انتخاب سردبیر سینما نقد و بررسی

نقد و بررسی فیلم فرانکشتاین ۲۰۲۵

ساخت فیلم هیچ‌وقت ساده نیست، اما وقتی قرار است سراغ اثری مثل فرانکنشتاین بروی، چالش چند برابر می‌شود. رمانی که بارها در تاریخ سینما بازآفرینی شده و هر نسل، تصویری تازه از هیولا و خالقش ساخته است. حالا گی‌یرمو دل تورو، فیلم‌ساز مکزیکی و استاد دنیای خیال، باید نشان دهد چرا نسخه‌ی او از این داستان هنوز ارزش دیدن دارد و چه حرف تازه‌ای می‌خواهد بزند.

از نظر بصری، فرانکنشتاین یکی از چشم‌نوازترین ساخته‌های دل تورو است. جلوه‌های ویژه، طراحی صحنه و میزانسن‌ها با دقتی مثال‌زدنی اجرا شده‌اند. فیلمنامه با ترکیب نثر شاعرانه و دیالوگ‌های ساده، میان فضای کلاسیک رمان مری شلی و حال‌و‌هوای مخاطب امروزی تعادلی ظریف برقرار می‌کند. تماشای فیلم شبیه قدم‌زدن در کابوسی شاعرانه است؛ جایی میان وحشت و انسانیت. با این حال، مدت‌زمان ۱۵۰ دقیقه‌ای فیلم ممکن است برای برخی مخاطبان طولانی و ریتم آرامش گاه خسته‌کننده باشد.

گیرمو دل تورو: پایان یک دوره و آغازی نو

دل تورو که پیش‌تر با فیلم‌هایی چون هزارتوی پن، ستون فقرات شیطان و شکل آب شناخته شده، در فرانکنشتاین نیز امضای همیشگی‌اش را حفظ کرده است؛ ترکیب زیبایی و تاریکی. کارنامه‌ی او بیش از ۱.۲ میلیارد دلار فروش جهانی و جوایز مهمی از جمله اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را در خود دارد. حالا بسیاری معتقدند فرانکنشتاین جدیدش می‌تواند از مدعیان اصلی فصل جوایز باشد؛ فیلمی که نه‌فقط درباره‌ی هیولا، بلکه درباره‌ی انسان‌هایی حرف می‌زند که گاهی از هر هیولایی ترسناک‌ترند.

جلوه‌های بصری خیره‌کننده و طراحی صحنه‌ی بی‌نقص

طراحی صحنه‌ای که حس می‌کنید مستقیم از ذهن مری شلی بیرون آمده است.

طراحی صحنه‌ای که حس می‌کنید مستقیم از ذهن مری شلی بیرون آمده است.

در Frankenstein جدید دل تورو، اولین چیزی که به چشم می‌آید شکوه بصری و جزئیاتی است که در هر نما موج می‌زند. پس از فیلم‌هایی مانند The Shape of Water و Nightmare Alley، دیگر عجیب نیست که او دوباره در خلق فضایی خیال‌انگیز و از نظر فنی بی‌نقص موفق بوده است. ترکیب هوشمندانه‌ی حرکت دوربین، طراحی صحنه‌های پرجزئیات و نورپردازی شاعرانه باعث شده هر قاب فیلم مانند تابلویی از ذهن مری شلی به نظر برسد. بودجه‌ی بالای نتفلیکس به‌خوبی در این پروژه خرج شده و نتیجه، جهانی است که هم عظمت دارد و هم عمق. از معماری غم‌انگیز آزمایشگاه دکتر فرانکنشتاین تا مناظر تاریک و پرابهت قلعه‌ها، همه‌چیز حس واقع‌گرایانه‌ای دارد که تماشاگر را در دل داستان فرو می‌برد.

فیلم پینوکیو را اینجا تماشا کنید.

دل تورو بار دیگر نشان می‌دهد چرا نامش مترادف با تخیل سینمایی است. صحنه‌هایی مانند لحظه‌ی خلق هیولا، فرار دردناک او از بند، یا تقابل نهایی میان خالق و مخلوق در میان یخ‌های قطب، از به‌یادماندنی‌ترین بخش‌های فیلم‌اند. این سکانس‌ها نه‌تنها از نظر بصری خیره‌کننده‌اند، بلکه بار احساسی و نمادین عمیقی دارند. کارگردانی دقیق و کنترل‌شده‌ی دل تورو باعث می‌شود حتی در آرام‌ترین لحظات، تنش و تعلیق حفظ شود. او جهانی خلق کرده که هم زیباست و هم هراس‌انگیز؛ ترکیبی جادویی که امضای اصلی سینمای اوست.

دو روایت جدا از هم که ریتم فیلم را قربانی می‌کنند

صحنه‌ای که تعلیق و زیبایی در یک قاب با هم تلفیق شده‌اند.

صحنه‌ای که تعلیق و زیبایی در یک قاب با هم تلفیق شده‌اند.

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های Frankenstein دل تورو در فیلمنامه‌اش نه در محتوا، بلکه در ساختار روایی آن است. فیلم عملاً به دو نیمه‌ی متفاوت تقسیم می‌شود: نیمه‌ی نخست بر دکتر فرانکنشتاین و وسواس او برای زنده‌کردن مردگان تمرکز دارد. بخشی پرتنش، تاریک و سرشار از حس تعلیق؛ درست همان چیزی که از یک فیلم دل تورو انتظار می‌رود. اما به‌محض آنکه دکتر به هدفش می‌رسد و مخلوق زنده می‌شود، مسیر فیلم ناگهان تغییر می‌کند. در نیمه‌ی دوم، دوربین از خالق فاصله می‌گیرد و سراغ مخلوق می‌رود؛ فضایی آرام‌تر، درون‌نگرتر و فلسفی‌تر جایگزین آن تنش اولیه می‌شود. این تغییر ناگهانی حال‌و‌هوای فیلم را دگرگون می‌کند و تماشاگر را کمی سردرگم می‌سازد.

هرچند هر دو بخش به‌تنهایی جذاب و دارای لحظات درخشان‌اند، نبود پیوندی طبیعی میانشان باعث می‌شود فیلم حس انسجام روایی را از دست بدهد. به نظر می‌رسد دل تورو در وفاداری به ساختار کتاب مری شلی بیش از اندازه پایبند بوده و همین باعث شده ریتم فیلم گاه متزلزل و ناهماهنگ به نظر برسد. اگر این دو دیدگاه به‌صورت سیال‌تری در هم تنیده می‌شدند، Frankenstein می‌توانست اثری منسجم‌تر و احساسی‌تر باشد؛ فیلمی که عمق فلسفی رمان را حفظ می‌کرد و در عین حال ضرباهنگ سینمایی خود را از دست نمی‌داد.

بازی‌های خیره‌کننده‌ی اسکار آیزاک و جیکوب الوردی

تعامل خلاق و قدرتمند بازیگران؛ همان چیزی که فیلم را زنده نگه می‌دارد.

تعامل خلاق و قدرتمند بازیگران؛ همان چیزی که فیلم را زنده نگه می‌دارد.

در کنفرانس خبری پیش از نمایش جهانی فیلم، اسکار آیزاک جمله‌ای گفت که به‌خوبی حال و هوای بازی او را توصیف می‌کند: «خودم را به دست گیرمو سپردم و با هم به درون چاه افتادیم.» همین جمله جوهره‌ی اجرای او در نقش دکتر فرانکنشتاین است. آیزاک در این نقش کاملاً رها و بی‌پروا ظاهر می‌شود؛ مردی با ذهنی تب‌دار که میان نبوغ و جنون در نوسان است. او به زیبایی وسواس و عطش خدای‌گونه‌ی دکتر را نشان می‌دهد؛ همان میل خطرناک انسان به کنترل زندگی و مرگ. بازی پرانرژی و پرکشش او موتور اصلی نیمه‌ی اول فیلم است و به روایت دل تورو نیرویی زنده و بی‌ثبات می‌بخشد که نمی‌توان از آن چشم برداشت.

موفقیت برنامه «هری پاتر: جادوگران شیرینی‌پزی» با آغاز فصل دوم

اما ستاره‌ی واقعی فیلم بی‌شک جیکوب الوردی است که با نقش‌آفرینی درخشانش به مخلوق فرانکنشتاین جان تازه‌ای می‌دهد. اجرای او ترکیبی از فیزیک و احساس است؛ موجودی که هم حیوانی و غریزی است و هم انسانی و آسیب‌پذیر. الوردی کنجکاوی کودکانه، همدلی و بی‌گناهی مخلوق را به گونه‌ای نمایش می‌دهد که دیگر نمی‌توان او را صرفاً «هیولا» نامید. برخلاف بیشتر نسخه‌های پیشین، او چهره‌ای انسانی‌تر از مخلوق ارائه می‌دهد و این تصمیم کاملاً به نفع فیلم تمام شده است. شیمی میان او و آیزاک خیره‌کننده است؛ تقابل میان خالق و مخلوق نه‌تنها در گفت‌وگوها، بلکه در نگاه‌ها و حرکاتشان جاری است. همین رابطه‌ی پرتنش و احساسی، حتی در لحظاتی که روایت کند می‌شود، انرژی فیلم را زنده نگه می‌دارد.

تحسین منتقدان از «فرانکنشتاین» گیرمو دل تورو

جزئیات دقیق آزمایشگاه دکتر فرانکنشتاین، هر قاب یک شاهکار.

جزئیات دقیق آزمایشگاه دکتر فرانکنشتاین، هر قاب یک شاهکار.

در هفته‌های اخیر، فرانکنشتاین دل تورو به یکی از تحسین‌شده‌ترین و بحث‌برانگیزترین فیلم‌های فصل تبدیل شده است. فیلم نخستین بار در جشنواره‌ی فیلم ونیز روی پرده رفت و با استقبال گسترده‌ی منتقدان مواجه شد. حالا که از ۷ نوامبر در نتفلیکس پخش می‌شود، بسیاری آن را از مدعیان اصلی فصل جوایز می‌دانند. این فیلم نخستین اثر بلند دل تورو پس از انیمیشن موفق پینوکیو است و نشان می‌دهد او همچنان در تلفیق فانتزی، ترس و احساس انسانی بی‌رقیب است.

در حال حاضر، فرانکنشتاین با امتیاز ۷۷ درصد در راتن تومیتوز جایگاه مثبتی میان نقدها به دست آورده است. شاید هنوز زود باشد تا درباره‌ی موفقیت نهایی آن در فصل جوایز قضاوت کنیم، اما یک چیز روشن است: دل تورو بار دیگر ثابت کرده که حتی در بازآفرینی داستانی که بارها روایت شده، می‌تواند نوری تازه بر تاریکی بتاباند.

آیا «فرانکنشتاین» دل تورو موفق می‌شود؟

با تمام نقدها و امتیازهای متفاوت، فرانکنشتاین گیرمو دل تورو همچنان تجربه‌ای بصری و سینمایی منحصربه‌فرد است. شاید نمره‌ی ۷۷ درصد در راتن تومیتوز نشان از نظرات متنوع منتقدان داشته باشد، اما این بیشتر به سطح بالای انتظارات از آثار دل تورو برمی‌گردد تا ضعف فیلم. طراحی صحنه‌ی چشم‌نواز، فضاسازی تیره و شاعرانه و بازی‌های درخشان بازیگران باعث شده‌اند این اثر فراتر از یک اقتباس معمولی قرار گیرد.

دل تورو بار دیگر ثابت کرده که می‌تواند داستانی کلاسیک را با روحی تازه بازگو کند و بین نوستالژی ادبی و زبان سینمای مدرن تعادل برقرار سازد. بازی‌های تأثیرگذار آیزاک و الوردی، لحظات پرتنش و فضای غنی فیلم، تجربه‌ای ماندگار برای مخاطب رقم می‌زنند. به نظر شما چطور؟ آیا فکر می‌کنید فرانکنشتاین دل تورو توانسته استانداردهای کلاسیک رمان شِلی را حفظ کند، یا نگاه مدرن او آن را به تجربه‌ای کاملاً تازه تبدیل کرده است؟

منبع: مجله بازار


بهترین بازی شوتر تاریخ؛ میزگیم با لیل شایان و امید لنون

بهترین بازی شوتر تاریخ میزگیم

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها