۱۰ مشکل اساسی در انیمه مدرن امروز
هیچگاه انیمه تا این اندازه محبوب نبوده است. از موفقیت جهانی انیمههایی مانند شیطانکش گرفته تا محبوبیت چشمگیر جوجوتسو کایسن، این رسانه اکنون جایگاه خود را بهعنوان یکی از نیروهای اصلی فرهنگی در جهان تثبیت کرده است. تولیدات انیمه روزبهروز بیشتر میشود و استودیوها با سرعت بالایی آثار جدید خلق میکنند، در حالیکه پلتفرمهای استریم برای گرفتن حق پخش آنها با هم رقابت میکنند. طرفداران در هر گوشه دنیا میتوانند تقریبا بلافاصله به محتوایی دسترسی داشته باشند که روزگاری کمیاب و محدود بود. اما با تمام این رشد، چیزی در این مسیر دستخوش تغییر شده که لزوما به معنای پیشرفت نیست. هرچند انیمههای امروز درخشانتر و در دسترستر از قبلاند، اما روزبهروز بیشتر درگیر کلیشه میشوند.
انیمه زمانی بستری منحصربهفرد برای روایتهای نوآورانه و تجربی بود. ولی امروزه بهنظر میرسد تمرکز اصلی استودیوها روی تولید انبوه و نه خلق آثار باکیفیت است. نتیجهی این رویکرد، در بسیاری از محصولات مشهود است؛ از اقتباسهای ضعیف مانگاهای پرطرفدار گرفته تا انیمیشنهایی با کیفیت پایین که اغلب ناشی از فشار کاری بیش از حد استودیوها هستند. تمها و ایدهها به شکل تکراری بازتولید میشوند و برخی آثار بیشتر به فکر فروش بالا تا ارائه محتوای معنادار هستند. طراحی شخصیتها نیز آنقدر مشابه شدهاند که احساس یکنواختی ایجاد میشود، گویی شخصیتها نه از دل خلاقیت، بلکه از دل یک الگوریتم بیرون آمدهاند. با وجود این مشکلات، هنوز هم گاهی انیمههایی پیشگام پدید میآیند، اما چالشهای ساختاری فعلی صنعت، نادیدهگرفتنی نیستند.
پایانهای نفسگیر، بدون پیگیری
بسیاری از انیمهها به طور ناگهانی تمام میشوند و هیچ قولی برای ادامه یا پایان دادن به داستان داده نمیشود
پایانهای نفسگیر میتوانند حس هیجان و انتظار را در بینندگان برانگیزند، اما در سالهای اخیر بسیاری از انیمهها از این ابزار به شکل نادرست استفاده کردهاند؛ بهگونهای که داستان بدون جمعبندی رها میشود و خطهای اصلی روایت بیپاسخ باقی میمانند. برای مثال، پس از پایان فصل دوم ناکجاآباد موعود، ادامهی آن هرگز پخش نشد و خبری از فصل سوم نیست. این وضعیت معمولا زمانی اتفاق میافتد که تولید فصل جدید سالها طول میکشد یا اصلا ادامهای ساخته نمیشود و این موجب نارضایتی مخاطبان میگردد.
برای طرفدارانی که با شخصیتها و داستانها ارتباط عاطفی برقرار کردهاند، رها شدن ناگهانی انیمهها بسیار ناامیدکننده است. گاهی این وقفهها بهدلیل هزینههای بالای تولید یا پیچیدگی در اخذ مجوزهای لازم رخ میدهند، اما صرفنظر از دلیل، نتیجه برای مخاطب رضایتبخش نیست. استفادهی بیشازحد و بدون هدف از پایانهای نیمهتمام، لطمهی بزرگی به تجربهی بیننده میزند و از ارزش کلی اثر میکاهد، بهگونهای که احساس میشود زمان صرفشده برای تماشای آن بهدرستی پاسخ داده نشده است.
تاثیر رقابت سرویسهای پخش آنلاین بر دسترسی
پلتفرمهای پراکنده، دسترسی به انیمه را دشوارتر میسازند
امروزه جهان در دوران پادشاهی پلتفرمهای پخش آنلاین قرار دارد و انیمه نیز از این دگرگونی گسترده بینصیب نمانده است. نحوهی دسترسی بینالمللی به انیمهها بهطور اساسی تغییر کرده؛ بهطوریکه سرویسهایی مانند کرانچیرول، نتفلیکس، هولو و فانیمیشن برای دریافت حقوق انحصاری آثار پرطرفدار با یکدیگر رقابت شدیدی دارند. نتیجه این رقابت، پراکندگی پخش انیمهها در میان پلتفرمهای مختلف است که بینندگان را وادار میکند برای دنبال کردن چند انیمه، در چندین سرویس مختلف اشتراک خریداری کنند؛ مسئلهای که هم پرهزینه و هم آزاردهنده است.
علاوه بر این، محدودیتهای جغرافیایی مربوط به مجوز پخش، اغلب مانع از آن میشود که علاقهمندان در کشورهای مختلف بتوانند انیمههای دلخواه خود را از راه قانونی تماشا کنند. این مسئله نهتنها گیجکننده است، بلکه باعث میشود بسیاری از بینندگان ناچار به استفاده از نسخههای غیرقانونی و دزدی شوند. هرچند پخش آنلاین در ظاهر، راه را برای دسترسی آسانتر به انیمه هموار کرده، اما رقابت تنگاتنگ میان پلتفرمها در زمینه حقوق انحصاری، این مسیر را پیچیدهتر کرده است. این وضعیت، برای مخاطبانی که تنها بهدنبال راهی ساده و مقرونبهصرفه برای تماشای انیمه هستند، ناامیدکننده و دلسردکننده است.
اقتباسهای ضعیف از مانگاهای بزرگ
اغلب، مانگاهای عالی به شکل بدی اقتباس میشوند
بیشتر انیمههای ساختهشده، در ابتدا بر اساس مانگاها شکل گرفتهاند، اما کیفیت این اقتباسها بهشدت متفاوت است. در سالهای اخیر، تعداد زیادی از انیمهها ساخته شده اند که با شتاب از بخشهای مختلف داستان عبور میکنند و صحنههای مهم را نادیده میگیرند. گاهی محتواهای فرعی و اضافی به آنها افزوده میشود که باعث شده جوهرهی اصلی اثر از بین برود، در حالی که قسمتهایی از روایت اصلی نیز حذف میشوند. این نوع اقتباس نهتنها طرفداران وفادار مانگا را ناامید میکند، بلکه تازهواردها را نیز دچار سردرگمی میسازد؛ همانطور که در فصل دوم انیمه توکیو غول شاهد آن بودیم.
فشار زیاد برای انتشار بهموقع اپیزودها و برنامههای فشردهی تولید، استودیوها را وادار میکند تا انسجام روایت و پرداخت مناسب شخصیتها را فدای سرعت کنند. گاهی حتی داستان تا پایان روایت نمیشود و بخشهایی از خط داستانی بدون پاسخ رها میمانند. چنین اقتباسهای عجولانه و ناتمام مانع از درخشش واقعی پتانسیل مانگاهای موفق روی صفحه نمایش میشوند. وقتی یک انیمه بهدرستی از منبع اقتباس نشود، نتیجهاش اثری است که نهتنها به داستان اصلی وفادار نیست، بلکه دلسردی عمیقی در میان هواداران بهجای میگذارد.
تولید بیش از حد منجر به کیفیت پایین انیمیشن میشود
انیمههای خیلی زیادی تولید میشوند و در نتیجه، زمان و توجه کافی برای ساخت انیمیشن باکیفیت وجود ندارد
تقاضای بیسابقه برای انیمههای جدید، باعث ایجاد برنامههای فشرده تولید و بودجههای محدود در استودیوها شده است. این شرایط، آنها را وادار میکند تا برای تحویل بهموقع قسمتها، شتابزده عمل کنند. نتیجه این است که انیماتورها تحت فشار شدید قرار میگیرند و گاهی ناچار میشوند برای سرعت بیشتر از روشهای میانبر استفاده کنند. در نتیجه، کیفیت انیمیشن در بسیاری از آثار جدید دچار نوسان میشود؛ بینندگان بهوضوح فریمهای تکراری، حرکتهای غیرطبیعی شخصیتها یا پسزمینههای بیکیفیت را تشخیص میدهند که از جذابیت بصری انیمهها میکاهد.
با وجود آنکه هنوز هم گاهی شاهد صحنههایی با انیمیشن فوقالعاده هستیم، اما این لحظات بیشتر حکم استثنا تا قاعدهای رایج را دارند. تولید بیش از حد و بدون نظارت دقیق، اغلب باعث میشود انیمهها نتوانند ظرافت و کیفیتی را که شایستهشان است، دریافت کنند، حتی اگر داستان و شخصیتهایی قدرتمند داشته باشند. شکاف میان استودیوهایی که منابع کافی در اختیار دارند با آنهایی که برای رسیدن به حداقل کیفیت تلاش میکنند، روز به روز عمیقتر میشود. کیفیت پایین انیمیشن ناشی از فشار تولید، احساسات و انتظارات طرفداران را سرخورده کرده و ارتباط احساسی آنها با اثر را تضعیف میکند.
اتکای بیش از حد به کلیشههای ایسکای
ایسکای تکراری و از نظر خلاقیت تهی به نظر میرسد
در دهه گذشته، ژانر ایسکای (به معنای انتقال به دنیایی دیگر) محبوبیت فراوانی پیدا کرده است. انیمههای موفق اولیه مثل Re:Zero و فصلهای ابتدایی Sword Art Online ایدههای تازه و خلاقانهای ارائه دادند که توجه مخاطبان را جلب کردند. اما اکنون بازار مملو از انیمههایی شده است که تقریبا همان الگوهای قبلی را تکرار میکنند. شخصیتهای بیش از حد قدرتمند، روابط عاشقانه تکراری و داستانهایی که به راحتی قابل پیشبینی هستند، باعث شدهاند که بسیاری از این آثار به کپیهایی بیروح شبیه شوند.
انبوه انیمههای مشابه در این ژانر، طرفدارانی را که بهدنبال نوآوری و تنوع هستند، خسته کرده است. این موضوع به این معنی نیست که ایسکای ذاتا ژانری ضعیف است؛ بلکه اگر بهدرستی پرداخت شود، میتواند مفاهیم عمیقی در مورد هویت، جامعه و زندگی جدید ارائه دهد. اما مشکل در اینجاست که با رشد سریع تعداد تولیدات، کیفیت فدای کمیت شده و انتظارات از این ژانر کاهش یافته است. بسیاری از استودیوها ترجیح میدهند از مسیر امن و امتحانشده حرکت کنند و به جای تجربهگرایی، به کلیشهها تکیه میکنند. همین امر باعث شده که نوآوری در این ژانر کمرنگ شده و فضای انیمههای مدرن تا حدی راکد به نظر برسد.
استفادهی بیرویه از فن سرویس در جاهای نامناسب
این صحنهها که برای جذب مخاطب طراحی شدهاند، اغلب حواسپرتکننده و غیرضروری هستند و لحظات جدی داستان را خراب میکنند
بسیاری از انیمههای جدید به شکلی افراطی از فن سرویس استفاده میکنند؛ صحنههایی که با هدف جلب توجه مخاطب طراحی شدهاند، اما اغلب غیرضروری به نظر میرسند. این اتفاق حتی در انیمههایی با داستان قوی یا شخصیتهای جذاب نیز دیده میشود و میتواند باعث ناراحتی بینندگان شود. حتی آثار محبوب و تحسینشدهای مانند مدرسه قهرمانانه من هم تا حدودی از فن سرویس بینصیب نماندهاند، هرچند این انیمهها در جنبههای دیگر عملکرد خوبی دارند.
مشکل اصلی در خود فن سرویس نیست، بلکه در نحوه و زمان بهکارگیری آن است. هدف از استفاده از این عناصر ممکن است جلب نظر دستهای خاص از مخاطبان باشد، اما افراط در آن باعث میشود که ارزش کلی اثر کاهش یابد. گاهی فن سرویس نهتنها کلیشهها را تقویت میکند، بلکه شخصیتهای چندلایه را به تصاویری سطحی و صرفا بصری تقلیل میدهد. این موضوع بهویژه زمانی آزاردهنده است که از یک انیمه انتظار داستانسرایی پخته و احساسات عمیق میرود. استفاده بیش از حد و نابجای فن سرویس، هم از جذابیت روایت میکاهد و هم به شخصیتها بیاحترامی میکند.
قهرمانان کلیشهای بدون هیچ رشدی
شخصیتهای اصلی مدرن بیروح و فراموششدنی به نظر میرسند
اگر بینندهای به طور تصادفی یکی از انیمههای چند سال اخیر را انتخاب کند، احتمال بالایی وجود دارد که با قهرمانی روبرو شود که بر اساس یک الگوی تکراری طراحی شده است: فردی خجالتی، ناتوان یا منزوی که ناگهان به قدرتی خارقالعاده دست مییابد. این قالب شخصیتی شاید در ابتدا قابل قبول باشد، اما مشکل آنجاست که بسیاری از این شخصیتها فراتر از ویژگیهای اولیه خود رشد نمیکنند. شخصیت آنها سطحی و قابل تعویض است، و غالبا در طول انیمه هیچ تحول قابل توجهی تجربه نمیکنند.
وقتی شخصیتهای اصلی فاقد کشمکش، ضعفهای انسانی یا مسیر رشد باشند، بیشتر به عناصر تکراری تا انسانهایی باورپذیر میمانند. این امر باعث میشود ارتباط عاطفی بیننده با آنها تضعیف شود. برعکس، شخصیتهایی که با پیچیدگی و تحول همراه هستند، میتوانند مخاطب را عمیقا درگیر کرده و داستان را معنادارتر سازند. اما متأسفانه این ویژگی در بسیاری از انیمههای امروزی به چشم نمیخورد. گاهی اوقات، این شخصیتها برای لحظاتی توجه مخاطب را جلب میکنند، اما آنقدر سطحی باقی میمانند که خیلی زود از ذهن پاک میشوند. نبود قهرمانانی که رشد واقعی داشته باشند، به تجربه کلی و تاثیر احساسی انیمه لطمه میزند.
نمایش فصلی بیش از حدِ انیمهها
وقتی تعداد زیادی انیمه به صورت همزمان در یک فصل پخش میشود، تاثیرگذاری آنها کاهش مییابد
اگرچه تنوع در پخش انیمه میتواند مزایایی داشته باشد، اما شیوهی فعلی نمایش باعث شده با موجی دائمی از انیمههای جدید مواجه شویم، بهطوری که تشخیص آثار باکیفیت دشوار شده است. هر فصل، تعداد بسیار زیادی انیمه روانه بازار میشود که اغلب بهدلیل محدودیت منابع، ناقص یا شتابزده به نظر میرسند. استودیوها مجبورند انرژی و بودجهی خود را بین پروژههای مختلف پخش کنند و همین موضوع بر کیفیت آثار تاثیر منفی میگذارد.
در چنین شرایطی، طرفداران نیز با فشار زیادی روبرو هستند. آنها برای پیگیری همهی عناوین جدید تلاش میکنند، اما این کار میتواند منجر به خستگی یا دنبالکردن سطحی آثار شود. تنها در تابستان ۲۰۲۳، بیش از ۱۰۰ انیمه جدید منتشر شد. این حجم از محتوا باعث شده برخی انیمههای مستعد پیشرفت، پیش از جلب توجه مخاطبان، نادیده گرفته شوند. اولویتیافتن کمیت بر کیفیت، فضایی اشباع ایجاد کرده که نهتنها مخاطبان را سردرگم میکند، بلکه به کیفیت کلی صنعت نیز لطمه میزند.
شخصیتهای زن ضعیف در انیمههایی که از جنبههای دیگر قوی هستند
اغلب زنان در حاشیه قرار میگیرند یا به کلیشهها محدود میشوند
در حالیکه بسیاری از انیمههای مدرن در زمینههایی مثل دنیاسازی و روایت داستان عملکرد خوبی دارند، اما در پرداخت شخصیتهای زن با ضعف قابلتوجهی روبرو هستند. زنان اغلب یا به شکل شخصیتهایی وابسته، کلیشهای و ناتوان تصویر میشوند، یا در نقشهای بیشازحد مستقل اما بدون عمق واقعی قرار میگیرند. در بسیاری از موارد، هدف از حضور آنها صرفا افزایش جذابیت ظاهری اثر است، نه پیشبرد داستان.
حتی در میان انیمههایی که از نظر تماتیک عمیق و مورد تحسیناند، بارها دیده شده که شخصیتهای زن از پیشرفت شخصیتی محروماند. وقتی زنان به حاشیه رانده میشوند یا به نقشهایی تکراری تقلیل مییابند، روایت نیز عمق خود را از دست میدهد و قادر به نشاندادن تنوع واقعی مورد انتظار مخاطبان نیست. با توجه به جمعیت گستردهی مخاطبان زن، این وضعیت ناامیدکننده است. نمایش ضعیف شخصیتهای زن، مانعی بر سر راه خط داستانی انیمه است و ظرفیتهای بالقوه آن را محدود میکند.
داستانهای غیر اقتباسی کمتر و کمتر میشوند
استودیوها خیلی محافظهکارانه عمل میکنند و محتوای قابل پیشبینیتری منتشر میکنند
انیمههای کلاسیکی مانند کابوی بیباپ و نئون جنسیس اونگلیون با نوآوریهای جسورانه و داستانهای منحصربهفرد خود، معیارهایی تازه برای صنعت تعریف کردند. این آثار و نمونههای مشابه، نیروی محرکهای برای رشد رسانه انیمه بودند. اما امروز، چنین آثار غیر اقتباسی روزبهروز کمتر میشوند. استودیوها ترجیح میدهند به سراغ اقتباس از مانگاها، لایتناولها یا بازیهای ویدیویی بروند. این انتخاب از نظر تجاری منطقیتر است، زیرا پشتوانهی مخاطب از پیش تعیینشده دارد.
در گذشته، تولید انیمههای غیر اقتباسی فرصتی بود تا خالقان داستانهایی کاملا تازه و بیسابقه ارائه دهند. اگرچه اقتباسها محبوب هستند و اغلب موفق عمل میکنند، اما ویژگی خاصی در آثار انحصاری انیمهای وجود دارد که تکرارشدنی نیست. تکیه بیش از حد بر منابع موجود باعث شده فضای کلی انیمه قابل پیشبینیتر و محافظهکارانهتر به نظر برسد. ایدههای نوآورانه و صداهای تازه برای دیدهشدن با دشواری مواجهاند و مخاطبانی که به دنبال تجربههای تازه و بدون منبع اقتباسی هستند، گزینههای کمی در اختیار دارند.
به شخصه از فصل دوم انیمه توکیو غول به هیچ وجه راضی نبودم چرا که به اصل داستان وفادار نبود. نظر شما در این باره چیست؟ آیا انیمه ای بوده که انتظارات شما را برآورده نکرده باشد؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
واقعا مطلب فوق العاده ای بود همه نکات مهم جمع بندی شده توی یه مقاله :/
پایانی که نورلند داشت خیلی متفاوت تر از پایان بقیه انیمه هاست. بقیشون بطوری تموم میکنن که بگی باشه. نورلند اومد ۱۰۰ قسمت مانگارو تو ۵ دقیقه به بیننده تحویل داد برا همین پایانش بسیار ضعیف رقم خورده.
دقیقن موافقم