جدال بر سر قدرت و تخت پادشاهی است. همیشه طرفی پیروز خواهد شد که ارتش و قدرت بیشتری دارد اما در گیم آف ترونز قضیه متفاوت خواهد بود چون نیرویی فراتر از ارتش زمینی و ثروت تعیین کننده‌ی قدرت در بازی تاج و تخت خواهد بود. برای اینکه بهتر متوجه‌ی این حرفم بشوید تا انتها همراه مجله بازار باشید.

سریال Game of Thrones شما را به دل تاریخ خواهد برد، تاریخی که تماما افسانه است، اما در تصویر مشاهده‌گر داستانی خواهید بود که واقعی‌تر از یک افسانه طراحی شده است. سریال بازی تاج و تخت اثری تاریخی، ماجراجویی، هیجان انگیز و… است که در سال ۲۰۱۱ پخش آن شروع شد و در سال ۲۰۱۹ به پایان رسید. این افسانه‌ی جذاب از رمان‌های یخ و آتش جرج مارتین رمان نویس و نویسنده‌ی مشهور انگلیسی اقتباس گرفته شده است. سریال گیم آو ترونز یک مجموعه هشت فصلی با ۷۳ قسمت است.

سریال قرار است شما را برای روزها و ساعت‌ها به دنبال خودش بکشاند و ذهن شما را درگیر نگه دارد. گیم آو ترونز فرارتر از یک تصویر است، گاهی این فکر به ذهنم خطور می‌کند ای کاش حافظه‌ام را از دست می‌دادم تا از نو سریال بازی تاج و تخت را تماشا کنم. با این تفاصیر پس بدانید که قرار است چه سریال شاهکاری را تماشا کنید. بیش از این بحث را دنباله‌دار نمی‌کنم و به سراغ بررسی ۱۳‌مین سریال برتر از نگاه IMDB برای نقد و بررسی در مجله بازار می‌روم.

جان اسنو در سریال بازی تاج و تخت

سریال Game of Thrones چگونه تبدیل به یک شاهکار شد؟

می‌خواهم به صورت کلی و جامع به بررسی سریال و داستان آن بپردازم، اما دوست دارم قبل از این که به سراغ داستان سریال بروم، نام سریال را بررسی کنیم و راجبش بحث کنیم. Game of Thrones یا در ترجمه فارسی بازی تاج و تخت، اگر با یک دید کلی به این نام نگاه کنیم از آن متوجه خواهیم شد که جنگ بر سر تخت پادشاهی است. اما اگر بخواهیم کمی ریز بینانه‌تر به نام سریال بازی تاج و تخت دقت کنیم، متوجه خواهید شد که این جنگ را به یک بازی تشبیه کرده است.

به چه شکل، ایگونه که شما در سریال به‌قدری شاهد جنگ و خون‌ریزی خواهید بود که این جنگ‌ها برای شما دیگر مثل یک بازی می‌شود. دقیقا همین طور است، جنگ بر سر تخت پادشاهیی که تبدیل به یک بازی غرق در خون شده است. تعداد زیادی در این بازی جان خود را از دست می‌دهند و تعداد زیادی هم گیرنده‌ی جان هستند. درکل باید بگویم که بازی تاج و تخت بهترین عنوانی است که برای این سریال انتخاب شده است. چون به صورت جامع و کلی پیام سریال را می‌رساند.

اگر با یک دید کلی و دور از جزئیات بخواهیم به داستان سریال Game of Thrones بپردازیم، داستان روایتگر سرزمینی خیالی به نام وستروس است، خاندان‌های سلطنتی سریال  در این تلاش هستند تا یکدیگر را از بین ببرند و بر تخت آهنین برای فرمانروایی هفت اقلیم بنشینند. با جلو رفتن سریال تعداد خواهان‌های این تخت افزایش می‌یابد و تهدید‌های جدیدی نیز در سرزمین‌های یخی شمال و قاره‌ی شرقی اسوس گیربانگیر شخصیت‌های داستان می‌شوند. داستان در نگاهی با جزئیات بیشتر به سه بخش تقسیم خواهد شد که در ادامه با آن‌ها آشنا می‌شویم.

هفت اقلیم در بازی تاج و تخت

هفت اقلیم

روند داستان در هفت اقلیم بیشتر بر سر سیاست است و آن‌گونه که در بخش‌های دیگر سریال مشاهده‌گر آن هستید آدرنالین زیادی درون شما ترشح نمی‌کند. داستان در هفت اقلیم این‌گونه آغاز می‌شود که همه‌ی اقلیم‌ها با یکدیگر در اتحاد هستند اما طی یک توطئه‌ای با به قتل رساندن دست شاه (مشاور اعظم و دست راست پادشاه) به یک‌‌باره همه چیز به‌هم می‌ریزد. شاه رابرت براتیون که تخت آهنین را از خانواده تارگرین‌ها گرفته‌ بود، دوست قدیمی خودش، ند استارک فرمانروای شمال را برای مقام دست پادشاه به کینگز لندیگ فرا می‌خواند.

نقد سریال خاندان اژدها | فصل آخر؛ خانواده مهم‌ترین چیز است

ند استارک هم به فرمان شاه سرزمین مادری خودش، وینترفل را به همراه خانواده‌اش ترک می‌کند و به پایتخت هفت اقلیم می‌آید. به نظر من روند داستان در هفت اقلیم آنچنان تند و سریع نیست که مخاطب انتظار دارد، شاید اگر اتفاقات قسمت‌های پایانی فصل اول نبود، خیلی از برنامه‌ریزی‌های سریال به‌هم می‌خورد. صحنه‌ی پایانی فصل اول با مرگ ند استارک طی پاپوشی که برای او چینده شده بود، نشان دهنده این است که این تازه شروع ماجراست. داستان در هفت اقلیم با یک شروع معقول آغاز شد، یک بدنه معمولی و در نهایت با یک پایان محشر به کار خودش پایان داد.

دیوار در گیم آف ترونز

دیوار

داستان در بخش دیوار یک اثر بی‌نظیر است. هرچه به درون این بخش سریال فرو می‌روم، بیشتر متوجه‌ی این محبوبیت سریال گیم آف ترونز می‌شوم. در مورد بخش دیوار باید بگویم همه چیز جذاب‌تر خواهد شد و شما به خوبی در آن محو می‌شوید. منظور از بخش دیوار، دیوار واقع شده در شمال وستروس با طول و ارتفاع بیش از تصور است که برای جلوگیری از حمله‌ی وحشی‌های پشت دیوار ساخته شده است. افرادی که در آن دیوار هستند به نگهبانان شب مشهور هستند و با خود پیمان بسته‌اند که تا پایان عمرشان به دیوار خدمت کنند و ازدواجی نداشته باشند.

چرا در ابتدای بخش دیوار اشاره داشتم که سریال در این بخش بی‌نظیر است. دلیل اصلی که اعتقاد به بی‌نظیری این بخش دارم به این علت است که در نهایت همه‌ی اتفاق‌های سریال به موجودات پشت دیوار ربط پیدا می‌کند. اگر به خط داستانی برگردیم بیشتر متوجه منظورم می‌شوید، در آغاز گروهی از نگهبان‌های شب که برای گشت‌زنی به پشت دیوار رفته بودند با موجوداتی باستانی به نام وایت واکر‌ها که تصور آن را داشتند قرن‌‌ها بیش از بین رفته‌اند مواجه خواهند شد.

تمامی آن افراد به جز یک نفر کشته می‌شوند و آن بازمانده خبر وجود وایت واکر‌ها را به فرمانده خود می‌دهد اما اعتنایی نمی‌کند. یکی از عوامل جذابیت بخش دیوار به غیر از داستان‌ها جذابش همین بی‌اهمیت جلوه دادن وایت واکر‌ها است. سریال بازی تاج و تخت به خوبی نشان می‌دهد که قرار است یک اتفاق مهمی توسط این موجودات رخ بدهد اما این رخداد را درهمان ابتدا به نمایش نمی‌گذارد و بیننده را مجاب می‌کند تا به تماشا ادامه دهد تا در پایان نتیجه را متوجه شود.

اگر یک نگاه دور از نقد راجب بخش دیوار داشته باشم، می‌توانم به این موضوع اشاره داشته باشم یکی از دلایل قوت بخشیدن فرضیه‌ی این که زمین تخت است پخش شدن سکانس‌های دیوار سریال Game of Thrones می‌باشد. نظریه دهندگان این فرضیه معتقد هستند که کره زمین به وسیله‌ی یک دیوار عظیم به نام دیوار جنوبگان احاطه شده است که نمی‌گذارد ما دنیای بیرون از این کره را ببینیم، زمانی که سکانس‌های دیوار در سریال گیم آف ترونز درحال پخش بود.

فرضیه‌ی این داستان هم به خوبی توسط نظریه دهنده‌گان این موضوع در حال شیوع بود، اما در نهایت باید بگم که بخش دیوار یک شاهکار بی‌بدیل بود. هرچند که با پایان خوبی همراه نبود اما با این حال من آن را یک بخش ارزشمند در سریال گیم آف ترونز می‌دانم که از تماشای آن لذت کافی را بردم.

سرزمین‌ها شرقی

شرق

به سراغ سومین بخش داستان سریال Game of Thrones که برویم، متوجه خواهید شد که هیجان و جذابیت فقط در دیوار و هفت اقلیم نخواهد بود. قرار است که در بخش شرق با فردی آشنا شوید که قرار است در سریال بازی تاج و تخت کلی اتفاق مثبت و منفی را رقم بزند. به داستان که بپردازیم، در شهر پنتوس قاره‌ی اسوس، ویسریس تارگرین پسر شاه دیوانه در این تلاش است که تخت پادشاهی پدرش را پس بگیرد. به همین منظور او خواهر خودش، دنریس تارگرین را مجبور به عقد با کال دروگو فرمانروای قوم جنگ‌جوی دوتراکی می‌کند.

او می‌خواهد با استفاده از کمک دوتراکی‌ها تخت آهنین سریال گیم آو ترونز را پس بگیرد اما آنچه که انتظارش را دارد رخ نمی‌دهد. در بخش شرق شاهد یک اتفاق نو در سریال هستیم که بخش تمایز سریال بازی تاج و تخت با دیگر سریال‌ها چنین سبکی. زمانی که بیننده با کالیسی و اژدهاهای کوچکش مواجه می‌شود، متوجه خواهد شد که قرار است چه سکانس‌های مهیجی را تماشا کند و مهر این حرف من‌ هم زمانی کوبیده می‌شود که دنریس تارگرین پس از مرگ کال دروگو از دل آتش با دراگون‌هایش بیرون می‌آید و فرمانروایی را برعهده می‌گیرد.

در پایان روند داستان، شما با سه بخش اصلی داستان سریال گیم آف ترونز تا حدی آشنا شدید. همچنین باید به این موضوع اشاره داشته باشم که سریال بازی تاج و تخت از داستانی برخوردار است که شروع و بدنه‌ی بسیاری قوی دارد اما پایان‌بندی آن درحد انتظار نیست. ترجیح می‌دهم راجب پایان‌بندی سریال در بخش پایانی مقاله صحبت کنم و فعلا غرق در اتفاق‌های مثبت سریال Game of Thrones باشیم.

شخصیت‌های سریال بازی تاج و تخت

عواملی فراتر از داستان برای محبوبیت سریال Game of Thrones

اگر بخواهیم داستان را به عنوان شاه کلید سریال بازی تاج و تخت کنار بگذاریم، باید به سراغ عواملی برویم که با کمک این شاه کلید چنین اثری را خلق کرده‌اند. دوست دارم به عنوان یک فرد ایرانی به سراغ هم وطن حاضر در سریال گیم آف ترونز بروم. دقیقا درست متوجه شدید، رامین جوادی سازنده‌ی موسیقی‌های سریال گات یک فرد ایرانی است. در باب موزیک متن سریال، تیتراژ ابتدایی و پایانی سریال بازی تاج و تخت، باید بگویم که درحال شنیدن موسیقی هستید که شما را به خوبی دگرگون می‌کند و حس و حال سریال را درون شما تداعی می‌سازد.

بررسی بازی Hitman 3 | خداحافظ مامور ۴۷

جالب است که بدانید رامین جوادی گفته است که تیتراژ معروف سریال بازی تاج و تخت را با دهان هنگام رانندگی ساخته است. جدا از بحث شاهکار بودن موسیقی سریال باید به دقت سازنده‌ی موزیک هم تبریک گفت. چون به خوبی موزیک متن در هنگام به نمایش درآوردن سکانس‌ها پخش می‌شود و کاملا روی سکانس‌ها نشسته است و سینک می‌باشد. سریال Game of Thrones در موسیقی متن شاهکار است و برای گوش مخاطب بسیار اهمیت قائل است.

اگر بخواهم برای شما یک مثال واضح بزنم شما را به سکانس‌های قبل از جنگ با وایت واکرها در فصل هشتم خواهم برد که ارتش‌ها درحال آماده شدن هستند و انگاری هیچ امیدی دیگر ندارند، رامین جوادی به خوبی با هنرش این حس ناامیدی را تشدید می‌کند و مخاطب را متوجه عمق فاجعه می‌کند. اصلا رامین جوادی با سازندگی که در موسیقی سریال گیم آف ترونز داشته جای هیچ انتقادی را برای این بخش نزاشته است.

فرمانروای وایت واکرها

به جلو‌های ویژه سریال بازی تاج و تخت که بپردازیم متوجه خواهید شد که چه هزینه‌ی هنگفتی برای تولید این سریال شده است. در بابت جلوه‌های ویژه بصری اگر بخواهم صحبت کنم باید بگم که عوامل به خوبی استفاده را از محیط‌های فیلمبرداری برده‌اند و به زیبایی هرچه تمام آن حس و حال سریال را به نمایش گذاشته‌اند. در مورد جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری هم کاملا مشهود است که سریال  گیم آف ترونز در به نمایش ٔدرآوردن پلان‌های کامپیوتری بی‌نظیر است و هزینه‌ی زیادی برای فوق‌العاده در‌آوردن این سکانس‌ها کرده است.

تصور این را داشته باشید که سریال‌های دیگر در این نوع سبک، جلوه‌های ویژه کامپوتری دارند اما تا به این اندازه نیست. چرا این حرف را می‌زنم، به این علت که شما از همان اواخر فصل اول اژدهاهایی دارید که باید با بالاترین کوالیتی طراحی بشوند. پیش خودتان تصور کنید اگر چنین نبود و شما شاهد جلوه‌های کامپیوتری ضعیفی از سریال Game of Thrones بودید آیا جذب سریال می شدید؟ از آنجایی که این سه اژدها آخرین بازماندگان از دراگون‌های خاندان تارگرین هستند به زیباترین شکل طراحی شده‌اند.

از اژدهاهای سریال که گذر کنیم باید به سراغ جلوه‌های ویژه بخش دیوار برویم. در به نمایش درآوردن سکانس‌های دیوار به خوبی آن حس ارتفاع، ترس، سرما و… حس می شود که کاملا طبیعی است. اضافه کنم که تمامی سکانس‌هایی که به خوبی مشاهده می‌کنید، تمام و کمال جلوه‌های کامپیوتری نیستند. به این شکل است که نیمی از آن که بیشتر در سکانس‌ها در چشم می‌باشد، وجود دارد یا آن را ساخته‌اند. درواقع نیم دیگری از صحنه که تکمیل کننده‌ی قاب تصویر است به کمک جلو‌های ویژه کامپبوتری تکمیل شده است.

بردارن استارک

باید از نترس بودن کارگردان سریال هم کمال تشکر را داشته باشیم، به چه علت؟ به این دلیل که کارگردان سریال از به نمایش درآوردن سکانس‌های حساس اصلا فراری نیست و بلکم با فراغی باز از آن‌ها استقبال می‌کند. حال چرا باید چنین سریالی این تعداد بیننده را نداشته باشد؟ به خوبی می‌توانید ببینید که چه در سکانس‌های احساسی و چه در جنگ‌ها، کارگردان به بهترین شکل تمامی قضیه را به نمایش درآورده است و اصلا فرار نکرده. این هم یکی از دلایل مهم محبوبیت سریال Game of Thrones است.

یک سریال برای اینکه موفق باشد علاوه بر یک داستان خوب نیاز به شخصیت‌های خوبی هم دارد، درباب شخصیت پردازی سریال گیم آف ترونز باید بگم که شما شاهد بهترین بازیگر در به نمایش درآوردن شخصیت‌‌ها هستید. انتخاب بازیگران سریال کاملا عالی است و بازیگران توانسته‌اند به خوبی در نقش‌های مثبت و منفی خود فرو بروند. کمتر بازیگری بود که در سریال بازی تاج و تخت شاهد عملکرد ضعیف او در بازیگری بودیم. از نظر من تمامی بازیگران چه اصلی و چه مکمل به خوبی نقش‌هایشان را ایفا کردند.

یکی از نکاتی که خیلی خوب باعث شد تا من با سریال گیم آو ترونز اخد بگیرم، بزرگ شدن شخصیت‌های سریال بود که شما به خوبی شاهد بودید چگونه برخی از بازیگران که از ابتدا درون سریال برای مدت طولانی بودند، در طول این زمان افزایش سن داشتند. برای مثال واضح‌تر می‌توانم به جان اسنو، دنریس تارگرین، سانسا و آریا استارک اشاره داشته باشم. به وضوح شاهد این هستید که این بازیگران از فصل اول تا آخر سریال بازیگر نقش خود بودند و بازیگر‌های آن‌ها با افزایش سن‌شان تغییری نکرد.

این مورد فقط به بازیگرانی که نام بردم مربوط نمی‌شود و تقریبا برای تمامی بازیگران این موضوع صدق می‌کند. این مورد در کنار بازی‌های محشر بازیگران، سریال بازی تاج و تخت را به بالاترین درجه از کیفیت می‌رساند. در مجموع باید بگویم که سریال در تمامی بخش‌ها خوب عمل کرده است، چرا چون مخاطب را راضی نگه داشته، البته این راضی نگه داشتن از نظر داستان صدق نمی‌کند. در ادامه توضیح خواهم داد که چرا؟ ولی در کل سریال برای مخاطب احترام قائل است و چیزی برای او کم نمی‌گذارد.

فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت

سریال Game of Thrones چگونه به این پایان بندی رسید؟

دوست دارم پیش از این که به سراغ پایان‌بندی ضعیف سریال گیم آف ترونز بروم چند سکانس بسیار حساس را در سریال یک موروری بکنیم تا متوجه‌ی عمق فاجعه در سریال بازی تاج و تخت بشویم. این افتضاح تا جایی است که قسمت آخر سریالی با چنین پیشینه‌ای نمره‌ی ۴.۲ را گرفته است. با یک فلش‌بک به سراغ اولین سکانس خاطره‌انگیز یعنی عروسی خونین سریال گیم آف ترونز برویم، شاید برای‌تان جالب باشد که این سکانس از روی یک داستان واقعی که در سال ۱۴۴۰ در اسکاتلند اتفاق افتاده الگو برداری شده است.

همین سکانس را در نظر داشته باشید که چگونه نفس را تا انتها در سینه مخاطب حبس کرده است، آیا در فصل آخر اینچنین است؟ به سراغ سکانس بعدی یعنی نبرد حرام‌زادگان برویم. در این سکانس شاهد هستید که به چه زیبایی سناریو نوشته شده است و مخاطب را درگیر خودش می‌کند، در سکانسی که مخاطب کاملا با ایستادن جان اسنو در جلوی ارتش دشمن ناامید شده است به یک‌باره همه چیز برعکس خواهد شد. آیا در فصل آخر اینچنین است؟ یا سکانس‌های مرگ ند استارک، کال دروگو و سکانس‌های زیاد دیگر.

نقد فصل اول سریال Squid Game | بازی مرکب

آخرین سکانس جذاب را گذاشتم برای فصل هفتم تا مرتبط به فصل هشت باشد. لحظاتی که جان اسنو به همراه افرادش بر روی یک تکه یخ میان وایت واکر‌ها قرار داشتند و تقریبا از ادامه‌ی زندگی ناامید شده بودند، به یک‌باره کالیسی با اژدهاهایش می‌آید و آن‌ها را از آن مخمصه بیرون می‌کشد. توجه به این سکانس داشته باشید که هر دو طرف از یک قدرت خاص برخوردار هستند. گروهی از قدرت آتش و گروهی از قدرت یخ، در همین سکانس می‌بینید که فرمانروای وایت واکر‌ها با پرتاب یک نیزه جان یکی از دراگون‌ها را می‌گیرد.

فرمانده وایت واکرها

پس از برگشت جان و دنریس او با قدرتش آن اژدها را زنده می‌کند و آن را به فرمان خودش در می‌آورد. تا به اینجای کار یک قدرت برابر وجود دارد. حال به سراغ فصل هشت برویم، زمانی که اژدهای وایت واکر‌ها درحال جنگیدن با دو اژدها است و مدام با پرتاب آتش از دهان آن‌ها مواجه می‌شود، علاوه بر آن با پرتاب تیر و نیزه‌ی افراد هم مواجه است اما با این حال هیچ آسیبی نمی‌بیند. چرا باید به این شکل باشد، به نظرم که یک ضعف بزرگ در اینجا وجود دارد و اگر بخواهم رک بیان کنم، بی‌نمک بازی است.

به سراغ پایانی برویم که اصلا خوش ندارم راجب آن صحبت کنم چون ازبین برنده‌ی سکانس‌هایی است که پر از ارزش می‌باشد. فقط می‌توانم بگویم تنها نکته‌ی مثبتی که داستان فصل هشت داشت، سکانس‌های قبل از جنگ بود که با موسیقی رامین جوادی به خوبی به تصویر کشیده شده بود. بی‌شک سریال گیم ‌آف ترونز را از ابتدا تماشا کرده‌اید، اگر شما به عقب برگردید در همان فصل‌های ابتدایی می‌شندید که می‌گفتند که زمستان درحال آمدن است و این موضوع فصل به فصل ادامه داشت و به مراتب نزدیک‌تر می‌شد.

به این موضوع در همان ابتدای مقاله اشاره کردم که در همان تک سکانس‌های ابتدایی شاهد آمدن وایت واکرها هستیم. پس در همان ابتدای فصل اول متوجه حضور وایت واکرها شده‌ایم. حال ضعف سریال در فصل هشتم در کجاست؟ در چند جمله بیان می‌کنم. ضعف اصلی در اینجا است که سریال دارد هشت فصل راجب موجوداتی زمینه‌سازی می‌کند که اصلا قابل شکست نسیتند. حال به فصل هشتم می‌آییم و به سراغ روز نبردی می‌رویم که افراد دیگر هیچ امیدی ندارند و تقریبا شکست خورده‌اند.

جان اسنو

به یک‌باره آریا استارک از روی درخت به سمت فرمانروای وایت واکرها می‌پرد و با یک پلوتیک آن را می‌کشد و با مردن آن تمامی یار‌های آن از بین می‌روند. یک چرای بزرگ در اینجا وجود دارد. چرا باید با کشتن فقط یک پادشاه تمامی وایت واکر‌ها بمی‌رند؟ مگر او برای خود فرمانده‌ای نداشت؟ یکی از آن‌ها جایگیزن او می‌شد. پایان بد یعنی دقیقا همین. هشت فصل راجب موجوداتی در سریال Game of Thrones صحبت شده است که در یک قسمت همه‌ی آن‌ها تمام می‌شود.

فقط همین جا نیست، بعد از پییروزی، دنریس را غرور برمی‌دارد و همه چیز را با اژدهایانش نابود می‌کند و درنهایت به دست جان اسنو کشته می‌شود. بگم که فصل آخر سریال بازی تاج و تخت فقط یک فصل جمع کننده بود و اصلا چیزی شبیه به فصل آخری نبود که مخاطب پس از سال‌ها تماشا از این سریال پر سر و صدا می‌کشید.

در جمع‌بندی کلی راجب سریال گیم آو ترونز، با یک فصل پایانی بد همراه هستیم. با این حال، حتما این سریال را تماشا کنید چون بدون شک ارزش دیدن را دارد. سریال از نظر سناریو، بازیگری و… قدرتمند ظاهر شده است و ۱۳مین سریال برتر جهان است. گیم آف ترونز از یک روند کاملا سریع برخوردار است و اصلا در طول تماشا شما را خسته نمی‌کند. در هر فصل با داستان‌های هیجان انگیز خودش شما را درگیر می‌کند و متقاعد می‌سازد تا فصل بعدی را تماشا کنید. در آخر بگویم که حتما این سریال را تماشا کنید چون از دیدن آن پشیمان نخواهید شد.

Loading