رقابت میان الی و ابی، به یکی از محورهای اصلی داستان فصل دوم «The Last of Us» تبدیل شده است. در اینجا بررسی میکنیم که پس از اتفاقات قسمت دوم این فصل، چه سرنوشتی انتظار این دو شخصیت را میکشد. در حالی که الی قهرمان بیچونوچرای فصل اول بود، این بار باید صحنه را با ابی، با بازی کیتلین دیور، شریک شود. رابطهی الی و ابی بسیار پرتنشتر و خصمانهتر از رابطهی الی و جوئل در فصل اول است؛ و بر اساس وقایع بازی «The Last of Us Part II»، نگاهی میاندازیم به آنچه برای این دو رخ میدهد.
«The Last of Us» در فصل دوم، از روایت سنتی قهرمان و همراه فاصله میگیرد و وارد قلمروی خاکستری روابط انسانی میشود؛ جایی که همدلی با هر دو طرف داستان، چالشبرانگیز و در عین حال ضروری است. این تغییر رویکرد باعث میشود تماشاگران نسبت به فصل قبل با زاویهی دید تازهتری وارد دنیای سریال شوند.
قسمت دوم از فصل دوم «The Last of Us» به طور کامل به روایت داستان «The Last of Us Part II» میپردازد. در قسمت نخست این فصل، بار دیگر شاهد حضور الی و جوئل بودیم؛ پنج سال پس از وقایع فصل اول و با یک شکاف عاطفی آشکار میان آن دو، از زمان جداییشان در سالت لیک سیتی. این قسمت نخست شامل چندین صحنهی جدید بود که در نسخهی بازی وجود نداشتند و نشان داد که فصل دوم سریال تغییراتی نسبت به منبع اصلی خواهد داشت. با این حال، قسمت دوم تأیید کرد که خط داستانی اصلی همچنان به روایت بازی وفادار مانده است.
تصمیم سازندگان برای اضافه کردن صحنههای جدید به روایت اصلی، فرصتی تازه برای تعمیق شخصیتها و انگیزههایشان ایجاد میکند. این رویکرد هم به جذابیت داستان برای طرفداران قدیمی بازی کمک میکند و هم دروازهای تازه برای مخاطبان جدید باز میکند که بدون پیشزمینهی قبلی، راحتتر با داستان ارتباط بگیرند.
الی پس از مرگ جوئل، ابی و گروهش را شکار میکند
فصل دوم «The Last of Us» داستانی از انتقام، عشق و رستگاری است؛ روایتی تلخ که نشان میدهد انسانیت حتی در تاریکترین لحظات هم میتواند پیروز شود
قسمت دوم از فصل دوم «The Last of Us» با مرگ شوکهکنندهی جوئل به پایان میرسد؛ اتفاقی که مسیر سریال را برای همیشه تغییر میدهد. در اوایل این قسمت، جوئل و دینا به یک مأموریت شناسایی میروند؛ در حالی که در غیاب آنها، گروهی از مبتلایان (Infected) به جکسون حمله میکنند. در میانهی راه، جوئل و دینا به ابی برمیخورند؛ مسافری که در حال مبارزه با مبتلایان است. این دو نفر جان ابی را نجات میدهند و سپس برای دیدار با دوستانش به یک کلبهی اسکی میروند. اما جوئل از حقیقتی هولناک بیخبر است: او در پایان فصل اول، پدر ابی را کشته بود و ابی اکنون برای گرفتن انتقام، جوئل را میکشد.
الی، جوئل را در حالی پیدا میکند که در آستانهی مرگ است و با گریه بر بالینش مینشیند. قسمت دوم با صحنهی بازگشت بدن بیجان جوئل به جکسون توسط الی و دیگر شخصیتهای اصلی سریال به پایان میرسد. خوشبختانه، طرفداران بازی «The Last of Us Part II» میدانند که ماجرا از اینجا به کجا ختم میشود: در بازی، تامی پیش از دیگران برای پیدا کردن ابی و گرفتن انتقام راهی میشود، و الی به همراه دینا کمی بعدتر به دنبال او راهی سفری خطرناک به سیاتل میشوند تا با «جبههی آزادی واشینگتن» (WLF) روبهرو شوند.
مرگ جوئل همان لحظهی شکستن ستونهای عاطفی داستان است؛ لحظهای که انگیزهی اصلی انتقام را در دل الی شعلهور میکند. این تغییر ناگهانی نشان میدهد که سریال «The Last of Us» در فصل دوم دیگر به داستان بقا قانع نیست؛ بلکه به شکلی عمیقتر به قلمروی تراژدی، انتقام و زخمهای روانی وارد میشود. این مسیر تازه، شخصیتها را در چالشهایی بسیار پیچیدهتر و دردناکتر فرو میبرد.
الی در سیاتل، چندین نفر از دوستان ابی را میکشد
این بخش از داستان چهرهی تاریکتر الی را به نمایش میگذارد
در فصل دوم «The Last of Us»، بسیاری از دوستان ابی پیشتر به مخاطبان معرفی شدهاند؛ شخصیتهایی که هر کدام نقشی کلیدی در داستان ابی ایفا میکنند. اما از نگاه الی، آنها چیزی بیش از چند قاتل بیرحم نیستند. به همین دلیل، او تصمیم میگیرد انتقامش را به شدیدترین شکل ممکن از هرکسی که بتواند، بگیرد. در جریان بازی، الی موفق میشود در مسیرش به سیاتل، چندین نفر از دوستان ابی را از میان بردارد. صحنههای مربوط به ابی در «The Last of Us Part II» چهرهی انسانیتر و چندبعدیتری از این دوستان ارائه میدهد، پیش از آنکه سرنوشت خونینشان رقم بخورد.
نمایش همزمان دیدگاه الی و ابی دربارهی یک گروه واحد، باعث میشود مخاطب در میانهی یک جنگ روانی قرار بگیرد؛ جایی که تعریف خیر و شر کاملاً نسبی است. «The Last of Us» با این روایت دوگانه، مرزهای سنتی قهرمان و ضدقهرمان را از میان برمیدارد و نشان میدهد که هر کدام از شخصیتها، در داستان زندگی خود، قهرمانی قابلدرک هستند. این یکی از جسورانهترین تصمیمات داستانی سریال است که عمق احساسی آن را چند برابر میکند.
ابی پس از پیدا کردن الی و دینا، از کشتن آنها صرفنظر میکند
ابی با ورود به تئاتر مخروبه و رویارویی با الی و دینا، در لحظهای احساسی تصمیم میگیرد انتقام را رها کند و آنها را زنده بگذارد؛ انتخابی که آغازگر دگرگونی شخصیت او میشود
در میانههای بازی «The Last of Us Part II»، الی و ابی بار دیگر رودررو میشوند. پس از آنکه ابی متوجه میشود الی در پی ردیابی آنهاست، موفق میشود پناهگاه گروه را، که تئاتری متروکه است، پیدا کند. ابی وارد تئاتر میشود و بیدرنگ به تیراندازی میپردازد؛ جایی که الی، دینا، جسی و تامی حضور دارند. در این درگیری، جسی کشته میشود و تامی با شلیک ابی، چشم خود را از دست میدهد. اما پس از درگیری خشونتآمیزی که بین ابی، الی و دینا رخ میدهد، ابی تصمیم میگیرد جان الی و دینا را ببخشد؛ آن هم زمانی که متوجه میشود دینا باردار است.
این تصمیم برای الی کاملاً غیرمنتظره و گیجکننده است، اما روایت داستان ابی دلیل این تغییر را روشن میکند. در مسیر داستان، ابی با یک فرقهی خشن به نام سرافایتها روبهرو میشود و در خلال این برخورد، با دو نوجوان به نامهای یارا و لو آشنا میشود. رابطهی ابی با این دو نوجوان، باعث میشود که شخصیتی متفاوت پیدا کند. ارتباط ابی با این بچهها، آینهی رابطهی الی و جوئل در داستان اول «The Last of Us» است و به نظر میرسد همین دلسوزی تازه کشفشده، دلیل اصلی ابی برای بخشیدن الی و دینا باشد.
این بخش از داستان نشان میدهد که مفهوم بخشش چطور میتواند در دنیایی غرق در خشونت و انتقام، همچنان جای خود را حفظ کند. تصمیم ابی برای رها کردن دشمنانش، نه تنها رشد شخصیتی او را نشان میدهد، بلکه پیچیدگی اخلاقی داستان را نیز به اوج میرساند. در جهانی که قانونش انتقام است، انتخاب مهربانی میتواند انقلابیترین عمل ممکن باشد.
الی بار دیگر به دنبال ابی میرود و در نهایت جان او را نجات میدهد
الی که نمیتواند خشم خود را فراموش کند، بار دیگر برای کشتن ابی راهی میشود، اما در لحظهای سرنوشتساز، با نجات جان ابی، انتقام را کنار میگذارد و راه رستگاری را انتخاب میکند
پس از آنکه ابی تصمیم میگیرد الی و دینا را زنده بگذارد، گروه زخمی و شکسته تصمیم میگیرند به خانه بازگردند. مرگ جسی باعث شده یک نفر از گروه کم شود و بارداری دینا و آسیبدیدگی چشم تامی هم مزید بر علت میشود تا همگی تصمیم بگیرند به جکسون بازگردند. الی و دینا در یک مزرعه ساکن میشوند و شروع به بزرگ کردن فرزند دینا میکنند. اما پس از گذشت حدود یک سال، خشم فروخفتهی الی دوباره فوران میکند. او تصمیم میگیرد بار دیگر برای پیدا کردن ابی و گرفتن انتقام، راهی سفر شود.
الی در نهایت ابی را در کالیفرنیا پیدا میکند، هرچند هر دوی آنها در شرایط جسمانی بسیار بدی به سر میبرند. مشخص میشود که ابی و لو برای پیدا کردن اعضای باقیماندهی فایرفلایها به کالیفرنیا رفتهاند، اما توسط گروهی به نام «رتلرها» (مارزنگیها) اسیر شدهاند. الی جان ابی و لو را نجات میدهد، اما سپس ابی را مجبور به مبارزه با خود میکند. در این نبرد خونین، الی دو انگشتش را از دست میدهد، اما در نهایت دست بالا را پیدا میکند. در لحظهی آخر، الی رابطهی ابی با لو را با رابطهی خودش با جوئل مقایسه میکند؛ همین مقایسه باعث میشود از کشتن ابی صرفنظر کند و جانش را ببخشد.
پایان این سفر طولانی و خونین، جایی که الی با درک تازهای از عشق، فقدان و بخشش روبهرو میشود، یکی از عاطفیترین لحظات سریال را رقم میزند. تصمیم الی برای بخشیدن ابی، نه از سر ضعف بلکه از سر قدرت درونی اوست؛ قدرتی که تنها از درد عمیق و درک واقعی رنج دیگری میتواند زاده شود. این انتخاب، معنای واقعی رستگاری را در دنیایی پر از ویرانی به نمایش میگذارد.
در پایان The Last of Us، چه بر سر الی و ابی میآید؟
الی و ابی پس از آخرین نبردشان مسیرهای جداگانهای را انتخاب میکنند
پس از رویارویی نهایی، الی و ابی تصمیم میگیرند که راههایشان را از یکدیگر جدا کنند. ابی و لو جستوجوی خود برای یافتن فایرفلایها را ادامه میدهند؛ آنها سوار قایقی میشوند و به سمت جزیرهی کاتالینا حرکت میکنند؛ جایی که گفته میشود گروه فایرفلایها دوباره در حال شکلگیری است.
از سوی دیگر، الی به خانهاش در جکسون بازمیگردد. اما وقتی به خانه میرسد، متوجه میشود که دینا در مدتی که الی برای شکار ابی به کالیفرنیا رفته بود، خانه را ترک کرده است. به نظر میرسد که این جدایی، نتیجهی نادیده گرفتن التماسهای دینا برای توقف چرخهی انتقام باشد. الی سپس سعی میکند با دست آسیبدیدهاش گیتار جوئل را بنوازد، اما موفق نمیشود؛ صحنهای نمادین که نشان میدهد جستوجوی بیپایان برای انتقام، چه چیزهای ارزشمندی را از او گرفته است. اینجا جایی است که داستان دنبالهی «The Last of Us» به پایان میرسد؛ پایانی تلخ و تأملبرانگیز برای سفر الی.
پایان «The Last of Us Part II» نه یک پیروزی است و نه یک شکست مطلق؛ بلکه تصویرگر هزینهی سنگین انتقام بر روح انسان است. سریال با جدا کردن مسیرهای الی و ابی، نشان میدهد که حتی پس از رهایی از خشونت، جای زخمها همیشه باقی میماند. داستان الی، با گیتاری که دیگر نمیتواند بنوازد، به طرز دردناکی یادآور میشود که برخی خسارتها، جبرانناپذیرند؛ حتی اگر چرخهی خون و خشم در نهایت شکسته شود.
جمعبندی: سفری از انتقام تا رستگاری
فصل دوم «The Last of Us» سفری تلخ از دل نفرت و انتقام به سوی درک، همدلی و بخشش است؛ داستانی که نشان میدهد رستگاری همیشه ممکن است، حتی در دنیایی ویران
فصل دوم سریال «The Last of Us» سفری است از دل تاریکی، خشونت و اندوه؛ داستانی که نشان میدهد عشق و نفرت چطور میتوانند در هم تنیده شوند و انسان را تا مرز نابودی پیش ببرند. در این فصل، با الی روبهرو میشویم که پس از مرگ جوئل، اسیر خشم و اندوه میشود و برای گرفتن انتقام، مسیری خونین را در پیش میگیرد. در طرف مقابل، ابی نیز با زخمهای خود دستوپنجه نرم میکند و در میانهی این مسیر، انسانیت گمشدهاش را بازمییابد.
تقابل الی و ابی، فراتر از یک دشمنی شخصی، داستان دو روح شکسته است که هر دو در جستوجوی چیزی بیش از پیروزی هستند: رهایی از درد. پایان داستان، نه با نابودی کامل یکی از آنها، بلکه با انتخابی غیرمنتظره همراه است؛ انتخابی که در نهایت نشان میدهد در جهانی که قانونش انتقام است، بزرگترین پیروزی، توانایی بخشش است.
«The Last of Us» بار دیگر ثابت میکند که در دل تاریکترین لحظات، هنوز جرقههایی از امید، تغییر و انسانیت میتوانند بدرخشند.
منبع: Screen Rant
چرا همه تو یوتیوب فارسی باهم دیگه دعوا دارند؟ میزگیم با لیل شایان و ویبهد
نظرات