بهترین قسمتهای باب اسفنجی براساس IMDB: اولین نبرد پلانکتون و آقای خرچنگ
همه ما از دعوای همیشگی آقای خرچنگ و پلانکتون و دشمنی دیرینه آنها خبر داریم، اما بسیاری از افراد از دلیل این نبرد دیرینه خبر ندارند. باب اسفنجی که در این باره حسابی کنجکاو شده داستان را از آقای خرچنگ جویا میشود تا یکی از احساسیترین قسمتهای سریال را ببینیم.
اولین اپیزود از فصل پنجم سریال SpongeBob SquarePants جزو یکی از آن قسمتهای ویژه است که لحن جدیتری دارد و داستان فوقالعاده جذابی را تعریف میکند. سازندگان اسم این قسمت را دوست یا دشمن (Friend or foe) گذاشتهاند که کاملا با حال و هوای داستان تطابق دارد. در Friend of Foe ما داستان دوستی آقای خرچنگ و پلانکتون را میبینیم که به خاطر همبرگر و فرمول درست کردن آن به مشکل میخورد و قصهای دراماتیک را به وجود میآورد.
آقای خرچنگ و پلانکتون دقیقا در یک روز (۳۰ نوامبر ۱۹۴۲) متولد شدهاند و روزگار کودکی را در کنار یکدیگر گذراندهاند. هر دو نفر دوران کودکی سختی داشتند و به خاطر ویژگیهای خود از جامعه طرد میشدند. یک شب و در طی یک کارناوال که در شهر بیکینی باتم برگزار شده بود آقای خرچنگ یک سکه پیدا میکند و با استفاده از آن برای پلانکتون یک بادکنک میخرد. در ادامه این دو نفر پول لازم را جمع میکنند تا بتوانند از رستوران فوقالعاده کثیف و غیربهداشتی Stinky همبرگر بخرند. منتها صاحب رستوران هم این دو نفر را طرد کرد و به شکل ظالمانهای آنها را مغازه خود بیرون انداخت.
اما آقای خرچنگ و پلانکتون که میزان درآمد این رستوران را دیده بودند تصمیم گرفتند با همکاری یکدیگر به جای Stinky یک غذافروشی جدید بزنند؛ چرا که این رستوران کثیف به خاطر پایبند نبودن به قوانین بهداشتی بسته شد. آقای خرچنگ در ادامه برای باب اسفنجی از پستیها و ناهمواریهای این مسیر میگوید. اما این دو رفیق گرمابه و گلستان همبرگر فروشی خود را میزنند و اسم آن را Plabs Burger میگذارند. کار این دو دو نفر از همان ابتدا رونق میگیرد و پول زیادی تولید میکند. با وجود اینکه غذای آنها از Stinky هم بدتر بود، اما چون مردم چاره دیگری نداشتند مجبور میشدند غذای آنها را بخورند.
آقای خرچنگ در ادامه توضیح میدهد که پس از موفق شدن اختلاف نظرها بین این دو دوست آغاز میشود. او میگوید پلانکتون میخواست با استفاده از غذا فروختن ذهن مردم را کنترل کند، آن هم در حالی که خودش (آقای خرچنگ) به دنبال رضایت مشتری بود. در ادامه این دو نفر با هم دعوا میکنند و فرمول پخت Plabs Burger میان آنها نصف میشود. پلانکتون آقای خرچنگ را به سمت آشغالی میاندازد و کار خودش را ادامه میدهد. لی پلانکتون که در همان نزدیکیها بود و نمیتوانست دروغهای خرچنگ را تحمل کند از خفا بیرون میآید و به تعریف نسخه خودش از داستان میپردازد.
داستان پلانکتون هم درست مانند آقای خرچنگ بود، تنها با این تفاوت که پایانبندی دیگری را ارائه میداد. پلانکتون گفت که او به دنبال راضی کردن مشتریها بود، ولی خرچنگ میخواست جیب مردم را تسخیر کند و تمام پولشان را بگیرد. دوباره فرمول میان این دو نفر پاره میشود، هر کدام به تصاحب نیمی از آن میرسند و خرچنگ پلانکتون را در سطل آشغالی میاندازد. اما کارن هم که نمیتوانست دروغهای همسرش و آقای خرچنگ را تحمل کند به میان میآید و اصل قضیه را به باب اسفنجی میگوید.
به گفته کارن که با سند و مدرک ثابت میشود، پلانکتون و خرچنگ بر سر اختلافات دعوا میکردند و هر یک فرمول همبرگر را برای خودش میخواهد. در بین این درگیری یکی از قفسهها سقوط میکند و تمام محتویاتش روی همبرگر آقای خرچنگ میریزد تا این غذای افسانهای به شکل تصادفی درست شود. بدین ترتیب آقای خرچنگ به صورت شانسی فرمول همبرگر خرچنگی را به دست میآورد و به پلانکتون چیزی به غیر از یک تکه کاغذ پاره نمیرسد. در پایان اصل قضیه برای باب اسفنجی ثابت میشود و به حقیقت پی میبرد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: IMDB
بهترین کالاف دیوتی موبایل پلیر ایران کیه؟ میزگیم با فاطی فایتر
نظرات