انتخاب سردبیر برترین‌ها برترین‌های سینما و انیمه سینما

رتبه‌بندی ۱۰ فیلم فانتزی قدرتمند تمام دوران؛ از ارباب حلقه‌ها تا شهر اشباح

ژانر فانتزی چه در سینما و چه در دیگر رسانه‌ها، چیزی فراتر از سرگرمی و خیال‌پردازی صرف است. درست است که دنیای فانتزی با جادو، رمز و راز و آزاد گذاشتن تخیل انسان معنا پیدا می‌کند، اما در عین حال می‌تواند آینه‌ای در برابر جهان واقعی ما باشد. گاهی ما را وادار می‌کند فراتر از آنچه می‌شناسیم فکر کنیم و در همین مسیر با داستان‌هایی گیرا و موجوداتی شگفت‌انگیز، ما را تمام‌قد در دنیای خود غرق می‌کند.

در حقیقت، بهترین فیلم‌های فانتزی از جادو و اسطوره برای آشکار کردن چیزی عمیقاً انسانی استفاده می‌کنند؛ چیزی که در نهایت به تجربه‌ای متعالی تبدیل می‌شود. با همین نگاه، این فهرست به سراغ قدرتمندترین فیلم‌های فانتزی تاریخ رفته است؛ آثاری که نه‌تنها تخیل را برمی‌انگیزند، بلکه احساسات را نیز درگیر می‌کنند. این ده شاهکار سینمایی با جلوه‌های بصری خیره‌کننده و مفاهیم غنی، هم در ژانر خود ماندگار شده‌اند و هم در ذهن و دل تماشاگران جای گرفته‌اند.

۱۰ فیلم فانتزی بزرگ برای تازه‌کارها

۱۰. Excalibur ۱۹۸۱

در جهان بورمن، حتی زره‌ها هم نفس می‌کشند و شمشیرها سرنوشت را رقم می‌زنند.

در جهان بورمن، حتی زره‌ها هم نفس می‌کشند و شمشیرها سرنوشت را رقم می‌زنند.

«خدایان ما را ترک کرده‌اند. به‌زودی انسان‌ها بر جهان سلطه خواهند یافت.» این جمله، حال‌و‌هوای فیلم Excalibur را به‌خوبی توصیف می‌کند. نسخه‌ای که جان بورمن، کارگردان آثاری مثل Point Blank و Deliverance، در سال ۱۹۸۱ ساخته است، با دیگر اقتباس‌های کلاسیک داستان شاه آرتور فرق دارد. اینجا خبری از قهرمانان تمیز و نجیب نیست؛ روایت بورمن خام، پرشور و سرشار از انرژی است. فیلم مثل یک رؤیای تب‌آلود از شوالیه‌ها، هوس، سرنوشت و جادوی باستانی است که در نوری نقره‌ای و وهم‌آلود غوطه‌ور شده است. زره‌ها درخشان و سیال‌اند، شمشیرها با هدفی الهی به هم می‌خورند و جنگل‌ها با جادوی کهن می‌تپند و نفس می‌کشند.

نایجل تری در نقش آرتور حضوری محکم و باورپذیر دارد و هلن میرن در نقش جادوگر مرموز مورگان لِفِی، واقعاً درخشان است. با این حال، نیکول ویلیامسون با بازی به‌یادماندنی‌اش در نقش مرلین، تمام توجه‌ها را به خود جلب می‌کند. او جادوگری است که هم فریب‌کار است و هم پیامبر. دیالوگ معروفش «روزگار ما به سر آمده» مثل مرثیه‌ای است برای دنیایی که جایش را به عصر علم و آهن داده است. سراسر فیلم آمیخته با اندوهی سنگین است؛ جایی که قدرت بهایی دارد، شکوه بی‌معناست و حتی پاکی هم می‌تواند در تاریکی فرو برود.

۹. Crouching Tiger, Hidden Dragon – ۲۰۰۰

ظرافت در حرکت و قدرت در سکوت؛ شاهکاری از سینمای شرق.

ظرافت در حرکت و قدرت در سکوت؛ شاهکاری از سینمای شرق.

«فقط وقتی رها شویم، می‌توانیم آنچه را واقعی است در اختیار داشته باشیم.» پیش از آنکه ارباب حلقه‌ها در سال بعد دنیای فانتزی را دگرگون کند، فیلم Crouching Tiger, Hidden Dragon نقطه‌ عطفی بزرگ در سینمای فانتزی بود. اثری که از هر نظر درخشان است؛ از صحنه‌های پرجنب‌وجوش مبارزه گرفته تا مفاهیم عمیق احساسی‌اش. این فیلم نه‌تنها یک حماسه‌ی رزمی است، بلکه سفری درونی درباره‌ی سرکوب احساسات و رهایی از قید و بندهاست. مبارزه‌های هوایی‌اش شبیه باله‌هایی شاعرانه‌اند؛ هر ضربه و پرش، اعترافی ناگفته از درون شخصیت‌هاست. آن‌ها قانون جاذبه را نادیده می‌گیرند، انگار چیزی جز مانعی کوچک در مسیرشان نیست.

برای تماشای فیلم سینمایی درون و بیرون ۲ اینجا کلیک کنید

بازی بازیگران هم به‌اندازه‌ی خود فیلم تماشایی است. چو یون-فت و میشل یو با نگاه‌هایی پر از حسرت، قرن‌ها شکست و دلتنگی را منتقل می‌کنند، در حالی که ژانگ زی‌یی با بازی در نقش دختری سرکش و نابغه، حس شور و بی‌قراری جوانیِ دربند سنت را زنده می‌کند. داستان آن‌ها در پس‌زمینه‌ای خیره‌کننده از جنگل‌های بامبوی آرام و بیابان‌های بی‌انتها روایت می‌شود. حتی پس از گذشت نزدیک به ۲۵ سال، Crouching Tiger, Hidden Dragon هنوز یکی از معدود فیلم‌هایی است که ثابت می‌کند ظرافت و اکشن می‌توانند در یک قاب، هم‌زمان و هماهنگ بدرخشند.

۸. Wings of Desire – ۱۹۸۷

وقتی جاودانگی در برابر انسان بودن زانو می‌زند.

وقتی جاودانگی در برابر انسان بودن زانو می‌زند.

فیلم Wings of Desire ساخته‌ی ویم وندرس، جهانی شاعرانه و فلسفی را به تصویر می‌کشد؛ جایی که فرشتگان نامرئی برای انسان‌ها در شهر برلین پرسه می‌زنند و شنونده‌ی افکار تنهایان و گمشده‌ها هستند. یکی از این فرشتگان با بازی برونو گانتس عاشق زنی با بازی سولویگ دومارتین می‌شود و تصمیم می‌گیرد جاودانگی خود را رها کند تا زیبایی ناپایدار و پرآشوب انسان‌بودن را تجربه کند. در طول فیلم، روایت میان آسمان و زمین، شعر و نثر، و سیاه‌وسفید و رنگی در نوسان است؛ مرزی لطیف میان دو جهان، که تماشاگر را آرام‌آرام در خودش غرق می‌کند.

شرورترین شخصیت‌های تمام انیمیشن‌های مرد عنکبوتی را بشناسید

دوربین وندرس با ظرافت و آرامش در این فضا حرکت می‌کند، اما چیزی که این فیلم را ماندگار کرده، نه قاب‌های زیبا، بلکه احساسات عمیق و انسانی آن است. Wings of Desire فیلمی است سرشار از همدلی؛ ترکیبی از اندیشه‌های دینی و دنیوی که در کنار هم تصویری عمیق از معنای زندگی می‌سازند. شاید بیش از هر فیلم فانتزی دیگری، این اثر دردِ بودن، سنگینی آگاهی، و اشتیاق به لمس زندگی را در جان مخاطب زنده می‌کند. جادوی آن در نمایش عظمت و شگفتی نیست، بلکه در مهربانی و لطافت پنهانش نهفته است؛ همان لحظه‌های کوچک و انسانی که معنای واقعی زیستن را یادآوری می‌کنند.

۷. Princess Mononoke – ۱۹۹۷

نبردی بی‌پایان میان انسان و طبیعت؛ شاهزاده‌ی گرگ‌ها در میان خشم و عشق.

نبردی بی‌پایان میان انسان و طبیعت؛ شاهزاده‌ی گرگ‌ها در میان خشم و عشق.

«تو نمی‌توانی سرنوشتت را تغییر دهی، اما می‌توانی شجاعانه با آن روبه‌رو شوی.» در میان آثار پربار هایائو میازاکی، Princess Mononoke شاید کامل‌ترین و تأثیرگذارترین اثر او باشد؛ فیلمی که هم‌زمان هم فلسفی و عمیق است، هم سرشار از هیجان و ماجراجویی. این اثر حماسی در جنگلی رو‌به‌مرگ روایت می‌شود، جایی که خدایان و انسان‌ها در نبردی بی‌پایان با یکدیگر درگیرند. بااین‌حال، فیلم هرگز جانب یکی را نمی‌گیرد. انسان‌ها در پی پیشرفت‌اند و ارواح جنگل از درد و خشم برمی‌خیزند. هر دو انگیزه‌ای شریف دارند، اما هر دو در مسیر خود ویرانگرند. در میان این آشوب، “سان”، دختری که توسط گرگ‌ها بزرگ شده، یکی از قدرتمندترین و در عین حال تراژیک‌ترین قهرمانان زن تاریخ سینماست.

آنچه Princess Mononoke را چنین قدرتمند می‌سازد، امتناعش از ارائه‌ی پاسخ‌های اخلاقی ساده است. میازاکی به ما یادآوری می‌کند که هماهنگی میان انسان و طبیعت، هدیه‌ای از پیش‌تعیین‌شده نیست؛ بلکه نبردی دائمی است که اغلب با شکست همراه می‌شود. نتیجه یک فانتزی‌ در آنِ واحد اسطوره‌ای و مدرن است؛ داستانی از خدایان و گلوله‌ها، گرگ‌ها و ماشین‌ها. و مثل همیشه، جلوه‌های بصری میازاکی جادوی خالص‌اند. در این فیلم، انیمیشن چنان زنده است که گویی نفس می‌کشد: خدایان در تپش‌اند، مناظر جان دارند و کارگاه‌های آهنگری در شعله می‌سوزند. Princess Mononoke نه‌فقط یک انیمیشن فانتزی، بلکه مرثیه‌ای برای جهانی است که میان طبیعت و تمدن گرفتار شده است.

۶. The Seventh Seal – ۱۹۵۷

شوالیه و مرگ در بازی‌ای به قدمت هستی؛ تصویری ماندگار از «مهر هفتم».

شوالیه و مرگ در بازی‌ای به قدمت هستی؛ تصویری ماندگار از «مهر هفتم».

شاید The Seventh Seal اثر اینگمار برگمان در نگاه اول فانتزی به معنای مرسومش نباشد، اما کمتر فیلمی در تاریخ سینما توانسته روح اسطوره را تا این اندازه در خود زنده کند. داستان درباره‌ی یک شوالیه‌ی قرون وسطایی با بازی مکس فون سیدو است که پس از بازگشت از جنگ‌های صلیبی، اروپایی ویران از طاعون را می‌بیند. در میانه‌ی این ویرانی، او با خود مرگ روبه‌رو می‌شود؛ چهره‌ای آرام و سردپوش در ردایی سیاه. بازی شطرنج میان آن دو به یکی از ماندگارترین تصاویر تاریخ سینما تبدیل شده، اما قدرت واقعی فیلم در سؤالاتی نهفته است که مطرح می‌کند: ایمان در جهانی خاموش چه معنایی دارد؟ آیا زیبایی می‌تواند وحشت را رهایی بخشد؟

در نهایت، The Seventh Seal فانتزی را به فلسفه بدل می‌کند؛ تجربه‌ای که تعالی را نه در فرار از واقعیت، بلکه در پرسیدن درست‌ترین پرسش‌ها می‌یابد. برگمان با نبوغی شاعرانه، چشم‌انداز سرد و سنگی داستانش را به میدان نبردی معنوی تبدیل می‌کند؛ جایی که شک و ایمان با همان شدتی روبه‌روی هم می‌ایستند که شمشیرزنان در میدان نبرد. تصاویر سیاه و سفید فیلم خیره‌کننده‌اند؛ ساده و بی‌زمان، اما سرشار از رمز و راز. همه چیز در فیلم حسی از افسانه یا رؤیایی مشترک دارد، رؤیایی که میان مرگ و معنا سرگردان است.

۵. Harry Potter and the Prisoner of Azkaban – ۲۰۰۴

میان ترس و دوستی، جادوی واقعی خودش را نشان می‌دهد.

میان ترس و دوستی، جادوی واقعی خودش را نشان می‌دهد.

وقتی آلفونسو کوارون هدایت مجموعه‌ی هری پاتر را برعهده گرفت، آن را از دنیای سرگرمی‌های کودکانه به سینمایی واقعی و عمیق‌تر تبدیل کرد. زندانی آزکابان نقطه‌ی اوج احساسی و بصری این مجموعه است؛ فیلمی پخته، تاریک و در عین حال سرشار از شگفتی‌های تصویری. کوارون هاگوارتز را نه مثل یک پارک تفریحی جادویی، بلکه همچون جهانی زنده و نفس‌کش به تصویر می‌کشد: حیاط‌هایی خیس از باران، شمع‌هایی لرزان در راهروها و شاخه‌های غول‌آسای درختی که در باد ناله می‌کند.

هری پاتر زندانی آزکابان را اینجا تماشا کنید.

این فیلم ثابت کرد که حتی مجموعه‌های عظیم و تجاری هم می‌توانند روح، اندوه و هنر را در خود جای دهند و در عین حال بسیار سرگرم‌کننده باشند. داستان فیلم سرشار از لحظات پرتنش، ایده‌های خلاقانه و پیچیدگی‌های احساسی است و در عین حال به‌طرز شگفت‌آوری از نظر مفهومی غنی باقی می‌ماند. روایت بر محور ترس، زمان و خاطره می‌چرخد و شکنندگی دوران نوجوانی را بهتر از هر قسمت دیگری به تصویر می‌کشد. بازی گری اولدمن در نقش سیریوس بلک درخشان است و سکانس مربوط به گردنبند زمان (Time-Turner) یکی از دقیق‌ترین و خلاقانه‌ترین روایت‌های سفر در زمان در تاریخ سینما به شمار می‌آید.

۴. Spirited Away – ۲۰۰۱

دختری در دنیای ارواح؛ جایی میان وحشت، زیبایی و رشد.

دختری در دنیای ارواح؛ جایی میان وحشت، زیبایی و رشد.

شاید داستان شهر اشباح از نظر هیجان به اندازه‌ی شاهزاده مونوکِه نباشد، اما از نظر شخصیت‌پردازی و شکوه بصری از آن پیشی می‌گیرد. این فیلم داستان دختری جوان است که در دنیایی روحانی گرفتار می‌شود؛ جهانی که حرص و طمع را می‌بلعد و فروتنی را گرامی می‌دارد. روایت، هم‌زمان تمثیلی و احساسی است؛ هر موجود در آن، از چهره‌بی‌چهره‌ی چاق و غم‌انگیز گرفته تا موجودات کوچک دوده‌ای، بازتابی از وجوه گوناگون روح انسان‌اند. البته ظاهرشان هم به همان اندازه تماشایی است.

حمام‌خانه‌ای که در مرکز داستان قرار دارد، به استعاره‌ای از جامعه بدل می‌شود؛ مکانی سرشار از آشوب، وسوسه و زیبایی‌های غریب. میازاکی هر قاب را با جنب‌وجوش و زندگی پر می‌کند تا جهانی بسازد که آن‌قدر واقعی و کامل است که حس می‌کنی از پیش وجود داشته است. در عین حال، فیلم از نظر احساسی هم بسیار تأثیرگذار است. شجاعت چی‌هیرو در این ماجرا نه در شکست دادن هیولاها، بلکه در به یاد آوردن هویت خودش است. کمتر فیلمی مانند شهر اشباح توانسته حس بزرگ شدن را این‌چنین دقیق و شاعرانه به تصویر بکشد؛ آن گذر تلخ‌وشیرین از ترس به درک، از کودکی به بلوغ.

۳. The Wizard of Oz – ۱۹۳۹

دوروتی، توتو و رؤیایی به رنگ رنگین‌کمان.

دوروتی، توتو و رؤیایی به رنگ رنگین‌کمان.

حالا که بیش از هشتاد سال از اکرانش گذشته، جادوگر شهر اُز هنوز هم جادوی خالص سینماست؛ ترکیبی تماشایی از خیال و احساس که اشتیاق ساده‌ی انسانی را به افسانه تبدیل می‌کند. این فیلم فقط یک اثر سینمایی نیست، بلکه به اسطوره‌ای مدرن بدل شده؛ رؤیایی که در ناخودآگاه جمعی بشر جا خوش کرده است. هر جمله، هر رنگ و هر نت از ترانه‌ی مشهور «آن‌سوی رنگین‌کمان» از پاکی و امید لبریز است. تغییر جهان فیلم از کانزاس قهوه‌ای‌رنگ به سرزمین پرزرق‌وبرق اُز، هنوز هم یکی از چشمگیرترین لحظات تاریخ سینما به شمار می‌آید؛ استعاره‌ای شاعرانه از قدرت خیال.

۱۰ انیمه ترسناک برتر که هرکسی جرات تماشای آن‌ها را ندارد

در مرکز این جادو، «دوروتی» با بازی فراموش‌نشدنی جودی گارلند قرار دارد؛ دختری که شر را نه با قدرت، بلکه با مهربانی و ایمانش شکست می‌دهد. ماندگاری فیلم در همین پیام ساده و عمیق نهفته است: این داستان درباره‌ی فرار از خانه نیست، بلکه درباره‌ی کشف دوباره‌ی آن است. جاده‌ی آجری زرد، همان مسیری است که هر انسان رؤیاپردازی برای بازگشت به خود طی می‌کند. در همین معنا، جادوگر شهر اُز توازن بی‌نقصی میان احساس و شکوه، صداقت و جادو برقرار می‌کند. هیچ بازسازی‌ای هرگز نمی‌تواند آن را دوباره تکرار کند. چنین چیزی مثل گرفتنِ صاعقه در یک بطری است.

۲. Pan’s Labyrinth – ۲۰۰۶

جادویی تاریک و دل‌انگیز؛ جایی میان افسانه و واقعیت.

جادویی تاریک و دل‌انگیز؛ جایی میان افسانه و واقعیت.

هزارتوی پن یک افسانه‌ی تاریک و شاعرانه است؛ درباره‌ی معصومیت، خیال‌پردازی و هیولایی به نام واقعیت. داستان در اسپانیای فاشیستی می‌گذرد، جایی که دختر کوچکی به نام اوفلیا با بازی ایوانا باکرو سعی می‌کند از دنیای بی‌رحم اطرافش به جهانی جادویی پناه ببرد؛ دنیایی پر از هزارتوهای باستانی، فان‌های اسرارآمیز و افسانه‌هایی که چندان از واقعیت ترسناک‌تر نیستند. گیرمو دل تورو در این فیلم از فانتزی به‌عنوان راه فرار استفاده نمی‌کند، بلکه آن را سلاحی می‌سازد برای روبه‌رو شدن با رنج، ظلم و زخم‌های روانی. موجودات این فیلم از مرد رنگ‌پریده‌ی هولناک گرفته تا فان مرموز هر دو با اجرای درخشان داگ جونز، هم تخیلی‌اند و هم استعاری؛ زاده‌ی زمین و ضمیر ناخودآگاه انسان.

بااین‌حال، بخش عمده‌ی ماجرا در دنیای واقعی رخ می‌دهد؛ جایی که شورشی‌ها علیه فاشیست‌ها نقشه می‌کشند، پزشکی شریف در تلاش است وجدان خود را حفظ کند و اوفلیا درگیر تلاش برای درک دنیای تازه و خشن خود است. هر قاب از فیلم آغشته به زیبایی گوتیک و اندوهی عمیق است؛ نورها و سایه‌ها در هم می‌رقصند و هر تصویر مثل رؤیایی تلخ در ذهن می‌ماند. پایان فیلم، با اوج شاعرانه و تأثیرگذارش، پیامی ماندگار درباره‌ی قدرت تخیل، نافرمانی در برابر ظلم و شرافت انسانی بر جا می‌گذارد.

۱. The Lord of the Rings: The Return of the King – ۲۰۰۳

پایان باشکوه یک حماسه؛ «بازگشت پادشاه» در اوج عظمت.

پایان باشکوه یک حماسه؛ «بازگشت پادشاه» در اوج عظمت.

کمتر اثری در تاریخ سینما می‌تواند با بازگشت پادشاه برابری کند؛ پایانی طوفانی و باشکوه بر سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها. این فیلم تمام وعده‌هایی را که دو قسمت پیشین داده بودند، با شکوهی خیره‌کننده برآورده می‌کند. از شعله‌های کوه نابودی گرفته تا روشن شدن فانوس‌های گوندور، هر صحنه پر از عظمت، احساس و شکوه حماسی است. نبردهای عظیم، ارتش ارواح، رویارویی‌های نهایی و لحظاتی که قهرمانان سرانجام سرنوشت خود را می‌پذیرند، همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا فیلمی فراموش‌نشدنی خلق شود. با این حال، در پسِ تمام این عظمت و هیجان، قلبی تپنده از دوستی، فداکاری و شجاعت انسان‌های عادی نهفته است.

الیجا وود، ویگو مورتنسن، شان آستین و ایان مک‌کلن بازی‌هایی عمیق و پر از احساس ارائه می‌دهند. موسیقی متن هاوارد شور با شکوهی موج‌دار، هر وداع و هر لحظه‌ی احساسی را به تجربه‌ای جاودانه تبدیل می‌کند. بازگشت پادشاه کامل‌ترین نمونه از یک حماسه‌ی فانتزی است؛ از نظر بصری انقلابی، و در عین حال بر پایه‌ی شخصیت‌هایی انسانی و باورپذیر. این فیلم از معدود بلاک‌باسترهایی است که نشان می‌دهد خوبی، ایمان و دوستی هنوز هم می‌توانند به اندازه‌ی یک نبرد بزرگ، حماسی و پرقدرت باشند.

سفری از خیال تا انسانیت

فانتزی فقط درباره‌ی جادو، هیولاها یا دنیاهای خیالی نیست. در اصل، این ژانر درباره‌ی خودِ ماست. درباره‌ی امید، ترس و رؤیاهایی که در دل هر انسانی وجود دارد. بهترین فیلم‌های فانتزی نه‌تنها ما را به دنیایی دیگر می‌برند، بلکه باعث می‌شوند به دنیای خودمان با نگاهی تازه برگردیم. از شکوه اسطوره‌ای ارباب حلقه‌ها تا ظرافت شاعرانه‌ی شهر اشباح، از اندوه فلسفی مهر هفتم تا خیال تاریک هزارتوی پن، این آثار نشان می‌دهند که تخیل، زبانی جهانی است؛ پلی میان انسان و ناشناخته. در این فیلم‌ها، جادو فقط ابزار فرار از واقعیت نیست؛ بلکه نوری است برای درک بهتر آن.

در نهایت، قدرت فانتزی در توانایی‌اش برای لمس قلب ماست. هر کدام از این فیلم‌ها به شیوه‌ی خود یادمان می‌اندازند که جهان پر از رمز و راز است و هر یک از ما قهرمان داستان خودمانیم. شاید دلیل ماندگاری این آثار همین باشد: آن‌ها ما را نه‌فقط سرگرم، بلکه متحول می‌کنند. از میان این فیلم‌ها، کدام برای شما جادویی‌تر بوده است؟ و اگر قرار بود جهان فانتزی خودتان را بسازید، چه شکلی بود؟

منبع: Collider


بررسی بازی Anno 117؛ بهترین بازی ده سال اخیر یوبی‌سافت

بررسی بازی Anno 117؛ بهترین بازی ده سال اخیر یوبی‌سافت

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جام جمشید
پاسخ

چرا اسم فیلم ها را به فارسی نمی‌نویسند.