بررسی اپیزود خاص برکینگ بد: «مگسی که والتر وایت رو دیوونه کرد»
نگاهی دوباره به بدترین اپیزود برکینگ بد
اپیزود مگس فصل سوم اپیزود دهم یکی از عجیبترین قسمتهای سریال است. طوری که خیلیها آن را بدترین و بیخودترین قسمت برکینگ بد میدانند. به همین خاطر در IMDB کمترین نمره را نسبت به سایر اپیزودها دارد؛ نمرهاش ۷.۹ است.
در ظاهر مقابل قسمتهای عادی برکینگ بد حرفی برای گفتن ندارد. والتر با مگسکش به دنبال شکار حشرهای موذی میرود. کفشش را پرتاب میکند که به هدف نمیخورد، سپس روی چراغبرق آویزان میماند. انگار داریم اپیزودی از کمدیهای اسلپاستیک را تماشا میکنیم. با این وجود اپیزود نکات جالب و مخفی در خود دارد که کمتر به آن توجه شده است در ادامه آنها را بررسی میکنیم.
ریشه نام اپیزود
شاید برایتان جالب باشد داستان اپیزود با الهام از فیلمی علمی- تخیلی و ترسناک به نام مگس به کارگردانی دیوید کراننبرگ ساخته شده است. از کارگردانهای برجسته سابژانر Body Horror (وحشت جسمانی) که طرفداران خاص خود را دارد. داستان درباره دانشمندی کارکشته است که دستگاه تلهپورت را اختراع میکند. اما هنگام تستکردن مگسی وارد محفظه میشود و اتفاق وحشتناکی رخ میدهد.
ژنهای مگس با دانشمند ترکیب میشود و کمکم به موجودی زشت و بدترکیب تبدیل میشود. در واقع اگر مگس وارد محفظه نمیشد شخصیت اصلی احتمالا به چنین سرنوشت شومی دچار نمیشد. حالا به برکینگ بد برمیگردیم. والتر از ابتدا وسواس خاصی روی کیفیت شیشههایش داشت حتی به جسی اجازه نمیداد آنها را مصرف کند، میگفت اینها برای مشتری هستند ما حق مصرفشان را نداریم.
در هر حال خلوص بالای شیشههایش چیزی بودند که توجه قاچاقچیهایی مانند توکو سالامانکا و گاس فرینگ را به خود جذب کرد. اگر این طور نبود آیا آن قدر رویش سرمایهگذاری میکردند یا گاس آشپزخانه پیشرفتهاش را در اختیار وایت و پینکمن قرار میداد؟
قوس های شخصیتی کاراکترها بعد از اپیزود
وضعیت مرگ و زندگیمون به اون حشره لعنتی بستگی داره.
والتر از این که مگس شیشههایش را آلوده کند میترسید. انگار واقعا قبلا فیلم کراننبرگ را تماشا کرده و دیده بود چگونه پایینترین احتمالات میتوانند به واقعیت تبدیل شوند، پس از آن عواقب مرگباری را به بار آورند. البته حق دارید برکینگ بد سریالی ترسناک یا علمی – تخیلی نیست؛ والتر هیچوقت تصور نمیکرد به هیولایی درنده تبدیل شود. با این وجود رقیب بزرگش گیل بود. گاس اعتماد زیادی به آشپزهایش نداشت. فقط چون کیفیت محصولشان از گیل بالاتر بود آنها را نمیکشت. شاید به همین دلیل دائم میگفت: اگه مگس رو نکشیم کارمون تمومه.
شخصیتهای اصلی بعد از اپیزود جنایتهای بزرگی را انجام میدهند. جسی برای حفظ جان والت مجبور میشود گیل را به قتل برساند. اتفاقی که تا آخر سریال گریبانگیرش بود. با این حال پینکمن مثل والت یا سایر جنایتکاران آدمکش بیرحمی نبود حتی در حد توانش سعی میکرد انسانهای بیگناه را قربانی نکند.
در مقابل والتر وایت هر چه قدر جلوتر میرفت به آدم ترسناکتری تبدیل میشد. طوری که قتل پسربچهای بیگناه توسط تاد تأثیری بر او نمیگذاشت. این تغییرات ناگهانی صورت نگرفتند. ولی دقت میکنید میبینید چقدر جالب است که کاراکترها بعد از مگس چنین قوسهای شخصیتی در آنها اتفاق میافتد. پس اپیزود حکم آرامش قبل از طوفان را نیز دارد.
نمادی از وسواس و سلطه گری والت
از فصل ۴ اعتمادش به آشپزهایش کم میشود.
به غیر از موارد ذکرشده مگس میل شدید والت به سلطهگری را نشان میدهد. او تا وقتی که مگس نمرد تسلیم نشد. شاید کمی خندهدار به نظر بیاید اما حشره داشت قدرتش را زیر سوال میبرد؛ زیرا والت دوست دارد آشپزخانهاش را طبق استانداردهای خود مدیریت کند. برای همین ورود بیاجازه حشره ذهنش را به هم ریخت در آن برهه نمیتوانست مقابل فرینگ بایستد. ولی حداقل زورش به یک مگس که میرسید.
در ابتدای داستان تصور نمیکرد روزی بتواند بر چیزی تسلط پیدا کند؛ معلمی ساده که حقوقی مشخص را دریافت میکرد که برایش کافی نبود. به همین خاطر در کارواش ماشین میشست. این وسط هم گاهی اوقات بچههای شر مدرسه او را میدیدند و مسخرهاش میکردند. وقتی متوجه تواناییهایش شد انگار جانی دوباره به دست آورد، سرطان را شکست داد از جایی به بعد با حذف گاس کار و کاسبیاش را در دست گرفت.
اپیزودهای پایانی وقتی والتر از روزهای اوجش فاصله گرفته بود، در تلویزیون دید همکاران قدیمیاش اعتبارات و تلاشهای او در شرکت را انکار کردهاند؛ خبری که باعث شد دوباره به شهر برگردد و اشتباهات خود را جبران کند، سپس بر اساس شرایط خود بمیرد؛ نه این که در تنهایی جای دورافتادهای زندگی کند تا سرطان او را بکشد.
نشانه ای از عذاب وجدان والت برای مرگ جین
چرا جین را نجات نداد ؟
وسط هیاهو والت اشاره ریزی به جین میکند. ولی میبیند جسی روز مرگ او را به یاد نمیآورد، علاوه بر این حرفهایش را نیز درک نمیکند. به همین خاطر تا اواخر سریال دیگر بحثش را پیش نمیکشد از طرفی والتر هنگام اشاره به این موضوع مست بود. احتمالا سر همین قضیه پینکمن به حرفهایش توجه نکرد، فکر میکرد دارد هذیان میگوید.
مگس از اول قرار نبود قسمت مهمی باشد
وینس گیلیگان خالق برکینگ بد و بهتره به سال زنگ بزنی بعدها گفت در آن برهه زمانی ما با کمبود بودجه مواجه شدیم. به همین خاطر هزینه فیلمبرداری برای لوکیشن جدید را نداشتیم به جایش تصمیم گرفتیم اپیزودی جمعوجور و کمهزینه بسازیم. در دنیای تلویزیون به این مدل قسمتها Bottle Episode میگویند؛ اپیزودهایی که سازندگان بیشتر برای جبران بودجه آن را میسازند.
این کار صرفا برای جبران هزینه انجام نمیشود گاهی عوامل پول کمتری خرج میکنند تا برای قسمتهای بهتری آن را ذخیره کنند. در واقع خودشان میدانند Bottle Episode قرار نیست مثل سایر اپیزودها عالی از آب دربیاید. مثل عملی که استودیوهای انیمه برای ساخت فیلرها در پیش میگیرند.
نبوغ فوق العاده گلیگان را نشان می دهد
وینس گلیگان در کمیک کان
گلیگان مهارت خاصی در ربط دادن سکانسها به هم دارد. برای مثال در فصل ۲ افرادی را میبینیم که در وسایل خانه وایت را جمع میکنند. در نگاه اول ممکن است بگویید اینها چه ربطی به داستان دارند اما تا آخر سیزن آن سکانسهای بیربط معنا پیدا میکنند.
چنین چیزی به طور کامل درباره مگس صدق نمیکند. ولی حتی ضعیفترین قسمت برکینگ بد دارای نکات نهفتهایست. بیدلیل نیست برایان کرانستون (والتر وایت) آن را دوست دارد. چون در پادکستی گفت وینس نبوغش را با اپیزود مگس ثابت میکند. نظر شما درباره بدترین اپیزود برکینگ بد چیست؟ چه چیزی قسمتهای سریال را دیدنی میکند؟
منبع: مجله بازا ر
سوالات متداول
بهترین قسمتهای برکینگ بد کدامند؟ از بهترین اپیزودهای سریال میتوان به فِلینا، ازیماندیاس، Face Off و Full Measure اشاره کرد.
سریال جدید وینس گلیگان چیست؟ Wycaro 339 سریال جدیدش با بازی ریا سیهورن (کیم وکسلر) است که به احتمال زیاد تابستان ۲۰۲۵ از اپل تیوی پخش میشود.
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion
نظرات