«باب اسفنجی شلوارمکعبی» سالهاست که با شوخیهای عجیب، شخصیتهای دوستداشتنی و ماجراجوییهای بیمنطق، دنیای خیال کودکان و حتی بزرگترها را رنگارنگ کرده. اما در دل فضای مجازی و فرومهای مختلف یک تئوری وجود دارد که چهرهای تاریکتر به شهر بیکینی باتم میدهد: اگر شخصیتهای اصلی این سریال، در واقع نمادی از نوعی اعتیاد پنهان باشند چه؟ این تئوری عجیب که به «تئوری مواد مخدر باب اسفنجی» معروف شده، مدتهاست که بین کاربران پخش شده و جنبهای کاملا متفاوت از این انیمیشن را به تصویر میکشد.
ریشههای این تئوری عجیب
همهچیز از بحثهایی در فرومهای ردیت و سایتهای طرفداری شروع شد. کاربران شروع به تطبیق ویژگیهای رفتاری هر شخصیت با اثرات رایج مواد مخدر کردند. البته که هیچکس نمیگوید شخصیتها واقعا از موارد مخدر استفاده میکنند؛ بلکه نظریه میگوید رفتارهای هر یک از آنها استعارهای از اثرات مواد روانگردان روی افراد است، از خوشیهای کاذب گرفته تا فروپاشی روانی. در ادامه تکتک شخصیتهای اصلی و نشانههایی که طرفداران در آنها دیدهاند بررسی خواهد شد (به دلیل مسائل اخلاقی نام دقیق مادههای مخدر حذف شده است):
باب اسفنجی: در دل توهم یا سرخوشی مصنوعی؟ باب اسفنجی با انرژی پایانناپذیر، خوشبینی بیمارگونه و انفجارهای ناگهانی اضطراب، بهراحتی با تاثیرات برخی مواد مخدر خاص تطبیق پیدا میکند. از فراز و فرودهای احساسی و خندههای بیدلیل گرفته تا تخیل بیشفعال، به نظر میرسد مثل یک سفر روانی پرهیجان باشد که گاهی به اوج لذت و گاهی با سقوط آزاد به پایان میرسد.
پاتریک: نمونه بارز رفتارهای غیرطبیعی
پاتریک استار، با آن صدای کُند، تنبلی مفرط و ولع همیشگی برای غذا، نمونه کلاسیک یک مصرفکننده دائمی است! او همیشه در حال لمدادن است و انگار در دنیای خودش سیر میکند، و خب کوچکترین چیزها هم برایش خندهدارند؛ نوعی سستی شخصیتی که او را به مکملی عالی برای بیقراریهای باب اسفنجی تبدیل کرده.
اختاپوس: تصویر سقوط درونی
اختاپوس، شخصیت عبوس و منزوی ما در این تئوری به عنوان نمادی از اعتیاد به گروهی خطرناک از مواد مخدر مطرح میشود. بیحسی مزمن، تحریکپذیری و بیعلاقگی مداوم به محیط اطرافش، او را به تصویر دردناکی از فرسایش درونی تبدیل میکند. نه دلخوشی دارد، نه حوصله کاری و نه ارتباط سالمی با دیگران. حتی نگاهش هم همیشه رو به زمین است، گویی اختاپوس سنگینی بار زندگی را تحمل میکند.
آقای خرچنگ و خانم پاف: قربانیان اضطراب و حرص
آقای خرچنگ، آن شخصیت پولپرست و خسیس در این دیدگاه معادل مصرفکننده یک ماده مخدر دیگر است؛ مادهای گران، انرژیزا و همراه با بیثباتی روانی. او به طرز بیمارگونهای محتاط و نگران است. از سوی دیگر خانم پاف، معلم همیشه مضطرب رانندگی نیز در بعضی نسخههای این نظریه کنار او قرار میگیرد. تحرکات عصبی غیرمعمول، کابوسهای شبانه و حملات اضطرابی او را هم در زمره شخصیتهایی با نشانههای روانفرسایی ناشی از مواد قرار میدهد.
سندی: تنها صدای هوشیاری
در میان این آشوب زیرآبی، سندی عنصر کاملا متفاوتی است. او را معمولا به عنوان تنها شخصیت «پاک» داستان میشناسند؛ کسی که از بیرون آمده و با فرهنگ بیکینی باتم بیگانه است. واکنشهایش به رفتارهای عجیب اطرافیانش شبیه کسیست که متوجه شده یک جای کار بهشدت میلنگد.
تاریکترین تئوریهای باب اسفنجی | پاتریک و اختلال شخصیت ضداجتماعی!قسمت «قلابها»: درگیر فشار همسالان
در قسمت معروف «قلابها»، باب اسفنجی با تشویق پاتریک سوار قلابهایی میشود که آویزان در آباند؛ قلابهایی که از سوی آقای خرچنگ بهشدت منع شدهاند. هواداران، این اپیزود را استعارهای از مواجهه نوجوانان با مواد میدانند: وسوسه، فشار دوستان، بیتوجهی به هشدارها و در نهایت یک تجربه تلخ و آسیبزا. حتی اگر داستان همچنان در فضای کارتونی و کودکانهاش باقی بماند، چنین برداشتهایی از آن اصلا دور از انتظار نیست.
جمعبندی
اینکه سازندگان سریال قصد القای چنین مفاهیمی را داشتهاند یا نه، موضوع بحث این تئوری نیست. حتی خود استیون هیلنبرگ همواره تاکید داشته که باب اسفنجی از سر «عشق، آن هم به کودکانهترین حالت» ساخته شده. اما تداوم این نظریه نشان میدهد که چقدر یک کارتون میتواند پتانسیل ایجاد تئوریهای بزرگسالانه، عجیب و تاریک را داشته باشد. شاید این نوع تئوریها برای بعضیها صرفا یک شوخی تاریک باشد و برای عدهای دیگر نگاهی جدیتر به پیامهای اخلاقی و مضامین فکری عمیق باشد.
حالا اگر بار دیگر باب اسفنجی را ببینید که در آشپزخانه کراستی برگر با خندهای بیدلیل میچرخد، یا اختاپوس را که بیجان و بیحوصله به پنجره زل زده، شاید لحظهای درنگ کنید و این نظریه عجیب و غریب و دارک از ذهنتان عبور کند.
نظرات