بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون؛ دههی ۶۰ | شروع عصر طلایی
در دههی ۶۰، همه چیز صنعت سریالسازی ایران در اوج خود بود. بازیگرهای فوقالعادهای مثل انتظامی، مشایخی، علو، هاشمی، آدینه، کشاورز و رشیدی به میانسالی رسیده بودند و بالاترین سطح پختگی را داشتند. آنها میتوانستند با بهترینهای دنیا رقابت کنند. کارگردانهای جوانی مثل مرضیه برومند و علی حاتمی، ذهنهای زیبای خود را به کار میگرفتند و عوامل فنی مثل گریم، تصویربرداری و صدالبته موسیقی هم به اوج رسیده بودند. این همبستگی بهترینها، مجموعهای از بزرگترین محصولات تاریخ ایران را حاصل شد.
تلویزیون در این دهه بسیار بیشتر از قبل در قلب جامعه نفوذ کرد و به جز بهترین سریال تاریخ یعنی هزاردستان، محصولات زیادی ارائه کرد که برای همیشه بخشی از خردهفرهنگ ایرانیها شدند.
شما چه سریالهایی از این دهه بهخاطر میآورید؟
آرایشگاه زیبا
- سالهای پخش: ۱۳۶۹
- کارگردان: مرضیه برومند
- نویسندگان: احمد بهبهانی، مرضیه برومند، رسول نجفیان
- بازیگران: رضا بابک، حسین کسبیان، پری امیرحمزه، راضیه برومند
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
برومند، متولد ۱۷ خرداد ۱۳۳۰، سفر هنری خود را از بازیگری آغاز کرد؛ نخستین حضورش در سینما با فیلم «دایرهی مینا» به کارگردانی مهرجویی و ورودش به دنیای تلویزیون از طریق تلهتئاتر «پنبهدان» اثر رضا بابک رقم خورد. در کنار سریال معروف «آرایشگاه زیبا»، وی مجموعههای درخشان و بهیادماندنی دیگری نیز تولید کرده است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. همچنین، برخی آثار دیگر که برومند با تلاش فراوان خلق کرده و قابل تقدیر هستند، هرچند به لیست شاخصترینها راه نیافتند؛ از جمله «قصههای تا به تا»، «بچهها بیدار، بچهها هوشیار»، «داستانهای نوروز»، «آبپریا» و «شهرک کلیله و دمنه». «آرایشگاه زیبا»، که یکی از بهترین سریالهای ایرانی بهشمار میرود، توانست به طرز چشمگیری با مخاطبان ارتباط برقرار کند.
این سریال، با داستانی کمدی و دلنشین، فضای روزمره و فرهنگ آن دوران را به شکلی زنده به تصویر میکشد. محور داستان، مردی به نام اسد (با بازی رضا بابک) است؛ شخصیتی که اگرچه از دوران جوانی گذشته، هنوز مجرد مانده و هر قسمت دوستان و آشنایانش در تلاشند تا دختر مناسبی برای او پیدا کنند. در نهایت، خستگی و ناامیدی اسد او را وادار میکند تا به همراه مادر و خواهرش، در هر قسمت داستان به خواستگاری دختری متفاوت برود. از دیگر چهرههای برجسته این مجموعه میتوان به حضور فاطمه معتمدآریا، حسن پورشیرازی، مرتضی احمدی و بهرام شاهمحمدلو اشاره کرد. برومند با این سریال به خوبی نشان داد که درک عمیقی از فرهنگ عامه دارد و توانسته است پلی میان داستانهای تلویزیونی و زندگی مردم برقرار کند؛ ویژگیای که امروزه به ندرت در آثار مشابه دیده میشود.
آینهی عبرت
- سالهای پخش: ۱۳۶۷ – ۱۳۷۰
- کارگردان: محسن شاهمحمدی
- نویسندگان: محسن شاهمحمدی
- بازیگران: روحالله مفیدی، جواد گلپایگانی،محمود دینی، مهری ودادیان
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
آیا تا به حال شاهد اثری بودهاید که به محض پخش آن، هنرمندان دیگر در تلاش شوند تا با آثارشان همان تأثیر عمیق را به جا بگذارند؟ «آینهی عبرت» یکی از آن آثاری است که در تاریخ تلویزیون ایران همواره بهعنوان یک نقطهی عطف بهشمار میرود. در زمانی که مشکل مواد مخدر در آستانهی تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی جدی قرار داشت، این سریال اجتماعی با پرداختن به آن، موجی از واکنشهای احساسی در جامعه ایجاد کرد. پس از آن، آثار متعددی به تلاش برای تکرار این موفقیت پرداختند، اما به ندرت موفق شدند آنقدر تأثیرگذار باشند و بیشتر به نسخههای تکراری بدل شدند.
در «آینهی عبرت» داستانهای گوناگون زندگی، در قالب بخشهای مستقل روایت میشد. بهعنوان نمونه، بخش معروف «برگریزان» با حضور درخشان محمود دینی در نقش علی و جواد گلپایگانی در نقش آتقی، تصویری ماندگار از این اثر به جا گذاشت. اجرای محمود دینی به قدری جذاب بود که او را به سرعت به یکی از چهرههای محبوب آن دوران بدل کرد. آن زمان کمتر اثری توانست از این اندازه تأثیرگذار بر خانوادهها باشد؛ به گونهای که بسیاری از والدین، باور داشتند این سریال میتواند درسهای زندگی را به فرزندانشان منتقل کند.
خونهی مادربزرگه
- سالهای پخش: ۱۳۶۶
- کارگردان: مرضیه برومند
- نویسندگان: احمد بهبهانی، مرضیه برومند
- صداپیشگان: هنگامه مفید، راضیه برومند، بهرام شاهمحمدلو، فاطمه معتمدآریا
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
وقتی نام «خونهی مادربزرگه» بر زبان میآید، شاید اولین چیزی که به ذهن شما خطور میکند، همان سرود دلنشین «خونهی مادربزرگه، هزارتا قصه داره، خونهی مادربزرگه شادی و غصه داره…» باشد. احتمالاً بسیاری از شما به راحتی قادر خواهید بود ادامهی این آهنگ را هم بسرودید و در هر لحظه با تغییر لحن، حس و حال شخصیتهای متفاوت را به تصویر بکشید. این اثری است که قدرت واقعیاش در جاودانه شدن در ذهن مخاطب نهفته است. «خونهی مادربزرگه»، که از بهترین سریالهای تلویزیونی ایران به شمار میرود، یک نمایش عروسکی است که مرضیه برومند پس از موفقیت «مدرسهی موشها» آن را به رشته تحریر درآورد.
این مجموعه داستانی از یک خروس به نام آقا حنایی، همسرش گلباقالی خانم و دو جوجهی شاد و پرجنب و جوششان را روایت میکند. داستان از آنجا شروع میشود که این خانواده عروسکی به خانهی یک پیرزن وارد میشوند و در همین ورود، آرامش گربهی خانواده، مخمل، که همان «دردانهی» مادربزرگه محسوب میشود، را به هم میریزند. در این نمایش، به جز خود مادربزرگ و مراد، پسر همسایه، تمامی شخصیتها حیوان هستند؛ هر کدام با ویژگیهای منحصر به فردشان، از هاپوکومار با لهجه و اخلاق برجسته گرفته تا نوک سیاه و نوک طلا، فرزندان حنایی و گلباقالی، هویت ویژهای دارند که به آسانی در ذهن بیننده نقش میبندند.
اگر شما هم از دوستداران نمایشهای عروسکی هستید، میدانید که صرفاً طراحی شخصیت روی کاغذ کافی نیست؛ باید به دو جنبه حیاتی دیگر یعنی هنر عروسکگردانی و اجرای صدا توجه ویژهای شود. «خونهی مادربزرگه» در این دو زمینه نیز بدرخشید؛ این سریال کودکانه و موزیکال با بهرهگیری از صداپیشههای حرفهای، توانست جان تازهای به عروسکهای خود ببخشد و آنها را به شکلی زنده در قلب مخاطبان جای دهد.
مدرسهی موشها
- سالهای پخش: ۱۳۶۰ – ۱۳۶۳
- کارگردان: مرضیه برومند و سیما ایلخان
- نویسندگان: احمد بهبهانی
- صداپیشگان: ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
در سال ۱۳۶۰، سریال عروسکی «شهر موشها» برای اولین بار روی آنتن شبکهی یک سیما ظاهر شد و با ۱۱ قسمت کوتاه خود، جمعیت وسیعی از تماشاگران را مجذوب کرد. این اثر کودکانه به درخواست گروه کودک و نوجوان سیما و به دست مرضیه برومند ساخته شد؛ برومند با همکاری بهبهانی فیلمنامهای خلق کرد که هر یک از موشهای داستان را با ویژگیهای خاص و منحصر به فرد به تصویر میکشید. اگر از آن دسته از کودکیهای دههی پنجاه بپرسید، نامهایی همچون دم باریک، گوشدراز، عینکی، کپل و خوشخواب در خاطراتشان نقش بسته است. استقبال چشمگیر از این سریال، مسئولان شبکه را بر آن داشت تا فصل دومی از آن را نیز به تولید برسانند.
فصل دوم با عنوان «مدرسهی موشها» در قالب ۱۰۴ قسمت ساخته شد و داستان گروهی از بچه موشها را روایت میکرد که روزانه به مدرسه میرفتند؛ هدف اصلی این مجموعه، تشویق کودکان به تحصیل بود و به بیشک این هدف دست یافت. در ابتدای کار، ایدهای که صدا و سیما به مرضیه برومند عرضه کرده بود، بسیار خام و مبهم بود و شخصیتها هنوز شکلی مشخص و جذاب پیدا نکرده بودند. بر اساس گفتههای برومند، مسئولان سیما مدام در تلاش بودند فیلمنامه را اصلاح کنند و شیطنتهای موشها در مدرسه را به عنوان بدآموزی میدانستند؛ اما برومند که از سر یک مبارز سرسخت شناخته میشود، هیچگاه از حفظ اصالت اثر کوتاهی نکرد.
با موفقیت بینظیر «مدرسهی موشها» در دل کودکان و خانوادهها، در سال ۱۳۶۳ فیلم سینمایی «شهر موشها» به منظور اکران در سینماها ساخته شد و سال ۱۳۶۴ به تماشاگران عرضه گردید. ادامه این داستان در قالب قسمت دومی نیز در سال ۱۳۹۳ به سرانجام رسید. فروش موفقیتآمیز این دو فیلم، گواه پیوند عمیق مخاطبان با فضای سریال و شخصیتهای بهیادماندنی آن است؛ آنقدر که خبر اکران دنباله، مردم را به سمت سینماهای محلهشان سوق داد.
اگر از کسانی که در دهههای پنجاه و شصت کودکی خود را سپری کردهاند بپرسید دربارهی «مدرسهی موشها»، احتمالاً با پاسخهایی همچون «ک مثل کپل… (با صدای عطسه)» یا «موشموشک من، میخوره غصه، که نمیتونه بره مدرسه» مواجه خواهید شد. این ترانهها و ضربآهنگهای بهیادماندنی، حتی پس از گذشت بیش از چهار دهه، همچنان در ذهن مخاطبان زنده مانده و آنها را به دنیای کودکی باز میگرداند؛ گواهی بر این است که «مدرسهی موشها» توانسته است قلب و ذهن نسلها را تسخیر کند و به همین دلیل از بهترین آثار تلویزیونی ایران بهشمار میآید.
هزاردستان
- سالهای پخش: ۱۳۶۷
- کارگردان: علی حاتمی
- نویسندگان: علی حاتمی
- بازیگران: عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
علی حاتمی در ابتدا فیلمنامهی سریال «هزاردستان» را با عنوان «جادهی ابریشم» نگاشته بود، اما با وقوع انقلاب، نهتنها نام اثر را تغییر داد، بلکه برای اخذ مجوز از صدا و سیما، بیش از ده بار متن را بازنویسی کرد. در نسخهی اولیه، شخصیتهایی نظیر حسن مدرس، میرزا کوچک خان و رضا شاه نقش پررنگی داشتند، اما با گذر زمان و اصلاحات متعدد، این ایده دستخوش تغییر شد. داستان «هزاردستان» در دو مقطع تاریخی روایت میشود: نخست، دوران سقوط احمد شاه و به قدرت رسیدن رضا شاه و سپس، سالهای پایانی حکومت رضا شاه و آغاز سلطنت محمدرضا شاه. اهمیت این اثر چنان بود که در روز جهانی میراث دیداری و شنیداری، در فهرست ملی برنامهی حافظهی جهانی یونسکو به ثبت رسید.
داستان سریال حول محور شخصیت رضا خوشنویس، با بازی جمشید مشایخی، میگردد. رضا که در جوانی مهارت بالایی در تیراندازی داشت، به واسطهی تواناییهایش جذب انجمن مجازات میشود و تحت هدایت ابوالفتح (علی نصیریان)، مأمور ترور شخصیتهای سیاسی میگردد. اما پس از چندین ترور، او در یک لحظهی بیاحتیاطی، اطلاعات حساسی را فاش میکند که زندگیاش را به خطر میاندازد. پس از بازگشتش به تهران، درمییابد که حالا خودش نیز به یکی از اهداف ترور تبدیل شده است. در این میان، ابوالفتح تلاش میکند گناه این اتفاقات را بر گردن هزاردستان بیندازد، کسی که در نهایت مشخص میشود همان خان مظفر (عزتالله انتظامی) است.
شخصیت رضا خوشنویس الهامگرفته از کریم دواتگر، چهرهای واقعی از تاریخ ایران، است. حاتمی برای این سریال بیش از ۵۰ شخصیت اصلی و فرعی خلق کرد و از ۲۶ قسمت تولیدشده، تنها ۱۵ قسمت پس از سانسورهای گسترده از صدا و سیما پخش شد. به گفتهی احمد بخشی، دستیار کارگردان، هزینهی تولید این مجموعه در حدود ۹۰ میلیون تومان برآورد شده است. هنرمندانی چون جهانگیر فروهر، پرویز پورحسینی، حسین گیل، زری خوشکام و جعفر والی نیز در این اثر به ایفای نقش پرداختند. اما شاید یکی از مهمترین تأثیرات ماندگار «هزاردستان» در سینمای ایران، ساخت شهرک سینمایی غزالی باشد، مکانی که هنوز هم میزبان تولیدات تاریخی است.
حاتمی ساخت این شهرک را پروژهای عظیم میدانست که بخش مهمی از عمر خود را صرف آن کرد. در این مجموعهی سینمایی، محلههای قدیمی تهران در فضایی به وسعت هفت هزار متر مربع بازسازی شدند و بخشهایی مانند خیابان لالهزار و میدان توپخانه نیز با دقت طراحی شدند. نماهای بیرونی ساختمانها بهگونهای ساخته شدهاند که امکان جابهجایی و تغییر دارند. روند تولید «هزاردستان» هشت سال به طول انجامید و اثری را رقم زد که به لحاظ تاریخی و هنری، در زمرهی ماندگارترین مجموعههای تلویزیونی ایران قرار گرفت.
یکی از ویژگیهای برجستهی سریال، شاعرانگی خاص سبک روایی حاتمی است. او داستان را با روایتی آرام و شخصیتپردازی چندلایه پیش میبرد و در عین حال، نگاهی موشکافانه به تحولات سیاسی و اجتماعی ایران دارد. با این حال، آنچه که امروز به عنوان قسمت پایانی سریال مشاهده میشود، در واقع پایان مدنظر حاتمی نبود، چرا که به علت محدودیتهای مالی، فیلمبرداری آن هیچگاه به سرانجام نرسید. دوبلهی این مجموعه نیز توسط گویندگانی مطرح از جمله منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، ایرج ناظریان، عزتالله مقبلی، بهرام زند و خسرو خسروشاهی انجام شد که در ماندگاری اثر نقشی کلیدی داشتند.
بازیگران «هزاردستان» نیز از نقاط قوت آن محسوب میشوند. پنج بازیگر برجستهی سینمای ایران، در کنار یکدیگر، فضایی خلق کردند که با روح شاعرانهی حاتمی همخوانی دارد. جمشید مشایخی در نقش رضا خوشنویس، بار اصلی داستان را به دوش میکشد و تعاملاتش با سایر شخصیتها انسجام خاصی به روایت میبخشد. یکی از نکات جالب توجه، این است که بسیاری از کاراکترهای سریال، بر اساس شخصیتهای واقعی ساخته شدهاند. به عنوان مثال، داوود رشیدی در نقش مفتش ششانگشتی، ترکیبی از افرادی مانند سرلشکر آیرم، سرپاس مختاری، سرهنگ درگاهی و پاسبان عباس بختیاری (ملقب به ششانگشتی) است.
«هزاردستان» نه تنها از لحاظ روایی، بلکه از منظر تاریخی، اجتماعی و سیاسی نیز اثری برجسته محسوب میشود. این سریال با طراحی صحنه و لباس درخشان، بازیهای بهیادماندنی و دیالوگهایی ادبی و عمیق، همچنان مخاطبان سینما و تلویزیون را مجذوب خود میکند. حاتمی در این اثر کوشید تا با استفاده از زبان تصویر و روایت، مخاطب را به درک عمیقتری از تاریخ و سرنوشت انسانها برساند. راوی سریال، منوچهر نوذری، و فیلمبرداران آن، مهرداد فخیمی و مازیار پرتو بودند که با هنرمندی خود، بر شکوه این اثر افزودند.
قصههای مجید
- سالهای پخش: ۱۳۶۹ – ۱۳۷۰
- کارگردان: کیومرث پوراحمد
- نویسندگان: کیومرث پوراحمد
- بازیگران: پرویندخت یزدانیان، مهدی باقربیگی، جهانبخش سلطانی، مرتضی حسینی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
فکر کنید به داستانی که در قلب یک شهر قدیمی شکل میگیرد، جایی که پسری نوجوان با چشمانی پر از رویا و دلی مملو از کنجکاوی، هر روز با ماجراهای تازهای روبهرو میشود. قصههای مجید تنها یک سریال تلویزیونی نیست، بلکه روایتی لطیف و شاعرانه از تلاشهای یک پسر نوجوان برای درک دنیای اطرافش است. این مجموعه، به کارگردانی کیومرث پوراحمد، از دل نوشتههای هوشنگ مرادی کرمانی بیرون آمد و موفق شد نسلی را با مجید و رویاهایش همراه کند.
ماجرای قصههای مجید در کوچههای اصفهان روایت میشود؛ شهری که در این سریال به بستری گرم و صمیمی برای داستانهای پسرکی خیالپرداز تبدیل شده است. مجید که زندگیاش را کنار مادربزرگ مهربانش میگذراند، مدام در جستجوی تجربههای جدید است، اما این جستجوها همیشه برای او دردسرساز میشوند. با این حال، هوش و ذکاوتش به او کمک میکند تا از هر چالش، درسی تازه بگیرد.
آنچه این سریال را به یکی از خاطرهانگیزترین آثار تلویزیونی ایران تبدیل کرده، فراتر از داستان سادهی آن است. روایت تصویری خاص پوراحمد، موسیقی ماندگار ناصر چشمآذر و بازی درخشان مهدی باقربیگی در نقش مجید، همه در کنار هم دنیایی را ساختهاند که برای تماشاگران نه فقط یک داستان، بلکه بخشی از گذشته و احساساتشان شده است.
قصههای مجید با لحنی شیرین و فضایی پر از حس زندگی، تصویری واقعی از دوران کودکی ارائه میدهد؛ آن دورانی که حتی کوچکترین اتفاقات میتوانستند مهمترین رویدادهای زندگی به نظر برسند. در نهایت، این مجموعه نهتنها قصهی یک پسر نوجوان، بلکه قصهی تمام ماجراهای کوچک و بزرگی است که کودکی هر کدام از ما را شکل دادهاند.
افسانه سلطان و شبان
- سالهای پخش: ۱۳۶۲ – ۱۳۶۳
- کارگردان: داریوش فرهنگ
- نویسندگان: مهدی هاشمی، داریوش فرهنگ
- بازیگران: مهدی هاشمی، گلاب آدینه، محمد مطیع، محمدعلی کشاورز
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
افسانهی سلطان و شبان روایتی است از دنیایی که در آن مرز میان قدرت و مردم عادی برای لحظاتی درهم میشکند. داستانی که با الهام از افسانههای کهن، پادشاهی را به تصویر میکشد که سرنوشت او را در مسیری غیرمنتظره قرار میدهد. این سریال که به قلم داوود میرباقری نوشته و با کارگردانی داریوش فرهنگ جان گرفته، با طنزی هوشمندانه توانسته هم لبخند بر لب مخاطبان بنشاند و هم آنان را به تأمل وا دارد.
همهچیز از یک پیشگویی آغاز میشود؛ پیرمردی دانا، فرمانروای خوشگذران و مستبد را از آیندهای تلخ باخبر میکند. تأیید این پیشگویی توسط خوابگزار دربار، پادشاه و وزیرش را بر آن میدارد که سرنوشت را فریب دهند. راهحل آنها عجیب اما جسورانه است: جای شاه با چوپانی سادهدل اما با چهرهای کاملاً مشابه عوض میشود. این دوگانگی نقشها را مهدی هاشمی در یکی از بهیادماندنیترین اجراهای خود ایفا میکند.
با ورود چوپان به دربار، نظم پوسیدهی حکومت به هم میریزد. او با کمک دبیر خردمند (احمد آقالو) و ملیجک بازیگوش (حسین کسبیان)، درهای زندانها را میگشاید و درباریان فاسد را به بند میکشد. در سوی دیگر، شاه واقعی که اکنون در لباس چوپان است، در دنیای روستایی به سزای رفتارهای پیشینش میرسد؛ از مردم کتک میخورد و از ده رانده میشود. وقتی او دوباره به قصر بازمیگردد، حقیقتی تلخ را در مییابد: فاجعهای که از آن میهراسید، چیزی جز انتقام مردمی که بر آنها ظلم کرده بود، نیست.
ترکیب نویسندگی خلاقانهی میرباقری و هنرنمایی ماندگار مهدی هاشمی، این سریال را به یکی از آثار کلاسیک کمدی ایران تبدیل کرده است. در کنار آن، کارگردانی حسابشدهی داریوش فرهنگ نیز توانسته این قصهی طنزآمیز اما عمیق را به اثری تأثیرگذار بدل کند؛ اثری که همچنان پس از گذر سالها، بینندگان را به یاد قدرت و عواقب آن میاندازد.
نظرات