جک مارستون رد دد ردمپشن
اخبار بازی خبر

معرفی شخصیت‌های رد دد ردمپشن: جک مارستون

جک مارستون که یکی از تاریک‌ترین و غم‌انگیزترین قوس‌های شخصیتی مجموعه رد دد ردمپشن را دارد، تنها پسر جان مارستون و ابیگیل محسوب می‌شود. جک در زمان کودکی و نوجوانی علاقه زیادی به مطالعه داشت و می‌خواست از طریق درس خواندن به موفقیت برسد. منتها سرنوشت رفتار خوبی با وی نداشت تا جک در چرخه انتقام باقی بماند.

جک مارستون که در هر دو نسخه Red Dead Redemption ظاهر می‌شود، پسر جان مارستون به شمار می‌رود؛ شخصیتی که پروتاگونیست نسخه اول مجموعه بود. جک در سال ۱۸۹۵ به دنیا آمد و به اولین فرزند جان مارستون و ابیگیل رابرتز تبدیل شد. از آنجایی که والدین وی جزو گنگ ون در لیند بودند، این شخصیت هم در بین یک سری یاغی و خلافکار و به دور از جامعه رو به پیشرفت آمریکا بزرگ شد. جک یک خواهر کوچک‌تر هم داشت که متاسفانه چند ماه قبل از سال ۱۹۱۱ او را در همان زمانی کودکی از دست داد.

تماشای ویدیوی داستان‌های ترسناک سری جی‌تی‌ای که حتما باید بدونی

با وجود اینکه جک در محیط خوبی به دنیا نیامد، اما تمامی اعضای گنگ سعی داشتند او را از فساد و کارهای نادرست دور نگه دارند. همه اعضا مارستون کوچک را دوست داشتند و به نوعی عموها و خاله‌های او بودند (مخصوصا آرتور که علاقه زیادی به او داشت). با این حال خود جان مارستون به عنوان پدر این بچه معصوم سردترین رابطه را با او داشت. اول از همه جان مطمئن نبود که جک مارستون پسر واقعی خودش است یا خیر (به خاطر گذشته نه چندان مناسب ابیگیل). علاوه بر این او توانایی و استحقاق پدر بودن و بزرگ کردن یک پسر بچه را در خود نمی‌دید. همه این مسائل در کنار هم باعث شدند که جک حداقل در دوران کودکی و نوجوانی یک پدر مستحکم و قابل اتکا نداشته باشد.

با توجه به اطلاعات جان در سال ۱۸۹۶ که جک تنها یک سال داشت غیبش می‌زند و از گنگ ون در لیند دور می‌شود. او حدود یک سال از گنگ دور می‌ماند و هنگامی که بر می‌گردد همه افراد دیگر نمی‌توانستند به او اعتماد کنند. اما در حین وقایع بازی رد دد ردمپشن ۲ که در سال ۱۸۹۹ جریان دارد، جک مارستون به یک پسر بچه پنج ساله و بامزه تبدیل شده که در بین جمع زندگی می‌کند. اگر به تجربه نسخه دوم پرداخته باشید احتمالا بارها او را در حالی بازی کردن در حوالی کمپ دیده‌اید. البته او به غیر از برخی از مواقع خاص از کمپ خارج نمی‌شود؛ مثل آن دفعه‌ای که به همراه آرتور به ماهیگیری می‌رود و حسابی از آن لذت می‌برد.

جک مارستون رد دد ردمپشن

جک مارستون در گذر زمان

هنگامی که گنگ ون در لیند به Clemens Point می‌روند، جک مارستون یک سگ ولگرد پیدا می‌کند. اعضای گروه هم وقتی می‌بینند که جک عاشق این سگ شده به او اجازه می‌دهند که آن را به عنوان حیوان خانگی خود نگه دارد. اما علاقه اعضای گنگ نسبت به مارستون کوچک زمانی بیش‌تر به چشم می‌خورد که خانواده Braithwaite برای انتقام گرفتن او را می‌دزدند. هنگامی که داچ، آرتور و سایر اعضا متوجه ربوده شدن جک می‌شوند به سیم آخر می‌زنند و با هفت‌تیرهای پر به سمت عمارت Braithwaite می‌روند. هنگامی که جک نجات پیدا می‌کند و به کمپ باز می‌گردد، همه آنقدری خوشحال می‌شوند که برای او جشن می‌گیرند.

معرفی شخصیت‌های رد دد ردمپشن: سیدی ادلر

با توجه به تمامی این حرف‌ها جک مارستون تفاوت‌های زیادی با پدرش پیدا می‌کند و مسیر درست‌تری را در پیش می‌گیرد. او در طی زمان بهره هوشی بالایی از خود نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد که قرار است آینده روشنی داشته باشد. منتها قضیه این است که او با وجود بی‌گناه بودن، نمی‌تواند از گذشته سیاه پدرش فرار کند. با وجود تمام کارهایی که جان مارستون برای دولت انجام داده بود، نیروهای نظامی با تمام قدرت به مزرعه مارستون حمله می‌کنند و جان و عمو (Uncle) در این روند جان خود را از دست می‌دهد.

در طی این حمله جک به همراه مادرش موفق به فرار شده و مجبور می‌شود پدرش را تنها بگذارد تا به دست ادگار راس و سایر افراد دولتی کشته شود. حدود سه سال پس از مرگ جان و آنکل، جک مادر خود را براثر یک بیماری نامعلوم از دست می‌دهد و او را در کنار جان مارستون و آنکل دفن می‌کند. در این نقطه از زمان جک ۱۹ سال دارد و به یک مرد تقریبا بالغ تبدیل شده. اما متاسفانه دنیا به نحوی پیش رفت که جک نتواند مسیر درست را ادامه دهد و مسیر نادرست پدرش را در پیش گرفت. او در دقایق پایانی داستان قاتل پدر خود یعنی ادگار راس را می‌کشد و از او انتقام می‌گیرد. متاسفانه از این واقعه به بعد اطلاعی از سرنوشت جک مارستون نداریم و نمی‌دانیم که او به چه شکلی زندگی کرد. ولی هر اتفاقی که برای او رخ داد استحقاقش را نداشت؛ چرا که لیاقت زندگی به مراتب شادتر و بهتری را داشت.

نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاه‌های خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.

منبع: RedDead.Fandom


Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Dutch
پاسخ

اگه کلمه درد یه آدم بود💔

امیررضا قاسمی
پاسخ

عاشق صداش و خودش بودم وقتی بچه بود و تو گنگ همش باهاش صحبت میکردم،، بزرگتر که شد تو اپیلوگ و رد دد ۱ زیاد به اندازه قدیم دوستش نداشتم