامور بهداشت تقلبی درآیند و به او یک همبرگر خرچنگی کثیف و مسموم بدهند. باب اسفنجی با استفاده از کثیفترین مواد ممکن این همبرگر را درست میکند و آن را جلوی مامور بهداشت میگذارد. منتها او قبل از اینکه به همبرگر مسموم لب بزند یک حشره وارد دهانش شده و باعث میشود تعادلش را برهم زند و به زمین بخورد. باب و آقای خرچنگ که در حال لذت بردن از این واقعه هستند با یک گزارش تلوزیونی دیگر روبرو میشوند که مانند یک سطل آب سرد روی سر آنها فرود میآید. گزارش تلوزیونی جدید نشان میدهد که پلیسها مامور بهداشت قلابی را دستگیر کردهاند که ظاهرش هیچ شباهتی به مامور بهداشت موجود در رستوران خرچنگی ندارد.
در این شرایط باب و آقای خرچنگ حسابی پریشان میشوند و فکر میکنند که یک مامور واقعی را کشتهاند. آنها که کنترل خود را از دست دادهاند تصمیم میگیرند جنازه را بالای یک تپه دفن کنند تا فرد دیگری متوجه این موضوع نشود. اما از بد روزگار باران شدیدی میگیرد و باعث میشود خاکها به گِل تغییر شکل دهند و جنازه به طرف پایین تپه سر بخورد. در همین حین ماشین پلیس ظاهر میشود و به این دو نفر پیشنهاد میدهد که آنها را تا رستوران خرچنگی ببرد. باب اسفنجی و رئیس وی هم که چارهای ندارند با هر روشی که شده جنازه را در صندوق عقب ماشین پلیس گذاشته و خودشان سوار آن میشوند. منتها در تمام این مدت مامور بهداشت زنده بوده و صرفا هوشیاری خود را از دست داده بود.
در ادامه به هر زحمتی که شده باب جنازه را به فریزر میبرد تا شرایط را تحت کنترل بگیرد. ولی در همین حین پلیسها حسابی مشکوک میشوند و آقای خرچنگ خودش را لو میدهد. او خطاب به پلیسها میگوید که آنها مامور بهداشت را کشتهاند و جنازهاش را در فریزر انداختهاند. پلیس هم مسیر فریزر را در پیش میگیرد و داخل آن را نگاه میکند، اما خبری از جنازه نیست. او با طعنه به آقای خرچنگ میگوید که حتما جنازه تبدیل به یک زامبی شده و با پاهای خود فرار کرده است. در همین لحظه ماموریت بهداشت به شکل ترسناکی ظاهر میشود و همه فکر میکنند که با یک زامبی روبرو هستند.
اما هنگامی که همه متوجه میشوند مامور بهداشت کاملا زنده و سر حال است او خطاب به باب اسفنجی و آقای خرچنگ میگوید که آنها از آزمون بهداشت با سربلندی خارج شدهاند و تمام استانداردها را رعایت کردهاند. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: SpongeBob.Fandom
با قهرمان پس جهان فیفا زدیم! میزگیم فوتبالی با حسن پاجانی
حرفی نگم بهتره |: