نگاهی به داستان واقعی بانی و کلاید؛ مجرمان افسانهای که الهامبخش GTA 6 شدند
یکی از مشهورترین زوجهای قرن بیستم، بانی پارکر و کلاید بارو بودند. این دو در اوج دوران رکود بزرگ به عنوان مجرمان معروف شناخته شدند و به طرز عجیبی به خاطر وفاداریشان به یکدیگر در ماجراهای جنایی مختلف مانند فرار از زندان، سرقت و قتل، مورد ستایش قرار گرفتند. درگیری کلاید بارو با قانون قبل از دهه ۱۹۳۰ آغاز شد، اما اقدامات او به تدریج جدیتر شدند. پس از ملاقات بانی و کلاید، آنها همیشه در کنار یکدیگر بودند و تنها در زمان کوتاه زندانی شدن کلاید و پس از مرگشان از هم جدا شدند. داستان بانی و کلاید از این جهت نیز شگفتانگیز است که این زوج تبهکار جوان توانستند به مدت دو سال ماموران قانون را بهطور بیثمر به تعقیب خود بکشانند.
اما برای ما گیمرها، داستان بانی و کلاید اکنون اهمیت ویژهای پیدا کرده، چون به منبع الهام اصلی برای یکی از مهمترین بازیهای نسل نهم تبدیل شده است. همانطور که احتمالا میدانید، راکاستار برای داستان بازی GTA 6 نگاه ویژهای به ماجرای بانی و کلاید داشته و با الگوبرداری از این زوج تبهکار، دو شخصیت اصلی این بازی را به شکل دو مجرم عاشقپیشه در دنیای مدرن طراحی کرده است. به همین بهانه در ادامه نگاهی به داستان واقعی بانی و کلاید خواهیم داشت.
آغاز ماجرای بانی و کلاید
بانی پارکر (Bonnie Parker) در ۱ اکتبر ۱۹۱۰ در روئنا از ایالت تگزاس به دنیا آمد، اما خانوادهاش به یک شهر کوچک به نام سمنت سیتی در غرب دالاس نقل مکان کردند. بانی در دوران دبیرستان با پسری به نام روی تورنتون آشنا شد و در سپتامبر ۱۹۲۶، در سن ۱۶ سالگی از تحصیل کنارهگیری کرده و با او ازدواج کرد. تورنتون قبل از ملاقات بانی با کلاید، با قانون دچار مشکل شده بود. او تنها سه سال پس از ازدواج به زندان افتاد و این آخرین باری بود که او و بانی یکدیگر را میدیدند. در زمان مرگش، بانی هنوز به طور قانونی همسر روی تورنتون بود و گفته میشود که تا روز مرگش حلقه ازدواجش را به دست داشت.
کلاید بارو (Clyde Barrow) در ۲۴ مارس ۱۹۰۹ در شهرستان الیس ایالت تگزاس به دنیا آمد. خانواده بارو در دوران کودکی کلاید فقیر بودند. آنها به یک منطقه شهریتر در غرب دالاس نقل مکان کردند اما همچنان با مشکلات مالی مواجه بودند. اولین درگیری کلاید با قانون در سن ۱۷ سالگی بود. او به دلیل عدم بازگرداندن به موقع یک خودروی اجارهای دستگیر شد و هنگام مواجهه با پلیس فرار کرد. برادر بزرگتر او، ماروین «باک» بارو، سابقه جرم داشت و به خاطر سرقت شناخته شده بود. هر دو برادر در اواخر دهه ۱۹۲۰ در فعالیتهای مجرمانه شرکت کردند که شامل سرقت خودرو، شکستن گاوصندوق و سرقت از فروشگاههای کوچک بود.
جزئیات زمان ملاقات بانی و کلاید کمی در منابع متفاوت است، اما یک روایت رایج این است که آنها در حدود ژانویه ۱۹۳۰ با یکدیگر آشنا شدند. این دو در یک جمع دوستانه در غرب دالاس با یکدیگر برخورد کردند. ظاهراً آنها پس از ملاقات اولیهشان از هم جدا نشدند، اما زمان کوتاهی که با هم بودند، خیلی زود با دستگیری کلاید به خاطر سرقت خودرو به پایان رسید. مشخص بود که بانی بلافاصله عاشق کلاید شده بود، زیرا پیش از ملاقات با او فعالیت مجرمانهای نداشت.
یکی از اولین جرایم شناخته شدهاش با کلاید، کمک به فرار او از زندان از طریق قاچاق یک اسلحه به داخل زندان در ۱۱ مارس ۱۹۳۰ بود. با این حال، فرار کلاید موفقیتآمیز نبود و او دوباره دستگیر شد. در ۱۸ سپتامبر ۱۹۳۰، کلاید به مزرعه زندان ایستام منتقل شد که به خاطر سختگیریهایش معروف بود. زندانیان اغلب مورد بدرفتاری قرار میگرفتند و کار در آنجا بسیار طاقتفرسا بود.
در فوریه ۱۹۳۲، کلاید به لطف تلاشهای مادرش برای درخواست آزادی، بالاخره از زندان آزاد شد و بانی و کلاید دوباره به هم پیوستند. بعدا آزادسازی کلاید از سوی فرماندار استرلینگ به عنوان یک اشتباه شناخته شد. او خیلی زود (حدود یک ماه پس از آزادی) سلسلهای از جرایم شامل سرقت، دزدی و قتل را آغاز کرد که به مدت دو سال ادامه یافت.
فعالیتهای مجرمانه گروه بارو
در بسیاری از مواقع، مجرمان دیگر هم بانی و کلاید را در فعالیتهای تبهکاریشان همراهی میکردند. این گروه به عنوان گروه بارو شناخته میشد. مردم در دهه ۱۹۳۰، مثل امروز بانی و کلاید را نمیشناختند؛ آنها معمولاً با نامهای «بارو و پارکر»، «گروه بارو» یا «کلاید و زن هفتتیرکش او» شناخته میشدند. دیگر اعضای گروه شامل باک بارو و همسرش بلانش، ویلیام دنیل جونز، ریموند همیلتون و هنری متوین بودند. افراد دیگر هم در زمانهای مختلف به گروه پیوستند. اعضای این گروه معمولا با یک خودرو سفر میکردند.
یکی از جرایم ثابت گروه بارو، سرقت خودرو بود. کلاید به خودروهای فورد علاقه داشت و معمولاً آنها را میدزدید. خودروها در یک ایالت دزدیده شده و در ایالت دیگری رها میشدند. پرونده سرقت خودروهای کلاید از دسامبر ۱۹۲۶ آغاز شد، زمانی که او در دالاس دستگیر و به زندان فرستاده شد. پس از آزاد شدن از زندان، او طی چند ماه به سرقت مسلحانه، دزدی و قتل اقدام کرد. بسیاری از جرایم گروه آنها در ایالت تگزاس و غرب میانه آمریکا رخ داد.
بانی، کلاید و سایر اعضای گروه بارو همواره در حال فرار بودند. آنها همیشه آماده شلیک بودند و مهارت خاصی در این کار داشتند. کلاید در رانندگی سریع و فرار از پلیس تبحر خاصی داشت. آنها به هر کسی که در مسیرشان قرار میگرفت شلیک میکردند و در مدت فرارشان تعدادی از افسران را کشتند. برآورد میشود که آنها حداقل ۱۲ نفر را در طول دو سال جرم و جنایتشان به قتل رساندند. بسیاری از سرقتها و دزدیهای آنها از مغازههای کوچک، فروشگاههای مواد غذایی، بانکها و پمپ بنزینها بود. عایدیشان از این سرقتها معمولاً زیاد نبود، اما آنها این مکانها را به دلیل اینکه در جادههای فرعی و مناطق کمجمعیت قرار داشتند و حضور پلیس در آنها کمتر از شهرهای بزرگ بود، هدف قرار میدادند.
اگرچه داستان بانی و کلاید اغلب به صورت یک زوج عاشقپیشه روایت میشود، اما زندگی آنها اصلاً باشکوه نبود. اعضای گروه معمولاً در حالتی که در کنار یکی از خودروها یا اسلحههای دزدیده شده خود عکس میگرفتند، دیده میشدند. از زمانی که اداره تحقیقات که اکنون به عنوان اداره فدرال تحقیقات (FBI) شناخته میشود، در سال ۱۹۳۲ شروع به تعقیب گروه بارو کرد، آنها همواره در جادهها و در حال فرار بودند. به همین دلیل مجبور بودند در طول روز و شب نوبتی رانندگی کنند و از شهری به شهر دیگر در ایالتهای مختلف بروند تا از دستگیر شدن جلوگیری کنند. آنها زمان کمی برای استراحت در یک مکان داشتند و اغلب در رودخانهها حمام میکردند. همچنین در چند برخوردی که با ماموران قانون داشتند، برخی از اعضای گروه مجروح و زخمی شدند.
آخرین درگیری مسلحانه بزرگ بانی و کلاید
یک درگیری مسلحانه در دالاس کانتی از ایالت آیووا، بهعنوان شروعی بر پایان ماجراجویهای بانی و کلاید شناخته میشود. در جولای ۱۹۳۳، بانی، کلاید، ویلیام دنیل جونز، باک بارو و همسرش بلانش در منطقهای روستایی در نزدیکی پارک تفریحی دکسفیلد اردو زدند تا پس از یک درگیری مسلحانه در پلات سیتی از ایالت میسوری که باک در آن زخمی شده بود، مخفی شوند. کلاید برای تهیه لوازم بهطور مخفیانه به شهر دکستر میرفت، اما هیچکس او را بهعنوان یک یاغی بدنام نمیشناخت. یک ساکن محلی به نام هنری نای بهطور تصادفی محل اردوگاه آنها را پیدا کرد و به مقامات محلی اطلاع داد. آنها نیز کلینت نی، کلانتر دالاس کانتی را خبر کردند که گروهی متشکل از حدود ۵۰ نفر را برای مقابله با اعضای باند بارو جمع کرد.
درگیری مسلحانه بین این دو گروه آغاز شد و سپس اعضای باند بارو سعی کردند فرار کنند. یکی از خودروها بر اثر اصابت گلوله بیش از حد آسیب دیده بود و کلاید هم در تلاش برای فرار، ماشین دیگری را که دزدیده بودند، خراب کرد. باک بارو در این درگیری زخمی شد و نتوانست فرار کند. بلانش بارو نیز جا ماند، اما کلاید، بانی و ویلیام دنیل جونز موفق به فرار شدند. آنها با پای پیاده حرکت کردند تا توانستند یک ماشین بدزدند. پس از فاصله گرفتن از دکستر، ماشین دزدیدهشده نیز خراب شد. آنها یک پمپ بنزین را غارت کردند و سپس ماشینی دیگر دزدیدند تا در نهایت به سو سیتی در ایالت آیووا برسند.
باک بارو چند روز پس از این درگیری بر اثر جراحاتش جان باخت و بلانش بارو به جرم همکاری با باند دستگیر و محکوم شد. او شش سال در زندان ماند و پس از آزادی، زندگی جنایتکارانه را کنار گذاشت. ویلیام دنیل جونز چند هفته پس از درگیری، باند را ترک کرد، اما زمانی که هویتش لو رفت، دستگیر شد و مدتی را به خاطر همکاری با باند بارو در زندان گذراند. بانی و کلاید هر دو در درگیری دالاس کانتی زخمی شدند، اما زندگی فراری خود را برای یک سال دیگر ادامه دادند.
دستگیری بانی و کلاید
در حالی که بانی و کلاید در جادههای ایالتهای تگزاس و غرب میانه آمریکا رانندگی میکردند، فرانک هیمر، یک تکاور سابق تگزاسی، حرکات آنها را ردیابی میکرد و مسیرهای تردد همیشگی این یاغیان را شناسایی کرده بود. هیمر با کلانتر لوئیزیانا، هندرسون جردن و سایر افسران گشت بزرگراه و پلیس ایالتهای تگزاس و لوئیزیانا هماهنگ کرد تا کمینی ترتیب دهند. جردن موفق شد با یکی از اعضای سابق باند یعنی متوین و خانوادهاش تماس بگیرد و در ازای عفو پسرشان، پیشنهادی به آنها بدهد. بانی و کلاید پیشتر به دیدار متوینها رفته بودند که این امر به مجریان قانون فرصتی برای به دام انداختن یاغیان داد.
کمین در کنار بزرگراه ۱۵۴ در منطقه بینویل پریش لوئیزیانا، در ۲۳ می ۱۹۳۴ ترتیب داده شد. نیروهای مجری قانون در پشت بوتههای کنار بزرگراه پنهان شدند. آنها یک خودروی فورد V-8 را دیدند که با سرعت زیادی به سمت آنها میآمد. پیش از اینکه بانی و کلاید فرصت کنند اسلحههایشان را بیرون بکشند، نیروهای قانون بیش از ۱۰۰ گلوله به سمت خودروی آنها شلیک کردند. روزنامه براونزویل هرالد در تگزاس گزارش داد که بدن کلاید بارو تقریباً ۶۰ جای گلوله داشت و بدن بانی پارکر نیز حدود ۵۰ گلوله خورده بود.
جمعیتی پس از شنیدن خبر مرگ بانی و کلاید، در اطراف خودروی آنها که به «ماشین مرگ» معروف شد، جمع شدند. مردم تلاش میکردند تکههایی از لباس، مو یا هر چیز دیگری که بتوانند را از ماشین و اجساد بانی و کلاید بهعنوان یادگاری بردارند. نیروهای مجری قانون در نهایت جمعیت را تحت کنترل درآوردند و خودرو به مکانی دیگر منتقل شد تا اجساد از آن خارج شوند. دهها هزار نفر در مراسم تشییع جنازه بانی پارکر و کلاید بارو شرکت کردند. علیرغم تمایل آنها برای دفن شدن در کنار هم، خانواده پارکر با این امر مخالف بودند و بانی را در مکانی جداگانه دفن کردند.
چرا داستان بانی و کلاید رمانتیک جلوه داده شده است؟
جزئیات وحشتناک فعالیتهای جنایتکارانه بانی و کلاید اغلب تحت تأثیر عشق معروف آنها قرار گرفته و رنگ باخته است. باند بارو در دوران رکود بزرگ در سراسر غرب میانه وحشت ایجاد کرده بود. عکسهایی که اعضای باند از یکدیگر میگرفتند، آنها را ملموستر و قابل همذاتپنداری نشان میداد. سن کم آنها نیز به ایجاد تصویری معصومانه از اعضای باند در بسیاری از عکسها کمک میکرد. اگرچه آنها در دهه ۱۹۳۰ بهعنوان یاغیان بدنام شناخته میشدند، داستانشان خیلی زود از یادها رفت و در چند دهه بعدی به ندرت دربارهشان صحبت میشد.
رمانتیزه شدن داستان بانی و کلاید با اکران فیلم Bonnie and Clyde در سال ۱۹۶۷ آغاز شد که به موفقیت بزرگی در گیشه دست یافت. بسیاری از جزئیات این فیلم با داستان واقعی بانی و کلاید مطابقت نداشت، اما بیشتر بینندگان آن را دوست داشتند. این فیلم به دلیل تجلیل از رابطه بانی و کلاید و کمرنگ کردن جنبههای وحشیانه جنایات آنها، با انتقادات زیادی مواجه شد. فیلم دیگری به نام The Highwaymen در سال ۲۰۱۹ منتشر شد که داستان بانی و کلاید را از دید مجریان قانون، بهویژه فرانک هیمر و منی گالت، روایت میکرد.
یاغیهای دیگر در دوران رکود بزرگ، مانند جان دیلینجر، پرتی بوی فلوید و ماشین گان کلی، هرگز توجهات مثبتی مانند بانی و کلاید دریافت نکردند. رابطه عاشقانه آنها و سن کمشان احتمالاً بزرگترین دلایل ایجاد این تصویر مثبت از آنها بود. همچنین، تعقیب و گریز طولانیمدت این زوج، جنایات و دستگیری آنها را جذابتر کرده بود. با ورود داستان آنها به صنعت سرگرمی، این ماجرا بخشی از فرهنگ عامه شد و در نهایت، بسیاری از جزئیات ناخوشایند جنایات آنها از ذهنها پاک شده و به فراموشی سپرده شدند.
خلق شخصیتهای GTA 6 با الهام از بانی و کلاید میتواند زمینهساز منحصربهفردترین داستان این مجموعه شود
در اولین تریلر GTA 6 شاهد معرفی شخصیت زن بازی به نام «لوسیا» بودیم. او با یک شخصیت مرد که در حال حاضر با اسم «جیسون» شناخته میشود، همکاری میکرد و به نظر میرسید که رابطه نزدیکی با هم دارند. در صحنهای، لوسیا میگوید: «تنها راهی که میتوانیم از این ماجرا جان سالم به در ببریم، این است که کنار هم بمانیم و بهعنوان یک تیم عمل کنیم.» در تریلر دیدیم که این دو شخصیت در حال فرار از قانون هستند، سرقت مسلحانه انجام میدهند و در اتاق یک هتل درباره اعتماد صحبت میکنند.
شایعات مربوط به وجود دو شخصیت اصلی در این بازی از مدتها پیش مطرح بوده است. اگرچه تریلر این فرضیه را بهطور قطعی تأیید نمیکند، اما به نظر میرسد رابطهای شبیه به «بانی و کلاید» بین «لوسیا و جیسون» وجود دارد. این موضوع میتواند به ایجاد یک روایت منحصربهفرد کمک کند.
اولین نگاه رسمی به بازی GTA 6 پر از جزئیات مختلف برای تحلیل بود، اما چیزی که بیشترین توجه را جلب میکرد، همکاری نزدیک دو شخصیت اصلی در موقعیتهای خطرناک بود. صحنهای خاص در این تریلر از رابطه عاشقانه بین آنها حکایت دارد که بدون شک جذابیت داستان را بالا میبرد. اگر بازی به ما اجازه دهد بین این دو شخصیت تغییر نقش دهیم، همه چیز جالبتر هم میشود. در حالی که GTA 5 شامل سه شخصیت اصلی با زندگیهای جداگانه بود، در GTA 6 تعویض بین دو شخصیت که ارتباط عمیق عاطفی با یکدیگر دارند و در دنیایی مملو از جرم و جنایت به هم وابستهاند، جذابیت ویژهای خواهد داشت.
وقتی لوسیا در تریلر GTA 6 درباره اهمیت اعتماد صحبت میکند، رابطه آنها حس «قرار گرفتن در مقابل همه» را تداعی میکند که بسیار شبیه به داستان بانی و کلاید است. حضور همراه در بازیهای ویدیویی معمولا باعث جذابتر شدن داستان و گیمپلی میشود، اما GTA 6 ممکن است این ایده را به شکلی جدید با امکان تعویض بین دو شخصیت اصلی برای تجربه دو جنبه مختلف رابطه آنها به نمایش بگذارد.
در جهانی پر از خطر و عدم اطمینان، داشتن کسی که بتوان به او اعتماد کرد و در کنارش آرامش داشت، آن هم در شهری مثل وایس سیتی، واقعا ضروری است. از همین حالا مشتاقیم ببینیم داستان لوسیا ما را به کجا میبرد و اینکه آیا در طول این مسیر، نقش شریک او را هم ایفا خواهیم کرد یا نه. در هر صورت، رابطه آنها هر شکلی که به خود بگیرد، قطعاً جنبهای منحصربهفرد به بازی میبخشد که برای تجربه آن بیصبرانه منتظریم.
منبع: مجله بازار
اگر دختر گیمر و پسر استریمر ازدواج کنند چی میشه؟ میزگیم با سایه و حمید
نظرات