یکی از عواملی که باعث موفقیت و جذابیت انیمیشن شرکت هیولاها شد، آنتاگونیست آن یعنی رندال باگز (Randall Boggs) بود. رندال یک هیولای مارمولک مانند است که توانایی استتار در محیط و نامرئی شدن را دارد و از همین طریق، میتواند حسابی بچهها را بترساند.
انیمیشن شرکت هیولاها (Monster Inc.) که در سال ۲۰۰۱ با همکاری دیزنی و پیکسار ساخته شد، خیلی سریع نام خود را در بین محبوبترین انیمیشنهای سینمایی تاریخ ثبت کرد. این موفقیت دلایل زیادی داشت، اما یکی از مهمترین این دلیلها ویلن یا شخصیت منفی داستان بود: رندال باگز. رندال که شخصیتی حقهباز و کینهتوز دارد، حسابی به سالیوان حسودی میکند. همه شهر مانستروپلیس سالیوان را به عنوان ترسناکترین کارمند شرکت هیولاها میشناسند و همین موضوع، حسادت رندال را به همراه میآورد.
اما علاوه بر حس حسادت که در موردش صحبت کردیم، رندال باگز به دنبال راهی جدیدی است که صنعت تولید انرژی از ترساندن بچهها را متحول کند. در واقع او میخواهد نه تنها به قهرمان اصلی شهر مانستروپلیس تبدیل شود و جای سالیوان را بگیرد، بلکه میخواهد با نقشه کثیف خود انرژی بیشتری تولید کند. هدف اصلی او این است که به جای ترساندن بچهها، آنها را به اسارت درآورد تا به جای یک دفعه، همیشه از ترساندن و فریاد کشیدن آنها انرژی تولید کند. مشخصا چنین ایده کثیفی حتی با معیار دنیای هیولاها هم غیراخلاقی به نظر میرسد.
البته رندال باگز از اول این شکلی نبود و ظاهرا گذر زمان نتایج منفی خود را روی او گذاشته است. ما این شخصیت را در انیمیشن دانشگاه هیولاها (Monster University) هم میبینیم، منتها او در این پیش درآمد رفتار کاملا متفاوتی دارد. رندال در دانشگاه هیولاها هماتاقی مایک وازوفسکی است و پشتکار و اراده او را حسابی تحسین میکند. منتها او در آن زمان از قابلیت استتار و نامرئی شدن خود خجالت میکشید و فکر میکرد این موضوع باعث ضعف و تمسخر او میشود. منتها مایک به پشتیبانی از او پرداخت و او را تشویق کرد تا از موهبت بینظیر خود استفاده کند. از این نقطه به بعد رندال اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرد و به مرور به هیولای بهتری تبدیل شد.
اما این هیولای بنفشرنگ جزو آن شخصیتهایی است که جنبه و ظرفیت موفقیت را ندارد. او پس از اینکه به جمع دانشجوهای باحال دانشگاه هیولاها اضافه شد، به مایک وازوفسکی پشت کرد؛ آن هم انگار نه انگار که آنها برای مدتی هماتاقی و بهترین دوست همدیگر بودند. در نهایت رندال باگز در مسابقه ترساندن بچهها به سالیوان باخت و شکست تحقیر آمیزی را تجربه کرد. او به همین خاطر با خود قسم خورد که باید انتقام این شکست را بگیرد و دیگر هیچ وقت در مقابل سالیوان زانو خم نکند.
رندال باگز و مایک وازوفسکی در ابتدا دوست و هماتاقی بودند
سالها میگذرد و تاثیرات منفی این شکست شخصیت رندال را تحت تاثیر قرار میدهد. در حالی که او یک زمان یک هیولای متواضع و خجالتی بود، به مرور جنبه شیطانی و شروری به خود گرفت در در انیمیشن شرکت هیولاها به ویلن اصلی داستان تبدیل شود. او پس از این اتفاقات خیلی سریع از کوره در میرود و حتی برای یک لحظه هم نمیتواند شرایط را برخلاف میلش تجربه کند. همین موضوع باعث میشود او برای بسیاری از افراد احترام قائل نباشد و جوری رفتار کند که انگار بقیه وجود خارجی ندارند.
اما روند شرارت رندال باگز زمانی به اوج خود رسید که ایده جدید استخراج انرژی را مطرح کرد. براساس ایده شیطانی او، هیولاها دیگر نیازی نداشتند به اتاق بچهها بروند و سپس با ترساندن آنها انرژی تولید کنند. در عوض این امکان وجود دارد که بچههای انسان را به دنیای خود بیاورند، آنها را به اسارت بیندازند و ا ز منبع بیانتهای انرژی لذت ببرند. ولی خب اگر انیمیشن اصلی را دیده باشید متوجه میشوید که در نهایت او و آقای آبدماغ لو میروند و دستگیر میشوند.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Disney.fandom
سلطان بازیهای ماجراجویی برگشت؛ میزگیم با گلخان جونیور
خیلی مودی بود