۱۰ فیلم اکشن با داستانهای عمیق و شگفتانگیز
فیلم های اکشن در برخی محافل بهعنوان نمایشهای بیمعنایی از خشونت شناخته میشوند، اما بسیاری از بهترین فیلمهای این ژانر، به اندازه آثار درام، عمیق و هوشمندانه هستند. دلیل شهرت بد فیلمهای ژانر اکشن این است که مردم معمولا آنها را به عنوان آثار کمعمق تلقی میکنند. در حالی که این عقیده میتواند درست باشد، اما همیشه اینطور نیست.
بسیاری از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ، داستانهای عمیقی دارند که تماشاگران را به تفکر وامیدارند، حتی اگر برخی آنها را صرفاً انفجاری و سرگرمکننده ببینند. در بسیاری از موارد، اکشن فقط با پویایی بین شخصیتهای مختلف و سفرهای شخصی آنها معنا مییابد. این به هیجانانگیزتر شدن آثار اکشن کمک میکند و همچنین باعث میشود که در حافظه باقی بمانند.
۱۰- Monkey Man (2024)
اولین فیلمی که Dev Patel هم کارگردان و هم بازیگر آن است، ثابت میکند که او میتواند آیندهای به عنوان یک ستاره هنرهای رزمی داشته باشد. او نقش بچه را بازی میکند، یک مبارز مرموز که به دنبال انتقام از مقامات فاسد و سندیکاهای جنایتکار است که در کودکی خانه او را ویران کردند. سبک اکشن پر جنب و جوش مرد میمونی باعث مقایسه آن با جان ویک شده است، اما داستان آن ریشه در اساطیر هندی و تفسیرهای فرهنگی دارد.
مرد میمونی یک فیلم هیجانانگیز و انتقامجویانه است، اما به مسائل اجتماعی گستردهتر و همچنین آسیبهای شخصی هم میپردازد. بچه، ابتدا در مبارزات زیرزمینی و سپس در ماموریت خود برای انجام اقدامات مستقیم و خشونتآمیز علیه کسانی که به او ظلم کردند، به نمادی برای طبقات پایین و ستمدیده تبدیل میشود. او از داستان هانومان، خدای هندو با چهره میمونی الهام میگیرد که اغلب نقاط ضعف انسانی را نشان میدهد. همچنین مرد میمونی، نابرابری طبقاتی را به سایر اشکال تبعیض، مرتبط میکند.
۹- Baby Driver (2017)
فیلمهای ادگار رایت توجه فوقالعاده او را به جزئیات نشان میدهند و در مورد بیبی درایور هم همینطور است. پس از موفقیتهای سه گانه «کورنتو» و «اسکات پیلگریم علیه دنیا»، این فیلم تمرکز کمتری روی کمدی دارد. اگرچه لحظات خندهداری در طول داستان وجود دارد، اما این یک فیلم جنایی هیجانانگیز در مورد مردی است که به دنیای خطرناک تعلق ندارد، اما در یک زندگی جنایی گرفتار میشود.
این فیلم یکی از بهترین فیلمها با موضوع سرقت در سالهای اخیر است و دلیل آن فقط رویکرد خلاقانه رایت به عناصر جنایی داستان نیست. داستان بیبی در مورد استیصال و ترس بوده، اما عشق او به پدرخواندهاش نیز بسیار تاثیرگذار است. در این بین، نادیده گرفتن اینکه او با تعقیب و گریزهای پرسرعت خود مانند بازی رفتار میکند و لذتی که به وضوح از سبک زندگی جنایتکارانه خود میبرد، سخت است. پیچیدگی بیبی چیزی است که او را به شخصیتی عالی برای گذراندن وقت تبدیل میکند.
۸- The Matrix (1999)
خواهران واچوفسکی، ژانر اکشن و علمی-تخیلی را به شکلی فوقالعاده در فیلم ماتریکس ترکیب کردند و یک اثر شامل هنر رزمی کلاسیک با بینش و فلسفه کمیاب ساختند. دههها بعد، داستان ماتریکس به اندازه اکشن آن تأثیرگذار شد و برخی از اصطلاحات آن به فرهنگ لغت راه یافتند. مردم اغلب به «یک نقص در ماتریکس» یا «قرصهای قرمز» اشاره میکنند تا تجربیات خود را منعکس کنند، که تا حدودی میزان ارتباط ماتریکس با افراد زیادی را توصیف میکند.
ژانر علمی-تخیلی اغلب این قدرت را دارد که مردم را وادار به تفکر درباره وجود خود و درک خود از دنیای اطراف کند. ماتریکس مطمئناً با این توصیف مطابقت دارد، با داستانی که مفاهیمی را از کتاب مقدس و ادبیات یونان باستان قرض می گیرد و آنها را در محصولی انقلابی ترکیب میکند. بسیاری از آثار دهه ۱۹۹۰ که بر واقعیت مجازی، هوش مصنوعی و فضای مجازی تمرکز میکنند، به طرز باورنکردنی قدیمی به نظر میآیند، اما ماتریکس مانند یک پیشگویی عمل میکند.
۷- The Fugitive (1993)
در نگاه اول، به نظر میرسد که فراری یک فیلم هیجانانگیز ساده در مورد تعقیب و گریز است، با هریسون فورد که نقش یک محکوم را بازی میکند که سعی میکند از مارشال حیلهگر ایالات متحده با بازی تامی لی جونز پیشی بگیرد. با وجود این مقدمه نسبتاً معمولی، این فیلم در عمل بسیار چند لایه و جالب است. در حالی که ریچارد کیمبل برای پاک کردن نام خود مبارزه میکند، هم نقش تعقیب کننده و هم فراری را دارد. او در طول تعقیب و گریز خود در سراسر کشور، پر از غم و اندوه و احساس بی عدالتی شدید در مورد از دست دادن همسرش است.
یکی از مواردی که این فیلم را بسیار جذاب میکند، عناصر داستان آن است که از زندگی واقعی الهام گرفته شده. اگرچه بیشتر کارهای ریچارد کیمبل تخیلی هستند، اما هسته اصلی داستان این اثر از پرونده سم شپرد است که در دهه ۱۹۵۰ به قتل همسرش محکوم و بعداً تبرئه شد. این اتفاق رسانهای شد و بعدا فیلم فراری آن را به تصویر کشید و با سکانسهای اکشن هیجانانگیز، هرج و مرج موجود در ذهن کیمبل را نشان داد.
۶- Point Break (1991)
به نظر می رسد Point Break در دنیایی اتفاق میافتد که موج سواری یک عمل مذهبی است، اما کارگردانی کاترین بیگلو آنقدر مطمئن و هیجانانگیز است که اغلب موفق میشود مخاطب را به این جهانبینی عجیب متقاعد کند. اما در پشت روکش عجیب و غریب خود، این فیلم یک اکشن هوشمندانه است که در مورد مردانگی، اراده آزاد و وعده توخالی بزرگسالی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و در قلب داستان، تنش جذب کنندهای بین دو شخصیت اصلی وجود دارد.
کیانو ریوز و پاتریک سویزی در این فیلم یک شیمی جذاب را ایجاد میکنند و تفاوتهای بین این دو شخصیت، مسیری را برای یک بحث فلسفی پر اکشن باز میکند. Bodhi ممکن است یک سارق بانک باشد، اما او میتواند به تدریج Johnny Utah را با دیدگاه عجیب خود متقاعد کند. اینکه مخاطب او را یک حقیقتگو یا یک شارلاتان خودمحور ببیند، بیشتر به تفسیر خودش بستگی دارد.
۵- Everything Everywhere All At Once (2022)
«همه چیز همه جا به یکباره» پاسخی عالی به روند فعلی هالیوود در فیلمها و سریالهایی با موضوع مولتیورس است و یکی از معدود فیلمهایی است که پتانسیل کامل مفهوم مولتیورس را ارائه میدهد. این محصول با نشان دادن امکانات حیرتانگیز واقعیتهای بیپایان، ساختارهای سفت و سخت و باورهای ناخودآگاهی را که به جامعه ما شکل میدهند، زیر سوال میبرد.
سرعت زیاد و تصادفی بودن پرش از جهانی به جهان دیگر، میتواند تعیین معنای واقعی این فیلم را سخت کند، اما فشار بیش از حد احساسی بخشی از هدف آن است. کارگردان با نشان دادن رگباری از تصاویر سورئال روی صفحه نمایش، بسیاری از فرضیات عمومی جامعه را تخریب میکند و از مخاطب میخواهد که هر آنچه را که مهمتر است، از زیر آوار بازیابی کند. همیشه ارتباط انسانی همان چیزی است که به عنوان کلیدی ظاهر میشود که همه جهان ها را، چه خیالی و چه غیر از آن، به هم پیوند میدهد.
۴- Oldboy (2003)
اولدبوی یک فیلم هیجانانگیز و انتقامجویانه است که شبیه هیچ اثر دیگری نیست. این فیلم داستان مردی را دنبال میکند که پس از سالها اسارت غیرقانونی، بهطور ناگهانی آزاد میشود اما مانند روزی که دستگیر شد، سوالات بیپاسخ بسیاری دارد. اگرچه اولدبوی با یک پیشفرض جذاب آغاز میشود، اما سورپرایزهای اصلی را برای اکت سومش نگه میدارد و با یک چرخش شگفتانگیز به پایان میرسد که هر طرفدار ژانر اکشن باید آن را بدون اسپویلر تجربه کند.
از آنجایی که «اوه دائه سو» دوباره با دنیا آشنا میشود، زمانی برای دست و پنجه نرم کردن با اندوه و شرمش ندارد. «پارک چان ووک» کارگردان این اثر، ادعا میکند که بخشهایی از اولدبوی از پوچی و سورئالیسم فرانتس کافکا الهام گرفته شده است و از اودیسه عجیب دائه سو مشخص است که دنیای او آنقدر که او یا مخاطب میخواهد معنا ندارد. فقدان شفافیت اخلاقی این فیلم، تمهیدات معمول ژانر اکشن را زیر و رو میکند.
۳- Casino Royale (2006)
فرنچایز جیمز باند در هر دوره جدید تکامل یافته است و اولین فیلم دنیل کریگ به عنوان ۰۰۷ تیرهتر، تلختر و اساسیتر از بسیاری از فیلمهای قبل از آن است. کازینو رویال نسخهای خشنتر و جدیتر از باند را نشان میدهد و داستان آن مقدمهای درخشان برای پیچیدگیهای شگفتانگیز این شخصیت است. این فیلم نشان میدهد که باند چهجور جاسوس و انسانی است و در تمام این مدت به اعماق پنهانی اشاره میکند که فقط به طور گذرا به آنها نگاه میشود.
از بسیاری جهات، کازینو رویال یک فیلم معمولی جیمز باند با یک شخصیت ویلن عجیب و غریب، مکانهای پر زرق و برق و چند سکانس اکشن هیجانانگیز است. چیزی که آن را به یکی از بهترین فیلمهای جیمز باند تبدیل میکند، این است که داستان بسیار نزدیک به رشد شخصیت است. هر حرکت باند داستان را شکل میدهد و همچنین ارزشها و نقاط ضعف او را بیشتر نشان میدهد.
۲- Seven Samurai (1954)
در میان رقابت بسیار سخت، هفت سامورایی بدون شک بهترین فیلم آکیرا کوروساوا است و چندین دهه بر فیلمها در ژانرهای مختلف تأثیر گذاشته است. در داستان این فیلم یک ظرافت ساده وجود دارد. گروهی از ساموراییها گرد هم میآیند تا تعدادی راهزن را از دهکدهای کوچک بیرون کنند، اما حساسیت شدید کوروساوا به شخصیتها و سیاستهای اجتماعی، داستانی عمیقاً متاثر کننده و متفکرانه را ایجاد میکند.
هفت سامورایی، شخصیتهای مختلف خود را با ظرافتی باورنکردنی متعادل میکند. فقط اینطور نیست که شخصیتهای گروه به تنهایی برجسته باشند، بلکه آنها ساخته شدهاند تا ضعفها و ناامنیهای یکدیگر را به گونهای برانگیزند که حتی در سادهترین صحنهها تضاد ذاتی ایجاد کنند. هنگامی که هفت سامورایی وارد عمل میشوند، صحنههای مبارزه همچنان توسط شخصیتها کنترل میشود.
۱- The Dark Knight (2008)
همانطور که جوکر در آخرین رویارویی خود به بتمن میگوید، این دو شخصیت برای روح گاتهام میجنگند. این تضاد فلسفی، اکشن را در سراسر فیلم کلاسیک ابرقهرمانی تاریک کریستوفر نولان هدایت میکند. شوالیه تاریکی برخی از بهترین صحنههای مبارزه و تعقیب و گریز را دارد که هر فیلم ابرقهرمانی تا به حال توانسته است به نمایش بگذارد، اما آنها تنها به این دلیل قدرتمند هستند که مظاهر فیزیکی دو مکتب فکری متخاصم هستند.
جوکر معتقد است که بشریت ذاتاً خشن و خودخواه است و هدف او این است که مردم را از زندگی یکنواخت خود بیدار کند تا سیستمهایی را که آنها را محدود نگه میدارد، از بین ببرد. پاسخ بتمن ناشی از خوشبینی اوست. در مورد هر دو شخصیت، نظراتشان توسط واکنشهای شخصی آنها به رویدادهای آسیبزا هدایت میشود، حتی اگر داستان پس زمینه جوکر مدام در حال تغییر باشد. در حالی که بسیاری از فیلمهای ابرقهرمانی به کمبود محتوا متهم میشوند، شوالیه تاریکی یکی از بهترین فیلمهای کریستوفر نولان است که به اندازه اوپنهایمر، ممنتو یا اینتراستلار قابل دیدن است.
نظر شما در مورد این آثار اکشن چیست؟ نام فیلم مورد علاقه خود را از طریق کامنت با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: Screenrant
سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم
نظرات