۱۲ نکتهای که درباره گذشته آلبرت وسکر از سری رزیدنت اویل نمیدانستید
آلبرت وسکر، شرور بدنام سری رزیدنت ایول، در تمام رویاروییهایش با کریس ردفیلد، رقیبی سرسخت برای او بود. با قدرت، سرعت، هوش فراتر از انسان و عطش سیریناپذیر برای قدرت، وسکر دشمنی حیلهگر و مرگبار بود که دقیقاً میدانست چه میخواهد و توانایی طراحی عملیاتهای مخفیانه برای تسلط بر جهان را داشت.
اگر کریس ردفیلد نبود، وسکر احتمالاً دنیا را به تصویر شوم خودش تبدیل میکرد. مانند بسیاری از شروران محبوب، وسکر گذشتهای منحصربهفرد دارد که فقط او را ترسناکتر و تأثیرگذارتر میسازد. اطلاعاتی که در ادامه میآید، به درک بهتر بازیکنان از این شخصیت کمک میکند و شاید حتی اندکی همدلی با او ایجاد کند.
اگرچه وسکر از زمان رزیدنت ایول ۵ دیگر نقش شرور اصلی را نداشته، اما همچنان حضوری پررنگ در مجموعه دارد. او یکی از شناختهشدهترین شروران در تاریخ بازیهای ویدیویی است. حتی در سریال لایو-اکشن نتفلیکس هم بازگشت، که نشان میدهد میراث او هنوز زنده است. با توجه به اینکه این شخصیت مدام در مرکز توجه سری قرار دارد، همیشه زمان مناسبی است برای بازنگری چنین مقالاتی و افزودن نکات جدید یا تکمیل جزئیات مهم. از آنجایی که مجموعه رزیدنت ایول مدام به گذشته خود با ساخت نسخههای بازسازیشده بازمیگردد، همیشه این احتمال وجود دارد که وسکر در یکی از بازیهای آینده دوباره ظاهر شود.
معرفی اجمالی شخصیت آلبرت وسکر از سری رزیدنت اویل
آلبرت وسکر یکی از شخصیتهای کلیدی و منفی سری بازیهای ترس و بقای Resident Evil است که توسط شرکت ژاپنی کپکام خلق شده است. او نخستینبار در نسخه اولیه این سری در سال ۱۹۹۶ معرفی شد؛ جایی که بهعنوان فرمانده واحد عملیات ویژه (S.T.A.R.S) در اداره پلیس راکون سیتی ظاهر شد. وسکر که یکی از چهرههای محوری در پشت پرده رخدادهای مجموعه بهشمار میرود، در واقع از اعضای سازمان داروسازی آمبرلا است؛ شرکتی شرور که مسئول گسترش سلاحهای زیستی مرگبار در جهان Resident Evil محسوب میشود.
آلبرت وسکر شخصیتی باهوش، بیرحم و جاهطلب است که برای پیشبرد نقشههای خود بارها به همرزمانش خیانت کرده، مرگ خود را جعل نموده، و با تزریق یک ویروس آزمایشی به بدنش، به تواناییهایی فرابشری مانند قدرت، سرعت، پایداری و ترمیم فوقالعاده دست یافته است. او در ادامه در همکاری با شرکتهای رقیب آمبرلا و گروههای تروریستی زیستی، به تهدیدی جهانی بدل میشود تا اینکه سرانجام در Resident Evil 5 (۲۰۰۹) بهدست کریس ردفیلد و شاوا آلومار از پا درمیآید.
وسکر در آثار مختلفی از جمله بازیها، رمانها، فیلمها و مجموعههای تلویزیونی ظاهر شده و از محبوبترین و بهیادماندنیترین شخصیتهای منفی تاریخ بازیهای ویدیویی بهشمار میرود.
او و ویلیام برکین با هم تحصیل کردند
وسکر تنها شخصیت مهمی نبود که توسط اسپنسر به عنوان یک نابغه پرورش یافت. او در جوانی در کنار ویلیام برکین تحصیل کرد و هر دو سالها در شرکت آمبرلا با یکدیگر همکاری داشتند. با این حال، سرانجام راهشان از یکدیگر جدا شد.
برکین به تحقیقاتش ادامه داد در حالیکه وسکر برای آژانسهای دیگری شروع به کار کرد. هر کسی که رزیدنت ایول ۲ را بازی کرده باشد، چه نسخه اصلی و چه بازسازیشده، دقیقاً میداند چه بر سر برکین آمد. او مسئول شیوع ویروس در شهر راکون بود، آن هم پس از اینکه آمبرلا تلاش کرد تحقیقاتش را بدزدد. او در نهایت خودش را با ویروس آزمایشی جی تزریق کرد، و این باعث شد کلر و لیان مجبور شوند نابودش کنند.
او با لیزا تروور مبارزه کرد
لیزا تروور به عنوان بخشی کلیدی از حادثه عمارت اسپنسر در نسخه بازسازیشده رزیدنت ایول معرفی شد. داستان او بسیار تراژیک است. پدرش معمار عمارت بود و تمام خانوادهاش توسط اسپنسر ربوده شدند. لیزای بیچاره قربانی آزمایشهای بیرحمانه شد.
بازیکنان با کشتن او در واقع به رنجش پایان میدهند. کسانی که بازی Resident Evil: The Umbrella Chronicles را تجربه نکردهاند، شاید ندانند که وسکر نیز با این هیولای غمانگیز مبارزه کرده است. در یکی از مراحل اضافه این بازی تیراندازی، فرار وسکر از عمارت پس از اینکه توسط تایرانت تقریباً کشته میشود، روایت میشود. پیش از خروج، او با لیزا تروور روبهرو میشود و او را برای همیشه از میان برمیدارد.
ممکن است آلبرت وسکر حتی نام واقعی او نباشد
دکتر اسول اسپنسر پروژهای به نام «پروژه وسکر» را آغاز کرد، ایدهای آرمانشهری برای خلق نژادی از خدایان که جایگزین بشر در مرحله بعدی تکامل شوند. بهواسطه داشتن ژنهای عالی از والدینش، وسکر نمونهای ایدهآل بود. به همین دلیل، در سنین پایین از خانوادهاش جدا شد تا توسط اسپنسر برای این برنامه پرورش یابد. همه کودکانی که برای این پروژه انتخاب شدند، نام خانوادگی «وسکر» را دریافت کردند.
از همان سنین پایین، آلبرت هوش سرشار، آمادگی جسمانی فوقالعاده و توانایی انجام وظایف پیچیده با راندمان بالا را از خود نشان داد و این او را به گزینهای کامل برای آمبرلا تبدیل کرد. با وجود تمام شرارتی که دارد، این پیشزمینه اندکی همدردی نسبت به او ایجاد میکند. هرچند، این موضوع هرگز نمیتواند فجایع و شرارتی که او بر جهان وارد کرده را جبران کند.
او در هفده سالگی دکترای ویروسشناسی گرفت
وسکر به لطف هوش سرشار و آموزشهایی که با بهترین منابع مالی ممکن تأمین شده بودند، موفق شد در دوران نوجوانی دکترای ویروسشناسی بگیرد. این موفقیت او را به یکی از گزینههای اصلی برای شرکت آمبرلا تبدیل کرد و به عنوان یکی از معدود افراد، برای پیوستن به تیم ویژهای از دانشمندان انتخاب شد تا سرمی برای تبدیل دکتر اسول اسپنسر به یک «خدا» توسعه دهند. با این حال، ویروس تی در نهایت به چیزی بسیار متفاوت تبدیل شد. وسکر به این نتیجه رسید که همکاری با اسپنسر اتلاف وقت است، و مسیر خود را جدا کرد تا عملیاتهای مخفیانه خود را مستقل پیش ببرد.
مرگ خودش را جعل کرد
وسکر ظاهراً توسط تایرانتی که خودش برای مقابله با تیم STARS آزاد کرده بود، کشته شد. اما او پیش از آن، نوعی ویروس آزمایشی را به خود تزریق کرده بود که نه تنها او را احیا کرد، بلکه قدرت، سرعت، توانایی ترمیم سریع و قابلیتهای فوقانسانی دیگری نیز به او بخشید. این حرکت باعث شد همه تصور کنند که ویروس او را کشته است. وسکر که پیش از آن هم مهارتهای رزمی فوقالعادهای داشت، حالا به دشمنی مرگبارتر از همیشه تبدیل شده بود.
او همچنان در پشت صحنه عملیاتهایی را هدایت میکرد و بهعنوان یکی از ضدقهرمانان Resident Evil: Code Veronica ظاهر شد. در رزیدنت ایول ۴، او آدا وانگ را برای بهدستآوردن انگل لاس پلاگاس استخدام کرد. در کمپین جداگانهی نسخههای بازسازیشدهی بازی چهارم، نقش پررنگتری پیدا کرد. در نهایت در رزیدنت ایول ۵ بار دیگر با قدرت بازگشت، جایی که کریس ردفیلد در یک نبرد نفسگیر برای همیشه او را متوقف کرد.
به همپیمانانش خیانت کرد
وسکر در حالی که فرمانده تیم آلفای STARS در ایالات متحده بود و کریس ردفیلد بهنوعی دست راست او محسوب میشد، در واقع مأمور مخفی بود. او تیم STARS را به دام انداخت و تایرانت را بر سر سایر اعضا آزاد کرد تا دادههای مبارزاتی جمعآوری کند. بعدها، برای اجرای طرح اوروبوروس خود، زن تاجر انگلیسی-ایتالیایی، اکسلّا جیونه، شریک تجاری او در شرکت Tricell شد.
اکسلّا به وسکر علاقه نشان داد و با حرکات و رفتارهایش در رزیدنت ایول ۵ کاملاً مشخص بود که میخواست ملکه او باشد. با این حال، وسکر بیرحمانه ویروس اوروبوروس را به او تزریق کرد و این شخصیت شرور فرعی را به هیولایی عجیب و وحشتناک تبدیل کرد که کریس و شوا باید در نبردی عظیم با او مبارزه میکردند.
به عنوان جاسوس دوجانبه برای آمبرلا و رقبایش کار کرد
از همان ابتدا روشن بود که وسکر نابغهای کمنظیر است. او در آمبرلا بهعنوان پژوهشگر ارشد استخدام شد و در توسعهی سلاحهای زیستی و ویروس تی نقش داشت. اما پس از مدتی، انگیزههای اسپنسر را زیر سؤال برد و شرکت را ترک کرد.
او همچنین به عنوان جاسوس در ارتش آمریکا و سپس در نیروهای نظامی خصوصی آمبرلا خدمت کرد، اما سرانجام به آنها خیانت کرد و در ازای استخدام در شرکتی رقیب، نمونههای جنینی را به آنها تحویل داد. پیش از وقایع اولین نسخه رزیدنت ایول، وسکر دوباره به آمبرلا بازگشت و این بار بهعنوان عضو STARS برای آنها بهصورت مخفی کار میکرد؛ اقدامی که مستقیماً به حوادث نخستین بازی منجر شد.
با یک قاچاقچی مواد مخدر معامله کرد
خاویر هیدالگو رئیس کارتل مواد مخدر Sacred Snakes و یکی از مشتریان قدیمی آمبرلا بود. پس از نابودی تأسیسات آمبرلا و تسلط وسکر بر باقیماندههای آن، او سلاحهای زیستی را به هیدالگو فروخت. اما زمانی که قیمتها در روسیه افزایش یافت، هیدالگو مشکوک شد. وسکر موفق شد او را قانع کند که از خرید از آمبرلا خودداری کند، چون یک واسطه آسیایی شخص ثالث در حال تحقیق روی او بود.
وقتی دختر هیدالگو فرار کرد، او کنترل خود را از دست داد و ویروس T-Veronica را آزاد کرد. وسکر بدون هیچ مداخلهای نظارهگر ماجرا بود، در حالیکه تیم مقابلهای ایالات متحده وارد عمل شد و هیدالگو را از بین برد. این بخش کوچک از تاریخ رزیدنت ایول در یکی از قسمتهای بازی Resident Evil: The Darkside Chronicles روایت میشود؛ یک بازی تیراندازی که ابتدا برای نینتندو Wii عرضه شد و بعدها به PS3 نیز منتقل شد.
یک پسر نامشروع داشت
جِیک مولر که در کشور خیالی ایدونیا در اروپای شرقی توسط مادرش بزرگ شد، فرزند آلبرت وسکر بود. او بعدها به عنوان مزدور فعالیت کرد و تنها برای کسی که بالاترین پیشنهاد را میداد کار میکرد، بیتوجه به مسائل اخلاقی.
با توجه به ژنهای به ارث رسیده از پدرش، خون او دارای پادتنهایی در برابر ویروس C است و به همین دلیل مورد توجه سازمانهای مختلف قرار گرفت. برخلاف پدرش، مولر در نهایت به مسیر اخلاقی و درست گرایش یافت و با شری برکین (که نخستین بار در رزیدنت ایول ۲ معرفی شد) و کریس ردفیلد، قاتل پدرش، همکاری کرد.
باور داشت که دارد جهان را نجات میدهد
بهترین شخصیتهای منفی، قهرمان داستان خودشان هستند. همانطور که وسکر به کریس گفت: «هر روز، انسانها یک قدم دیگر به نابودی خودشان نزدیکتر میشوند. من دنیا را نابود نمیکنم، دارم آن را نجات میدهم!»
در ابتدا، قرار بود وسکر به دکتر اسپنسر کمک کند تا با توسعه فرایند جاودانگی، نژادی از انسانهای برتر خلق کنند. اما وسکر از پروژه جدا شد و تصمیم گرفت که خود او، فرد برگزیدهای است که باید به خدایی تبدیل شود و جهان جدید را در مسیر مرحلهی بعدی تکامل رهبری کند. پس از آنکه وسکر از منشأ اصلیاش که ریشه در آزمایشهای اسپنسر داشت آگاه شد، به طرز خشونتآمیزی مردی را که او را به این هیولا تبدیل کرده بود از میان برداشت.
هرگز با لیان اسکات کندی مبارزه نکرد
با وجود جایگاه برجسته هر دو شخصیت در سری رزیدنت ایول، لیان کندی و آلبرت وسکر هرگز مستقیماً با هم روبهرو نشدند. نزدیکترین تقابل آنها مربوط به نسخه چهارم بازی است، جایی که آدا وانگ برای وسکر کار میکرد. وسکر در ابتدا به آدا دستور داده بود که لیان را بکشد، چون او را چیزی جز یک سگ دستآموز دولت آمریکا نمیدانست.
اما با پیچیده شدن اوضاع، وسکر تصمیم گرفت که کراوزر را مسئول از میان برداشتن لیان کند، در حالی که به آدا دستور داد فقط روی مأموریتش تمرکز کند. پیروزی لیان بر کراوزر وسکر را شگفتزده کرد و او تصمیم گرفت که اجازه دهد لیان به نبردش با سدلر ادامه دهد تا وانگ بتواند نمونه را بدزدد. این حواسپرتی موفق بود؛ آدا مأموریتش را به پایان رساند ولی دستور وسکر برای کشتن لیان را اجرا نکرد.
او یک خواهر داشت
دکتر الکس وسکر نیز یکی از کارکنان ردهبالای شرکت دارویی آمبرلا بود. دکتر اسول اسپنسر از او بهعنوان باهوشترین فرزند پروژه وسکر یاد کرده بود. درست مانند برادرش، او نیز به اسپنسر و شرکت آمبرلا خیانت کرد و تصمیم گرفت خودش مسیر خدایی را طی کند و به مرحله بعدی تکامل برسد. او در جزیره زابیتیج حکومت میکرد، جایی که ساکنانش او را بهعنوان نجاتدهنده میپرستیدند.
در همانجا، او آزمایشهای شیطانی خود را انجام داد که منجر به حوادث بازی Resident Evil: Revelations 2 شد. پس از آنکه از مرگ برادرش مطلع شد، ویروس اوروبوروس را مصادره کرد تا از قدرت آن بهره ببرد. او نیروهای نظامی خصوصی خود را برای ربودن کلیر ردفیلد و سایرین به جزیرهی سوشستوووانی اعزام کرد تا آنها را بهعنوان نمونههای آزمایشی در مراسم «تولد دوباره» خود استفاده کند. نقشه او برای رسیدن به جاودانگی، انتقال هوشیاریاش به بدن جدیدی بود که در نهایت با موفقیت در بدن ناتالیا کوردا انجام شد.
منبع: Gamerant
عجیبترین یوتیوبرهای ایرانی! میزگیم با لیل شایان و ویبهد
نظرات