دهههاست که هر سال دهها فیلم منتشر میشود. از آثار پرانتظار گرفته تا فیلمهای کمادعاتر، سینما راهی هیجانانگیز برای گذراندن وقت است. در آغاز، فیلمها سیاهوسفید بودند و با سایهروشنها ساخته میشدند. پس از آن، ناطقها و فیلمهای موزیکال به میدان آمدند که برخی از آنها هنوز هم محبوباند. سپس، فیلمهای رنگی ظهور کردند. صنعت سینما با گذر زمان، تحول چشمگیری در سبک و تنوع فیلمهای تولیدی داشته است.
اما با این حجم عظیم از فیلمهایی که هر سال منتشر میشوند، پیدا کردن فیلمی ایدهآل برای تماشا کار دشواری است. داشتن گزینههای مختلف خوب است، اما گاهی تعدد انتخابها میتواند خستهکننده یا گیجکننده باشد. بااینحال، در میان انبوه فیلمهای موجود، برخی آثار به دلایل مختلف ضروری هستند، چه بهخاطر اهمیت فرهنگیشان در رسانههای امروزی، چه به دلیل تأثیر ماندگارشان بر سینمای معاصر. در ادامه، فهرستی از فیلمهای مهمی را خواهید یافت که هر عشق فیلمی باید حداقل یکبار آنها را تماشا کند.
Citizen Kane (1941)
هنگامی که چارلز فاستر کین (با بازی اورسن ولز) – ناشر ثروتمند و سرشناس روزنامه – در عمارت مجلل خود در فلوریدا چشم از جهان فرو میبندد، یک گوی برفی را در دست دارد و آخرین کلمهاش را زمزمه میکند: «رزباد». خبر مرگ او به سرعت در رسانهها پخش میشود و جری تامپسون (با بازی ویلیام آلاند)، خبرنگاری کنجکاو، مأمور میشود که پرده از راز این واژهی مرموز بردارد.
همشهری کین (Citizen Kane) بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود. ادعایی که با توجه به فیلمنامه قوی و کارگردانی استادانه آن، چندان هم دور از ذهن نیست. این فیلم اولین تجربه اورسن ولز در کارگردانی سینما بود و خود او نیز در نقش اصلی، یعنی چارلز کین، هنرنمایی کرد. جالب است بدانید که همشهری کین در زمان اکران، چندان مورد استقبال قرار نگرفت و حتی برخی رسانهها، به دلیل شباهت شخصیت کین به غول رسانهای آن زمان، ویلیام راندولف هرست، آن را تحریم کردند.
بااینحال، این فیلم در گذر زمان محبوبیت بینظیری پیدا کرد و امروزه بسیاری از منتقدان، آن را انقلابی در روایت سینمایی و تکنیکهای فیلمبرداری میدانند. از زوایای دوربین پیشگامانه تا ساختار غیرخطی روایت، همشهری کین اثری تکرارنشدنی است که تا سالهای سال، در لیست برترین فیلمهای تاریخ باقی خواهد ماند.
The Searchers (1956)
با تمام احترامی که برای کلینت ایستوود و سرجیو لئونه قائلیم، پادشاهان بیرقیب ژانر وسترن، جان وین و جان فورد بودند. و با تمام احترامی که برای شاهکارهایی چون دلیجان (Stagecoach) و مردی که لیبرتی والانس را کشت (The Man Who Shot Liberty Valance) قائلیم، فیلم جویندگان (The Searchers) نقطهی اوج همکاری این دو اسطوره است.
در جویندگان، جان وین در نقش یک ضدقهرمان به نام اتان ادواردز ظاهر میشود — مردی سرسخت و خشن که پس از حملهی سرخپوستان کُمانچی به خانوادهاش، به جستجوی برادرزادهاش (ناتالی وود) برمیخیزد. اما این فیلم چیزی فراتر از یک وسترن معمولی است؛ ترکیبی از صحنههای باشکوه، تعلیق نفسگیر و روایتی عمیقاً اخلاقی و پیچیده که بسیاری از کارگردانان بزرگ را تحت تأثیر قرار داده است.
جالب است بدانید که جویندگان، فیلم محبوب مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ و حتی جورج لوکاس است — بهطوری که لوکاس در ساخت جنگ ستارگان از برخی صحنههای آن الهام گرفته است! علاوه بر این، نمای پایانی معروف فیلم، که اتان در آستانهی در ایستاده و از ورود به خانه بازمیماند، یکی از ماندگارترین تصاویر تاریخ سینما محسوب میشود. این فیلم نهتنها یکی از بزرگترین آثار وسترن است، بلکه همچنان یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما باقی مانده است.
A Space Odyssey (1968)
همزمان با حرکت فضاپیمای آمریکایی دیسکاوری وان (Discovery One) بهسوی مشتری، گروهی از دانشمندان، از جمله دکتر دیوید بومن (با بازی کیر دولیا) و دکتر فرانک پول (با بازی گری لاکوود)، مأمور بررسی سیگنال رادیویی مرموزی هستند که به این سیاره ارسال شده است. اما خیلی زود، این مأموریت علمی به کابوسی غیرمنتظره تبدیل میشود؛ چراکه HAL 9000، سیستم هوش مصنوعی فضاپیما، شروع به رفتارهای عجیب و غیرقابلپیشبینی میکند. و هنگامی که دکتر بومن در مدار مشتری، مونولیتی دیگر را کشف میکند، اوضاع کاملاً از کنترل خارج میشود.
فیلم ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey) یکی از شاهکارهای بلامنازع ژانر علمی-تخیلی است — اثری که فیلمهایی مانند میانستارهای (Interstellar) به وضوح از آن الهام گرفتهاند. این فیلم نهتنها از نظر بصری بینظیر و خیرهکننده است، بلکه با روایت منحصربهفرد و فلسفهپردازی پیچیدهاش، مرزهای داستانگویی در سینما را گسترش داد.
جالب است بدانید که استنلی کوبریک، کارگردان فیلم، برای افزایش واقعگرایی، با ناسا مشورت کرد و چندین سال پیش از اولین فرود انسان بر ماه، تصاویری از سفرهای فضایی خلق کرد که به طرز شگفتآوری دقیق بودند. همچنین، موسیقی متن فیلم، بهویژه قطعاتی چون همچنین Sprach Zarathustra از ریچارد اشتراوس، به بخش جداییناپذیر فرهنگ عامه تبدیل شد.
۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی نهتنها یکی از بهترین فیلمهای علمی-تخیلی تاریخ است، بلکه همچنان اثری پیشرو و چالشبرانگیز باقی مانده که هر عاشق سینمایی باید حداقل یکبار آن را تجربه کند.
Goodfellas (1990)
وقتی هنری هیل (با بازی ری لیوتا) مجذوب زندگی خلافکاران میشود، به تدریج وارد دنیای جرم و جنایت شده و در فعالیتهای غیرقانونی مشارکت میکند. فیلم رفقای خوب (Goodfellas)، داستان جنایی هنری، جیمی کانوی (با بازی رابرت دنیرو) و تامی دویتو (با بازی جو پشی) را در طول چند دهه روایت میکند و پیامدهای سبک زندگی مافیایی آنها را با دقت و جزئیات بیرحمانهای به تصویر میکشد.
رفقای خوب یکی از برترین فیلمهای گانگستری تاریخ سینما است — اثری که انتظارات را فراتر میبرد و به دلیل روایت منسجم و پرتنش خود، به اثری اجتنابناپذیر برای تماشای هر عاشق سینمایی تبدیل میشود. فیلم از ابتدا تا انتها مهیج و نفسگیر است و زندگی خطرناک گانگسترها را با جزئیاتی بیرحمانه و واقعگرایانه نمایش میدهد. جالب است بدانید که شخصیت هنری هیل بر اساس یک فرد واقعی ساخته شده و فیلم، اقتباسی از کتاب Wiseguy نوشته نیکلاس پیلگی است که زندگی واقعی این گانگستر را شرح میدهد.
این شاهکار مارتین اسکورسیزی نهتنها به یکی از الهامبخشترین آثار ژانر مافیایی تبدیل شده، بلکه با دیالوگهای ماندگار، کارگردانی استادانه و اجرای بینظیر بازیگران، همچنان یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود.
City Lights (1931)
تأثیر چارلی چاپلین بر سینما را نمیتوان دستکم گرفت. این نابغه چندوجهی، نهتنها یکی از بزرگترین کمدینهای تاریخ است، بلکه با آثاری مانند عصر جدید (Modern Times)، جویندگان طلا (The Gold Rush)، دیکتاتور بزرگ (The Great Dictator)، پسربچه (The Kid) و نورهای صحنه (Limelight)، سینما را متحول کرد. اما در میان تمامی شاهکارهایش، فیلم نورهای شهر (City Lights) بهعنوان بهترین و درخشانترین اثر او شناخته میشود.
در نورهای شهر، چارلی چاپلین در نقش همیشگیاش، ولگرد (The Tramp)، عاشق دختر نابینای گلفروشی (با بازی ویرجینیا چریل) میشود. همزمان، او با مردی ثروتمند و دائمالخمر (با بازی هری مایرز) رابطهای نامتعادل و پر از فراز و نشیب برقرار میکند. این فیلم با لحظات کمدی بینظیر، طنزی ظریف و احساسی عمیق پیش میرود، تا در نهایت به یکی از تأثیرگذارترین و احساسیترین پایانهای تاریخ سینما برسد — صحنهای که هنوز هم پس از دههها، تماشاگران را تحت تأثیر قرار میدهد.
جالب است بدانید که چاپلین این فیلم را در دوران سینمای ناطق ساخت اما همچنان به سبک صامت پایبند ماند، چرا که معتقد بود احساسات و بیان بدن در سینمای صامت، فراتر از کلمات عمل میکنند. او همچنین موسیقی متن فیلم را خودش ساخت، و این جزئیات هنرمندانه، نورهای شهر را به اثری جاودان تبدیل کرده است. اگر به دنبال ترکیبی از کمدی، رمانس و عمیقترین احساسات انسانی هستید، این شاهکار چاپلین را نباید از دست بدهید.
The Godfather (1972)
دون ویتو کورلئونه (با بازی مارلون براندو) رهبر یکی از قدرتمندترین خانوادههای مافیایی ایتالیایی-آمریکایی است. هنگامی که کوچکترین پسرش، مایکل کورلئونه (با بازی آل پاچینو)، سرانجام به دنیای مافیا کشیده میشود، متوجه میشود که او نیز، خواسته یا ناخواسته، گرفتار چرخهی بیپایان خشونت و قدرت شده است — چرخهای که خانوادهاش را برای همیشه دگرگون خواهد کرد.
فیلم پدرخوانده (The Godfather) بیتردید تأثیرگذارترین فیلم گانگستری تاریخ است. اثری که از زمان انتشار، همچون همشهری کین، بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته شده است. این فیلم که از رمانی به همین نام نوشته ماریو پوزو اقتباس شده، نهتنها استانداردهای ژانر مافیایی را متحول کرد، بلکه تأثیر عمیقی بر سینمای مدرن گذاشت.
پدرخوانده با بازیگران افسانهای و اجراهای خارقالعاده، تجربهای فراموشنشدنی را برای مخاطب رقم میزند. مارلون براندو با اجرای ماندگارش در نقش دون ویتو کورلئونه، یکی از نمادینترین شخصیتهای سینمایی را خلق کرد، و آل پاچینو نیز با نقشآفرینی استادانهاش، مسیر شخصیتی مایکل از جوانی معصوم به سردمزاجترین رهبر مافیا را به شکلی هنرمندانه به تصویر کشید.
این فیلم، نخستین قسمت از یک سهگانهی شاهکار به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا است، و گرچه دو دنبالهی آن نیز از آثار درخشان سینما محسوب میشوند، اما هیچکدام به اندازهی نسخهی اصلی ۱۹۷۲، عظمت و تأثیرگذاری ندارند. اگر به دنبال فیلمی با داستانگویی بینقص، دیالوگهای ماندگار و شخصیتپردازی بینظیر هستید، پدرخوانده یک انتخاب اجتنابناپذیر است.
The Exorcist (1973)
ویلیام فریدکین، کارگردان فقید، آثار کلاسیک و مهم بسیاری را در کارنامه خود دارد، از جمله تریلرهای ماندگاری مانند ارتباط فرانسوی (The French Connection)، جادوگر (Sorcerer). اما بزرگترین و تأثیرگذارترین اثر او در فرهنگ عامه، بدون شک فیلم جنگیر (The Exorcist) است — اقتباسی از رمان ویلیام پیتر بلاتی که بر اساس یک ماجرای واقعی در جورجتاون نوشته شده است. این فیلم همچنان بهعنوان ترسناکترین فیلم تاریخ سینما شناخته میشود.
با اینکه جنگیر یکی از مشهورترین فیلمهای ترسناک است، شاید بسیاری از مخاطبان امروزی ندانند که این فیلم در زمان خود به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل شد. هنگام اکران در سال ۱۹۷۳، سالنهای سینما پر از تماشاگرانی بود که از شدت وحشت از هوش میرفتند یا از سالن فرار میکردند. حتی در برخی شهرها، کلیساها علیه فیلم موضع گرفتند و آن را شیطانی خواندند.
اما محبوبیت فیلم فقط به جنجالهای آن محدود نبود؛ از لحاظ تجاری نیز جنگیر یک موفقیت خیرهکننده به دست آورد. با احتساب نرخ تورم، این فیلم امروزه معادل حدود ۳ میلیارد دلار فروش داشته است، که آن را به یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ تبدیل میکند. علاوه بر این، جنگیر اولین فیلم ترسناکی بود که نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم شد، که نقطهی عطفی در تاریخ سینمای وحشت محسوب میشود.
با تأثیر بیچونوچرا بر فیلمهای ترسناک بعدی و صحنههایی که هنوز هم بینندگان را میخکوب میکند، جنگیر نهتنها یک فیلم، بلکه یک تجربهی ترسناک فراموشنشدنی است.
Singin’ in the Rain (1952)
با ظهور سینمای ناطق و جایگزینی تدریجی فیلمهای صامت، دان لاکوود (با بازی جین کلی)، ستارهی مشهور سینمای صامت، مجبور میشود خود را با این تغییرات تطبیق دهد. استودیویی که او برایش کار میکند، تصمیم میگیرد وارد دنیای فیلمهای ناطق شود، چرا که این سبک جدید، مورد استقبال گستردهای قرار گرفته است. در حالی که دان بهخوبی این گذار را مدیریت میکند، لینا لامونت (با بازی جین هیگن)، همبازی او، با مشکل بزرگی روبهرو میشود — صدای او برای فیلمهای موزیکال نامناسب است. در این میان، کتی سلدن (با بازی دبی رینولدز)، یک بازیگر نوپا، تصمیم میگیرد تا صدای خود را به جای لینا در فیلمهای موزیکال قرض بدهد.
آواز در باران (Singin’ in the Rain) بیتردید بزرگترین فیلم موزیکال تاریخ سینماست. این فیلم با حالوهوای شاد، داستان دلنشین و بازیگران دوستداشتنی خود، اثری بیزمان و جاودان محسوب میشود. یکی از دلایل محبوبیت این فیلم، رقصهای بینظیر و هنرنمایی مسحورکنندهی جین کلی است — بهویژه در صحنهی معروفی که در زیر باران، چتر به دست، با لبخندی عمیق و احساسی ناب، روی خیابانهای خیس قدم میزند و میخواند: “I’m singin’ in the rain, just singin’ in the rain…”
این فیلم همچنان در فرهنگ عامه حضور پررنگی دارد؛ ترانهی اصلی آن نهتنها در فیلمها و سریالهایی مانند Glee مورد استفاده قرار گرفته، بلکه یکی از شناختهشدهترین قطعات موسیقی سینمایی است. همچنین، آواز در باران یکی از معدود فیلمهایی است که هم مورد تحسین منتقدان قرار گرفته و هم محبوبیت گستردهای بین تماشاگران پیدا کرده است. اگر به موزیکالهای کلاسیک علاقه دارید، آواز در باران نهتنها یک پیشنهاد، بلکه یک تجربهی سینمایی ضروری است که همچنان بعد از دههها، طراوت، شگفتی و جذابیت خود را حفظ کرده است.
Psycho (1960)
ماریون کرین (با بازی جانت لی)، یک مشاور املاک، چهل هزار دلار پول نقد را از کارفرمای خود سرقت میکند. در حالی که به قصد ملاقات با نامزدش رانندگی میکند، برای استراحت شبانه، به متل بیتس (Bates Motel) میرود. صاحب متل، نورمن بیتس (با بازی آنتونی پرکینز)، مردی به ظاهر آرام و مودب، اتاقی به او میدهد. اما صبح روز بعد، ماریون ناپدید شده و نورمن جسد او را پیدا میکند. خواهر ماریون، لیلا (با بازی ورا مایلز) برای یافتن او راهی متل بیتس میشود، اما به جای آن، با یک راز هولناک روبهرو میشود…
روانی (Psycho) یکی از مهمترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینماست، ساختهی آلفرد هیچکاک، استاد بیچونوچرای دلهره و تعلیق. این فیلم که در سال ۱۹۶۰ اکران شد، نهتنها پایهگذار ژانر اسلشر بود، بلکه صحنهی قتل معروف زیر دوش حمام را به یکی از نمادینترین لحظات تاریخ سینما تبدیل کرد. موسیقی پرتنش فیلم، که با نتهای تیز ویولن همراه است، هنوز هم یکی از ترسناکترین ملودیهای سینمایی بهشمار میرود.
جالب است بدانید که هیچکاک برای حفظ شوک فیلم، از منتقدان خواست که پایان آن را لو ندهند، و حتی تماشاگران را مجبور کرد که پس از شروع فیلم، دیگر به سالن راه ندهند — رویکردی که در آن زمان بیسابقه بود.
روانی همچنان یکی از پرارجاعترین فیلمهای ترسناک در فرهنگ عامه است و الهامبخش آثار بیشماری بوده است. حتی چندین دهه بعد، سریالی تحت عنوان متل بیتس (Bates Motel) ساخته شد که داستان نورمن بیتس در دوران جوانی و مسیر او به سمت جنون را روایت میکند.
اگر به فیلمهای ترسناک روانشناختی علاقه دارید، روانی فقط یک فیلم نیست — بلکه تجربهای فراموشنشدنی است که هنوز هم پس از شش دهه، تماشاگران را میخکوب میکند.
Pulp Fiction (1994)
فیلم داستان عامهپسند (Pulp Fiction) که به هفت بخش تقسیم شده، داستان دو قاتل اجیر به نامهای وینسنت وگا (با بازی جان تراولتا) و جولز وینفیلد (با بازی ساموئل ال. جکسون) را دنبال میکند که در ماموریتهای مختلف درگیر میشوند. زندگی آنها به گونهای با رئیسشان و دیگر شخصیتها در هم تنیده شده است.
داستان عامهپسند محبوبترین فیلم کوئنتین تارانتینو است، چرا که تأثیر فرهنگی عمیقی بر سینمای معاصر گذاشته و همچنان بهعنوان یکی از مهمترین آثار سینمایی در عصر حاضر شناخته میشود. این فیلم پُر از تعلیق، دیالوگهای ماندگار و شخصیتهای جذاب است. داستان پیچیده و غیرخطی آن، که به شیوهای نوآورانه روایت میشود، نهتنها سرگرمکننده است بلکه بازتابی از دنیای خشن و پر از تضادهای اخلاقی است.
در این فیلم، بازیگرانی چون جان تراولتا، بروس ویلیس و ساموئل ال. جکسون در نقشهای برجسته بازی میکنند، و دیالوگهای تارانتینو که به خوبی ترکیب شده با لحظات طنزآمیز و خشونتهای غیرمنتظره، باعث شدهاند که داستان عامهپسند به یکی از فیلمهای مرجع و تحسینشده در تاریخ سینما تبدیل شود.
تارانتینو در این فیلم نه تنها از لحاظ تکنیکی، بلکه از نظر روایتهای چندلایه، به شدت بر فرهنگ سینمایی تاثیر گذاشته و مفاهیمی را به فیلمهای بعدی منتقل کرده که بسیاری از آثار مدرن به طور ضمنی به آن ارجاع میدهند. اگر به سینمای نوآورانه، شخصیتپردازیهای عمیق و دیالوگهای جذاب علاقه دارید، داستان عامهپسند باید در لیست تماشای شما قرار بگیرد.
شما کدام فیلم را به دیگران پیشنهاد میدهید؟
بهترین آثار تاریخ سینما که هر کسی حداقل یک بار باید ببیند، ویژگیهای خاصی دارند که آنها را از سایر فیلمها متمایز میکند. این ویژگیها شامل موارد زیر است:
- داستانگویی بینظیر: این فیلمها معمولاً دارای داستانهایی هستند که جذاب، پیچیده و عمیق هستند و در عین حال، توانایی جذب و درگیر کردن تماشاگر را دارند.
- شخصیتپردازی قوی: شخصیتها در این فیلمها حقیقی، چندبعدی و پر از تضادهای انسانی هستند که باعث میشود تماشاگر بتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
- نوآوری و خلاقیت: بهترین فیلمها از نظر سبک، روایت یا تکنیکهای فیلمبرداری نوآوریهایی دارند که آنها را از آثار مشابه متمایز میکند.
- تأثیرگذاری فرهنگی: این فیلمها اغلب تأثیرات زیادی بر سینما و فرهنگ عامه دارند و ممکن است مفاهیم و المانهایی را معرفی کنند که برای نسلهای بعدی الهامبخش باشد.
- بازیگری برجسته: در این آثار، بازیگران اجرای فوقالعادهای از خود نشان میدهند و به شخصیتها جان میبخشند، طوری که تماشاگر را متقاعد میکنند که داستان واقعی است.
- موسیقی و صداگذاری مؤثر: موسیقی و صدا در این فیلمها به طور عمیقی در خدمت داستان و خلق جو فضا قرار دارد و تاثیر زیادی بر احساسات تماشاگر میگذارد.
- پیامهای فلسفی یا اجتماعی: این فیلمها ممکن است حاوی مسائل اجتماعی یا فلسفی باشند که تماشاگر را به تفکر وادار کنند و پرسشهای عمیقی در ذهن وی ایجاد کنند.
- سینمایی و بصری استثنائی: در این فیلمها، تصاویر و طراحی صحنه با دقت و ظرافت ساخته شدهاند و بهشکلی بینظیر به جلوههای بصری و زیباییشناسی سینما میپردازند.
- تأثیر عاطفی و احساسی: این آثار معمولاً احساسات تماشاگران را به طور عمیق تحت تأثیر قرار میدهند و تجربهای احساسی و ماندگار برای آنان رقم میزنند.
این ویژگیها باعث میشود که این فیلمها به آثاری فراموشنشدنی و تأثیرگذار تبدیل شوند که نسلها به نسل دیگر منتقل میشوند و در نهایت به عنوان شاهکارهای سینما شناخته میشوند. شما کدام فیلم را به دیگران پیشنهاد میدهید؟ در کامنت بنویسید.
منبع: Collider
سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم @samsaberi
نظرات