بالاخره و بعد از مدت‌ها انتظار فصل دوم سریال انیمیشنی آرکین (Arcane) به پایان رسید؛ انتظاری که به معنای واقعی کلمه، «ارزش» آن را داشت و ما را با مجموعه‌ای روبرو کرد که دوست‌دارِ ادامه‌های بیشتری از آن هستیم. در هر صورت، آیا سریال Arcane: League of Legends توانست آنطور که باید و شاید ظاهر شود؟ آیا آرکین به به مجموعه اهداف هنری و داستانی‌اش رسیده است؟ برای مطالعه‌ی پاسخ این سوالات می‌بایست تا پایان این مطلب همراه مجله بازار باشید.

سریال انیمیشنی Arcane با تمام داستان‌ها، پیش‌آمدها و تجربیاتش بالاخره به پایان رسید و توانست مخاطبین خود را راضی نماید، به‌حدی که اَکت پایانی این سریال که قرار است آن را مورد «نقد و بررسی و موشکافی» قرار دهیم، از وب‌سایت IMDB میانگین نمره ۹.۵ از ۱۰ را کسب کرد. انیمیشن آرکین با هدف ارائه‌ی گسترده‌های محتوایی بازی League of Legends عرضه شد و در حال‌حاضر به‌عنوان «یونیورسی رسمی» در این بازی شناخته می‌شود. اینکه آرکین توانست رضایت کامل بینندگانش را جذب کند یا خیر، مسئله‌ای است که به خودِ هر شخص و هر کامیونیتی مربوط می‌باشد اما به‌صورت کلی و از لحاظ نمرات و نظریات دیگر منتقدین عرصه‌ی صنعت سرگرمی می‌توان دریافت نمود که این اثر، حداقل بر روی کاغذ موفق بوده است.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | جینکس؛ رها شده

اما من یک سوال از شما دارم، آیا از پایان‌بندی آرکین راضی بوده‌اید؟ نظر من را می‌خواهید؟ خیر، من راضی نبوده‌ام؛ چرا؟ باید تا پایان این مطلب همراه من باشید اما قبل از هرچیزی بایستی اعلام کنم که بارها، در طول نقدهای متعددم به روایت کُند این سریال خورده گرفته‌ام و متاسفانه خورده‌هایم به نتیجه نشسته‌اند و پایان‌بندی خوبی را تجربه نکردم؛ البته این مسئله را هم اضافه کنم که این اشکال من بر نتیجه‌گیری پایانی سریال اشاره به این موضوع نیست که سازندگان «اندینگ بدی» را در نظر گرفته بودند، بلکه اشاره به این مورد است که ای‌کاش خالقان Arcane: League of Legends، یعنی استودیوهای رایت گیمز (Riot Games) آمریکایی و فورتیچه (Fortiche Production) فرانسوی، با نگاهی بازتر نتیجه‌گیری این انیمیشن را رقم می‌زدند و کُندگویی نمی‌کردند اما در هر صورت «آرکین» بهترین انیمیشن سریالی است که در طول عمرم تماشا کرده‌ام.

هشدار اسپویل: این مطلب داستان کلی اَکت پایانی انیمیشن آرکین را لو می‌دهد.

جینکس؛ شخصیتی که در سیاه‌وسفیدی زندگی‌اش گیر کرده است

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

اگر یادتان نرفته باشد در قسمت‌های گذشته، شخصیت جینکس به «نور پویایی و امید» مردم شهر زائون تبدیل شده بود، به‌حدی که در زمان دستگیری‌شان به «آمدن» جینکس امیدوار بودند و همین اتفاق هم به‌خوبی رقم خورد و باعث برخورد جینکس با وندر گرگینه شده نیز شدند. در همین حین این مورد را هم به یاد بیاورید که این کرکتر باعث کشته شدن دوستانش، وندر و سیلکو نیز شده بود، درواقع شخصیت جینکس یک سایکو به‌تمام معنا را تجربه می‌کند که هربار با اسکیزوفرنی و صداهای شدیدتری روبرو می‌شود؛ به همین خاطر باعث «قدرت، رهایی، شجاعت، اعتماد به‌نفس و دیوانگی» در خود و دیگران می‌شود. شاید من هم جای «پاودر می‌بودم، بعد از این همه اتفاق خواسته و ناخواسته و مشکلات روانی، به جینکس تبدیل می‌شدم» به همین خاطر با کرکتری منطقی و اصولی طرف هستیم که جزئیات زیادی را پوشش می‌دهد.

نقد فصل دوم سریال Arcane | پایان شگفت‌آور پارت دوم

همانند بسیاری از آثار هنری شخصیت‌های زیادی وجود دارند که در کمال منفی بودن، مثبت هم هستند و این یکی از اصل‌های شخصیت‌پردازی سریال آرکین محسوب شده که در جینکس، بیشتر از هر کرکتر دیگری احساس می‌شود. جینکس هم مثل «دیو و دل‌بر» به یک آغوش و روشنایی درونی احتیاج داشت تا بتواند خوی خودش را مثبت کرده و دوباره به زندگی امیدوارانه، فداکارانه، هوشمندانه و مهربانانه‌اش بازگردد و آن حس و حال جذاب خواهری را کسب کند؛ این اتفاق با رقم خوردن دوباره گرگینه، وای و ایشا به ثمر نشست اما متاسفانه در پایان قسمت ۶ از فصل دوم Arcane، شاهد ماجرای فداکاری ایشا بودیم که باعث نجات وایولت و پاودر (جینکس) شد اما جان خودش را از دست داد؛ نمی‌خواهم به تئوری‌های ایشا بپردازم اما چیزی که مشخص است، به شدت نسبت‌به جینکس حس خواهری و مادرانه داشت و به همین علت، به هیچ عنوان دوست‌نداشت خواهر بزرگ‌تر ناتنی‌اش را رها کرده و به او خیانت نماید.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | سیلکو؛ دوستی پایان‌یافته

ایشا جان خودش را فدا کرد اما جینکس هم به نقطه‌ی آخر و مرحله‌ی پایانی روانی‌اش رسید؛ او دیگر شادابی و مسائل روان‌پریشی گذشته را ندارد بلکه به شخصیتی فرسوده، آسیب دیده، تباه شده، تنها و تاریک تبدیل شده است و کماکان به گذشته، به‌خصوص پاودر، سیلکو، وندر و ایشا فکر می‌کند. فرض کنید قلب شخصیتی مثل جینکس بعد از سال‌ها بالاخره لمس شده است اما پس از یک نبرد خیانت‌وار با آمبسا، تنها دختر بچه‌ای که در محبت او جای گرفته بود را از دست می‌دهد، همانند مادری که «فرزندش» را از دست می‌دهد آن هم نه یک مرگ معمولی، بلکه فداکاری جذابی که برای جان «مادر» انجام شده است. طبیعتا جینکس از این مسئله آسیب بسیاری را دریافت کرد و به شخصیتی تنهاتر بدل شد؛ در پلان‌ها و سکانس‌های متعددی می‌توانیم این حس‌وحال تصویرسازی شده را کسب کنیم که به معنای واقعی کلمه «زیبا طراحی» شده‌اند.

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

زخم وایولت، به‌دردسر افتادن کیتلین و زندان جینکس

پس از اتفاقاتی که در داستان‌های پاراگراف قبلی افتاد و شخصیت‌ها را به لول دیگری تبدیل کرد، ما با سه ردیف متفاوت روبرو شدیم؛‌ ردیف اول: شخصیت وای بود که حالا تمام کرکترهای اطرافش را «آنطور که هستند» دوست دارد و قدر بودنشان را بیشتر از هر موقع دیگری می‌داند. وایولت زخم تقریبا عمیقی را دریافت کرده که به وسیله‌ی کیتلین، جینکس و جان‌آفرینی ایشا نجات پیدا کرده است، از آن طرف ماجرا نیز کیتلین در حال تلاش است که رابطه‌ی دوستانه‌ی خودش با وایولت را به دوران‌های اولیه‌اش باز گرداند و همین جریان هم رقم می‌خورد، وایولت و کیتلین باز هم یار همیشگی یک‌دیگر می‌شوند. از جینکس چخبر؟ همانطور که در پاراگراف قبلی اشاره کردم، جینکس بعد از تنش جنگی میان آمبسا، ویکتور و جیس و از دست دادن ایشا، از لحاظ درونی نابوده شده است به همین علت تلاشی برای فرار از زندان نمی‌کند.

نقد سریال قهوه پدری؛ قسمت اول | کمدی یا لودگی؟

وایولت در سویی از داستان به سراغ جینکس می‌آید، زندان را برای او آزاد می‌گذارد و از آن درخواست پذیرش دوباره‌ی «زندگی» می‌کند اما جینکس برای اینکه رابطه‌ی خواهری‌شان بر هم نریزد و دوباره کس دیگری را هم از دست ندهد، از زندان فرار می‌کند تا برای همیشه خودکشی نماید؛ چرا که جینکس احساس می‌کند با نابود شدنش زندگی بسیاری از انسان‌ها راحت‌تر و بهتر می‌شود، از آن طرف هم خواهرش یعنی «وایولت» از دست او دور شده و با آرامش بیشتری به زندگی می‌پردازد، در مراحل پایانی فکری‌اش هم نمی‌تواند برآوردها و خاطرات گذشته‌اش با ایشا را پاک کند، به همین خاطر سعی در خودکشی دارد اما این کار انجام نمی‌شود. جینکس هنوز هم ماموریت‌هایی برای انجام دارد، ماموریت‌هایی که ثبات بیشتری را به منطقه می‌بخشند البته «نبود جینکس» هوشمندانه است چرا که می‌بایست بین زائون و پیلتوور اتحادی برقرار شود تا بتوانند جلوی لشگرکشی آمبسا ایستادگی کنند.

آمبسا و پادشاهی پیلتوور

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

آمبسا یکی از قدرتمندترین شخصیت‌های سرزمین «ناکسوس» محسوب می‌شود؛ سرزمینی که مدل دیگری دارد، همه‌چیز در آنجا خلاصه شده‌ای از «قدرت و توان‌مندی» نظامی است و هر ابزار آلات،‌ روان و هویت انسانی و موجوداتی که در این سرزمین بسیار پهناور وجود دارد، به نحوی به بحث نظامی مرتبط می‌شوند، درواقع به همین علت است که یکی از اسپین‌آف‌های بعدی سریال آرکین به این جهان می‌پردازد و آن را موشکافی می‌نماید. همانطور که احتمالا تا به حال متوجه شده‌اید، یکی از دشمنان دیرینه‌ی آمبسا و خاندان‌شان، گروه «بلک رز» هستند که در تاریخ و تمدن سرزمین‌های مختلف جهان آرکین نفوذ زیادی دارند و به عنوان جادوگران سیاه و تاریکی این دنیای عجیب‌وغریب شناخته می‌شوند.

درواقع بلک رزها گروهی سیاسی و جادویی به حساب می‌آیند که قدرت‌ها و توانایی‌های فراوانی را در اختیار دارند که با بهره‌وری از این ویژگی‌ها می‌توانند به مدیریت آرکین بپردازند، حال اینکه Arcane چیست؟ بگذارید در بخش بعدی به این سوال پاسخ دهم اما در حالت کلی این را بدانید که آرکین در تفسیر «قدرت» ظاهر می‌شود. حال بیایید به مبحث اصلی پرداخت نماییم. آمبسا برای اینکه در سرزمین ناکسوس قدرت بیشتری فرا گیرد و در مقابل بلک رزها نقطه ضعفی نشان ندهد، در سال‌ها قبل با فردی که عضو گروه بلک رز محسوب می‌شده است بچه‌ای را به دنیا می‌آورند که حاصل این بچه، «شخصیت مِل»‌ می‌شود؛ شخصیتی که هم ویژگی‌های نظامی، سیاسی و اجتماعی مادرش را به ارث برده و هم به قدرت‌های ژنتیکی و جادویی بلک رزها رسیده است، به همین علت است که مل توانست در مقابل شلیک جینکس به ساختمان شورای پیلتوور جان سالم به‌در ببرد و در مبارزه آخر هم در مقابل آمبسا زنده بماند و او را شکست دهد. مل که حالا فهمیده و مطمئن شده که مادرش یعنی آمبسا قدرت را به خانواده ترجیح می‌دهد و خیانت‌کار است و از آن طرف نیز متوجه شده است که درگیری بلک رزها با مادرش باعث کشته شدن برادرش شده است، هم آمبسا را از بین می‌برد و هم نماینده بلک رزها را به کام مرگ می‌فرستد.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | ایشا؛ وفای خواهرانه

مل دیگر آن دختر ساده و صرفا شکیلی نیست که کمی از سیاست بداند و کمی هم به قدرت رسیدگی کند بلکه به شخصیتی مهیج و متفاوتی تبدیل شده است که مو بر تن دشمنانش سیخ خواهد کرد، او هم استعدادهای مادرش را دارد و هم می‌تواند به روش‌های جادویی‌اش بپردازد. آمبسا که فکر می‌کرد با سواستفاده از مل می‌تواند به قدرت صددرصدی در ناکسوس برسد و پیلتوور را هم برای خود کند، به اشتباهی بزرگ برخورد کرد که این اشتباه، جان خودش را گرفت و آن شخصیت تاریخی آمبسا را از بین برد؛ درواقع آمبسا در مرحله‌ی اول، برای «قدرت و سواستفاده از پیلتوور» مل را به این شهر فرستاده بود، برای افزایش نفوذ نیز با «کیتلین» پرداخت‌هایی می‌کرد اما از سویی که با «دکتر» آشنا شد و به «ویکتور»‌ رسید متوجه‌ی عظمت آرکین شد و تمامی آن‌ها را رها کرد تا صرفا به آرکین برسد اما در آخر به وسیله‌ی دخترش و کیتلین از دنیای League of Legends نابود شد. باید صبر کرد و منتظر ماند که در اسپین‌آف بعدی آرکین چه چیزهایی از آمبسا، مل و سرزمین ناکسوس روایت خواهد شد.

اگر این سوال را هم دارید که چرا پیروان آمبسا مرگ او را تماشا کردند؟ بایستی بگویم که این فرهنگ جامعه‌ی ناکسوس محسوب می‌شود. در فرهنگ ناکسوس، حتی برده‌ها نیز می‌توانند فارغ از تمام محدودیت‌هایی که دارند، به سراغ صاحب‌شان رفته و آن را به نبردی «تن‌به‌تن» دعوت کنند و اگر در این نبرد پیروز شوند، جای صاحب را گرفته و وارث دارایی‌های او می‌شوند؛ سربازان و پیروان آمبسا هم به همین علت از مل پیروی کردند و جلوی او را نگرفتند. درواقع این جریان بسیار سخت نظامی ناکسوس از جریانات مبارزه‌ای نورس و اسکاندیناوی (وایکینگز) الهام گرفته است.

همه‌چیز تقصیر هکس‌تک است؟

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

قبل از اینکه به هکس‌تک بپردازم بایستی به اینکه آرکین چیست؟ نگاهی داشته باشم. همانطور که در این جهان واقعی و بسیار سیاسی حال‌حاضر، موارد مختلفی در معانی «قدرت و جاه‌طلبی» وجود دارد، سازندگان انیمیشن آرکین نیز به همین مبحث اشاره کرده‌اند؛ درواقع از اشاره گذشته است و دو فصل-سریال در رابطه با قدرت و قدرت‌مندی خلق کرده‌اند. اینکه قدرت و سیاست چقدر می‌تواند به ضرر یک جامعه تبدیل شده و چگونه می‌تواند همان جامعه را نابود سازد، اینکه قدرت بیش از حد چقدر می‌تواند دوستی‌ها، خوبی‌ها، نور و سفیدی را از بین برده و سیاهی را به سر آن جامعه بپاشاند، قدرت مسئله‌ی اعجاب‌انگیزی است و خالقان سریال Arcane به‌خوبی از این مسئله بهره‌وری کرده‌اند. با تمام این تفاسیر باز هم المان‌هایی را می‌بینیم که به خوبی و سفیدی مرتبط شده‌اند، یعنی چه؟ یعنی اگر قدرت و نفوذ بیش‌از حد برای ۹۹ درصد افراد خطرناک باشد و باعث خیانت و فساد شود، یک‌درصدهایی وجود دارند که بتوانند در مقابله‌ی سیاهی و فساد آن ۹۹ درصد بایستند و جلوی این کار را بگیرند.

قدرت در این جهان رئال، به‌صورت فیزیکی و عینی دیده نمی‌شود اما سازندگان انیمیشن Arcane به‌خصوص در فصل دوم، مسئله‌ی قدرت را عینی کرده و آن را «آرکین» نامیدند. اگر دقت کرده باشید در جهانی که در حال‌حاضر مشغول به زندگی در آن هستیم هرکسی می‌تواند به هر نحوی به قدرت اختصاصی خودش برسد، یکی از طریق ثروت، یکی از طریق نفوذ،‌ یکی از طریق زور و بازو، دیگری سیاست، پزشکی، محدودیت‌سازی و مواردی که همه‌وهمه به هر نحوی قدرت را خلق می‌کنند؛ در سریال آرکین هم چنین چیزی وجود دارد و هر شخصیتی به‌وسیله‌ی آرکین، از روش انحصاری خودش به «قدرت» دست پیدا می‌کند، بعضی‌ها «دستی» این کار را انجام می‌دهند و تعدادی نیز به‌صورت ژنتیکی با این صورت مسئله ارتباط برقرار می‌نمایند. از آنجایی هم که «قدرت» عنصری دولبه است که در طرفی از آن سیاهی و در طرف دیگرش سفیدی وجود دارد، کم‌تر کسانی می‌توانند ریسک آن را به تن‌شان بخرند اما با این حال، قدرت و توانایی آرکین، به شدت اعتیاد آور بوده و این اعتیاد، شخصیت‌هایی مثل «ویکتور» را به آنتاگونیست‌های متفاوتی تبدیل کرده است.

ویکتور در انیمیشن آرکین

جیس برای کنترل قدرت یا همان آرکین جهان سریال، هکس‌تک را خلق کرد و ویکتور برای شفای خودش، هکس‌تک را به هکس‌کور رساند، او در این جریان معشوقه‌اش را از دست داد و به همین علت پس از زنده شدن ویکتور توسط جِیس، نسبت‌به جیس حس منفی و بدی را داشت چرا که جِیس می‌بایست حرف ویکتور را گوش داده و هردو تکنولوژی‌ها یعنی هکس‌تک و هکس‌کور را نابود می‌کرد اما جِیس این کار را انجام نداد. با این حال زمانی که ویکتور از خواب خویش بلند شد، با آغوش جِیس روبرو شد اما این آغوش را نپذیرفت؛ جِیس بعدها متوجه‌ی اشتباهش شد، او در طول انیمیشن بارها و بارها سعی می‌کرد به اطلاعات جدیدی دسترسی پیدا کند تا بتواند با استفاده از آن‌ها فاتحه‌ی هکس‌ها را بخواند اما هرچه که جلوتر می‌رفت کار از گذشته هم سخت‌تر و دشوارتر می‌شد.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | سینگد؛ دانشمند دیوانه

درواقع فکر می‌کنم هکس‌تک عامل قدرت‌پروری آرکین است و به همان مسئله‌ی اعتیادآوری-درون‌مایه‌ای انسان اشاره می‌کند؛ وقتی کار از کار گذشته باشد دیگر زمان، فقط معطوف به نابود کردن «قدرت» می‌شود. در نقدهای گذشته نیز بارها و بارها به این مورد اشاره کرده‌ام که داستان این سریال صرفا در نبرد پیلتوور و زائون خلاصه نمی‌شود بلکه قرار است به مباحث مهم‌تری بپردازد و همین اتفاق نیز افتاد و ما شاهد داستان‌سرایی، شخصیت‌پردازی و مکانیکی هستیم که سعی می‌کنند ما را با قصه‌ی گسترده‌تر این انیمیشن روبرو سازند و ارتباط‌مان را حفظ نمایند. شیمر دکتر سینگد باعث ایجاد علمی شد که در پی آن می‌خواست به «فانی نبودن موجودات» برسد و مرگ را به‌طور کامل از بین ببرد، این شخصیت وارویک را خلق کرد که نسخه‌ای دیگر از وندر محسوب می‌شود، سینگد استاد به‌خصوص ویکتور هم به حساب می‌آید.

این ارتباط‌پذیری بین شخصیت‌ها و داستان‌سرایی تعاملی انیمیشن آرکین باعث شده است که در طول تماشای این سریال دچار خستگی نشوید و به هیچ عنوان چشم‌هایتان را از سکانس‌های جذاب این اثر به یاد ماندنی بر ندارید؛ اینکه آمبسا بعد از توجهاتش به شیمر و سینگد دخترش را فراموش کرد، اینکه سینگد بواسطه‌ی ویکتور، وارویک را کنار گذاشت و دیگر مواردی که تماما می‌خواهند به این موضوع اشاره کنند که یک «انسان»‌ چقدر می‌تواند در برابر قدرت ذاتی این جهان ضعیف عمل کند و لغزش نماید. حتی در پایانه‌های سریال تماشا می‌کنیم که چگونه شخصیت‌ها به کرکترهای منفی سریال تبدیل می‌شوند. آرکین دقیقا همان چیزی را نشان می‌دهد که دنیای در حال‌حاضرمان با آن دست‌وپنجه‌نرم می‌کند.

برخورد با جهان‌های موازی و تفسیر اکو و جِیس

اکو آرکین

همانطور که در طول این انیمیشن مشاهده کردید جیس متوجه‌ی وجود بیش‌از حد آرکین در سیستمی که طراحی کرده بود شد، به همین خاطر سراغ آن سیستم رفت تا با خاموش کردنش جلوی کارها و فعالیت‌های ویکتور را بگیرد، درواقع این سیستم می‌توانست الگوریتم‌های آرکین را نجات دهد اما به یک‌باره به همراه شخصیت‌هایی مثل اکو و Heimerdinger غیب شد و به زمان سفر کرد؛ هرکدام از شخصیت‌ها به خط زمانی خاصی رفتند، در مرحله‌ی اول اکو بود که به خط زمانی سفر کرد که خبری از جیس و ویکتور در آن خط زمانی نبود و تمام مردم زائون و پیلتوور در آرامش کامل به‌زندگی‌شان ادامه می‌دادند؛ به‌حدی که شخصیت جینکس همان نام «پاودر» را در اختیار داشت و تبدیل به جینکس نشده بود، در این خط زمانی شخصیت وایولت از دنیا رفته بود و به همین خاطر پاودر تیکه موی خواهرش را به عنوان یادگار بر روی سرش گذاشته بود.

پاودر دانشمند شهر زائون محسوب می‌شد، وندر و سیلکو هنوز با یک‌دیگر برادر بودند چرا که سیلکو نامه‌ی عذرخواهی وندر را مطالعه کرده بود و او را بخشیده بود، دوستان صمیمی کودکی وایولت و پاودر هنوز هم زنده بودند؛ درواقع سیلکوءِ منفی وجود نداشت که بخواهد چنین اتفاقاتی، غیر از این موارد رقم بخورد. من در طول تماشای اپیزود سفر در زمان سریال آرکین، بارها و بارها به یاد انیمیشن Spider-Man: Across the Spider-Verse افتادم و متوجه‌ی الهام‌برداری‌های بسیار سازندگان Arcane: League of Legends از قسمت اول و دوم انیمیشن «مرد عنکبوتی» شدم، حتی آن پرده‌ی بسیار زیبا و خارق‌العاده، عاشقانه و بی‌نظیر میان پاودر و اکو آنقدر جذاب و شگفت‌انگیز بود که به‌خوبی من را به یاد کرکترهایی مثل «مایلز مورالز و گوئن استیسی» انداختند و آن تکیه‌ی دونفره‌ی شهری‌شان که به بهترین شکل ممکن قصه‌شان را روایت می‌کرد.

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | مَدی؛ خیانت نولِن

به معنای واقعی کلمه شخصیت اکو و پاودر در آن خط زمانی ویژه عمل می‌کردند و بی‌نظیر ظاهر می‌شدند؛ شاید جالب باشد که بدانید سکانس رقص پاودر و اکو هماهنگ با دستگاه اختصاصی اکو خلق شده بود تا بتواند آن حس و حال چهار ثانیه‌ی آن دستگاه کنترل زمان را به ما برساند. شخصیت اکو با کمک دکتر Heimerdinger چند صد ساله و کرکتر پاودر موفق به خلق دستگاهی شدند که با استفاده از آن می‌توانستند به بُعدهای زمانی سفر کرده و زمان را دستگاری کنند، به همین خاطر جان دکتر Heimerdinger در این راه فدا شد و از آن طرف هم یکی از زیباترین و عاطفی‌ترین خداحافظی‌های ناخواسته‌وار را در طول تاریخ صنعت انیمیشن و سریال تماشا کردیم، خداحافظی که من را یاد سینمایی The Amazing Spider-Man 2 انداخت و حس و حال من را شبیه به آن کرد؛ خداحافظی که راه برگشتی ندارد و در «غم و اندوه، با ترکیبی از خوشحالی و امید» خلاصه می‌شد.

جادوگر کودکی جِیس در فصل اول آرکین چه کسی بود؟

شخصیت جیس در سریال آرکین

نوبتی هم باشد نوبت به «جِیس» می‌رسد. شخصا در فصل اول سریال آرکین آنطور که باید و شاید نتوانستم با جِیسِ داستان ارتباط برقرار کنم و او را دوست داشته باشم اما در فصل دوم، به‌خصوص در اکت آخر آرکین، به‌شدت به شخصیت‌پردازی این کرکتر نزدیک شدم و خود را در وجود او احساس کردم. این شخصیت خالق گستره‌ی هکس‌تک محسوب می‌شود که بسیاری از اتفاقات پیش‌آمده در پیلتوور و زائون به‌دلیل وجود علم، دانش و خلاقیت این کرکتر بوده است. اگر یادتان باشد در یونیورسی که دکتر هایمردینگر و اکو حضور داشتند، اکو و دکتر هایمردینگر برای ساخت دستگاه‌شان به سراغ لوکیشن جِیس رفتند و تکه هکس‌تک‌های موجود را از روی دیواره‌های سازه‌ی خفته‌ی جِیس برداشتند،‌ این تکه‌ها را توسعه دادند و از نتیجه‌اش حسابی لذت بردند. دقیقا در همین تکه‌صحنه است که شما متوجه می‌شوید که اگر همه‌چیز اینگونه پیش می‌رفت چقدر یونیورس اصلی اکو و هایمردینگر هم با صلح مواجه می‌شد و زندگی‌ها را پر از آرامش می‌کرد.

در همان مکانی که هایمردینگر و اکو دچار بهم‌ریختگی جسمی شدند و به خط زمانی و یونیورسی متفاوت انتقال یافتند، در همان مکان هم جِیس حضور داشت اما او به یک یونیورس نابود شده سفر کرد؛ یونیورسی که موجودات و انسان‌های درون آن «هنوز هم زنده بودند» اما تبدیل به موارد مختلفی شده بودند که زمین‌شان را نابود ساخته‌اند. درواقع ویکتور باعث این عملیات شده است که جریان آرکین آنقدر «قدرتمند» شود که از کنترل خارج شده و یک جنگ تمام عیار را رقم بزند که نتیجه‌اش نابودی هر یونیورس شده است، همانند انیمیشن Spider-Man: Across the Spider-Verse، شخصیت‌ها در هر بُعد زمانی یک‌سری اتفاقات مشترک را تجربه می‌کنند که پیلتوور و زائون در تمام بُعدهای خطی، به این جنگ بزرگ و بسیار حساس می‌رسند، یا جان سالم به‌در می‌برند یا به کل متروکه و نابود می‌شوند.

جینکس در آرکین معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | وندر؛ پدری مهربان

اگر دقت کرده باشید جهانی که اکو و هایمردینگر به آن سفر کردند خالی از وجودیات مادی جِیس و ویکتور به‌نظر می‌آمد، به همین خاطر مکان امن محسوب می‌شد تا اکو و هایمردینگر بتوانند به کارشان ادامه داده و دستگاه زمان‌شان را خلق کنند؛ چرا که قدرت ویکتور و آرکین آنقدر زیاد است که اگر در هر یونیورسی، هرکاری انجام دهی،‌ ویکتور متوجه‌ی آن کار خواهد شد، تنها استثناء همین سفر زمانی به‌تصویر کشیده شده بود. متاسفانه یا خوشبختانه جِیس در معرض یک بُعد تخریب شده قرار گرفته بود، او از کوهستان زیادی عبور کرد و حادثه‌های بسیاری را هم کسب کرد اما در نتیجه یکی از پاهای خود را تقریبا از دست داد اما با استفاده از دستیار آهنینش دوباره به آن، جان نسبتا کمی را بخشید. در هر صورت جِیس توانست از این محیط بسیار خشن و عجیب‌وغریب جان سالم به‌در ببرد اما یک مسئله‌ی بسیار مهم را متوجه شد و آن را به‌خوبی دریافت کرد.

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

جالب است بدانید که «جادوگر دوران کودکی جِیس» که جان او را نجات داد همان «ویکتور مثبتی» بود که از جهان دیگری به این جهان انیمیشن سفر کرده بود؛ در فصل اول سریال ما فکر می‌کردیم هنوز هم آن جادوگران کلاسیک League of Legends زنده هستند اما درواقع با جادوگران تازه‌نفسی درگیر بودیم که خودمان نمی‌دانستیم البته در این جمله، منظور از جادوگران کلاسیک و تازه‌نفس چیز دیگری است که احتمالا متوجه نخواهید شد. آری، ویکتور همان جادوگر دوران کودکی جِیس بود که تمام بُعدهای موجود را بررسی می‌کرد تا مشکلات‌شان را دریافت کرده و به مردم‌شان کمک کند که نابود نشوند و تنها راه‌حل این جهان پر زوایه و بُعدمحور این بود که در دوران کودکی جِیس، به او سنگی را دهد که در آینده با ویکتور آشنا شود و بتواند با همین رابطه‌ی دوستی‌شان کار منفی‌شان را جمع کرده و آن را به شکلی مثبت نتیجه‌گیری کنند.

این نسخه از ویکتور من را به یاد شخصیت دکتر استرنج (Doctor Stephen Vincent Strange) در فیلم سینمایی Avengers: Endgame انداخت که تمام خط‌های زمانی و روش‌ها را بررسی می‌کرد تا به روش اصلی که باعث می‌شود تانوس را شکست دهند برسد، در انیمیشن Arcane: League of Legends تقریبا چنین چیزی به‌تصویر کشیده شد و ویکتورِ بسیار قدرتمند جهان‌های دیگر به این خط زمانی آمده بود تا اشتباهات جهان‌های دیگر تکرار نشود و این جهان، با وجود اتفاقات پیش‌آمده‌اش نجات یافته و به زندگی‌اش ادامه دهد. طراحی یونیورس‌ها و بُعدهای زمانی در اکت آخر و سومِ فصل دوم انیمیشن آرکین به زیباترین شکل ممکن انجام شده بود و من را شخصا بهت‌زده کرد؛ اگر عاشق تفاسیر، طراحی‌ها و نظریات جهان‌های موازی باشید، اکت آخر انیمیشن آرکین به‌شدت می‌تواند جذاب ظاهر شود.

اتحاد زائون و پیلتوور جذاب بود

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

ما به نقطه‌ی آخر انیمیشن آرکین رسیدیم نقطه‌ای که سه سال تقریبا منتظر آن بودیم، این نقطه چه چیزی بود؟ اتحاد مردم زائون و پیلتوور را به این مورد تعریف می‌کنم و آن را «نقطه‌ای» می‌نامم که شخصا برایم از اهمیت زیادی برخوردار بود. برای اینکه مردم زائون و پیلتوور بتوانند جلوی «ویکتور» ایستادگی کنند نیازمند اتحادی بودند که می‌بایست زودتر از این‌ها این اتحاد و هم‌دلی را رقم می‌زدند. حالا تمام واجدین شرایط نظامی مردم زائون، لباس ارتبط پیلتوور را به تن کرده بودند و بسیاری دیگر به‌صورت آزاد به جنگ‌شان می‌پرداختند تا از سرزمین‌شان دفاع نمایند و جلوی آمبسا و ویکتور را بگیرند؛ تقریبا این موضوع برای همه شفاف شده بود که اگر آمبسا و ویکتور با همکاری یک‌دیگر در این نبرد خونین پیروز می‌شدند، دیگر جهانی برای زیستن وجود نداشت که بخواهند در آن به نفس کشیدن‌شان ادامه دهند.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | وارویک؛ گرگینه

این نبرد با تمام بدی‌ها و جلوه‌های منفی‌اش یک «خوبی» داشت که این خوبی، اتحاد بین جینکس، وای و کیتلین را رقم زد و بین مردم پیلتوور و زائون نیز هم‌دلی ایجاد کرد و تمام این دو سرزمین را به یک سرزمین یک‌پارچه تبدیل کرد. نبرد آخر انیمیشن آرکین باعث شد که ساختار این انیمیشن را به‌عنوان «بهترین اقتباس از حوزه بازی‌های ویدیویی» بشناسم و از نظر کیفی و روایتی، این ساختار را تحسین کنم؛ با اینکه کَندی سریال و داستان‌گویی آرکین من را کمی اذیت می‌کرد اما هیچ ارزشی از تجربه‌ی لذت‌بخشی که کسب کردم، کم نکرد و حتی خدشه‌ای نیز به روحیه‌ام وارد ننِمود. با اینکه در پایان‌بندی آرکین شاهد سکانس‌ها و میان‌پرده‌های احساسی بسیار زیادی بودیم، حتی فدا شدن جان ویکتور «از سیاهی درآمده» و دوست صمیمی‌اش یعنی «جِیس» را هم دیدیم و نبرد بین مل، کیتلین و‌ آمبسا را به بهترین شکل ممکن تماشا کردیم و حتی به به پایانه‌ی تئوریک مرگ جینکس و وارویک هم رسیدیم اما با تمام این موارد باز هم دل‌مان به «چیزهای» بیشتری نیاز داشت که احتمالا می‌بایست تا اسپین‌آف‌های بعدی آرکین، منتظر آن‌ها بمانیم.

موشکافی و نقد سریال آرکین - اکت آخر و فصل دوم

اینکه جینکس و وارویک «وندر سابق» کشته شده‌اند یا خیر، چیزی است که به‌صورت تئوریک در سطح اینترنت منتشر شده است و شما می‌توانید این موضوع را با جستجو در مجله بازار پیدا کرده و به پاسخ سوال‌تان برسید. سریال آرکین به‌خوبی توانست جهان بازی League of Legends را توسعه دهد و آن را به مخاطبین بیشتری معرفی نماید، علاوه‌بر این موضوع این اثر انیمیشنی به هنرمندانه‌ترین شکل ممکن به مسائل «قدرت‌پروری»، «سیاهی و سفیدی»، «غرور»، «خانواده»، و «فداکاری و اهمیت سرزمین» پرداخت می‌کرد و آن‌ها را به تماشایی‌ترین شکل ممکن به‌تصویر می‌کشید. انیمیشن Arcane: League of Legends توانست باری‌دیگر رکورد شبکه‌ی نتفلیکس را بشکند و آن را به جایگاه بهتری ببرد. همانطور که موسیقی‌های این انیمیشن، گوش‌نواز و بسیار باکیفیت بوده‌اند؛ به معنای واقعی کلمه نیز، تمام جزئیات سریال آرکین چشم‌نواز بوده است.

به‌نظر شما سریال انیمیشنی آرکین (Arcane: League of Legends) ارزش این همه وقت و تماشا را داشته است؟ نظرتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.

Loading