۱۰ شخصیت محبوبی که در قسمت اول انیمه خود حضور نداشتند
شخصیتهای اصلی انیمهها بهصورت عادی همیشه در همان قسمت اول انیمه معرفی شده و بعد از آن نیز اگر اتفاق خاصی نیفتد بهصورت منظم در تمامی قسمتهای دیگر نیز ظاهر میشوند. همزمان با پیشروی داستان یک انیمه و رخدادن وقایع داستانی مختلف، شخصیتهای جدید و متنوع نیز در مقابل مخاطبین ظاهر شده و معرفی میشوند؛ شخصیتهایی که بعضاً بسیاری از آنها از لحاظ اهمیت و نقش داستانی خود اگر از شخصیت اصلی پراهمیتتر نباشند، کماهمیتتر نیستند. این نقش کلیدی در داستان و محبوب بودن ذاتی این شخصیتها باعث شده تا بعد از مدتی مخاطبین معمول این انیمهها فراموش کنند که این شخصیتها از اول داستان حضور نداشتند و جلوتر به مجموعه اضافه شدهاند.
این موضوع باعث شده تا طرفدارانی که بعد از مدتی انیمههای محبوب خود را دوباره تماشا میکنند هنگام ملاقات دوباره با این شخصیتها بعضاً شوکه شوند که چه تعداد زیادی از آنها به هیچ وجه در قسمت اول سری حضور نداشتهاند. گاهی اوقات دلیل این امر این است که قسمت اول این انیمهها تمرکز قوی روی چینش پیشزمینه داستان و پرداخت شخصیت اصلی دارد یا برخی مواقع نیز دلیل این امر این است که حضور این شخصیتها برای گسترش داستان به قسمتهای خیلی جلوتر موکول شده است. به هر صورت طی زمان این شخصیتها تا حدی محبوب شدهاند که باورش سخت است بسیاری از آنها در قسمت اول انیمه خود حضور نداشتهاند. با مجله بازار همراه باشید تا نگاهی بر ۱۰ شخصیت برتری که شامل این قضیه شده و در قسمت اول انیمه خود حضور ندارند بیندازیم.
۱۰. Yor Forger
طرفداران Spy x Family طی این سالها آن چنان ماجراها و داستانهایی را از خانواده تازه تشکیل فورجر (Forger) دیدهاند که نمیتوانند هیچکدام از اعضای شگفتانگیز این خانواده را تنها تصور کنند و این سه دیگر همیشه در قالب یک خانواده تصور میشوند. بااینوجود در اوایل داستان جریان کمی فرق داشت و همسر این خانواده، یور برایار (Yor Briar) واقعاً زنی تنها بود. با وجود این که او با برادر کوچکترش یوری (Yuri) زندگی میکرد، اما سبک امرارمعاشاش به عنوان قاتل حرفهای و زندگی دومش تحت نام مستعار «شاهدخت خارها» باعث شده بود از لحاظ اجتماعی او از افراد دور و اطراف خود بسیار فاصله بگیرد. با این حال زندگی رو به سراشیبی و اجتماع ستیزانه او بعد از ظاهر شدن مرد خوشتیپی به نام لوید فورجر (Loid Forger) و خواستگاری کردن از وی به طور کامل تغییر کرده و جهتی جدید، پرتلاطم ولی شیرینتر به خود میگیرد.
لوید فورجر و دخترخواندهاش آنیا فورجر هر دو در قسمت اول انیمه Spy x Family ظاهر شده و ابتدای داستان به روایت نحوه آشنایی این پدر و دختر میپردازد و این که چطور لوید فورجر با ساخت این خانواده جدید قصد به سرانجام رساندن عملیات استریکس را دارد. با وجود این که یور فورجر عضو جداناشدنی و فراموش نشدنی این خانواده بامزه است ولی حضور او در سری به قسمت دوم انیمه موکول شده و به همین دلیل داستان Spy x Family برای مدت خیلی کوتاهی در مورد یک خانواده ساختگی دو نفره متشکل از یک پدر جاسوس و یک دختر ذهن خوان است. تا یک قسمت آنیا کسی را ندارد تا مادر خود صدا کند، موضوعی که به سرعت تغییر کرده و آنیا را صاحب یکی از خنده دارترین، مضطربترین و قدرتمندترین مادران دنیا می کند.
۹. Master Roshi
طرفداران سری Dragon Ball به خوبی با زاهد لاکپشتی منحرف معروف مجموعه و استاد شناخته شده هنرهای رزمی که تکنیک کامه هامه ها را به به گوکو یاد میدهد؛ آشنایی دارند. استاد روشی شخصیتی است که نقش بسیار کلیدی در بخش اول Dragon Ball داشته و بسیاری معتقداند بدون حضور او و آموزشهایش، گوکو به هیچ عنوان نمیتوانست از پس موانعی که پیش روی خود برای به دست آوردن گویهای اژدها داشت بربیاید. در ابتدای داستان Dragon Ball، گوکو بعد از آشنایی با مهندس نابغه، بولما و موجود عجیب الخلقهای به نام اوولونگ و دیگر شخصیتهایی که بین راه با آنها مواجه میشود، راهی سفری برای به دست آوردن گویهای اژدهای آرزوبرآوردهکن شده و در این مسیر مبارزات زیادی را پشت سر میگذارد. بعد از تعدادی از این مبارزات است که گوکو کم کم آماده میشود تا تمرینات جدی خود را برای افزایش هنرهای رزمی خود آغاز کند و این جاست که استاد روشی برای اولین بار در داستان ظاهر میشود.
البته که کریلین، رفیق شفیق و قدیمی گوکو در تمامی تاریخ Dragon Ball نیز در همین برهه از داستان ظاهر میشود. گوکو که در آستانه حضور در اولین تورنمنت هنرهای رزمی خود به شدت نیازمند برنامه تمرینی و آموزشهای استاد روشی برای قدرتمندتر شدن به عنوان یک مبارز است، به سرعت خود را به خانه از زاهد لاکپشتی رسانده تا فارق از قدرتهای خود به عنوان یک عضو نژاد سایان، بتواند در زمینه تکنیکها و مهارتهای هنرهای رزمی نیز به مهارت بالایی دست پیدا کند و این جاست که او برای اولین بار پیرمرد همیشه خندان داستان، استاد روشی و دیگر شاگردش، کریلین را میبیند. تمرینات سخت و طاقت فرسایی که این دو پسر در این بخش از داستان آغاز میکنند طی سالها آنها را تا جایی جلو میبرد که شاگرد کیلومترها از استاد خود در Dragon Ball Z فاصله گرفته و گوکو را به جایگاه افسانهای فعلی خود رسانده. جایگاهی که از خانه ساحلی یک زاهد لاک پشتی منحرف شروع شده بود.
۸. Muzan
پادشاه شیاطین، کیبوتسوچی موزان تاثیر به شدت قدرتمندی بر سرنوشت تلخ خانواده کامادو در قسمت اول انیمه Demon Slayer داشت. با این حال خود او به هیچ عنوان در آن قسمت حضوری از نشان نداده بود. موزان با یک حضور غیر مستقیم در قسمت اول داستان و قتل عام بی رحمانه خانواده کامادو بود که اولین جای پای خود را به عنوان شخصیت منفی سری، با استحکام تمام روی زمین گذاشت. این هیولای نامیرا که از سبک نفس خورشیدی که در این خانواده نسل به نسل منتقل میشد وحشت داشت تصمیم گرفت با قتل عام آنها ریشه این سبک شمشیرزنی را در نطفه بخشکاند. غافل از این که تانجیروی جوان از این حادثه جان سالم به در برده بود. تانجیرو در ابتدا به جای پیدا کردن مقصر این قتل عام، تمام تلاش خود را متمرکز مراقبت از خواهر کوچکترش نزوکو میکند، اما به مرور ذهنیت او در این رابطه دچار تغییر میشود.
اولین حضور مستقیم موزان و نمایش چهره او در انیمه، در قسمت هفتم داستان رخ میدهد. جایی که بعد از گذر دو سال از وقایع آغازین این ماجرا و پشت سر گذاشتن چندین نبرد سهمگین توسط تانجیرو، او بالاخره موفق شده تا به عنوان یک شیطان کش حرفهای قبول شده و وارد عمل شود. با این حال حتی با تمام قدرتی که تانجیرو در طی این دو سال کسب کرده، هنگام مقابله با موزان، او به هیچ وجه نمیتواند به انتقام گرفتن از قاتل خانوادهاش حتی فکر کند. تفاوت قدرتی میان و موزان به حدی است که تانجیرو تنها میتواند بایستد و از دور به منظرهای نگاه کند که در آن این ارباب شیاطین به وقاحت تمام، مرد بیگناه دیگری را به یک هیولا تبدیل کرده و سپس در کوچه پس کوچهها محو میشود. در آن زمان تانجیرو به ناچار نتوانست روبروی موزان ظاهر شود، ولی حال که در نزدیکی اکران سه گانه اقتباسی از آخرین آرک داستان هستیم رویارویی سرنوشتساز تانجیرو و موزان نزدیک است و این بار او باید هر طور که شده جلوی این شیطان توقف ناپذیر ظاهر شده و با تمام قوا مبارزه کند.
۷. Nobara
Lavc61.9.100
تنها چند قسمت طول میکشد تا شخصیت اصلی این انیمه، یوجی ایتادوری خود را به عنوان عضوی در یک گروه سه نفره قهرمانان ژانر شونن پیدا کند. ترکیب ثابت شدهای که بسیاری از مجموعههای شونن دیگر مثل Naruto و Demon Slayer از آن تبعیت میکنند. البته در ابتدای داستان که این گروه کامل شکل نگرفته بود، تنها ایتادوری و همرزم جدیدش فوشیگورو مگومی این گروه را تشکیل میدادند. بعد از مدت کوتاهی از حضور این دو در هنرستان جوجوتسو، معلم آنها گوجو ساتورو این دو پسر را فرامیخواند تا با دیگر همکلاسی خود یعنی کوگیساکی نوبارا آشنا شوند. هرچند نوبارا نقش به شدت گسترده و مهمی در تمامی آرکهای دو فصل تولید شده از Jujutsu Kaisen دارد، اما او به جای معرفی در قسمت اول انیمه، در دومین قسمت داستان به مخاطبین معرفی میشود.
بعد از معرفی، این تیم سه نفره به واسطه ماموریت های محول شده به آنها درگیر دردسرها و ماجراها عجیبی میشوند؛ اما در نهایت این حادثه شیبویا است که برای هر سه دانش آموز رشته جادوگری گران تمام شده و زخمهای عمیقی بر پیکر و ذهن آنها میاندازد. چنان چه مخاطبین آشنا باشند، حتماً میدانند که در انتهای این آرک، نوبارا تا حد مرگباری زخمی میشود که زنده بودن یا مرگ او را برای مخاطبین در هالهای از ابهام قرار میداد. این بدین معناست که تا حد نامعلوم ولی بسیار عظیمی از داستان بعید است او حضوری از خود نشان دهد. با این وجود نقش او در بخشهای ابتدایی داستان و رابطه دوستانهای که با دیگر اعضای تیم شخصیتهای اصلی برقرار کرده بود یکی از فراموش نشدنیترین و خاصترین تعاملات بین شخصیتهای انیمه Jujutsu Kaisen بود.
۶. Shanks
Lavc61.9.100
نکته خنده دار در مورد حضور اولیه و معرفی شنکس در One Piece این است که اگر به مانگا نگاه کنیم او بلافاصله همزمان با لوفی در داستان به مخاطبین معرفی میشود. ولی انیمه جریان را تغییر داده و چند قسمت اول را کمی به هم میریزد. در نتیجه برخلاف مانگا که ما داستان را با کودکی لوفی و داستان خداحافظی با خدمه دزدان دریایی شنکس آغاز میکنیم، داستان در انیمه با لوفی نوجوان و آغاز سفر او به عنوان یک دزد دریایی آغاز میشود. این بعد از ملاقات او با کوبی و آزاد کردن رورونوآ زورو و قانع کردن این شمشیرزن برای پیوستن به اوست که انیمه تازه تصمیم میگیرد داستان کودکی لوفی و اولین حضور شنکس در انیمه را در قسمت چهارم به تصویر بکشد. داستانی که ما در چپتر اول مانگا در روند عادی داستان تجربه کردیم، این جا در انیمه در این قسمت به صورت یک فلش بک به نمایش در میآید.
تنها در مانگا است که شنکس به عنوان یکی از اولین شخصیتهایی که نامش به زبان آورده میشود ظاهر شده. او همچنین یکی از اولین دوستان و یاران لوفی در آغاز داستان اوست. او کاپیتان دزد دریایی است که به لوفی کمک کرد تا از دست هیگوما و راهزنان کوهستان نجات پیدا کند و جلوتر نیز در مقابل هیولای دریایی دست خود را برای نجات لوفی فدا میکند. کلاه حصیری معروف لوفی، گنجینهای است که شنکس به لوفی داده. وسیلهای در ظاهر بی معنی که نماد اعتقاد راسخ لوفی به شنکس و ارزش دوستی بین این دو است. انیمه ولی ترجیح میدهد در ابتدای داستان، شخصیت زورو را معرفی کرده تا شروع قویتری با مخاطبین تلویزیون داشته باشد و سپس به داستان شنکس و لوفی بپردازد.
۵. Kisuke
ایچیگو کوروساکی، شخصیت اصلی انیمه Bleach، پسر نوجوانی است که طی یک شب پرتلاطم با مامور مرگ یا همان طور که بهتر میدانیم، شینیگامی به نام روکیا (Rukia) روبرو میشود. این تقابل و همکاری بعد از آن باعث میشود هر دو از پس شکست هیولای مهیبی به نام Fishbone D بدون کمک هیچ شخص دیگری بربیایند. هیولایی که برآمده از نژاد دلهره آور هالو Hollowها است. تصورش سخت است که همچین رویارویی کوتاه و کوچکی جرقه روایتهای عظیم و تکان دهنده داستان Bleach باشد. اما داستان با روند خوبی گروه شخصیتهای اصلی را گسترش داده و در نهایت نه در قسمت اول انیمه بلکه قسمت ششم آن است که یکی از محبوبترین، مرموزترین و باهوشترین شخصیتهای کل دنیای Bleach، اوراهارا کیسوکه (Urahara Kisuke) در داستان ظاهر میشود.
کیسوکه اولین استاد کاملاً جدی ایچیگو در مسیر او برای تبدیل شدن به یک شینیگامی تمام و عیار است. هر چند اگر کیسوکه در قسمت اول انیمه به ایچیگو در مواجهه با موانع کمک میکرد و آموزش او در همان ابتدای داستان آغاز میشد، خیلی کمک بزرگی به ایچیگو به حساب میآمد؛ ولی این روشی نیست که کیسوکه طبق آن عمل کند. در عوض این نابغه بی همتا صبر کرد تا ایچیگو توسط یک روح سرگردان وحشی تسخیر شده تا وارد داستان شود. روح شروری که در حقیقت از انباری خود مغازه کیسوکه فراری داده شده بود. هر چند اولین حضور کیسوکه در داستان به قسمت ششم بازمیگردد؛ برای دیدن حضور او در نقش کلیدیاش در داستان باید مخاطبین چندین قسمت دیگر نیز صبر میکردند؛ جایی که ایچیگو باید برای نفوذ به جامعه ارواح، به هر نحوی که شده قویتر میشد و برای این کار به استادی مانند کیسوکه احتیاج داشت.
۴. Kakashi
انیمه Naruto نسبت به مانگای خود تغییرات زیادی را در زمینه ترتیب به تصویر کشیدن شخصیتهای اصلی داستان که به کونوها ۱۲ معروف هستند، شاهد بود. به طور مثال برخلاف مانگا، ساسکه (Sasuke) و ساکورا (Sakura) در قسمت اول انیمه حاضر هستند. تمام دانش آموزانی که جلوتر در مانگا با آنها آشنا میشویم، معرفی خیلی مختصر و گذرایی در قسمت اول انیمه دارند تا ذهنیتی برای مخاطب از آنها از همان ابتدا ایجاد شود. اما میان این دانش آموزان اثری از معلم شناخته شده تیم هفت، یعنی هاتاکه کاکاشی (Hatake Kakashi) نیست. در عوض نقش معلم اولیه ناروتو را ایروکا (Iruka) بازی می کند. مردی خوش قلب که به جای وحشت از هیولای درون ناروتو، قلب مهربان و روحیه شکست ناپذیر او را پیش از هر کس دیگر در دهکده قبول کرد.
کاکاشی کمی بعد در قسمت سوم انیمه ظاهر شد. جایی که ساسکه، ساکورا و ناروتو هر سه به عنوان گنین در آکادمی نینجاهای دهکده کونوها مشغول شده و تیم هفت را تشکیل میدهند. مسئولیت سرپرستی این تیم تازه تشکیل نیز بر عهده کسی نیست غیر از نینجای مرموز و همواره ماسک به صورت دهکده، هاتاکه کاکاشی! برخورد اولیه به شدت عجیب و شوکه کننده کاکاشی با اعضای تیم هفت، تاثیر شگرفی روی این سه نینجای تازه کار گذاشته و البته باعث شد از نظر بسیاری از مخاطبین نیز او شخصیتی عجیب به نظر برسد. با این وجود با گذر زمان و دیدن ابعاد جدیدی از این مرد پرمخاطره، کاکاشی به سرعت به یکی از محبوبترین شخصیتهای کل سری تبدیل شد. او یکی از ارکان مهم روایی Naruto است که نقشهای مختلف او در هر بخش داستان، از ابتدا تا انتها، به شدت به تکمیل شدن قطعات داستان کمک میکند.
۳. Griffith
یکی دیگر از مواردی که انیمه برخلاف مانگا عمل کرده. در تمامی آثار اقتباسی از Berserk هیچ گاه گریفیث (Griffith) در تضاد با نقش فوقالعاده کلیدیاش در شکل گیری سفر مشقت بار گاتس (Guts) در قسمت اول انیمه به تصویر کشیده نشده. اگر به ترتیب تاریخی وقایع داستان Berserk نگاهی بیندازیم، اولین آشنایی گاتس با گریفیث به زمانی بازمیگردد که گاتس به سن ۱۵ سالگی رسیده و به عنوان یک مزدور جنگی مهارت و تجارب قابل توجهی کسب کرده و به همین واسطه با رییس گروه عقاب، گریفیث آشنا میشود. براساس همین ترتیب وقایع، اولین رویارویی این دو شخص به قسمت دوم انیمه موکول شده؛ امری که به سبب آن خود شخصیت گاتس فضای آزاد در قسمت اول انیمه برای شخصیتپردازی داشته و وقایع مربوط به گروه عقاب در قسمت دوم به بعد نمایش داده میشود.
ملاقات گاتس با گریفیث، زندگی او را به طرز شگرفی تغییر داد. از دو غریبه به دو همرزم و دو دوست و در نهایت دو دشمن ابدی، رابطه این دو شخصیت اساس انیمه ۱۹۹۷ Berserk را تشکیل میدهد و هسته روایی و احساسی آرک «دوران طلایی» داستان است. با این وجود طرفداران این سری به خوبی مطلع هستند که همچین رابطه استثنایی در جریان داستان پایدار نبوده و در اثر یکی از به یادماندنیترین وقایع نه تنها داستان Berserk بلکه کل تاریخ انیمه، این رابطه از هم پاشیده و به چیزی وحشتناک تبدیل میشود. طرفداران این سری همواره از مثلث رومانتیک بین گاتس، گریفیث و کاسکا به نیکی یاد میکنند. با این حال بسیار عجیب است وقی فکر میکنید که در برهه از بخش ابتدایی داستان، گاتس واقعاً شخصیتی تنها و تک عنصر هدایت کننده داستان بود.
۲. Levi
با وجود این که هر سه شخصیت تشکیل دهنده تیم سه نفره ارن، میکاسا وآرمین در همان قسمت اول انیمه معرفی کاملی دریافت میکنند. مخاطبین انیمه Attack on Titan، اولین برخورد تایتان عظیم الجثه و تایتان زرهی با دیوار شیگانشینا را از دید آنها به صورت دست اول مشاهده میکنند. با این وجود برخورد ارن یگر با مهمترین و حیاتیترین متحدانش باید چند قسمت دیگر نیز صبر میکرد. البته برای ما این داستان چند قسمت طول کشید. برای ارن یگر چندین سال بین وقایع قسمت اول و پیدا کردن همرزمانی که بتواند در کنار آنها علیه تایتانها بجنگد زمان گذشت. بعد از گذر این سالها و قبولی در دوره آموزشی سنگین نظامی برای پیوستن به نیروهای دسته دیدبانی، بالاخره شخصیتهای اصلی داستان با کاپیتان دسته دیدبانی، لیوای آکرمن (Levi Ackerman) در قسمت چهارم انیمه آشنا میشوند. البته که این آشنایی خیلی جزئی است و تعامل عمیقتر بین این شخصیتها مدتها بعد رخ میدهد.
معرفی کامل لیوای در قسمت نهم انیمه رخ میدهد و این جاست که او مخاطبین را به طور کامل تحت تاثیر خود قرار میدهد. او نه تنها خود را به عنوان یک فرمانده جدی و به شدت حرفهای در دل مخاطبین جای میاندازد، بلکه نشان میدهد او تا چه اندازه مهارت رزمی داشته و کار خود را تحت هر شرایطی به اتمام میرساند. تنها وقتی که ارن کنترل نیمه دیگر خود را از دست میدهد است که توجه لیوای به او جلب شده و تصمیم میگیرد با او به صورت مستقیم رودررو شود. لیوای جزو شخصیتهایی است که علی رغم محبوبیت فراوانش، واقعاً براساس داستان روایت شده. خیلی دلیلی برای حضور او در قسمت اول وجود نداشت، چرا که از همان ابتدا دلیلی برای رویارویی او با ارن یا وقایع شیگانشینا وجود نداشت. به همین دلیل نحوه معرفی او در بخشهای جلوتر داستان به شدت به جریان روایی این داستان کمک کردهاند.
۱. L
Lavc61.9.100
از یک طرف مانند چندین مورد دیگر این لیست، اولین حضور رسمی L در مانگای Death Note به همان چپتر اول مانگا بازمیگردد که میتوان حضوری بسیار کوتاه و گذرا از وی در یکی از صفحات دید. طبیعتاً معرفی کامل او در چپترهای ادامه داستان رخ میدهد. اما در مورد اقتباس داستان در فرمت انیمه، طرفداران باید حتی برای همین نمایش کوتاه چهره او نیز چندین قسمت صبر میکردند و قسمت اول انیمه، هیچ چیز از او به مخاطبین نشان نمیداد. معرفی رسمی L در انیمه Death Note در قسمت دوم آن اتفاق میافتد که حرکتی منطقی از طرف نویسنده داستان به شمار میرود. این کار باعث شد تا داستان در قسمت اول انیمه، با تمام قدرت روی شخصیت لایت یاگامی، ضعفها، قدرتها و ایده آلهایش تمرکز کند و در نتیجه هویتی منسجم و دنبال کردنی از این شخصیت برای مخاطبین ایجاد کرده و حواس مخاطبین را با شخصیت مو وزوزی که معلوم نیست کیست پرت نکند.
دقیقاً به محض این که مخاطب به آشنایی اولیه ولی کاملی از لایت میرسد، داستان در بهترین لحظه ممکن، شخصیت آنتاگونیست و نقطه مقابل او که در این انیمه معمایی جنایاتش را به چالش میکشد را تحت عنوان L معرفی میکند. همان گونه که قسمت اول انیمه به صورت کامل به لایت یاگامی اختصاص داشت، قسمت دوم در عوض به صورت کامل روی ال و زندگی کارآگاهیاش متمرکز است. با این که وزنه روایی داستان به یک تعادل بی نقص رسیده و با مشخص شدن دو جبهه این نبرد جنایی و معمایی، داستان Death Note می تواند به صورت کامل آغاز شود. البته که انیمه نیز مشابه مانگا، از همان ابتدا صورت ال را نشان نداده و بعد از معرفی پر رمز و راز او کمی صبر میکند تا این شخصیت پر از رفتارهای عجیب و غریب را به مخاطبین داستان معرفی کند.
نظر شما چیست؟ آیا شخصیتهای معروف دیگری از انیمههای محبوب شما هستند که علی رغم طرفداران زیاد خود، به هیچ وجه در قسمت اول ظاهر نشده اند و جای آنها در لیست فوق خالی است؟ چنان چه نظر انتقادات و یا پیشنهاداتی دارید در بخش نظرات، آنها را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion

ولی ال و لیوای
دقیقا مشتی دقیقا.
هنوز دث نوت ندیدم ولی تازه اتکو تموم کردم و وای 😭😭
چویا ، فی ولنتاین
همون لحظه که اسم مقاله رو دیدم میدونستم باید اسم لیوای باشه. چویا و شرلوک نبودن.
من تمام انیمه هارا دوست دارم
برزرک ندیدم ولی گریفیث کراشمه *قیافه ای*
(برزرک فنا هر چی خواستین بگین حق دارین😔😔