اخبار بازی انتخاب سردبیر برترین‌ها بهترین بازی‌‌ها

دیالوگ‌های برتر آرتور مورگان در بازی Red Dead Redemption 2

قهرمان بازی Red Dead Redemption 2 شاید یک مغز متفکر تمام‌عیار نباشد، اما بدون شک انسانی با اصول اخلاقی است. آرتور مورگان می‌بیند که خانواده‌اش، یعنی باند ون در لیند، تحت فشار دنیای در حال تغییری که دیگر جانی‌ها و خلافکارها را نمی‌خواهد، از هم می‌پاشد. بازی Red Dead Redemption 2 کار فوق‌العاده‌ای با شخصیت آرتور مورگان انجام می‌دهد و او را به یکی از بهترین شخصیت‌ها در دنیای بازی‌های ویدیویی تبدیل می‌کند.

این مطلب داستان رد دد ردمپشن ۲ را لو می‌دهد

در طول بازی، داستان به بررسی رابطه آرتور مورگان با دوستان، دشمنان و حتی خودش می‌پردازد. دیالوگ‌های آرتور منجر به نقل قول‌های قدرتمندی می‌شود که هنوز هم معنادار و احساسی هستند.

«همه اون سال‌ها داچ… به خاطر این مار؟»

آرتور حتی در همان نقطه ابتدایی بازی، با تمام وجود از مایکا بل متنفر است

آرتور حتی در همان نقطه ابتدایی بازی، با تمام وجود از مایکا بل متنفر است

آرتور هیچ‌وقت در ابراز احساساتش خجالت نمی‌کشد، به ویژه زمانی که پای مایکا بل در میان باشد. او در این لحظه به وابستگی‌اش به داچ ون در لیند که نقش پدرخوانده‌اش را دارد، شک کرده و احساس می‌کند که زمان آن رسیده تا دیگر به ‌طور ملایم رفتار نکرده و حقیقت را بدون سرپوشی به زبان بیاورد. او با تحقیر، مایکا را یک مار کثیف خطاب می‌کند. این جمله همچنین نمایانگر غم بزرگ آرتور است و تاثیر گذاشتن تفکرات او بر داچ را آشکار می‌کند؛ سال‌ها اعتماد و پیوندی که با داچ برقرار کرده، به خاطر یک انسان کثیف خراب شده و مایکا تمام دستاوردهای باند را در کسری از ثانیه نابود کرده است.

بازی هایی که بیشترین تاثیر را از Red Dead Redemption گرفته‌اند

« امیدوارم وحشتناک باشه خانم داونز، وگرنه احساس می‌کنم روی یک معامله دروغین حساب کردم»

یکی از نقل‌قول‌های اولیه بازی، نشان می‌دهد که آرتور چگونه در برابر ایدئولوژی‌های خانم داونز گارد دارد و به نظر می‌رسد از ایده سوزانده شدن در جهنم بدش نمی‌آید! آرتور هرگز آدم مذهبی به نظر نمی‌رسد، بنابراین منطقی است که از زندگی پس از مرگ نترسد و تفکر شیطانی‌اش به این موضوع، ما را ناخودآگاه به این تفکر سوق می‌دهد که آرتور مورگان ابدا با حس عذاب وجدان آشنایی ندارد. با نگاه به این نقل‌قول، می‌توان فهمید که چقدر این جمله ترسناک و قدرتمند است. این گاوچران می‌خواهد جهنم به اندازه‌ای بد باشد که دقیقا در روایت‌ها گفته می‌شود. با این تفکر، هیچ‌کس نمی‌داند چه کارهای جنایی دیگری ممکن بود انجام دهد. با وجود اینکه این جمله آرتور را به عنوان شخصیتی شیطانی نشان می‌دهد، در عمق روحش هنوز روحیه‌ای لطیف دارد که تا انتهای بازی کم کم آشکار می‌شود.

«ما جفتمون قرار نیست موفق بشیم…»

با مبتلا شدن آرتور به بیماری سل و نزدیک شدن پلیس به همه چیزها و کسانی که برایش عزیز است، آرتور متوجه می‌شود که شاید دیگر نتواند از این مبارزه جان سالم به در ببرد. به جای آن، آرتور به طور صریح به جان مارستون می‌گوید که اگر قرار باشد کسی را نجات دهد، آن کسی است که او را مثل یک برادر کوچک می‌بیند و هنوز زندگی برای ادامه دادن دارد. تصمیم آرتور برای فدا کردن خود برای نجات جان مارستون، عملی قهرمانانه از مردی است که کارهای بد زیادی در طول زندگی‌اش انجام داده است. او در آخرین لحظات عمر خود، همچنان روحیه سخت و غیرشکننده خود را حفظ می‌کند؛ موضوعی که نشان می‌دهد آرتور مورگان حتی در لحظات احساسی، می‌تواند روی خود تسلط داشته و تنها روی هدف متمرکز باشد.

«هیچ شرمی تو تلاش برای پیدا کردن دنیایی بهتر وجود نداره»

در یک ماموریت برای نجات برادر کوچک مری از یک فرقه وحشی، آرتور به این پسر کمک می‌کند تا اشتباهات راه‌هایی که به او تلقین شده را درک کند. آرتور که اغلب خود را فردی ساده به نمایش می‌گذارد، در این لحظه کمی خردمندی به این پسر نشان می‌دهد و به او اطمینان می‌دهد که هیچ مشکلی در تلاش برای پیدا کردن دنیای بهتر در سال ۱۸۹۹ وجود ندارد. آرتور نسبت به بی‌رحمی‌های دنیا کور نیست و نمی‌تواند همه افراد را به سختی خودش ببیند. مراقبت آرتور از آن پسر و تلاش‌هایش برای نجات او، نشان می‌دهد که آرتور واقعا فرد بدی نیست، حتی اگر در ظاهر این‌طور به نظر برسد.

بهترین بازی‌های پلی استیشن ۵ که مانند بازی Red Dead Redemption ۲ هستند

«گلوت رو ببرم و دردسرها رو تموم کنم؟»

آرتور تحمل ظلم به افرادی که به آن‌ها اهمیت می‌دهد را ندارد، بنابراین وقتی متوجه می‌شود که تیللی جکسون هدف مردی است که با او دشمنی دارد، درنگ نکرده و با چاقو تهدیدش می‌کند. آرتور به تیلی اجازه می‌دهد که تصمیم بگیرد چه بلایی سر آن مرد بیاید و حتی زمانی که تیلی می‌گوید می‌خواهد این مرد دست از سر او ردارد، آرتور به او نگاه می‌کند و مستقیما از او می‌پرسد که آیا باید گلویش را ببرد. این یکی از لحظات تاریک آرتور است که نشان می‌دهد وقتی جان اطرافیانش به خطر می‌افتد، چقدر می‌تواند خشن و خطرناک باشد. او هیچ تردیدی ندارد و اگر لازم باشد، کارهای کثیفی انجام دهد تا عزیزانش در امان بمانند.

«پنج هزار دلار؟ برای من؟ می‌تونم خودم رو تحویل بدم؟»

آرتور پارادوکسی از انسانیت و شیطان‌صفتی است و همین موضوع او را جذاب می‌کند

آرتور پارادوکسی از انسانیت و شیطان‌صفتی است و همین موضوع او را جذاب می‌کند

مامور میلتون و دیگر ماموران پینکرتون تمام تلاششان را می‌کنند تا آرتور مورگان را در حالی که در حال ماهی‌گیری با جک مارستون است، ترسانده و تحت فشار قرار دهند. اما آرتور اجازه نمی‌دهد که آن‌ها بر او تاثیر بگذارند و حتی وقتی به او می‌گویند که جایزه‌ای برای دستگیری‌اش تعیین شده، تنها با جوابی طعنه‌آمیز و با اعتماد به نفس پاسخ داده که نشان می‌دهد نه تنها غیر قابل خرید است، بلکه نمی‌توان او را به این راحتی‌ها ترساند. پنج هزار دلار حتی الان هم پول زیادی است، چه برسد برای سال ۱۸۹۹. اینکه آرتور به این تهدیدها هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد و همچنان بر سر موضع خود می‌ایستد تا از خودش، گروهش و جک دفاع کند، نشان‌دهنده قدرت و شخصیت قوی اوست.

«فرار کن و پشت سرتم نگاه نکن. همه چی تموم شده»

شک و تردید ذهن آرتور را درگیر کرده، هم از بابت اینکه چقدر زمان برای زندگی‌اش باقی مانده و هم از بابت اینکه تا چه حد داچ از مسیر عقلانیت خارج شده است. به نظر می‌رسد که همه‌ چیز رو به پایان بوده و چون جان از این واقعیت بی‌خبر است، آرتور سعی می‌کند او را با واقعیت روبه‌رو و به او بفهماند که به ‌زودی زمانی فرا می‌رسد که باید این زندگی را رها کرده، خانواده‌اش را برداشته و بدون نگاه به پشت‌سر، فرار کند. آرتور نمی‌خواهد جان هم مثل خودش، در راه وفاداری به گروه از بین برود. این یکی از لحظات تاثیرگذاری است که نشان‌دهنده‌ پیوند برادرانه میان آرتور و جان است و اینکه آرتور همیشه مراقب جان بوده است.

«از اینجا برو و مرد باش!»

وقتی زمان خداحافظی نهایی آرتور و جان فرا می‌رسد، آرتور با گفتن این جمله او را به حرکت وا می‌دارد: «منو همین‌جا بذار، برو و مرد باش». این جمله در تمام طول زندگی همراه جان می‌ماند، چرا که او سرانجام تصمیم می‌گیرد از خودش، همسر و پسرش محافظت کند، به ‌جای اطاعت کورکورانه از کسانی که از او بدترند و فقط می‌خواهند این زندگی جدید را با درد و بدبختی پر کنند. این واقعیت که آخرین حرف‌های آرتور به جان، توصیه‌ای درباره مرد بودن است، نشان می‌دهد که آرتور تا چه اندازه به جان اهمیت می‌دهد و چهره‌ای از یک برادر دلسوز و قدرتمند را به نمایش می‌گذارد؛ چهره‌ای که داغ نبودنش را حتی سنگین‌تر می‌کند.

ترسناک‌ترین رازهای بازی Red Dead Redemption ۲

«همیشه سعی کن در لحظه یک کار انجام بدی، سعی نکن دو آدم متفاوت باشی»

آرتور شاید فروتن و پر از تردید باشد و ادعا کند که چیز زیادی از دنیا نمی‌داند، اما حرف‌هایش همیشه منطقی‌ و کلماتش تاثیرگذارند. او در ادامه پندهای برادرانه‌اش، توصیه‌ای به جان می‌کند که زندگی او را تغییر می‌دهد. او به جان پیشنهاد می‌کند به خودش و چیزی که می‌خواهد باشد وفادار بماند، نه اینکه خودش را دائما برای جلب رضایت افراد مختلف تغییر دهد. این موضوع چیزی‌ است که هر کسی باید به آن گوش کند. کلمات قدرتمند آرتور روی جان و حتی روی بازیکنان، تاثیر زیادی می‌گذارد. این واقعیت که آرتور می‌داند لازم نیست کسی خودش را محدود کند تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهد، از تجربه خودش می‌آید. او قبلا هم این کار را کرده و خوب می‌داند که چه حس بدی دارد.

«من تلاشمو کردم… در نهایت انجامش دادم…»

آرتور مورگان یکی از بهترین داستان‌های رستگاری در تاریخ بازی‌های ویدیویی را در اختیار دارد

آرتور مورگان یکی از بهترین داستان‌های رستگاری در تاریخ بازی‌های ویدیویی را در اختیار دارد

هیچ تراژدی‌ در Red Dead Redemption 2 دردناک‌تر از مرگ آرتور مورگان نیست. شخصیت اصلی بازی با تمام توان به آخرین نفس‌هایش چنگ می‌زند، در حالی که ناتوان و نفس‌زنان بر زمین افتاده است و در میان خیانتکار و مردی که زمانی او را مثل پدرش دوست داشت. با این حال، آرتور به ‌خوبی از آن‌ها عبور می‌کند و در نهایت، به این اطمینان می‌رسد که راه درست را انتخاب کرده است. آرتور نه ‌تنها موفق شد جان را نجات دهد، بلکه شاید حتی خودش و روحش را نیز نجات داد. او با خود تاکید می‌کند که حداقل تلاشش را کرد تا انسان خوبی باشد. بدون توجه به تربیت و اعمالش، چه پیش از اتفاقات بازی و چه در جریان Red Dead Redemption 2، آرتور در نهایت به عنوان انسانی خوب از دنیا رفت. آخرین کارهای او اعمالی شریف بودند و وقتی که شکسته و در حال مرگ بر فراز کوهی دراز کشید، می‌دانست که آخرین طلوع خورشیدش، طلوعی آرام خواهد بود.

«ما در دنیایی دزد هستیم که دیگه ما رو نمی‌خواد»

فلسفه زندگی داچ کم‌کم تاثیرش را بر آرتور از دست می‌دهد و در این نقل‌قول، آرتور به رهبر و مرشد گروه ون در لیند اعلام می‌کند که ذات واقعی آن‌ها به‌عنوان دزد، تغییرناپذیر است و این به ضرر آن‎‌ها تمام خواهد شد. آرتور می‌داند که گروه ون در لیند فقط بازمانده یا طرد شده نیستند، بلکه مجرمانی هستند که از پذیرش دنیای جدید سر باز می‌زنند. در حالی که دنیا با سرعت در حال تغییر است، آن‌ها نمی‌توانند جایگاهی برای خود پیدا کنند. نقل‌قول‌های قدرتمند آرتور مورگان همیشه زمانی رخ می‌دهد که او در برابر قدرت می‌ایستد و تشخیص می‌دهد چه چیزی نه ‌تنها به نفع خودش بلکه به نفع کسانی است که دوستشان دارد. آرتور کاملا درک می‌کند که در جمع افراد قاتل است، کسانی که نه برای نجات مردم آمده‌اند، نه حتی برای نجات خودشان. این موضوع نشان می‌دهد که وفاداری بی‌پایانش به داچ رو به فرسایش است.

«من دوست داشتم اوضاع به شکل دیگه‌ای پیش بره، ولی این ما نیستیم که تغییر کردیم»

با متمدن‌تر شدن جهان و تمام شدن دوران قانون‌شکنان، آرتور با جان مارستون درباره زندگی‌اش صحبت می‌کند و به او یادآوری می‌کند که این باند برایش خیلی مهم است. آرتور بدون ترس اذعان می‌کند که حاضر است برای خانواده خود بکشد یا بمیرد. تنها چیزی که برای زندگی‌اش اهمیت دارد، زندگی گروه است. با این حال، آرتور کورکورانه عاشق و وفادار نیست؛ او می‌بیند که دار و دسته‌اش در حال فروپاشی است. هر روز، دوستانشان خودخواه‌تر می‌شوند و رهبر بزرگشان ناپایدارتر. آرتور گفت: «ما نبودیم که تغییر کردیم». این یک درک عمیق و قدرتمند است. او و جان همچنان به گروه خود وفادار مانده‌اند، در حالی که اطرافیانشان بیمار و شکسته شده‌اند.

بازی Red Dead Redemption ۲: بزرگترین اشتباهات آرتور مورگان

«من فکر می‌کنم ترسیدم…»

آرتور مورگان باهوش‌تر از چیزی است که برخی‌ها فکر می‌کنند

آرتور مورگان باهوش‌تر از چیزی است که برخی‌ها فکر می‌کنند

کم‌تر کسی فکرش را می‌کرد که یک قانون‌شکن در غرب وحشی، تا این اندازه شکسته و افسرده شود. بازی Red Dead Redemption 2 به شکلی غم‌انگیز و زیبا، ترس از بیماری لاعلاج را در وجود آرتور مورگان به تصویر می‌کشد. پس از تشخیص بیماری سل، آرتور به زندگی‌اش شک می‌کند و با گذر زمان، ترس او بیشتر و بیشتر می‌شود. شنیدن جمله‌ «من می‌ترسم» دشوار است، چون همواره او را به عنوان شخصیتی قوی و نترس دیده‌ایم. لرزش صدا و حرکات احساسی در بازیگری راجر کلارک کاملا قابل لمس است. دیدن آرتور در چنین وضعیت آسیب‌پذیری، تاثیرگذار و تکان‌دهنده است، حتی اگر مخاطبان نخواهند مرگ او را قبول کنند.

«نمیشه زندگی بدی داشته باشی و بخوای اتفاقات خوبی برات بیوفته»

پس از تشخیص دردناک بیماری سل در آرتور، او ارزش‌ها و اخلاقیات خود را تغییر می‌دهد. آرتور در می‌یابد که اگر قرار است به خاطر اشتباهات گذشته خود، با مرگ روبه‌رو شود، پس بهترین کاری که می‌تواند انجام دهد این است که به کسانی که دوستشان دارد، فرصتی بهتر برای زندگی بدهد. او سرنوشت خود را پذیرفته، اما می‌داند که جان مارستون هنوز امید دارد. با تمام کارهایی که خودش و باند ون در لیند انجام داده‌اند، آرتور به جان می‌گوید: «نمی‌تونی یه زندگی بد داشته باشی و انتظار چیزای خوب رو بکشی». این جمله نقطه‌ عطفی برای آرتور است؛ لحظه‌ای که می‌فهمد جان باید تغییر کند وگرنه سرنوشتی مشابه دیگران در انتظار اوست.

«من هرچی داشتم رو برات گذاشتم»

در بازی Red Dead Redemption 2 صحنه‌های احساسی و دلخراش زیادی وجود دارد، اما برای بیشتر بازیکنان، مرگ آرتور مورگان شاید غم‌انگیزترین لحظه‌ بازی باشد. در واپسین لحظات زندگی‌اش، پس از یک درگیری نفس‌گیر با مایکا، آرتور با زخم‌هایش و بیماری سل دست‌و‌پنجه نرم می‌کند و به‌ سختی نفس می‌کشد. او نگاهی به داچ می‌اندازد، مردی که دیگر او را همچون یک پسر نمی‌بیند و با دشواری می‌گوید: «من هر چی داشتم بهت دادم». این جمله، بار گناه زیادی را بر دوش داچ می‌گذارد؛ او درمی‌یابد که چه کارهای وحشتناکی انجام داده، چگونه به پسرش خیانت کرده و چطور به ‌خاطر یک خائن، گروهش را از دست داده است. این دیالوگ دلخراش، به ‌خوبی نشان می‌دهد که آرتور تا چه اندازه داچ را تحسین می‌کرد و حتی در آخرین نفس‌هایش هم به قولش وفادار ماند.

«ما بیشتر شبیه روحیم تا آدم!»

آرتور مورگان در محافظت از نزدیکانش هیچ تعارفی ندارد و هیچ حد و حدودی را رعایت نمی‌کند

آرتور مورگان در محافظت از نزدیکانش هیچ تعارفی ندارد و هیچ حد و حدودی را رعایت نمی‌کند

سیدی ادلر رنجی را تجربه می‌کند که برای نابود کردن چندین زندگی هم کافی است؛ زمانی که اعضای او‌دریسکول شوهرش را به قتل می‌رسانند و او را در ترس و وحشت رها می‌کنند. این غم و خشم، سیدی را به یک هفت‌تیرکش قوی تبدیل می‌کند، زنی که تصمیم می‌گیرد بازماندگان او‌دریسکول را یکی‌یکی از میان بردارد. اگر آرتور در این ماموریت با او همراه شود، گفت‌وگویی صمیمی بین آن‌ها شکل می‌گیرد، درباره‌ اینکه پس از انتقام، زندگی چه معنایی می‌تواند داشته باشد. آرتور به سیدی می‌گوید: «ما بیشتر شبیه روحیم تا آدم»، جمله‌ای که به‌ خوبی احساس او را بیان می‌کند؛ اینکه خودش را یک بازمانده‌ فراموش‌شده می‌داند، کسی که زمان زیادی برایش باقی نمانده، اما همان اندک زمان را هم می‌تواند صرف ایجاد تغییر کند. برای سیدی نیز این جمله معنا دارد، اینکه باید زندگی و عشقش به همسرش را به مسیر جدیدی ببرد، مسیری ورای انتقام.

«انتقام بازی احمق‌هاست…»

در فصل‌های آغازین بازی، بازیکن متوجه می‌شود که آرتور مورگان چندان اهمیتی به کشتن مردم نمی‌دهد. چه سرقت باشد، چه قتل یا وصول بدهی، آرتور نسبت به آدم‌ها بی‌تفاوت است و نسبت به کسانی که به گروهش بدهکارند، حتی بی‌تفاوت‌تر عمل می‌کند. در هشداری به پسری که جرات ندارد نگاهش را از زمین بردارد، آرتور به او می‌گوید: «انتقام، بازی احمق‌هاست». این جمله با اینکه یک دیالوگ جذاب از یک هفت‌تیرکش خونسرد به نظر می‌رسد، اما در دل خود حقیقتی عمیق دارد؛ هشداری نه فقط برای آن پسر، بلکه برای هر کسی که در چنین راهی قدم بر می‌دارد.

«به چیزی وفادار بمون که واقعا مهمه»

در بیشتر بخش‌های بازی Red Dead Redemption 2، بازیکن به ‌تدریج با رابطه‌ی پرتنش و برادرانه‌ آرتور مورگان و جان مارستون آشنا می‌شود. درست مانند آرتور، جان نیز توسط داچ پذیرفته شد و در دل گروه بزرگ شد، اما آرتور که عضوی باتجربه‌تر و مسن‌تر است، بهتر می‌بیند که گروه ون در لیند در حال فروپاشی‌ است و جان باید خانواده‌اش را بر زندگی یک قانون‌شکن مقدم بداند. این موضوع نشان‌دهنده‌ تحول دیدگاه آرتور است، آنجا که به جان این دیالوگ را می‎‌گوید، سکانس به شدت تاثیرگذاری را خلق می‌کند. جان باید وفاداری‌اش را در همسر و فرزندش بازیابی کند تا بتواند زندگی بهتری برای آن‌ها بسازد، نه اینکه در راه دنیایی که دیگر وجود ندارد، جانش را از دست بدهد.

اختلاف نظر طرفداران در مورد بازی Red Dead Redemption ۳

«مجبورم پافشاری کنم»

رابطه ببین داچ و آرتور کل فلسفه درونی داستان بازی Red Dead Redemption 2 را شرح می‌دهد

رابطه ببین داچ و آرتور کل فلسفه درونی داستان بازی Red Dead Redemption 2 را شرح می‌دهد

رابطه‌ میان داچ و آرتور ترکیبی از رابطه پدر، فرزند و رفاقت است، رابطه‌ای که تماشاگران با ناتوانی، شاهد فروپاشی‌اش هستند. با گذشت هر فصل، زوال روانی داچ بیشتر نمایان می‌شود. تا اینکه آرتور بالاخره در برابر او می‌ایستد و می‌گوید: «مجبورم پافشاری کنم». این نخستین ‌بار است که آرتور صراحتا با گفته‌ها و نقشه‌های داچ مخالفت می‌کند و همین لحظه اثبات می‌کند که آن دو دیگر آن آدم‌های سابق نیستند. این جمله‌ قدرتمند، داچ را در خشم فروخورده‌ و حس تحریف‌شده‌ای از خیانت رها می‌کند. واکنش عجیب داچ به جمله سه کلمه‌ای آرتور، قدرت دیالوگ‌نویسی باورنکردنی راکستار را نشان می‌دهد.

کلام آخر

دیالوگ‌های آرتور مورگان در Red Dead Redemption 2 تنها جملاتی ساده نیستند، بلکه بازتابی از سفر درونی و تحولات عمیق یک مرد گرفتار در میان خشونت، پشیمانی و رستگاری‌اند. آرتور با هر جمله، نه ‌تنها خودش را بهتر می‌شناسد، بلکه به اطرافیانش هم آینه‌ای از حقیقت را نشان می‌دهد؛ گاهی تلخ، گاهی خردمندانه و گاهی سرشار از درد. این دیالوگ‌ها، شخصیت او را از یک قانون‌شکن معمولی به یکی از ماندگارترین قهرمانان دنیای بازی‌های ویدیویی تبدیل کرده‌اند. آرتور مورگان شاید زندگی‌اش را در تاریکی گذرانده باشد، اما سخنانش همچون چراغی در دل شب، هنوز در ذهن و دل بازیکنان باقی مانده‌اند.

  • چرا دیالوگ‌های آرتور مورگان در بازی Red Dead Redemption 2 تا این حد تاثیرگذار هستند؟

دیالوگ‌های آرتور مورگان به دلیل ترکیب بی‌نظیر شخصیت‌پردازی، صداگذاری فوق‌العاده راجر کلارک و داستان‌سرایی قدرتمند راکستار، عمق روانی و احساسی زیادی دارند. هر جمله از آرتور بازتابی از کشمکش‌های درونی، پشیمانی‌ها و تلاش او برای رستگاری است. این دیالوگ‌ها فقط در خدمت پیشبرد داستان نیستند، بلکه بیننده را با لایه‌های پیچیده شخصیت آرتور آشنا می‌کنند.

  • آرتور مورگان در طول بازی چه تحولات شخصیتی‌ را پشت سر می‌گذارد؟

آرتور در ابتدا مردی خشن، بی‌رحم و وفادار به باند ون در لیند است، اما با پیشروی داستان و مخصوصا پس از ابتلا به بیماری سل، به‌ تدریج به انسانی متفکر، پشیمان و فداکار تبدیل می‌شود. او درمی‌یابد که نمی‌تواند گذشته را تغییر دهد، اما می‌تواند آینده‌ بهتری را برای دیگران رقم بزند؛ به ‌ویژه برای جان مارستون و خانواده‌اش.

  • کدام دیالوگ آرتور را می‌توان نمادین‌ترین جمله او دانست و چرا؟

یکی از نمادین‌ترین دیالوگ‌های آرتور جمله‌ «من هر چی داشتم رو بهت دادم» است که در واپسین لحظات زندگی‌اش به داچ می‌گوید. این جمله عصاره‌ تمام وفاداری، درد و خیانت‌هایی است که آرتور تجربه کرده است. او با این جمله نشان می‌دهد که با وجود تمام اشتباهاتش، از دل و جان برای خانواده‌ای که خودش انتخاب کرده بود، مایه گذاشت؛ حتی اگر در نهایت با خیانت آن‌ها روبه‌رو شده باشد.

منبع: Gamerant


عجیب‌ترین یوتیوبرهای ایرانی! میزگیم با لیل شایان و ویب‌هد ‪@WeebHead‬

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها