سریال بامداد خمار، از دل رمانی عاشقانه به همین نام به تصویر کشیده شده تا داستانی سخت را روایت کند. شاید در ابتدا همه چیز عالی به نظر بیاید و سختیهای آن دیده نشود اما انتهای آن غمی محزون است که گویی دل را میشکند.
سریال بامداد خمار، به کارگردانی نرگس آبیار و هنرمندی بازیگرانی چون علی مصفا، لاله اسکندری، احترام برومند، المیرا دهقانی، ترلان پروانه و نوید پورفرج در ۲۸ مهر از پلتفرم شیدا پخش شد. همانطور که در ابتدای کار به آن اشاره داشتم، ساختهی جدید نرگس آبیار از روی رمانی به همین نام اقتباس گرفته شده. با چیزی که من در قسمت اول سریال بامداد خمار مشاهده کردم، پیشنهاد میدهم ابتدا نقد قسمت اول سریال بامداد خمار را در مجله بازار مطالعه کنید و سپس به سراغ تماشای آن بروید.
روایتی عاشقانه در دو زمان مختلف
سریال با مخالفت ازداوج سودابه و همایون در زمان جنگ ایران و عراق آغاز میشود، پدر سودابه به دلیل اختلاف طبقاتی میان خانوادهی خودش و همایون، با این ازداوج مخالف است اما سودابه این قضیه را نمیپذیرد و از آن امتناع میکند. او بعد از مخالفت پدرش به سراغ عمهاش میرود تا بلکه او پدرش را راضی کند؛ زمانی که سودابه به خانهی عمهی محبوبه میرسد، داستان سریال تازه آغاز میشود. اصل قصهی بامداد خمار مربوط به فرد دیگری است اما سودابه آن را آغاز میکند. درست وقتی که دختر عاشق ما قصد دارد با کمک عمهاش، پدرش را راضی کند، عمه محبوبه داستانی غمانگیز از زندگی خودش را تعریف میکند.
از این لحظه به بعد، پرش زمانی در سریال شروع خواهد شد و ما به گذشته خواهیم رفت. محبوبه در ابتدا داستان زندگی خودش را شرح میدهد تا اینکه به قضیهی ازداوج با یکی از پسران عالی مرتبهی قاجار میرسد. او با این قضیه مخالفتی ندارد در ابتدا تا اینکه چشمانش پسر نجار داستان را میبیند. قسمت اول سریال بامداد خمار در این سکانس به پایان میرسد، در رابطه با ادامهی داستان باید بگویم: بعد از نگاههایی که محبوبه به رحیم داشت، سریال تازه شروع خواهد شد، قسمت اول تنها مقدمهای است تا همه چیز شکل بگیرد و زمینهی ادامهی داستان اصلی چیده شود.
شبیه اما بهتر از قبلی
خب وارد موضوع اصلی بشویم تا شما به این قضیه پی ببرید که آیا سریال بامداد خمار ارزش تماشا کردن دارد یا نه؟ در ابتدا شاید شما نیز مثل من یک گاردی نسبت به تماشای این اثر داشته باشید، چرا که کارگردانی سریال برعهدهی کسی است که آخرین ساختهی او یک اثر کاملاً ضعیف است. اوج این ماجرا زمانی خواهد بود که داستان این سریال نیز بیشباهت به اثر قلبی نیست و نقاط مشترک زیادی دارند. باید بگویم: اگر پخش سریال سووشون پیش از بامداد خمار نبود، شاید این مشکل باقی میماند و مخاطب از تماشای آن حس خوبی نمیگرفت. حال سوال پیش میآید که مشکل کجاست؟ اگر شما سریال سووشون را تماشا کرده باشید، فیلمبرداری بینظم این اثر اصلاً خوشایند نیست.
بامداد خمار نیز دقیقاً این مشکل را دارد، چرا؟ چون کارگردان و فیلمبردار هر دو سریال یکی هستند. زمانی که عوامل سریال اول با عدم بازخورد مثبت مخاطبان از این نوع فیلمبرداری روبهرو میشوند، طبیعتاً این اشتباه را دیگر تکرار نخواهند کرد، به همین خاطر زمانی که شما سریال بامداد خمار را تماشا میکنید، تصویر در حالتی ساکن قرار دارد. باید بگویم: این اتفاق از اول اجرایی نشده و فیلمبرداری سریال کاملاً شبیه به سووشون است. سریال بامداد خمار تصویر آرام خودش را مدیون تدوین است و الا او نیز آرام و قرار نداشت و همانند سووشون تبدیل به اثری میشد که مخاطب برای او هیچ ارزشی قائل نمیشود.
شروعی خوب و امیدوار کننده
موضوع شباهت بامداد خمار و سووشون را بررسی کردیم، در ادامه قرار است به سراغ دیگر نکات قابل بیان سریال بامداد خمار برویم. اولین چیزی که میخواهم بیان کنم، مربوط به داستان سریال میشود. قصهای که به تصویر کشیده شده، ایدهای نو نیست بلکه کاملاً کلیشهای است اما اینطور به نظر نمیرسد و شما دوست دارید آن را تماشا کنید، چرا که روایت آن جذاب به نظر میآید. دیگر نکتهای که در رابطه با داستان سریال در قسمت اول مشاهده کردم، عدم مشخص بودن شخصیتها است که علت آن به خاطر کندی ریتم میباشد. قسمت اول بامداد خمار کمی ریتمش کند است اما این قضیه خیلی حاد نیست که آزار دهنده باشد.
اگر بخواهم راجعبه دیگر بخشها صحبت کنم، باید از فضاسازی، طراحی صحنه، طراحی لباس، گریم و … تقدیر به عمل آورد چون این موارد در بهترین حالت خود قرار دارند. ترکیب این چند بخش باعث شده تا شما به زیبایی هرچه تمام، با داستان اخت بگیرید و شرایط را باور کنید. از نظر من بامداد خمار در این بخش یکی از بهترین سریالهای ایرانی است که تا به حال ساخته شده، نرگس آبیار با این اثر نشان داد که برای اینکه ساختهاش باورپذیر به نظر بیاید، به کوچکترین جزئیات نیز توجه میکند، چرا که همین نکات ریز باعث خواهد شد تا شما قاب تصویری باورپذیر را داشته باشید.
نمایشی تازه و خیره کننده در پایان
پیش از اینکه به انتهای مقاله برسیم، ابتدا به سراغ پایان سریال و یکی از جذابترین قابهای تصویری او برویم. در سکانس آخر شما شاهد این هستید که محبوبه جذب رحیم شده، تصویر این اتفاق خیلی برایم جذاب به نظر آمد چرا که اولین باری است که چنین سکانسی را در سینمای ایران تماشا میکنم. سکانس آخر با جذابیت رحیم از نگاه محبوبه به یک حالت اروتیک تصویربرداری شده تا برای مخاطب علت جذب شدن محبوبه پاورپذیر به نظر بیاید. این سکانس برای من خیلی لذت بخش بود و باعث شد به شروع این سریال امیدوارم شوم.
در رابطه با قسمت اول سریال بامداد خمار باید بگویم: این اثر در این اپیزود به نظر من عملکرد خوبی از خودش نشان داد. من از تماشای آن لذت بردم چون به جزئیات توجه دارد، اثری که حتی کوچکترین نکات نیز برایش مهم باشد، حتماً ساختهای است که میتوان برای دیدن او وقت گذاشت، در آخر هم گفتنی است، خیلی دوست دارم این قضیه تا پایان بدین شکل پیش برود و پروندهی سریال خیلی زود بسته نشود. در آخر نیز لازم به ذکر است به این نکته اشاره داشته باشم که این نقد، فقط مربوط به قسمت اول سریال بامداد خمار میشود و ارتباطی با دیگر قسمتها ندارد.
اعترافات جنجالی یوتیوبرهای فارسی؛ میزگیم با بیگزموگ
نظرات