بهترین انیمه های سینمایی با داستان اورجینال
اخبار سینما و انیمیشن انتخاب سردبیر برترین‌ها برترین‌های سینما و انیمه سینما

۱۰ انیمه سینمایی برتر با داستان اورجینال

اگر بخواهیم این مطلب را باز کنیم تعداد بسیار زیادی انیمه سینمایی هستند که با داستان اورجینال و غیر اقتباسی خود اثری شگرف در این مدیوم داشته‌اند و دیدنشان برای طرفداران این صنعت واجب است. وقتی نوبت به انیمه‌های سینمایی می‌رسد، تعداد بسیار بالایی از آن‌ها انیمه‌های اقتباسی هستند که سعی می‌کنند با استفاده از بهره برداری از مجموعه‌های محبوب در گیشه به موفقیت برسند و دروازه‌ای جدید از درآمد را برای صاحبان این آیپی‌ها باز کنند. مجموعه‌هایی مثل One Piece ،Dragon Ball و Doraemon از دوران قدیم با این روش در گیشه حضور داشتند و در عصر جدید نیز آثاری مثل Demon Slayer ،Chainsaw Man و Jujutsu Kaisen نه تنها از این روش پرده‌های سینما را قبضه کرده‌اند، بلکه با روایت بخش‌های حیاتی از داستان خود در قالب انیمه‌های سینمایی، مخاطبین بیشتری را ترغیب به خرید بلیط از گیشه‌ها کرده‌اند.

هر سال تعداد زیادی از انیمه های سینمایی را آثار اقتباسی تشکیل می‌دهند. به خودی خود این موضوع مورد آزاردهنده‌ای نیست. خیلی از آثار سینمایی محبوب مردم را فیلم‌های One Piece یا Dragon Ball تشکیل می‌دهد و این صرفاً به خاطر نوستالژی نیست. برخی از آن‌ها واقعاً از کیفیت خوبی برخوردار هستند. نگرانی از آن جاست که گاهی فکر می‌کنیم این رشد آثار اقتباسی قرار است جای آثاری که داستان اورجینال و غیراقتباسی دارند را بگیرند. خوشبختانه همچین جریانی نیست و کماکان انیمه‌های سینمایی زیادی با داستان اورجینال بر روی پرده‌های ژاپن می‌روند.

این انیمه‌های سینمایی سال به سال روی هم انباشته شده و در نتیجه آن ما مجموعه‌ای عظیم از آثاری را داریم که از حیث داستان، ایده و نحوه اجرا به صورت کامل اورجینال بوده. در حقیقت کارگردان‌هایی هستند که توانسته‌اند به خاطر همین کارهای اورجینال برای خود اسم و رسمی درست کنند و حسابی در حلقه طرفداران شناخته شوند. در حالی که عموم سازنده‌های انیمه‌های اقتباسی خارج از اسم استدیوی خود چندان بین طرفداران آن سری شناخته شده نیستند. با وجود تعداد بیشتر و فروش بیشتر فیلم‌های اقتباسی، آثار سینمایی که داستان اورجینال دارند کماکان مانند جواهراتی در این صنعت درخشیده و آماده کشف شدن هستند. آثاری که بدون تکیه بر نام‌های بزرگ و سال‌ها خاطره پشت خطوط داستانی‌شان، می‌توانند حرف خود را روی پرده‌های سینما بزنند و مخاطبان را مجذوب خود کنند. مقدمه کافیست. با مجله بازار همراه باشید تا به شما ده مورد از برترین آثار و انیمه های سینمایی با داستان اورجینال را معرفی کنیم. آثاری اصیل که طرفداران باید هر طور شده آن‌ها را تماشا کنند وگرنه آثاری فوق العاده ارزشمند را از دست خواهند داد.

Mirai

Mirai

Mirai در حال حاضر تنها انیمه سینمایی است که خارج از آثار استدیوی Ghibli موفق شده نامزد جایزه اسکار در بخش بهترین انیمیشن سال شود. این انیمه از آن آثاری است که توانسته هم به دل مخاطبین سینما بنشیند و هم از قلم سخت منتقدین جان سالم به در ببرد و بیشتر آن را مدیون رقابت خواهر برادری دو شخصیت اصلی است. Mirai روایتگر داستان پسری به نام «کان» است که خانواده‌اش خوش‌آمدگوی عضو جدید خود هستند؛ دختر نوزادشان که «میرای» نام دارد. کان به سرعت نسبت به میرای حسادت کرده و از توجهی که او جلب خود می‌کند متنفر است. هرچند یک روز که او به باغی در نزدیکی خانه‌اش فرار می‌کند متوجه می‌شود که در زمان سفر کرده و ادامه داستان به ماجراجویی‌های وی به واسطه سفر به گذشته و آینده می‌پردازد. سفرهایی که در آن او با دختر مرموزی روبرو می‌شود و به مرور به هم نزدیک‌تر می‌شوند.

Mirai فیلمی است که پایه‌های تشکیل دهنده آن بسیار به چشم مخاطبان خود آشنا بوده و شروع آن چیز بسیار عجیب و غیرمعمولی نیست. حسادت بین فرزندان یک خانواده آن چنان ایده نوینی برای آغاز یک داستان نیست ولی این ادامه داستان و نحوه اجرای ایده‌های آن است که Mirai را به این چنین اثر خاصی تبدیل کرده است. مخصوصاً عناصر مربوط به سفر در زمان که باعث شده خط داستانی فیلم و سفر کان تبدیل به داستانی شود که به سختی می‌توان آن را فراموش کرد. به غیر از آن، هنگامی که حقیقت پشت پرده ظاهر شدن دختر مرموز داستان فاش می‌شود داستان با سرعت به سمت نقطه اوج احساساتی و گیرای خود پیش می‌رود. جایی که داستان چرخه کامل خود را تشکیل داده و پیام خود را به بهترین نحو ممکن به مخاطب منتقل می‌کند و پایانی درخور ارائه می‌دهد.

Weathering with You

Weathering with You

دومین اثر در سه گانه فاجعه‌های طبیعی کارگردان شناخته شده، ماکوتو شینکای، به اندازه فیلم قبلی او، Your Name مورد استقبال قرار نگرفت. البته که این موضوع نمی‌تواند این حقیقت که داستان اورجینال این فیلم یک تجربه فوق العاده است را نقض کند. داستان Weathering With You ما را با پسری به نام «هوداکا» آشنا می‌کند. در بخش ابتدایی داستان هوداکا با دختری به نام «هینا» دوست می‌شود؛ دختری که قابلیت کنترل آب و هوا را داراست. این دو با هم دست به راه‌اندازی کسب و کاری کرده که در آن مردم در ازای پرداخت هزینه‌ای معین، آب و هوایی که مدنظرشان هست را در منطقه خود دریافت می‌کنند. این جریان تا مدتی خوب پیش می‌رود و هینا ذره ذره قدرت خود را گسترش می‌دهد. بعد از مدتی اما، او متوجه می‌شود که یک عاملی در حال فراخواندن او و جدا کردنش از خانواده و دوستانش است.

اقتباس لایو اکشن سولو لولینگ به صورت رسمی تایید شد

Weathering with You از آن دسته فیلم‌هایی است که تعریف کردن داستان آن هیچ گاه حق مطلب را ادا نخواهد کرد و باید حتماً خودتان آن را ببینید تا عظمت آن را حس کنید. این در مورد انیمیشن‌ها و چگونگی به تصویر کشیدن آب و هوا بیش از هر چیز دیگر صدق می‌کند و نحوه‌ای که این پدیده‌های طبیعی در Weathering with You روی پرده‌های سینما زنده شده‌اند مخاطبین را واقعاً بهت زده می‌کند. مخصوصاً وقتی نوبت به صحنه‌های مربوط به بلایای طبیعی می‌رسد. جدای از این موارد، این ایده که چطور دو بچه در مقابل این چنین بلایای پرعظمتی ایستادگی می‌کنند به شدت ایده مشکلی است و Weathering with You در مدیریت آن به نحو احسن عمل می‌کند. پیچش‌های داستانی خاص و غافلگیرکننده در کنار تمرکز فیلم روی عظمت وقایع در حال رخ دادن در آن باعث شده ما با فیلمی روبرو شویم که زاویه نگاهش به چنین اتفاقاتی خاص‌تر از دیگر داستان‌های این چنینی باشد.

Castle in the Sky

Castle in the Sky

یکی از فیلم‌های کمتر دیده شده Studio Ghibli از آن آثاری است که هر چه سریع‌تر تجربه شود بهتر است. سومین فیلم کارنامه تحسین برانگیز هایائو میازاکی و اولین فیلم او بعد از تأسیس Studio Ghibli اثری است که داستان اورجینال آن روایتگر ماجراهای پسری سخت‌کوش است که یک روز با دختری روبرو می‌شود که از آسمان در حال سقوط است. بعد از گرفتن این دختر، پسرک داستان ما بلافاصله متوجه المان مشکوکی که از گردنبند دختر آویزان است شده. جواهری که باعث می‌شود سقوط دخترک در لحظات آخر آرام گرفته و بدون خطر روی زمین فرود بیاید. بعد از این رویارویی است که داستان افسانه‌ای این دختر و پسر شروع شده و در بین راه با انواع موانع و گروه‌های مختلفی مثل دزدان دریایی پرهیاهو، معدن کاران عصبانی و حتی روبات‌های غول پیکر گره می‌خورد. همزمان با این سفر رویایی، این دو باید پرده از راز جزیره آسمانی بردارند، جایی که جواهر گردنبند دخترک همواره به آن اشاره می‌کند و نقطه‌ای که گذشته مرموز او همگی در آن جا دفن شده است.

موردی که Castle in the Sky را همچین اثر کلاسیک و فراموش ناشدنی تبدیل کرده این حقیقت است که چقدر ساختار داستان و روایی این انیمه سینمایی یادآور آثار ماجراجویانه زمان خود است. ریتم داستان Castle in the Sky بدون توقف شما را در جریانی هیجان انگیز از تعقیب و گریزهای نفس گیر و لحظات ذوق برانگیزی قرار می‌دهد که شخصیت اصلی باید با شماتت و ذکاوت خود از پس انواع مشکلات برآمده و جزیره آسمانی را پیش از هر کس دیگر پیدا کند. با وجود هیجان انگیز بودن قالب اصلی داستان، این هسته و پیام آن است که به کلیت فیلم یک لایه و عمق بیشتر می‌دهد. مضامینی همچون اهمیت محیط زیست و حد حریصی انسان باعث شده به مرور ابعاد جدیدی از داستان به مخاطب معرفی شود و آن را از یک داستان ماجراجویانه عادی جدا کند. در حقیقت ترکیب این عناصر با ذات ماجراجویانه و هیجان انگیز داستان باعث شده روی هم رفته تاثیر Castle in the Sky به عنوان یک فیلم حامی محیط زیست قوی‌تر از برخی آثار تماماً متمرکز روی این موضوع در آن زمان باشد. از نقاط قوت Castle in the Sky این است که فیلم اهل شعار دادن برای رساندن پیام خود نیست. این فیلمی است که می‌گذارد خود داستان و سفر شخصیت‌ها پیام خود را بیان کند.

Princess Mononoke

Princess Mononoke

هر چند Castle in the Sky اثری است که ذوق میازاکی برای محیط زیست و محافظت از جریان طبیعی زیست محیطی را نشان می‌دهد، Princess Mononoke داستان اورجینال دیگری از این کارگردان است که این پیام را در بی نقص ترین شکل ممکن خود به عرصه نمایش می‌گذارد. این افسانه مدرن روایتگر مرد جوانی به نام «آشیتاکا» است. او که به واسطه یک مبارزه سهمگین، نفرینی شیطانی به جانش افتاده، باید به دنبال برداشتن این نفرین و نجات دهکده‌اش عازم سفری به غرب شود؛ سفری که در مابین آن، او با افسانه شاهدخت مونونوکه آشنا می‌شود. دختر انسانی که برخلاف هم نژادان خود طرف جنگل ایستاده و از طبیعت وحش در مقابل مهاجمان محافظت می‌کند. آشیتاکا با عمیق‌تر شدن در عمق این افسانه موفق به کشف حقیقت می‌شود، غافل از این که این حرکت او موجب برانگیخته شدن انگیزه دهکده آهنگران برای حرکت به سمت جنگل و بهره برداری از منابع غنی آن می‌شود.

بهترین بخش Princess Mononoke جاهایی است که فیلم با دقت و شهامت تمام به تعامل و تقابل بین طبیعت و بشریت و دو رویکرد محیط زیست گرایی و صنعت گرایی در مقابل هم می‌پردازد. میازاکی مردی است که همیشه نگرانی خود بابت رشد پرسرعت دنیای ماشینی و هر چه کمتر شدن منابع طبیعی را در آثار خود به نمایش گذاشته. در داستان اورجینال Princess Mononoke نیز، این بار عواقب این اعمال آسیب زننده به بهترین شکل ممکن بر روی پرده‌های سینما نقش بسته. این موضوع در کنار گره زدن داستان به افسانه‌های محلی باعث شده تا جنگل در این داستان به عنوان یک موجودیت، هویتی خاص داشته و درد و رنج متحمل شده طی داستان و در اثر گسترش صنعت گرایی بیش از پیش خود را به گونه‌ای جلوه دهد که برای مخاطبین قابل لمس تر باشد. Princess Mononoke از جهت دیگر نیز کاملاً یک طرفه به قاضی نرفته و آشیتاکا را در نقاط مهمی در داستان در سمت و سوی دهکده آهنگران قرار می‌دهد، جایی که انگیزه این افراد برای گسترش صنعت و تقویت دهکده‌شان صرفاً یک انگیزه سیاه نیست و هر دو طرف این درگیری دلایل مخصوص و ملموسی برای جنگیدن دارند. Princess Mononoke در روایت یک داستان با چنین موضوع حساسی به راحتی خود را در میان بهترین آثار میازاکی قرار می‌دهد.

Maquia: When the Promised Flower Blooms

Maquia When the Promised Flower Blooms

سخت می‌توان وقتی یک کارگردان تازه کار اولین انیمه سینمایی خود را با همکاری استدیویی بسازد که خودش تا به آن زمان هیچ انیمه سینمایی در کارنامه خود نداشته به آن امید و اعتماد داشت. ولی ماری اوکادا و استدیوی P.A Works نه تنها از پس چنین کاری برآمدند بلکه آن را با یک داستان اورجینال نیز انجام دادند. حرکتی که با غایت کمتر کارگردان و استدیویی جرئت آن را دارد. البته ماری اوکادا اسم آن چنان ناشناخته و کمرنگی در دنیای انیمه نیست. خانم اوکادا پیش از خلق Maquia کارنامه به شدت پرباری در صنعت انیمه داشته و از او به عنوان یکی از مغزهای متفکر پشت دو انیمه AnoHana و Mobile Suit Gundam: Iron Blooded Orphans نام برده می‌شود. دو انیمه که سطح تراژدی و نحوه‌ای که با احساسات مخاطب در آن بازی می‌شود به شدت سنگین و فراموش نشدنی است. این ویژگی‌ها همگی خود را بیش از پیش در این اثر خانم اوکادا خود را نشان می‌دهند. Maquia اثری است که پیوند مادری و تراژدی جاودانگی را بیش از هر اثر دیگری در تار و پود خود تنیده و به مخاطب خود ارائه می‌دهد.

داستان فیلم سونیک ۴ احتمالاً درباره سفر در زمان خواهد بود

Maquia: When the Primes Flower Blooms روایت دختری به نام خود فیلم، «ماکیا» است. ماکیا عضو جوانی از نژاد لورف است. موجوداتی انسان شکل با عمری طولانی و ظاهری بسیار جوان که در دهکده کوچک خودشان، دور از انسان‌ها، به زندگی با رسومات خاص خودشان ادامه می‌دهند. اما حرص و طمع انسان‌ها در مورد عمر طولانی این نژاد آرام نگرفته و در نهایت ارتش پادشاهی با اژدهای عظیم خود به دهکده لورف ها حمله کرده و تمام آن را نابود می‌کنند. ماکیا از این حادثه جان سالم به در می‌برد ولی حال که او دیگر خانه‌ای برای خود ندارد سردرگم در دنیای ناآشنای انسان‌ها به دنبال راهی برای زنده ماندن می‌گردد. در این میان هرچند او نوزادی را می‌یابد که مانند او بعد از حمله به روستایش یتیم شده و اگر رها شود خیلی زنده نمی‌ماند. ماکیا که از لحاظ قلبی و روحی وضعیت خود را مشابه این نوزاد می‌بیند، علی رغم تمام مشکلات خودش تصمیم می‌گیرد این نوزاد کوچک را نیز با خود همراه کرده و بزرگ کند. تصمیمی که آینده هردوی آن‌ها را به شگفت‌انگیزترین و غم‌انگیزترین شکل ممکن تغییر می‌دهد.

۵ Centimeters Per Second

5 Centimeter per Seconds

با وجود این که طول این فیلم حتی به یک ساعت نیز نمی‌رسد و جزو آثار اولیه ماکوتو شینکای به حساب می‌آید؛ ۵ Centimeter Per Second کماکان اثری است که در گذر زمان ارزش خود را حفظ کرده و داستان اورجینال آن درخشش خود را هنوز دارا است. فیلم روایتگر دختر و پسری است که سال هاست با هم دوست هستند، تا این که یک تابستان سرنوشت ساز، هر دوی آن‌ها را از هم جدا می‌کند. ادامه فیلم قصه این دو شخصیت را جدا از هم نشان می‌دهد. این که هر کدام در جریان زندگی چگونه تغییر کرده و بزرگ می‌شوند. این روایت در نهایت در سه چپ‌تر مجزا از هم روی پرده سینما رفته و به پایانی مطلوب ختم می‌شود. با وجود این که هر داستان روی پای خود داستانی جذاب و دنبال کردنی است، این پیام مرکزی و مشترک بین همه داستان‌هاست که باعث شده تک تک این بخش‌ها روی هم تجربه‌ای یکپارچه و تاثیرگذار ارائه دهند.

بهترین تعریفی که در رابطه با نحوه اجرای ایده‌های این فیلم کرد این است که چگونه هر قصه و بخش مجزا از فیلم پیام خود را به خوبی منتقل کرده و از طریق این پیام خود را به قصه بعد و قبل از خود متصل می‌کند. این فیلم اثری است که با دقت در مورد مفهوم رها کردن گذشته و حرکت به سمت آینده ریز شده و مضامینی دیگر همچون دوستی‌های گذرا و ماندگار را به خوبی به تصویر می‌کشد. دو شخصیت اصلی داستان ما در دو مسیر کاملاً متفاوت قرار می‌گیرند و در اثر ادامه این مسیر، زندگی هر کدام به طرز وسیعی از یکدیگر فاصله می‌گیرد. در یک طرف یک شخصیت کاملاً در حال حرکت رو به جلو و پیدا کردن مسیر زندگی خود است. در حالی که دیگر شخصیت اصلی داستان مدام درگیر احتمالات زندگی اش در صورت جدا نشدن از دوستش در دوران کودکی است. تمام این پیام‌ها و مضامین خود را در بخش پایانی احساسی فیلم به یک نقطه اوج رضایت بخش می‌رساند. پایانی که از لحاظ لحن و فضا کاملاً با هر آن چه از قبل بنا شده تطابق دارد و روی آن بنا می‌شود. نتیجه این امر نیز اثری به شدت زیباست که مدت هاست مورد کم محلی طرفداران انیمه و مخصوصاً طرفداران ماکوتو شینکای قرار گرفته. چنان چه از طرفداران انیمه‌های درام و احساسات برانگیز هستید به هیچ وجه ۵ Centimeters Per Second را از دست ندهید.

The Boy and the Heron

The Boy and the Heron

با وجود تشابه اسمی با رمانی ژاپنی به همین نام اثر سال ۱۹۳۷، جدیدترین فیلم میازاکی یعنی انیمه سینمایی The Boy and the Heron را واقعاً نمی‌توان اثری اقتباسی عنوان کرد. چرا که میزان اقتباس فیلم از روی رمان به شدت سطحی و محدود به برخی مضامین و پیام‌های هسته‌ای داستان است و ساختار اصلی داستان و شخصیت از کاملاً از رمان مورد بحث، جدا و متفاوت است. The Boy and the Heron ما را به درون زندگی پسری به نام «ماهیتو ماکی» می‌فرستد. زمانی که ماهیتو سنی نداشت، مادر ماهیتو فوت می‌کند و وقتی که پدرش دوباره ازدواج می‌کند، پدر و پسر با هم نقل مکان کرده و به شهری جدید برای زندگی می‌روند. ماهیتو که از این تغییرات در زندگی خود خوشحال نیست و نمی‌تواند با آن‌ها کنار بیاید. او به نامادری جدیدش نیز مشکوک است و دید خوبی به وی ندارد، اما وقتی یک روز به طور ناگهانی این نامادری غیبش می‌زند، ماهیتو عزم خود را جزم کرده و عازم ماجراجویی فراموش نشدنی می‌شود تا نامادری‌اش را نجات داده و به خانه برگرداند.

The Boy and The Heron داستان اورجینال (یا بهتر است بگوییم «اکثرا» اورجینال) خود را در قالبی بسیار شخصی‌تر از طرف کارگردان خود، هایائو میازاکی، تعریف می‌کند. بعد از گذر سال‌ها و تماشای آثار متفاوت این مرد و پرسیدن این سوال که اثر بعدی او چگونه فیلمی خواهد بود، The Boy and the Heron ترکیبی بسیار غیرمنسجم‌تر ولی در عین حال ملموس‌تر به مخاطب خود ارائه می‌دهد. تمامی این موارد به وسیله تصویرپردازی فوق العاده چشم نواز به تعادلی تزلزل ناپذیر دست یافته. اغراق نیست اگر بگوییم این سبک از تصویرپردازی و خلاقیت در خلق مناظر فانتزی را از استدیوی جیبلی از زمان خلق Spirited Away ندیده بودیم. بیراه نیست که The Boy and the Heron دومین انیمه سینمایی تاریخ است که موفق شده از مراسم اسکار جایزه بهترین انیمیشن سال را دریافت کند. با وجود داستان غیرمنسجم‌تر و نقطه اوج ضعیف‌تر که باعث شده برای بسیاری از طرفداران آثار میازاکی، این فیلم جایگاه بالایی نداشته باشد؛ نمی‌توان منکر شد که در نهایت The Boy and the Heron یک شاهکار روایی و بصری است و هر کسی که از دیگر کارهای این کارگردان بزرگ لذت برده، واجب است نگاهی نیز بر این اثر بیندازد.

Wolf Children

Wolf Children

Wolf Children انیمه سینمایی است که عموماً از آن به عنوان شاخص‌ترین اثر مامورو هوسودا یاد می‌کنند؛ اثری که داستان آن شوق و زیبایی و در عین حال غم و ناامیدی یک مادر را به زیبایی ممکن به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی ما دختری به نام هانا است. او نه یک دل بلکه صد دل عاشق مردی می‌شود که توانایی تبدیل شدن به یک گرگ را داراست. عشق آن‌ها با وجود تمامی موانع و سختی‌ها به مقصد می‌رسد. هر دو زندگی محقر ولی مستقلی را با کمک یکدیگر شروع می‌کنند و در نهایت صاحب دو فرزند دوقلو می‌شوند. بعد از مدتی اما، طی یک حادثه پدر این خانواده فوت کرده و هانا می‌ماند و دو فرزند خردسال نیمه انسان-نیمه گرگی که باید به تنهایی بزرگشان کند. هانا همزمان با تحمل مصائب و مشکلات مادر بودن و بزرگ کردن فرزندانش به مرور با چالش جدیدی روبرو می‌شود: رشد فکری فرزندانش! بعد از مدتی هر دو فرزند هانا در اثر به بلوغ رسیدن شروع به گرفتن تصمیماتی می‌کنند که زندگی‌شان را به طرز دراماتیکی تغییر می‌دهد و هانا باید با ریسک هر تصمیمی که فرزندانش در مورد خودشان می‌گیرند روبرو شود.

معرفی شخصیت‌های دیزنی: پرنس چارمینگ، معشوقه سیندرلا

موردی که Wolf Children در آن موفق است، به تصویر کشیدن چرایی سخت بودن خانواده داری و مشقت‌های مادر بودن و غیرقابل‌پیش‌بینی بودن آن است. این که مامورو هوسودا چگونه در یک داستان اورجینال و بدون اقتباس از رمانی معروف یا داستانی واقعی به همچین موردی دست یافته واقعاً ستودنی است. پدران و مادران زیادی هستند که معتقدند می‌توانند مسیر فرزندان خود را برای رسیدن به موفقیت و حتی اهداف عادی‌تری مثل یک زندگی آرام تعیین کنند و با هدایت آن‌ها در این مسیر از آینده فرزندشان و خوشبختی اش مطمئن شوند. ولی در مورد هانا، همین که فرزندانش شروع به پرسش این سوال می‌کنند که آیا باید در ادامه زندگی مسیر انسانیت را در پیش بگیرند یا پیرو خوی گرگی خود باشند؛ سمت و سویی به شدت چالش برانگیزتر در دنیای مادری برای او آزاد می‌شود. کودکان در هر صورت و هر شکلی، یک شخص هستند و هیچ پدر و مادری نمی‌تواند مسیر زندگی آن‌ها را تعیین و کنترل کند و در نهایت آن‌ها به سمت و سویی می‌روند که خودشان تعیین می‌کنند درست است. این پیامی که Wolf Children قصد انتقال آن را به مخاطب دارند چنان پیام مهم و قدرتمندی است که بر هر پدر و مادری واجب است این اثر را دیده و داستان زیبای آن را تجربه کنند.

Spirited Away

Spirited Away

انیمه سینمایی متحول کننده استدیو Ghibli و عنوانی که به عده بسیاری یکی از بهترین فیلم‌های تولید شده در این استدیو است یک عنوان فانتزی و به شدت احساسات برانگیز است که شما را به سرزمین ارواح برده و در درون داستان خود یکی از بهترین تعاملات شخصیتی تاریخ این صنعت را دارد. بیخود نیست که Spirited Away را گل طلایی کارنامه استدیو Ghibli و کارگردان خوش‌نامش، هایائو میازاکی می‌دانند. فیلم روایتگر داستان دختری به نام چیهیرو است که با پدر و مادرش در اسباب کشی به نقل مکان به شهری جدید هستند. در میانه راه، آن‌ها به طور تصادفی سر از دهکده‌ای در می‌آورند که به نظر متروکه می‌رسد. حین گشت و گذار در این دهکده هر دو پدر و مادر چیهیرو تحت تاثیر نفرینی مرموز، تبدیل به خوک شده و چیهیرو به ناچار مجبور است به دنبال راهی برای برداشتن نفرین و برگرداندن آن‌ها به حالت عادی باشد. در میانه این تلاش نافرجام، چیهیرو با آن روی این دهکده مرموز روبرو می‌شود. سرزمینی پر از نور و هیاهو و لایه‌ای مخفی از دنیا که میهمان مجموعه‌ای رنگارنگ از انواع ارواح و اشباح فرابشری است.

ایده Spirited Away ایده واقعاً ساده و قابل درکی است. دخترکی در اثر یک اتفاق به دنیای موازی پرتاب می‌شود و باید سعی کند از آن بیرون بیاید. اما این ترکیب تصویرپردازی فوق العاده نفس گیر آن با فضای به شدت دلگرم کننده و در عین حال مرموز آن است که باعث شده این فیلم به اثری فراموش نشدنی و تکرارناپذیر در دنیای سینما تبدیل شود. استفاده این اثر از رنگ و طراحی شخصیت‌های غیرمعمول باعث شده مخاطب نیز همزمان با شخصیت اصلی داستان خود را در این دنیای جدید پیدا کند و در بهت شگفتی‌های آن مانده و در عمق عجایب آن غرق شود. در عین حال رسم و رسومات آن‌ها، میهمانی‌هایشان و صف کشیدنشان برای استفاده از حمام خانه مجللی که مرکزیت داستان را برعهده دارد کاری کرده تا دنیاپردازی فیلم بسیار عمیق و در عین حال به حدی ساده باشد که در مدت زمان اکران فیلم برای مخاطبان قابل لمس باشد. به اضافه تمامی این موارد، درون ماهیه های فیلم به شدت چندلایه بوده که اجازه بررسی و ریز شدن در داستان را از زوایای مختلف به مخاطب می‌دهد. این فیلم در کنار The Boy and the Heron تنها آثار میان انیمه های سینمایی هستند که موفق به کسب اسکار بهترین انیمیشن در مراسم اسکار شده‌اند و آثاری لایق‌تر برای این جایزه را سخت می‌توان پیدا کرد که در جایگاه Spirited Away بایستد.

Your Name

Your Name

زمان زود می‌گذرد و ما نیز در حال نزدیک شدن به ۱۰ سالگی شاهکار ماندگاری هستیم که هنوز در میان حلقه‌های بسیاری از طرفداران انیمه مورد بحث است. دلیل هم این است که Your Name واقعاً دورانداز دنیای انیمه‌های سینمایی را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد. داستان حول محور دو شخصیت می‌گردد. دختری به نام میتسوها که از اهالی شهری روستایی است و پسری به نام تاکی که در توکیو زندگی می‌کند. یک روز هر دو متوجه می‌شوند این دو با هم تغییر جسم داده‌اند و حال دارند در بدن یکدیگر زندگی می‌کنند. این تغییر جسم‌ها که به صورت اتفاقی رخ می‌دهد باعث شده تا هردوی آن‌ها که تا پیش از این واقعه نسبت به هم کاملاً غریبه بوده‌اند، تصمیم به همکاری گرفته تا بفهمند چه عاملی باعث این اتفاقات می‌شود. هرچند بعد از مدتی این تغییر جسم‌ها کاملاً متوقف می‌شود و یکی از این دو شخصیت عازم سفری طولانی شده تا بفهمد نفر دیگر در چه وضعیتی قرار دارد و چه اتفاقی برای او افتاده.

فراز و نشیب این داستان ساده و احساساتی که به مخاطب منتقل می‌شود در سطحی عالی بوده که Your Name را در زمینه داستان پردازی به یک شاهکار بی بدیل تبدیل کرده. حقیقتی که مخصوصاً با وجود داستان اورجینال آن بیش از پیش قابل ستایش است. تقریباً در دنیای انیمه های سینمایی، اثری مشابه با Your Name و یا در سطح آن نداریم که مخاطب را آرام آرام غرق دنیای شخصیت‌هایش کند و آن‌ها را مجذوب جریان زندگی‌شان کند. کلیشه تغییر روح دو بدن نیز کلیشه‌ای است که Your Name به خوبی تازگی آن را بیرون کشیده و به شکلی نوآورانه برای تعریف داستانش از آن استفاده می‌کند. این خلاقیت  منتهی به پیچش داستانی خارق العاده ای می‌شود که هیچ کدام از مخاطبان و افراد آشنا به این کلیشه انتظار آن را نداشتند و باعث خلق یکی از به یاد ماندنی‌ترین خطوط داستانی دنیای انیمه می‌شود. هیچ شکی نیست که هر زمان لیستی در مورد بهترین انیمه‌های سینمایی تألیف شود، جایگاه Your Name به عنوان یکی از برترین آثار آن لیست ثابت است و با توجه به میزان بحث‌هایی که همواره پیرامون این انیمه وجود دارد، بعید است به این زودی‌ها، این فیلم و آثار آن از یاد حافظه جمعی پاک یا حتی کمرنگ شود.

نظر شما چیست؟ کدام انیمه های سینمایی هستند که با داستان اورجینال و اصیل خود اثری به یادماندنی در دنیای انیمه گذاشته‌اند؟ آیا آثاری در این دسته هستند که در لیست زیر حضور نداشته باشند؟ پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

منبع: Screen Rant


سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم

سام صابری و فیفا در دل کویر - قسمت سوم ‪@samsaberi‬

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به تو چه
پاسخ

با افتخار، همش رو دیدم

به من میگن بتمنی
پاسخ

پس سوزومه چی میشه؟
“سوزومه در را قفل می کند”