در قسمت پنجم فصل دوم «خاندان اژدها»، هر دو جناح سیاهها و سبزها تصمیماتی میگیرند که استثناگرایی تارگرینها را به چالش میکشد.
«نگاه کنید، اژدهای خائن مِیلیس». این جمله را جارچی سبزپوشها در حالی بیان میکند که سر اژدهای رِینیس را در خیابانهای بارانداز پادشاه نمایش میدهد. اینکه حیوانی که فاقد اراده شخصی است را «خائن» بنامند، هم احمقانه و هم منطقی به نظر میرسد. این حرفها نشاندهنده درماندگی سبزپوشهاست. جنگ روکسرست که به برتری قطعی یکی از طرفین منجر نشد، نمایانگر این واقعیت است. در پایان قسمت چهارم، کریستون کول، فرمانده سبزها، درحالیکه در کنار بدن بیهوش پادشاه اِگان زانو زده بود، بهنوعی نماد شکست را نشان میداد.
پس جای تعجب نیست که قسمت پنجم با تصمیم کریستون کول برای نمایش سر مِیلیس آغاز میشود. استفاده از سر اژدها بهعنوان ابزار پروپاگاندا و کنترل افکار عمومی، از نگاه کریستون کول راهی برای نمایش پیروزیهایشان است. حتی جارچی پادشاه اِگان را بهعنوان قاتل مِیلیس معرفی میکند. این نمایش تلاش دارد تا ناامیدیها و شکستهای سبزها را به یک پیروزی افتخارآمیز تبدیل کند. وقتی سیاهپوشها به قلعه سرخ نفوذ کردند و پسر بزرگ پادشاه را کشتند، آتو هایتاور از این شکست برای تضعیف ادعای رینیرا استفاده کرد و با یک تشییعجنازه عمومی احساسات مردم را به نفع خودشان جلب کرد.
تشییع جنازه مهم
اما تشییعجنازه ولیعهد و نمایش سر اژدها دو واکنش متفاوت از مردم دریافت میکنند. مردم در واکنش به اولی اشک میریزند و با ملکه هلینا همدردی میکنند، اما دیدن سر اژدها باعث بهت و ترس آنها میشود. اژدها برای مردم نماد قدرت و خدایان است، و دیدن سر یک اژدهای مرده این نماد را به چالش میکشد. تارگرینها اغلب با احترام به جمجمههای اژدها برخورد میکنند، زیرا اژدهاها نماد قدرت آنها هستند.
نمایش سر اژدها باعث میشود که تارگرینها استثناگرایی خود را از دست بدهند. بدون اژدهاها، آنها نیز مانند بقیه انسانها هستند؛ بنابراین، نمایش سر مِیلیس ضربهای به استثناگرایی تارگرینها است. جیسریس و رینیرا نیز تصمیم میگیرند که افراد غیرتارگرین برای اژدهاها پیدا کنند. این تصمیم میتواند خطرناک باشد، زیرا تارگرینها همیشه تلاش کردهاند که قدرت انحصاری خود را بر اژدهاها حفظ کنند.
هر دو جناح سبزها و سیاهها اقداماتی میکنند که میتواند به ضرر کل خاندان تارگرین تمام شود. نمایش سر اژدها و دادن اژدهاها به غیرتارگرینها هر دو نشاندهنده ضعف و خطر برای استثناگرایی این خاندان هستند.
به نمایش گذاشتن سر مِیلیس وسیلهای است برای پرتکردن حواس از وضعیت فیزیکی پادشاه اِگان. او تلاش میکرد تا از پدرش متمایز باشد، اما اکنون سرنوشتی مشابه پدرش پیدا کرده است. تاجگذاری اِگان بهنوعی باعث نابودی او شده است، همانطور که آلیسنت هایتاور تلاش میکرد تا از امنیت فرزندانش اطمینان حاصل کند، اما تاجگذاری اِگان در نهایت به زیان او تمام شد.
اِگان تلاش کرد تا از سرنوشت پدرش فرار کند، اما به همان سرنوشت دچار شد. آتش اژدها و زره والریایی باعث شده که او زخمی و سوخته باشد. وضعیت فیزیکی او نشاندهنده تأثیرات جنگ و آتش است، اما سریال تلاش میکند تا این وضعیت را باورپذیرتر کند.
جنگ فولاد و آتش
این اولین باری نیست که مقاومت فولاد والریایی در برابر آتشنشان داده میشود. درگذشته، شمشیر بلکفایر که همراه با اِگان فاتح سوزانده شد، بدون آسیب باقی ماند. این نشان میدهد که فولاد والریایی مقاوم به آتش است. سریال با بهتصویرکشیدن زخمهای اِگان و سرنوشت سانفایر، اژدهای او، نشان میدهد که جنگ چقدر برای او و اژدهایش ویرانگر بوده است.
کریستون کول به آلیسنت میگوید که سانفایر در حال مردن است. این اطلاعات نشان میدهد که اژدهای شاه در وضعیت وخیمی قرار دارد و جنگ تأثیرات مخربی بر او گذاشته است. در کتاب، سانفایر در میان خاکسترها و اجساد سوخته حرکت میکند و بهسختی زنده میماند. سرسی لنیستر و آلیسنت هایتاور اشتراکات زیادی دارند. هر دو زنان قدرتمندی هستند که برای حفظ قدرت و امنیت خود و فرزندانشان مبارزه میکنند. هر دو زن مجبور به تحمل شرایط دشواری هستند و در نهایت، تصمیماتشان باعث نابودی آنها میشود.
ارجاع دوباره به کتاب
اِیموند در حالتی خوفناک به تخت آهنین خیره شده و این صحنه تداعیگر شخصیت یورون گریجوی در کتابهاست. هر دو یکچشم هستند و قدرت و خشونت را نشان میدهند. ایموند اکنون با خیانت به برادرش روبروست و در حال تصورکردن خود بهعنوان یک خداست.درحالیکه ایموند در بیداری خیانت میکند، دیمون در رویاهایش با خیانت به رینیرا وسوسه میشود. رؤیای دیمون درباره مادرش نشاندهنده تناقضات درونی اوست. او در عین وفاداری به رینیرا و ویسریس، از آنها متنفر است. این رؤیای دیمون نشاندهنده کشمکش درونی اوست و وسوسههایش را بهتر از همیشه به تصویر میکشد.
رینیرا از ملکهای افسانهای مانند ویسنیا الهام میگیرد، کسی که در تاریخ وستروس بهخاطر اقداماتش به یاد میماند. درحالیکه رینیرا باید در الگوگرفتن از ویسنیا احتیاط کند، او همچنان به دنبال الهامگرفتن از زنی است که در سیاست و جنگ تأثیرگذار بود. جیسریس حق دارد که رینیرا باید خصوصیات خوب و بد ویسنیا را تفکیک کند.
این قسمت از «خاندان اژدها» بهخوبی نشان میدهد که چگونه اقدامات هر دو جناح میتواند به ضرر کل خاندان تارگرین باشد و استثناگرایی آنها را به چالش بکشد.
نظرات