بهترین انیمههای Mecha
در کشورهای غربی، برای بسیاری از افراد مجموعهی Transformers نخستین آشنایی با ژانر Mecha محسوب میشود؛ اما این فرانچایز محبوب تنها قطرهایست در دریای انیمههای رباتهای غولپیکر. انیمههای Mecha بیش از نیمقرن سابقه دارند و ظهور آنها در مانگا حتی به قبلتر بازمیگردد. آثاری کلاسیک همچون Giant Robo از Mitsuteru Yokoyama و Mazinger Z اثر Go Nagai مسیر ساخت آثاری جاودانه مانند Gundam و شاهکارهایی چون Neon Genesis Evangelion را هموار کردند.
با آنکه این ژانر ریشهدار و نمادین است، اما Mecha هنوز یک ژانر نسبتاً خاص و حاشیهنشین باقیمانده. امروزه در هر فصل، معمولاً تنها یکی دو انیمه مرتبط با این سبک پخش میشوند و اگر جزو فرانچایزهای شناختهشده نباشند، اغلب چندان دیده نمیشوند. به همین دلیل، تازهواردهایی که قصد دارند با این سبک بنیادی در دنیای انیمه آشنا شوند، ممکن است ندانند از کجا باید شروع کنند؛ جز همان چند اسم آشنا. برای سادهسازی این مسیر، بیایید نگاهی بیندازیم به برخی از بهترین انیمههای Mecha تاریخ.
Broken Blade
Broken Blade شامل شش قسمت OVA/فیلم است و داستانی نسبتاً آشنا در ژانر Mecha را با یک پیچش خلاقانه ترکیب میکند. در این مجموعه، قهرمان داستان سوار بر یک ربات غولپیکر (Golem) میشود تا از سرزمین خود در برابر نیرویی متجاوز دفاع کند؛ اما نکته خاص ماجرا، حضور یک سیستم جادویی است که با دنیای فناوری مکانیکی آمیخته شده. یکی از نقاط قوت این انیمه، روابط عاطفی و انسانی شخصیتهای اصلی است. داستان نهتنها بر درگیریهای نظامی تمرکز دارد، بلکه زمان قابلتوجهی را به توسعهی روابط میان دوستان قدیمی و دشمنان کنونی اختصاص میدهد؛ موضوعی که به شکلگیری درامهای احساسی قوی کمک میکند.
اما دلیل اصلی برای تماشای Broken Blade، بدون شک نبردهای خشن، فیزیکی و فوقالعاده طراحیشدهی Mecha آن است. هر قسمت چندین صحنه مبارزه دارد که هم از نظر انیمیشن و هم طراحی حرکتی در سطحی بالا قرار دارند. گرچه اکثر این مبارزات در محیطهایی نسبتاً مشابه رخ میدهند، اما هیجان و کشمکش در آنها به حدی است که این ضعف کوچک به چشم نمیآید. در برخی اپیزودها حتی با نبردهایی در مقیاس بزرگ میان ارتشهایی از Mechaها روبهرو میشویم که نفسگیر و هیجانانگیزند.
Full Metal Panic!
Full Metal Panic! از جمله انیمههایی است که فراز و نشیبهای زیادی در طول سالها تجربه کرده. فصل اول این مجموعه و همچنین سری The Second Raid از آثار قابلتوجه دهه ۲۰۰۰ در ژانر Mecha محسوب میشوند، اما فیلمهای سال ۲۰۱۷ و فصل Invisible Victory در ۲۰۱۸ کمتر دیده شدند. بااینحال، وقتی کل مجموعه را بهعنوان یک اثر واحد در نظر بگیریم، میتوان گفت Full Metal Panic! یک انیمهی سرگرمکننده و مناسب برای ورود به دنیای Mecha است؛ بهویژه به لطف دو شخصیت جذاب و بهیادماندنی: Sousuke Sagara و Kaname Chidori.
در زمینهی تمهای سیاسی و اجتماعی، این انیمه عملکرد قابلقبولی دارد، اما آنچه بیشتر به چشم میآید، صحنههای اکشن هیجانانگیز و طراحی رباتهاست. البته Full Metal Panic! فقط به مبارزه محدود نمیشود؛ در فصل اول، بهخصوص در قسمتهای ابتدایی، شوخیها و موقعیتهای طنزآمیز زیادی به چشم میخورد که باعث میشود بیننده گاهی با صدای بلند بخندد.
Armored Trooper Votoms
در میان انیمههای Mecha، تعداد کمی موفق شدهاند به مجموعههایی بلندمدت تبدیل شوند؛ اما Ryousuke Takahashi با Armored Trooper Votoms این کار را انجام داد. نسخهی اصلی این انیمه در سال ۱۹۸۳ پخش شد و اولین تجربهی واقعی در زیر ژانر Mecha واقعگرایانه محسوب میشود. برخلاف بسیاری از آثار همسبک، تمرکز اصلی داستان نه بر جنگها و نبردها، بلکه بر شخصیتپردازی عمیق و کشمکشهای درونی قهرمان اصلی است؛ همین تمایز باعث خاص شدن این اثر شده.
در مقایسه با دیگر آثار شاخص Mecha، انیمه Votoms حالوهوایی زمینیتر و ملموستر دارد؛ رباتها بیشتر شبیه تانکهایی پیشرفتهاند تا ماشینهای تخیلی خارج از درک بشر. این سبک باعث میشود نبردها شاید از نظر بصری آنچنان خیرهکننده نباشند، اما در عوض روی تاکتیکهای نظامی، احساس خطر واقعی و مسائل انسانی تمرکز دارد. همین واقعگرایی، هویت منحصربهفردی به Votoms میبخشد.
Macross
اینکه Macross هنوز در سال ۲۰۱۶ دنباله دریافت کرده، گواهی بر ماندگاری و محبوبیت بینظیرش است؛ مخصوصاً وقتی در نظر بگیریم که نسخهی اصلی آن در سال ۱۹۸۲، تنها دو سال پس از Mobile Suit Gundam پخش شد. داستان از جایی شروع میشود که بشریت متوجه میشود در جهان تنها نیست و ماجراهای پس از آغاز یک جنگ کهکشانی روایت میشود؛ همراه با عناصری از درام انسانی، عشق و موسیقی.
یکی از مهمترین دلایل موفقیت Macross، ترکیب منحصربهفردش از علم تخیلی، نبردهای Mecha و موسیقی بهعنوان یک عنصر کلیدی روایی است. موسیقی در این سری نه فقط پسزمینهای زیباشناختی، بلکه ابزاری برای ایجاد ارتباط، صلح، یا حتی پیروزی است. این ویژگی خاص، Macross را از بسیاری دیگر از انیمههای Mecha متمایز کرده و به اثری تأثیرگذار و فرهنگی تبدیل کرده است.
Eureka Seven
شاید تصور اینکه یک پسر ۱۴ساله بخواهد به گروهی مزدور بپیوندد نیاز به کمی چشمپوشی از واقعیت داشته باشد، اما این دقیقاً نقطهی آغاز Eureka Seven است. داستان با ورود یک ربات به نام Light Finding Operation آغاز میشود که توسط دختری به نام Eureka هدایت میشود؛ او به طور اتفاقی در کارگاه مکانیکی پدربزرگ پسر فرود میآید و همین اتفاق، آغاز ماجراهای بزرگتری میشود.
این انیمه نهتنها از نظر بصری و روایی در سطحی بسیار بالا قرار دارد، بلکه هنگام پایان پخش در سال ۲۰۰۶ موفق به کسب ۶ جایزه معتبر شد، از جمله بهترین شخصیت زن، بهترین طراحی شخصیت و بهترین فیلمنامه. Eureka Seven ترکیبی است از رشد شخصی، عشق، محیطزیست و نبردهای Mecha با طراحی روان و خلاقانه؛ بدون شک از جمله باکیفیتترین انیمههای Mecha است که تاکنون ساخته شده.
۸۶: Eighty-Six
یکی از بهترین انیمههای سال ۲۰۲۱، ۸۶ از همان زمان پخش، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد؛ دلیل این موفقیت، نگاه واقعگرایانهاش به جنگ است؛ درحالیکه همچنان عناصری از فانتزی را در خود حفظ میکند. این انیمه با بررسی این ایده که چگونه میتوان گروهی از انسانها را موجوداتی پستتر از طبقهی نخبگان جامعه تصور کرد، تأملبرانگیز ظاهر میشود. چنین پیشفرضی عمیقاً تأثیرگذار است.
موفقیت این انیمه به حدی بود که حتی پیش از پایان فصل اول، ساخت فصل دوم آن تأیید شد. گرچه ۸۶ در مقایسه با نامهای بزرگ و کلاسیک ژانر Mecha اثری نسبتاً جدید به حساب میآید، اما شایستگیاش برای حضور در فهرست بهترینهای این ژانر را کاملاً به دست آورده است. بااینحال، میتوان استدلال کرد که این انیمه بیش از آنکه یک اثر Mecha باشد، انیمهای درخشان در ژانر جنگ است.
Code Geass: Lelouch of the Rebellion
بهندرت پیش میآید که یک انیمهی اورجینال (بدون اقتباس از مانگا یا رمان) بتواند به اثری تعیینکننده در ژانر خود تبدیل شود؛ اما Code Geass دقیقاً چنین استثنایی است. درحالیکه گرایشهای سیاسی این سریال هنوز هم طرفداران را سردرگم میکند (عدهای آن را تبلیغ فاشیسم میدانند و برخی دیگر معتقدند که تفکرات چپگرایانه را تحسین میکند) اما نمیتوان انکار کرد که داستان آن فوقالعاده درگیرکننده و پرکشش است.
قهرمان داستان، نوجوانی به نام لولوش است که قدرتی به نام Geass به دست میآورد؛ قدرتی که به او اجازه میدهد هر فردی را وادار به انجام خواستهاش کند. او با استفاده از این قدرت، رهبری شورشی را علیه امپراتوری مقدس بریتانیا آغاز میکند. هرچند در ظاهر نقش آزادیخواهی را ایفا میکند که در پی آزادسازی ژاپن است، اما در فصل اول، لولوش بهسختی میتوان یک قهرمان نامید؛ زیرا انگیزهی اصلیاش، انتقام شخصی است. اگرچه روایت گاهی اوقات آشفته و پیچیده میشود، اما Code Geass ترکیبی از هیجان، درام و تعلیق است که بهخوبی با هم تلفیق شدهاند. طراحی Mechaها بسیار چشمنواز و مدرن است و نبردهای آنها کاملاً تماشایی و نفسگیر. شخصیتها نیز (چه دوستداشتنی، چه نفرتانگیز) بهیادماندنی و نمادین هستند.
Mobile Suit Gundam
بیهیچ تردیدی، Gundam مهمترین و جریانسازترین فرنچایز انیمهای در ژانر Mecha است و از سال ۱۹۷۹ تا امروز به شکلی مداوم حضور داشته. این فرنچایز بیش از ۲۰ سری و فیلم را در خطوط زمانی مختلف تولید کرده. نکتهی جالب اینکه بیشتر این آثار از کیفیت خوبی برخوردارند. البته چند استثنا هم وجود دارد (مثل SEED Destiny و Build Divers) که هرگز در فهرست بهترینهای این ژانر جایی نخواهند داشت، اما این موارد بیشتر استثنا هستند تا قاعده. در سوی دیگر، فصلهایی چون Gundam 00 ،Iron-Blooded Orphans ،Mobile Fighter G Gundam و Zeta Gundam نمونههایی تمامعیار و فوقالعاده از این فرنچایز هستند؛ جالب اینکه اینها فقط بخش کوچکی از کوه یخ عظیم Gundam هستند.
با وجود قدمتش، نسخهی اصلی Mobile Suit Gundam (معروف به ۰۰۷۹) بهویژه به خاطر تأثیر عمیقش بر کل ژانر Mecha شایستهی توجه است. این سری نهتنها جریان انیمه را برای همیشه تغییر داد، بلکه با وجود قدمت، همچنان به طرز شگفتانگیزی قابل تماشا باقیمانده است—البته به شرط آنکه تماشاگر با انتظارات واقعبینانه نسبت به انیمیشن و ریتم داستانی وارد شود. Gundam 0079 ترکیبیست از نبردهای حماسی، پیچیدگیهای سیاسی و شخصیتپردازی عمیق (خصوصاً در مورد شخصیت منفی اصلی، چار) که آن را به یک شاهکار تبدیل کرده.
Neon Genesis Evangelion
بعد از Gundam، Neon Genesis Evangelion احتمالاً شناختهشدهترین انیمهی Mecha در تاریخ است. حتی میتوان ادعا کرد که این اثر ساختهی هیدهآکی آنو در خارج از ژاپن از هر نسخهی انفرادی Gundam محبوبتر است. صحبتهای زیادی دربارهی «واسازی» ژانر توسط Evangelion شده که البته بیدلیل هم نیست. گاهی تا مرز وحشت روانشناختی پیش میرود، Evangelion روند فروپاشی تدریجی روانی کودکان سرباز داستان، بهویژه شینجی و آسکا را به تصویر میکشد. انیمه درعینحال یک کابوس سوررئال است؛ بهویژه اگر فیلم End of Evangelion را هم به مجموعه اضافه کنیم.
داستان از جایی شبیه به انیمههای Mecha سنتی آغاز میشود؛ اما رفتهرفته غیرعادی، ناراحتکننده و دیوانهوار میشود. رباتهای EVA با طراحی انسانوار خود در آن زمان منحصربهفرد بودند و حتی امروز هم خاص به شمار میروند. در مقابل، فرشتگان (Angels) طراحیهای هیولا گونه و ترسناکی دارند که بدون اغراق، از بهترینهای تاریخ انیمه هستند.
Gurren Lagann
اثر استودیوی Gainax یعنی Gurren Lagann ترکیبیست از حماسه، طنز، اکشن، اندوه، فلسفه و هر صفت بزرگ دیگری که به ذهن میرسد. داستان از جایی آغاز میشود که انسانها در زندانهای زیرزمینی زندگی میکنند و در تلاش برای آزادی هستند. این آرزو با حضور شخصیتی کاریزماتیک به نام کامینا و شاگردش سیمون به واقعیت نزدیک میشود. تحقق این رویا، با بهدستآوردن رباتهای جنگی و رویارویی با Beastmen همراه است.
این انیمه در سه آرک داستانی مجزا تقسیم شده که هرکدام هویت، تماتیک و مسیر رشد شخصیتی خاص خود را دارند؛ اما درعینحال، کاملاً به هم متصلاند. Gurren Lagann از لحاظ بصری بسیار چشمنواز است، شخصیتهایی ماندگار دارد، دیالوگهایی قابل نقلقول ارائه میدهد و از جسارت لازم برای حرکت به سمت «بزرگترین و اغراقآمیزترین» روایت ممکن برخوردار است. حتی اگر کسی علاقهای به ژانر Mecha نداشته باشد، باز هم باید این سریال را تماشا کند.
نظر شما در مورد انیمههای ژانر مکا چیست؟ کدام اثر را بهتر از سایرین میدانید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Gamerant
چرا همه تو یوتیوب فارسی باهم دیگه دعوا دارند؟ میزگیم با لیل شایان و ویبهد
نظرات