تماشا کنید: وقتی که باب اسفنجی و پاتریک فرشته دندون را ملاقات میکنند
در حالی که یکی از دندانهای پاتریک میافتد و باب اسفنجی افسانه فرشته دندون را به او میگوید، یک سوء تفاهم بزرگ به وجود میآید. در ادامه داستان این دو نفر به بهانه کمک به فرشته دندونی، به دزدی میروند و به یکی از دزدهای پلید بیکینی باتم کمک میکنند.
بخش بزرگی از جذابیتهای سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی، حول محور ضریب هوشی زیر خط فقط باب و پاتریک میگردد. هر دفعه که ما فکر میکنیم این دو نفر از چیزی که نشان میدهند خنگتر نیستند، با کارهای خود ما را غافلگیر میکنند. یکی از این غافلگیریها به اپیزود Ain’t That a Tooth از فصل سیزدهم سریال SpongeBob SquarePants است. در این اپیزود آنها تلاش میکنند به دستیارهای فرشته دندون تبدیل شود، ولی خب هیچ چیز طبق برنامه پیش نمیرود.
هنگامی که باب اسفنجی در حال دوچرخه سواری است، پاتریک را در نزدیکی خانه ملاقات میکند. در این حین یکی از دندانهای پاتریک میافتد و باب با دیدن این مسئله، افسانه Tooth Fairy را به وی میگوید. طبق این افسانه، هر وقت که یکی از دندانهای بچهها بیفتد، اگر آن را زیر بالش خود بگذارند یک چهارم دلار (۲۵ سنت) جایزه میگیرند. اما پاتریک که فکر میکند یک چهارم دلار به ازای هر دندان پول خوبی است، تمام دندانهای خود را میکشد و آنها را زیر بالش میگذارد. سپس منتظر فرشته دندون میماند تا از راه برسد و جایزه وی را بدهد. شما میتوانید در ادامه خلاصهای از اپیزود Ain’t That a Tooth از سریال SpongeBob SquarePants را مشاهده کنید:
در هنگام شب یک شخصیت مرموز وارد خانه پاتریک میشود، اما او فرشته دندون نیست؛ بلکه یکی از دزدهای معروف بیکینی باتم به اسم دورسال دن (Dorsal Dan) است. او با هدف دزدی از خانه پاتریک ظاهر میشود، اما به خاطر یک سری اتفاقات عجیب شکل و ظاهر یک فرشته را به خود میگیرد. پاتریک هم که پس از بیدار شدن او را با فرشته دندون اشتباه میگیرد، دزد بخت برگشته را داخل گونی میاندازد تا به دوستش باب نشان دهد. هنگامی که باب هم او را میبیند، از خوشحالی حسابی ذوق کرده و این موضوع، فکر جالبی در ذهن دزد مذکور میاندازد.
دورسال دن با فریب دادن باب اسفنجی و پاتریک، آنها را در دزدی به دستیارهای خود تبدیل میکند
او باب اسفنجی و پاتریک را فریب میدهد و آنها را به دستیارهای خود تبدیل میکند. این دو نفر هم که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند، به همراه او میروند؛ منتها غافل از اینکه آنها به دنبال دندان زیر بالش بچهها نمیروند، بلکه شبانه به خانه قدم میگذارند تا دزدی کنند. منتها دورسال دن با حضور دو دستیار خنگش زیاد موفق نیست و هر قدمی که بر میدارد، بد شانسی گریبان وی را میگیرد. آنها از چندین خانه دزدی میکنند تا نوبت به خانه آقای خرچنگ میرسد.
منتها خب خانه آقای خرچنگ پر از تله و امکانات امنیتی است و این گروه سه نفره لو میروند. هنگامی که آقای خرچنگ از راه میرسد، خطاب به باب اسفنجی و پاتریک میگوید فردی که همراه آنها است فرشته دندان نیست؛ بلکه دزد بیسر و پایی به اسم دورسال دن است. ولی خب آنها این موضوع را باور نمیکنند و پا به فرار میگذارند. پلیسها هم به تعقیب آنها میپردازند تا زمانی که سر از یک پرتگاه در میآورند. باب و پاتریک با اعتقاد بر اینکه دورسال دن یک فرشته است و میتواند پرواز کند، او را به سمت پایین میاندازند. منتها خب در این لحظه مشخص میشود که همه چیز دروغ است و دورسال دن، یک دزد بیارزش بیش نیست.
در این شرایط فرشته دندون واقعی ظاهر میشود و به پاس قدردانی از کارهای باب اسفنجی و پاتریک، به آنها قدرت پرواز داده و هر دو را به دستیارهای جدید خود تبدیل میکند. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: مجلهبازار
داستان زندگی بزرگترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک
خوب بود