اگر شما هم نگران این هستید که در بحث‌های گروه‌های دوستانه یا در سناریوی بدتر، وقتی بزرگ‌ترهای فامیل در دید و بازدیدها از سریال جدید حسن فتحی می‌گویند، چیزی برای گفتن نداشته باشید؛ نگران نباشید من فرشته نجات (یا عذاب؟) شما هستم. سریال ازازیل را اگر دیده باشید، این چند خط را در حالی خواهید خواند که سر به نشانه‌ی تأسف تکان می‌دهید. سریال را اگر ندیده باشید، خوشحال خواهید شد که مجله بازار حاضر است برای تماشای آن به من پول بدهد تا شما مجبور نباشید وقت و هزینه صرف آن کنید.

صادقانه بگویم؛ خاطرم نیست چند قسمت از این سریال را دیده‌ام. در واقع یک جایی میانه‌ی راه به این نتیجه رسیدم که پول ارزش این‌همه عذاب را ندارد و مطمئن شدم فتحی قرار نیست بعد از ]به فرض [۶ قسمتی که من دیدم، ناگهان معجزه کرده باشد. اما بیاید این «ماقبل مقوای» جدید را با هم بررسی کنیم. اگر سریال را ندیده‌اید؛ من داستان آن را لو نمی‌دهم. ولی توصیه می‌کنم نبینید. (اصلاً داستانی هم ندارد که لو بدهم).

بررسی بازی Monster Hunter Wilds | پیش به‌سوی شکار هیولا

رقصاندن گربه در شهر

پریناز ایزدیار در سریال ازازیل

پریناز ایزدیار در سریال ازازیل

از همان روزی که «بهرنگ علوی» دایره تمبک دست گرفت و در شهر برای ازازیل تبلیغ کرد می‌دانستیم قرار است با پروژه‌ی جدید آتش‌زدن پول مملکت مواجه باشیم. بهرنگ علوی؟ او را با کل‌کل‌های «لنگی / کیسه‌کش» در اینستاگرام می‌شناسم؛ اصلاً یادم نبود او «بازیگر» هم هست. طرحی که در آن چند روز اجرا شد به‌قدری آبکی و غیرقابل‌باور بود که حتی بچه‌های دبستان ادب (کوچه‌ی روبرو منزل ما) هم در بحث‌های جلوی در دبستان، می‌گفتند که مشخص است ماجرا به فیلم یا سریال یا آلبوم موسیقی مرتبط است.

نقد سریال اماراتی کائنات | ما هیچ؛ ما حسرت!

حتی وقتی به رسانه‌ها و صفحه‌های اینستاگرامی پول دادند تا برایشان بنویسند مردم از این تبلیغ ترسیده‌اند؛ چون فکر می‌کنند ممکن است این اتفاق برای آن‌ها تکرار شود، کسی توجهی به تبلیغات سریال نکرد. اصلاً برای جامعه‌ای که به طور میانگین روزانه ۱۰ سرقت در خیابان می‌بینید، شکسته‌شدن شیشه‌ی ماشین چه ترسی می‌تواند داشته باشد؟ بعدازاین شکست سنگین، تیزرها و بیلبوردهای ازازیل سطح شهر تهران را پر کردند. وقتی لیست بازیگرها را دیدیدم، مطمئن شدیم عددهای سنگینی در این پروژه خرج شده‌اند؛ اما دریغ از ۱۰۰ میلیون تومان هزینه‌ی گرافیست و کپی‌رایتر برای بیلبوردها و تبلیغات شهری.

سریال ازازیل

غذای اصلی هم بد است

با آن پیش‌غذای بدمزه، خوش‌بین‌ترها منتظر بودند محصول نهایی را ببینند تا بلکه آن خاطره را فراموش کنند. قسمت اول که پخش شد، این خوش‌بینی‌ها هم مثل طرحی روی یخِ جلوی آفتاب، به خاطره‌ها پیوستند. شخصیت بابک حمیدیان به‌قدری باسمه‌ای پرداخته شده که آدم یادش می‌رود او چقدر بازیگر خوبی است. المان ترس‌آور سریال که حتی در بار اول هم آن‌چنان ترس‌آور نیست، این‌قدر در همان قسمت اول تکرار می‌شود که به کمدی شبیه‌تر است. تیم نویسنده‌های سریال انگار حتی یک اثر خوب در این ژانر هم ندیده‌اند. درباره‌ی سایر شخصیت‌های سریال هم نمی‌شود جمله‌ی خوبی نوشت. بازیگرها خوب هستند؛ اما شخصیت‌ها آن‌قدر بی‌مایه ساخته شده‌اند که انگار لباس کوچکی را تن آدم‌بزرگ کرده‌ایم. البته این را هم نباید فراموش کنیم که لیست بازیگرهای بد سریال از لیست بازیگرهای خوبش به‌مراتب مفصل‌تر است.

بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون؛ دهه‌ی ۸۰ | دوران پادشاهی تلویزیون

درباره‌ی پریناز ایزدیار هم باید صحبت کرد؛ شاگرد خلف مکتب «تمام نقش‌ها را شبیه هم‌بازی کن چون چهره‌ی زیبایی داری»، در این سریال هم باقدرت تمام شخصیت تکراری و آبکی دیگری ارائه می‌کند. البته که بخش زیادی از ضعف شخصیت‌ها، حاصل ضعف سناریو است اما «بازی» ایزدیار هم در این سریال بسیار ضعیف است.

سریال ازازیلحسن فتحی کارگردان خوبی است؛ اما از قدیم گفته‌اند «پول آدم را خراب می‌کند»؛ و این انگاره درباره‌ی او کامل صادق است. در دوران کاری فتحی، بدترین آثار متعلق به شبکه‌ی نمایش خانگی است؛ همان جایی که برای او و تیمش پول حرف اول و آخر را زده است. او در انتقال پیام (کدام پیام؟) کاملاًً ناموفق است و پیداست بیشتر خط داستان را همان جا سر صحنه ساخته‌اند. ازازیل سریالی بسیار شلخته و سردرگم است؛ این تقصیر کسی نیست جز حسن فتحی. کارگردان سریال در انتقال اضطراب شکست‌خورده، داستانی برای ارائه ندارد و حتی در تدوین هم اشتباه‌های مبتدی انجام می‌دهد.

سناریوی ازازیل در تلاش است با فریادزدن «آی ملت بترسید»، مخاطب را بترساند، غافل از این‌که مخاطب در سال ۱۴۰۳ آن‌قدر سریال و فیلم ترسناک خوب دیده که به این راحتی راضی نمی‌شود. چطور می‌شود انتظار داشت مخاطبِ امروز، در محیط تاریکی که یک عروسک مسخره (روی مسخره تأکید دارم) در آن حضور دارد، بترسد؟

مرگ موسیقی

موسیقی، عنصر بسیار مهمی در ژانر وحشت است. حتی فیلم‌هایی که در این ژانر دسته‌بندی نمی‌شوند؛ اما دلهره‌آور هستند و قرار است کف دست مخاطب عرق سرد بیاورند هم با موسیقی به موفقیت رسیده‌اند. کارگردان‌های بزرگ مثل برادران کوئن، با حذف کامل موسیقی شاهکارهایی مثل No Country for Old Men خلق کرده‌اند. سریال ازازیل در این بخش هم به‌شدت ضعیف است. موسیقی این‌قدر بد و نابجا استفاده شده که حتی نمی‌شود گفت خودش به‌تنهایی خوب است یا بد. موسیقی متن سریال کاملاً تحمیلی است و انگار بعد از تدوین که کارگردان متوجه شده کار در نیامده، خواسته با موسیقی اثرش را ترسناک کند.

نوار خالی گران‌قیمت

نمی‌دانم بودجه‌ی این سریال که حتماً چند ۱۰ میلیارد تومان است، چطور و از کجا تأمین شده. امیدوارم مثل دیگر اثر فتحی، شهرزاد، بعدها تشت رسوایی بودجه‌ی سریال از پشت‌بام نیفتد. اما این بودجه از هرجا تأمین شده باشد، بخشی از ثروت عمومی را بلعیده است. البته که ساخت سریال برای جوامعی درگیر بحران مثل ما، نیازی ضروری به شمار می‌رود؛ اما وقتی چند قسمت از سریال را می‌بینیم، می‌فهمیم هیچ کمکی به مخاطب نشده است.

درخشان‌ترین شخصیت‌های سریالی تاریخ ایران به انتخاب مجله بازار

سریال قرار است مردم را دَمی سرگرم کند؛ حالا اگر تاثیر بیشتری داشت هم خوب است؛ اما همین‌که سرگرم‌کننده باشد مأموریتش را انجام داده است. ازازیل اما یک نوارِ خالی است؛ انگار به صفحه‌ی خالی تلویزیون نگاه می‌کنی. به قول دوستی، حسن فتحی خیال کرده هرچقدر مخاطب نفهمد در سریال چه خبر شده و قرار است چه خبر شود، یعنی سریال بهتری ساخته و تعلیق درستی دارد. وضعیت سریال‌های نمایش خانگی با بازیگرهای خوب و کارگردان‌های اسمی، نشان می‌دهد مشکل هنر امروز ایران، بودجه نیست؛ توانایی افراد است. کاش برای چند ماه هم که شده VODها یک قدم از ساخت سریال فاصله بگیرند، کلاهشان را قاضی کنند و ببینند واقعاً چه بلایی سر اعتبار هنر مملکت آورده‌اند.

Loading