بهترین قسمتهای باب اسفنجی براساس نمره IMDB: رسوایی اختاپوس
اختاپوس که نمیتواند جلوی رقیب دوران دبیرستان خود کم بیاورد، به دروغ خود را مدیر رستوران خرچنگی معرفی میکند و تمام جنبهها را هم در نظر میگیرد. اما با این حال و به خاطر اشتباه باب اسفنجی همه چیز خراب میشود تا اختاپوس به شکل یک فرد رسوا شده به نظر آید.
قسمت ۸ از فصل سوم سریال SpongeBob SquarePants که نمره ۹.۱ از ۱۰ را در وبسایت IMDB به نام خود ثبت کرده، روایتگر دو تا از بامزهترین داستانهای باب اسفنجی است. این اپیزود از دو بخش با نامهای No Weenies Allowed و Squilliam Returns تشکیل شده که در هر دو آنها شخصیتهای داستان سعی میکنند خودشان را بهتر از از آنچه که هستند نشان دهند، منتها ظاهرا دروغ و بزرگنمایی نتیجهای به غیر رسوایی ندارد.
در بخش اول این قسمت که No Weenies Allowed نام دارد، باب اسفنجی و سندی در ساحل بیکینی باتم مشغول بازی هستند. در حین بازی کردن یک بار به نام Salty Spitoon را میبینند. منتها Salty Spitoon مانند جاهای معمولی نیست و تنها افراد قدرتمند و بالغ میتوانند وارد آن شوند. از آنجایی که سندی یک شخصیت قدرتمند محسوب میشود بدون هیچ دردسر خاصی پای خود را درون بار میگذارد و وارد میشود. ولی باب از آنجایی که ضعیف به نظر میرسد این اجازه را پیدا نمیکند.
باب اسفنجی که حسابی از این موضوع ناراحت شده تصمیم میگیرد خود را قوی کند (یا حداقل قوی نشان دهد) تا بتواند اجازه ورود به Salty Spitoon را پیدا کند. او از انواع راههای قانونی و غیرقانونی کمک میگیرد تا بتواند جایگاه خود را در این بار به دست آورد. هرچند که او در نهایت با بازوهای مصنوعی و غیرطبیعی پا به بار میگذارد، اما خیلی سریع آسیب میبیند و به این نتیجه میرسد که باید خودش باشد.
بخش دوم این اپیزود از باب اسفنجی باز در مورد بزرگنمایی و دروغهایی است که به دنبال آن میآید. اسکویلیام، رقیب قدیمی اختاپوس، با اختاپوس صحبت میکند و تصمیم میگیرد پیش او بیاید. ولی از آنجایی که اختاپوس نمیتواند خود را یک صندوقدار ساده معرفی کند به دروغ خود را صاحب رستورانی مجلل جا میزند. اختاپوس پس از کلی سختی آقای خرچنگ را راضی میکند تا تنها برای چند ساعت او را مدیر رستوران خرچنگی معرفی کند.
پس از قضیه آقای خرچنگ نوبت باب اسفنجی بود تا با برنامههای اختاپوس آشنا شود. اختاپوس خطاب به باب میگوید که به غیر از غذا پختن و نفس کشیدن تمام چیزهای دیگر را از ذهنش بیرون کند تا همه چیز خوب پیش برود. باب هم دقیقا حرف دوستش را گوش میدهد و پس از ورود اسکویلیام در کمترین زمان ممکن بهترین کیفیت امکانپذیر را ارائه میدهد. اسکویلیام هم که تحت تاثیر رستوران اختاپوس قرار گرفته و از کار آشپز آن راضی است، اسم باب را از او میپرسد.
منتها باب اسفنجی به غیر از نفس کشیدن و غذا پختن هیچ چیزی توی مغزش ندارد و هنگامی که اسکویلیام اسمش را جویا میشود باب بهطور کامل دیوانه میگردد. اختاپوس هم که دیگر چارهای نمیبیند راست ماجرا را به رقیب قدیمی خود میگوید و خود را حسابی رسوا میکند. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: IMDB
اگر دختر گیمر و پسر استریمر ازدواج کنند چی میشه؟ میزگیم با سایه و حمید
نظرات