آیا هنوز به آثار فانتزی، نقشآفرینی و محصولات استودیو بازیسازی بایوور (BioWare) میتوان امیدوار بود؟ برای مطالعهی پاسخ این سوال میبایست تا آخرین لحظات نقد و بررسی بازی Dragon Age The Veilguard همراه مجله بازار باشید.
بازی Dragon Age The Veilguard (دراگون ایج ویلگارد) بهعنوان قسمت چهارم این سری شناخته میشود و جالب است بدانید که قرار بود با نام Dragon Age 4 به بازار عرضه شود اما در مراحل پایانی، نام این اثر توسط استودیو BioWare و شرکت Electronic Arts به Dragon Age The Veilguard تغییر یافت. این بازی نقشآفرینی و مورد انتظار در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴ عرضه شده است، شما هماکنون در جریان انتشار این بازی قرار است «نقد و بررسی دراگون ایج ویلگارد» را مطالعه کنید و نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید. روایت بازی یک دهه پس از رویدادهای Dragon Age: Inquisition جریان دارد و بازیکنان را به دنیای پیچیده Thedas باز میگرداند. ما قرار است با مکانهای جدیدی روبرو شویم که برای کشف و روایت عمیقتر تعاملمحور بازی آماده شدهاند؛ The Veilguard تعهد داده است که تجربهای تازه و در عین حال آشنا را به طرفداران این مجموعه ارائه دهد، حال آیا واقعا اینگونه بوده است؟
نقد و بررسی بازی Dragon Age The Veilguard باعث لو رفتن داستان «نمیشود.»
همین که شما در بازی Dragon Age: The Veilguard در حال شمشیر زدن، جادو کردن، فریب دادن، غارت و کاوش در دنیای زیبا و مسحور کنندهی بازی باشید، یک لذت بینظیر را کسب میکنید که در کمتر آثاری این حسوحال را دریافت کردهاید؛ یکی از مواردی که مدام و مستمراً در ذهنم با آن روبرو میشدم این بود که: «ای خدا! واقعا این بازی ساختهی دست استودیو BioWare است؟ آن هم بایوور سال ۲۰۲۴ میلادی؟» و این سوال هربار برایم تکرار و تکرار میشد تا به نتیجههای مختلفی برسم و محتواهای جالبی را دریافت نمایم. با اینکه بازی Dragon Age: The Veilguard بعد از شکست سخیف بازی Anthem عرضه شده اما همچنان همان کیفیت مثبت Dragon Age: Inquisition و Mass Effect: Andromeda را ارائه میدهد، کیفیتی که در هردوی این بازیها قابل مشاهده بوده و این فرصت را به ما میدادند که لمسشان کنیم.
دراگون ایج ویلگارد آنجایی بیشتر جالب میشود که بسیاری از ما، در گفتگوها و بحثهای رسانهایمان آنطور که باید و شاید به این محصول امیدوار نبودیم، چرا که استودیو BioWare در سال ۲۰۲۴ و ۲۰۲۳ تغییرات زیادی را تجربه کرده است، تغییراتی که باعث شده بودند حداقل من فکر کنم که Veilguard نمیتواند عالی عمل کرده و یک صحنهسازی خارقالعاده را در تاریخ صنعت بازیهای ویدیویی ثبت نماید اما همانند همیشه، این نسخه هم در لول بسیار خوبی قرار دارد و این نکته را میسوزاند که آیا آثاری که از «رول پلی کلاسیک» بهرهوری میکنند هنوز هم جذاب ظاهر میشوند؟ باید پاسخ دهم که «بله!»، دراگون ایج ویلگارد بهخوبی از پس این ماجرا برآمده است و مجددا آن گروه توسعه و بازیسازی قدیمی BioWare را هم دور خودش جمع کرده است.
داستان بازی دراگون ایج ویلگارد از کجا آغاز میشود؟
داستان بازی Dragon Age: The Veilguard شما را در ابعاد بسیار خوبی قرار داده و یک سفر هیجانانگیز و ماجراجویانه را ترتیب میدهد که بتواند با استفاده از این سفر بهظاهر مقدس، شما را همراهی کرده و روایت بهخصوصش را بهصورت RPG در اختیارتان قرار دهد. ابعاد این ماجراجویی، گسترهی تمام شمال تیداس را در بر میگیرد و شما را از سواحل ریوین تا سرزمینهای بیغوله و وحشی آندرفلز میبرد، درواقع ما این وظیفه را داریم که از وقوع یک جنگ خونین جلوگیری کرده و از برخاستن دوبارهی اهریمنی باستانی و بسیار خطرناک جلوگیری کنیم. دراگون ایج ویلگارد برای کسانی که قبلها نسخههای دیگر فرنچایز Dragon Age را دنبال کرده یا تجربه کردهاند، مکانهای جذابی دارد که میتواند ساعتها شما را خیره به خود کرده و یادآور شمارههای گذشتهی این مجموعه بازی شود.
اما برای تازه واردها، بایستی بگویم که اگر شما هم مثل من جزء دستهی «تازه واردهای» این سری محسوب میشوید، قرار است با تجربهی بسیار ویژهای روبرو شوید که در کمتر اثری این مدل تجربه را پیدا میکنید؛ مکانها حس و پویایی جدیدی دارند و شخصیتها مکانیزههای لذتبخشی را ارائه میدهند که صددرصد برایمان و برایتان جذاب و زیبا ظاهر میشوند اما در این میان یک شرط بسیار مهم وجود دارد، شما میبایست به سبک نقشآفرینی علاقهی زیادی داشته باشید تا بتوانید با Dragon Age: The Veilguard ارتباط برقرار نمایید. نحوه طراحی استودیو BioWare برای این ماجراجویی، بسیار مکتشفانه ظاهر شده است و تمرکز زیادی از مرحلهها را بر روی ساختار «اکتشاف و کشف کردن» به خود گرفته است.
درواقع طراحی مراحل این بازی من را یاد محصولی همچون Star Wars: Knights of the Old Republic انداخت که با راهروهای جذاب و پیچدرپیچی که در گوشهوکنارشان پر از مخفیگاهها و آیتمهای مختلف میباشد، پوشیده شده است و به شکلی منسجم و هوشمند نیز به یکدیگر قلاب کرده و ارتباط برقرار میکنند؛ درواقع بایوور با به راه انداختن این جریان، سعی بر این دارد تا ثابت کند که در ساخت یک بازی Open World و RPG به چه میزان استعداد دارد و چقدر میتواند قدرتنمایی کند. تنها جایی که من بواسطهی لول دیزاین RPGمحور استودیو BioWare اذیت شدم، برخی مکانهایی بودند که بهصورت عمودی طراحی شدهاند و در شهر مینراتئوس قرار دارند که باعث از دست دادن ذات مسیریابی بازی میشوند و تجربهمان را کمی با باگ روبرو میکنند که احتمالا در آینده این مشکلات نیز حل میشوند. طراحی محیطهای بازی هم بهطور کلی خیره کننده است، از قلههای بکر کلشاراک گرفته تا ویرانههای سورئال شناور الفها در جنگل آرلثان، همهی این موارد به زیباییهای بصری بازی Dragon Age: The Veilguard اضافه میکنند.
از طراحی شخصیتهای بازی دراگون ایج ویلگارد هم بهشدت لذت بردم. زرهها و لباسهای کرکترهای این اثر بهخوبی و با جزئیات بسیار بالایی طراحی شدهاند و حس خارقالعادهای را منتقل میکنند. طبق روال، در مرحلهی ابتدایی بازی میبایست به شخصیسازی کرکتر خود بپردازیم که طبق معمول این بخش از من، بیش از یک ساعت زمان گرفت که نتیجهاش را دوست داشتم، چرا که یک روک قهرمان خلق کرده بودم که با هر بار دیدنش در قاب داستان بازی لذت میبردم؛ بازی Dragon Age: The Veilguard واقعا در طراحی کرکتر مثبت ظاهر شده و یکی از بهترین محصولات استایلینگ فانتزی (بهخصوص در بخش مو) محسوب میشود. با تمام این جلوههای بصری چشمنواز، من موفق شدم با تنظیم صحیح DLSS روی ماکزیمم عملکرد و با کارت گرافیک RTX 2060-super دراگون ایج ویلگارد را با نرخ فریم ثابت ۶۰ و رزولوشن 2k اجرا کنم اما در نهایت متوجه شدم که قرار دادن ستینگ بازی روی ماکزیمم، آنقدر بازی را دچار تغییر و تحولات بصری نمیکند و تنها تاثیراتش را در بخش پایانبندی بازی میگذارد و جادوها را بهتر نمایش میدهد وگرنه بیشتر با افتفریمهای ساده مواجه خواهید شد و لذت زیادی را هم نخواهید برد.
با وجود صدای جرقهها و انفجارها، سیستم مبارزات Dragon Age: The Veilguard بهوضوح نسخهی تکامل یافتهی بازیهای Dragon Age 2 و Inquisition محسوب میشود؛ من شخصاً با اینکه دو بازی Dragon Age: Origins و Buldur’s Gate 3 را در حد یکی-دوساعت تجربه کرده بودم اما ترجیح میدادم که سبک تاکتیکال این دو بازی در ظاهر و باطن Dragon Age: The Veilguard هم حفظ شود، چرا که بدنهی داستانی و سبک اثر ارتباط زیادی با نقشآفرینی کلاسیک دارد اما آیا با خلاقیتی که بایوور ایجاد کرده، دراگون ایج ویلگارد موفق ظاهر شده است؟ با تمام این مواردی که تا بهحال توضیح دادهام بایستی بگویم که این سیستم مبارزهای پرتحرکطور بایوور باعث میشود که نتوانم، بطن اکشن بازی را قضاوت کنم اما میتوانم بهصورت کلی بگویم که سیستم مبارزات بازی موفق عمل میکند و بیشتر یک عنصر سلیقهای را به نمایش میگذارد.
Dragon Age: The Veilguard روی کنسولهای بازی بهتر عمل میکند
بایوور در توسعهی گیمپلی بازی جدید خود، بهخوبی با سبکش عمق گرفته و خلاقیتهای جالبی را به ارمغان آورده است که در نهایت، تجربهی ایدهآلتری را رقم میزنند و به ارتقاءهای بیشتری نیز میپردازند. شما در طول بازی میتوانید «دستور توقف» دهید یا اعضای گروهتان را با دستوراتتان کنترل کنید و درست مثل بازی Mass Effect، فرصتی برای ارزیابی میدان نبرد داشته باشید و تاکتیکهای اختصاصی خودتان را بچینید و برای مرحلهی بعدی، ادامه دهید. نکتهی جالب دیگری که برای Dragon Age: The Veilguard صدق میکند این است که BioWare برخلاف نسخههای قبلی، بر روی کنسولهای بازی نیز تمرکز روز افزونی داشته است؛ به همین خاطر تجربهی دراگون ایج ویلگارد بر روی کنسولهای بازی میتواند تجربهی بهتر و سرگرم کنندهتری باشد، به همین خاطر حداقل فعلا از تهیهی این بازی بر روی PC دوری نمایید.
یکی از نکات منفی بازی نیز در شخصیتهای گروهیتان خلاصه میشود؛ من در طول تجربهی بازی بارها از این موضوع ناراحت شدم که چرا همگروهیهایم آن حس و حال ویژه و اختصاصی خودشان را ندارند و بسیار هَجوطور شبیه به من هستند و حتی گاهی نیز «در جایگاه GOD» بازیهای RPG کلاسیک قرار میگیرند و هیچگونه آسیب نمیبینند. برای مثال، کرکترهای گروهی بازی دارای نوار HP نیستند و نمیتوانند در فایتهای مختلف ناکاوت شوند در حالی که ما بهراحتی از پا در میآییم و نفسهای آخرمان را هم از سینهمان، برونریزی میکنیم؛ هرچند کرکترهای فرعی و گروهی نیز اسلاتهایی را در اختیار دارند که بواسطهشان بتوانند خود، تجهیزات و ویژگیهایشان را آپگرید کنند اما کمتر از آن چیزی است که بتوانند روی بازی «ما تاثیر مثبتی» بگذارند.
Dragon Age: The Veilguard حجم زیاد و متنوعی از لوتهای کاستومایزینگ متعدد را پوشش میدهد که بواسطهی آنها بتوانید بحث نقشآفرینی گروهمحورتان را ارضاء کنید و پر قدرتتر به ادامهی روند بازی بپردازید. در طول تجربهی چندین ساعتهام از دراگون ایج ویلگارد، هنوز هم که هنوز است کمالگرایانهوار به بازیام ادامه میدهم و روک را بهعنوان یک Spellblade ( یک میج ترکیبی با سلاح مید رینج Melee) طراحی کردهام و واقعا از نوع طراحی آن نهایت لذت را بردهام؛ این نهایت رضایت زمانی تکمیلتر شد که با تمام ابزارها و آیتمهای خود بهسراغ تجربهای بازتر و ماجراجویانهتر، رفتم و به ارتقاء خود پرداختم. درست است که این نسخه از دراگون ایج، آن دراگون ایجهای قدیمی زمان کودکیتان نمیشود اما در حالت کلی تجربهی منحصربهفردی را رقم میزند.
بهترین قسمت مبارزات بازی بدون شک در مقابل باس فایتها ظاهر میشود که به معنای واقعی کلمه چالش برانگیز هستند؛ شما میتوانید این نوع مبارزات را در دو حالت درجهی سختی نرمال و هارد تجربه کنید و دو مدل متفاوت را کسب نمایید. برای مثال، شما وقتی در مبارزات معمولی که با دارماسپان یا فرقهگرایان Venatori روبرو میشوید چالشهای زیادی را میبینید که بعد از چند ساعت، این سختیها تکراری میشوند و شما را مجبور به «دوبارهکاری» میکنند؛ بخش اژدهایان و مبارزه با آنها نیز در Dragon Age: The Veilguard به خوبی طراحی شده و تجربهی پر استرسی را در اختیارمان قرار میدهند اما در حالت کلی، سیستم مبارزه دراگون ایج ویلگارد، مثبت است اما در بعضی مواقع بهشدت تکراری و خسته کننده حاضر میشود.
از آنجایی هم که اصل داستان Dragon Age: The Veilguard با مبنای نقشآفرینی بایوورطورش، حولمحور همراهان میچرخد «یا به عبارتی همان دوستانی که در طول مسیر پیدا میکنید.» میشود گفت که ویلگارد یکی از بایوورترین بازیهای تاریخ این استودیو محسوب میشود. تیم همراهان شما نه تنها از شخصیتهای پیچیده، به یاد ماندنی و دوستداشتنی از سراسر تیداس تشکیل شدهاند بلکه هرکدام از آنها بهعنوان ستارهای مشخص در داستان شناخته میشوند؛ این موضوع با در نظر نگرفتن ابعاد منفی کرکترهای همراه بیان شده است. Veilguard تقریبا فاقد ساید کوئستهای قدیمی خود است، مثل: «به شخصی برس یا کمک کن تا روغن X را پیدا کند» و راستش را هم بخواهید دل من به هیچ عنوان به این مدل ساید کوئستها تنگ نمیشود چرا که با ماجراجوییهای کامل و قهرمانانهی همراهان Dragon Age: The Veilguard جابهجا شده است. ماجرای شخصیتهای بازی و همراهان زمانی جذابتر میشود که بدانید، هر کدام با سورپرایزهای داستانی، دشمنهای منحصربهفرد، رشد شخصیتی زیاد و لحظات پیروزمندانهای که بیشتر برازندهی یک قهرمان هستند تا یک کرکتر فرعی، همراه شدهاند. این موضوع باعث شد که فکر کنم، انگار بایوور نویسندگان مسافکت ۲ را استخدام کرده است تا هفت بازی کوچک با چند داستان عمیق را خلق کنند و جذابیت داستانی را به اوج خود برسانند. این را هم بدانید که تقریبا هر ماموریت فرعی به یکی از این کرکترهای همراه ختم میشود و این ارتباط قوی باعث میشود تا حس کنید که نقش اساسی و موثرتری نسبت به بقیه موجودات جهان ویلگارد دارید.
شما در طول بازی میبایست یکی از هفت گروه عضو Veilguard را انتخاب کنید که این کار، یکی از سختترین کارهایی است که میبایست انجام دهید، چرا که علاقههای متعدد ظاهری شما را در بر میگیرد و شیوهتان را نیز تغییر میدهد؛ من شخصاً دوست داشتم که تمام گروهها را در اختیار داشته باشم به جای اینکه در یک گروه خلاصه شوم. در نهایت با توجه به اینکه رابطهی احساسی و رضایتبخشی که با داورین، گری واردن آرام و فکور داشتن و فرزند نوپای گریفون او، یعنی Assan را دیدم، به همین خاطر به سمت علاقهی خود یعنی «داورین» (Davrin) حرکت کرده و آن را انتخاب کردم. این را هم جدی عرض کنم اگر هر اتفاقی بخواهد برای Davrin بیفتد صددرصد تیداس را به آتش خواهم کشید چرا که بهشدت روی آن حساس هستم. همچنین امریک، مرد جنتلمن نکرومانسر که الهام گرفته از شخصیت وینسنت پرایس است، یک Twist جذاب و خوشایند در قالب معمول شخصیتهای گاثیک و مرموز جادوگر مرگ به بازی اضافه کرده است.
داستان بزرگتری که در پس زمینهی بازی Dragon Age: The Veilguard و همگام با انجام ماموریتهای شخصی در جریان است، از نظر ساختاری چیز خارقالعادهای را ارائه نمیکنند؛ چرا که در کلیت «متحد کردن» خلاصه میشود. ما وظیفه داریم تا جناحهای مختلف را با یکدیگر متحد کنیم تا چند خدای اهریمنی که میخواهند ما را نابود کنند را از پا درآوریم اما چیزی که باعث میشود از نگاهی دیگر، داستان بازی جذابتر بهنظر آید این است که حضور سولاس در ویلگارد بهشدت محترم شمرده میشود و برای طرفداران قدیمی این فرنچایز که سولاس را با نام «گرگ هولناک» نیز میشناسند، بعد از تجربهی Dragon Age: The Veilguard به وجد میآیند؛ سولاس خدای فریب و شورشها در میان الفها است و همیشه در جناحی قرار دارد که مدام من را به تردید میندازد که آیا او دوست من است یا همان گرگ دشمنوار من به حساب میآید؟ داستان بازی در کلیت ماجرا تجربهی جدید و لذتبخشی است که گاهی اوقات کلیشهای میشود.
ویلگارد به عنوان ادامهی مجموعه بازی Dragon Age، انگار ارتباط کمی با آنچه ده سال پیش تعریف شده است دارد. اگر در تجربهتان انتظار داشتید که تصمیمات بازیهای قبلی روی داستانتان تاثیر خاصی بگذارند، متاسفانه باید بگویم که آنها هیچ اهمیتی نداره و نداشتهاند. شما تنها میتوانید ۳ اننخاب را وارد بازی کنید که یکی از آنها تنها در نامهای که پیدا میکنید خلاصه میشود که این احتمال وجود دارد که اصلا و به هیچ عنوان به این «نامه» برخورد نکرده و پیدایش نکنید. همچنین شما میتوانید Inquisitor خود را از Dragon Age: The Inquisition بازسازی کنید، درست مثل زمانی که Inquisition اجازه میداد Hawke خود را از دراگون ایج ۲ گرفته و در نسخهی جدید این فرنچایز بازسازی نمایید؛ لازم است را هم بگویم که این شخصیت نیز در نهایت تبدیل به کرکتر بهنسبت مهمی میشود و شخصیتپردازی خوبی را هم در بر میگیرد.
حتی مسائلی مثل اینکه در پایان Dragon Age: The Inquisition چه کسی را به عنوان رهبر انتخاب میکنید نیز هرگز در طول Dragon Age: The Veilguard مطرح نمیشود؛ علاوهبر این مورد، هیچ خبری هم از وارن، (از بازی اوریجینز) نیست، حتی با اینکه شما به دژ اصلی این سازمان سر میزنید اما اطلاعات خاصی از او نمییابید؛ هاوک نیز در ویلگارد تنها بهصورت گذرا یادآوری میشود و جزئیات خاصی را هم پوشش نمیدهد. بعضی از شخصیتهای اوریجینز و دراگون ایج ۲ هم حضور بسیار کوتاهی دارند و به طرز عجیبی نیز به هیچ یک از انتخابهای مهمی که احتمالا در حضور آنها انجام دادهاید اشاره نمیکنند. داستان بازی هم به عنوان یک خداحافظی در نظر گرفته شده که در عین حال پارادوکس خودش را بیان میکند و حس تازگی و کمی هم ناامیدی را در روایتش میگذارد. سرعت بازی در ابتدا ریتم عجیبی دارد و احساس میکنم که میتوانم بوی بازنویسیها را در آن حس کنم؛ برای مثال، خیلی جالب است در این چند ساعتی که این بازی پر دیالوگ را تجربه کردهام هیچکس کلمهی «Veilguard» را به زبان نمیآورد، انگار یک تغییر مارکتینگ لحظه آخری پیش آمده و اسم بازی نیز در لحظات آخر تعویض شده باشد اما در نهایت، خیلی طول نمیکشد تا بازی در مسیر خوبی بیفتد و وقتی این اتفاق رقم بخورد، ریتم بازی بهخوبی تا آخر حفظ میشود.
جدا از تصمیم بزرگی که در ابتدای بازی میگیرید، جالبترین قسمتهای داستان تا اواخر بازی ظاهر نمیشوند. باز هم نمیتوان بدون اسپویل کردن وارد جزئیات داستان ویلگارد شد اما بایستی بگویم که پایانبندی بازی خیلی حالوهوای Mass Effect 2 را دارد، اثری که پایانبندیاش تا به حال یکی بهترین سردمداران سبک اکشن و نقشآفرینی بوده و هنوز که هنوز است در تاریخ صنعت بازیهای ویدیویی باقی مانده است. گرافیک بازی Dragon Age: The Veilguard در سطح بسیار خوبی قرار دارد و ما را با الگوها و طراحیهای چشمنوازی روبرو میکند؛ شاید بر خلاف تصورتان باشد اما هویت بصری، گرافیک فنی و هنری دراگون ایج ویلگارد بر روی کنسولهای بازی، بهخصوص XBOX X/S بهتر عمل میکنند و ظاهر شیکتری را به نمایش میگذارند، از این رو بهتر است به سراغ تجربهی نسخهی PC بازی نروید. موسیقی و صداگذاری Dragon Age: The Veilguard هم دقیقا همانچیزی است که انتظار میرفت.
بازی Dragon Age: The Veilguard بر اساس کد ارسالی ناشر (Electronic Arts) و بر روی XBOX و PC بررسی شده است.
بهعنوان کلام آخر بایستی بگویم، بازی Dragon Age The Veilguard جان تازهای به این سری پرآوازه بخشیده و شکوه آن را باریدیگر بهنمایش گذاشته است. این سری بازی که پیشتر در میانههای راه خود با مشکلاتی مواجه شده بود مجدداً ثابت کرد که در چه جایگاه شایستهای در میان برترینهای دنیای RPG قرار دارد و چقدر میتواند قدرت کلاسیک بایوور را به نمایش بگذارد. حال دیگر باید اعلام کرد که قسمت بعدی Mass Effect کار دشواری در پیش دارد، جملهای که فکر نمیکردم تا قبل از تجربهی این بازی به زبان بیاورم. اکشن جذاب مبارزات، جمعی از همراهان تکرارنشدنی با داستانهایی گسترده و پرکشش، سینماتیکهای بینظیر، نگارش دقیق و عمیق شخصیتها، همهی این موارد بالهای قدرتمندی هستند که این اژدها را به اوج خود میرسانند. بازی با تور طوفانی خود از شمال تیداس شروع شده و با یک پایانبندی بهیادماندنی و جذاب تمام میشود. اگر قرار باشد دیگر هیچ Dragon Age دیگری ساخته نشود، حداقل این سری با «افتخار» به پایان رسیده است.
نقاط قوت | نقاط ضعف |
---|---|
ریتم داستان بهخوبی حفظ میشود | تعادل نداشتن کرکترهای همراه |
شخصیتپردازی در سطح خوبی قرار دارد | کلیشهسازی در برخی از موقعیتهای داستانی |
آیتمها و RPG بازی بهخوبی طراحی شدهاند | تجربهی نامتعادل بر روی پلتفرمهای مختلف |
طراحی محیط و المانهای بازی قابل قبول هستند | وجود برخی مشکلات فنی |
حضور برخی شخصیتهای قدیمی این سری | |
موسیقی، گرافیک و صداگذاری جذاب | |
دیالوگها و قصهگویی عمیق |
خیلی خوب است