داستان زندگی پیرمرد غمگینی که عشق دیرینه خود را از دست داده و از دنیای خوش و زیبای قدیم، تنها یک خانه چوبی و کوچک باقی مانده است. انیمیشن بالا (Up) یکی از آثار فاخر شرکت پیکسار است که از دل ایدهای ساده، داستانی پیچیده و احساسی به وجود میآورد.
انیمیشن بالا که در سال ۲۰۰۹ اکران شد، نهمین و یکی از بهترین آثار تاریخ شرکت پیکسار از هر لحاظی است. داستان از جایی شروع میشود که یک پسربچه با آرزوی ماجراجویی، با دختری برونگرا و بیش فعال ملاقات میکند. این ملاقات زندگی هر دو را تغییر میدهد و یک عشق جاودان به وجود میآید. این دختر و پسر در ادامه به مرد و زن بالغ تبدیل میشوند، ازدواج میکنند و لحظات فوقالعاده شیرینی را پشت سر میگذارند. منتها در بین تمام این لحظات شیرین، یک آرزو هیچ وقت به واقعیت نمیپیوندد: دیدن آبشار بهشت از نزدیک.
این زن و مرد که به ترتیب کارل و الی نام داشتند، از بچگی عهد بسته بودند که یک روز با یکدیگر به آبشار بهشت بروند. اما خب داستان در این نقطه به پیچش غمگینی میرسد. الی که تمام هدف و اشتیاق زندگی برای کارل بود، دچار مریضی شده و فوت میکند. کارل هم که همسر و معشوقه خود را از دست داده، به پیرمرد بد عنق و بداخلاقی تبدیل میشود که دیگر عشقی به زندگی و دنیا ندارد. با این حال، او میخواهد قولی که به الی داده بود را یک روز عملی کند و با رفتن به آمریکای جنوبی، آبشار بهشت را از نزدیک ببیند.
پیت داکتر به عنوان کارگردان انیمیشن بالا، از سال ۲۰۰۴ شروع به کار کردن روی آن کرد. هدف او از طراحی این داستان، فرار از زندگی روزمره در حین افسردگی و تکرار مکررات است؛ نقطهای که زندگی عادی رسما غیرقابل تحمل و آزاردهنده میشود. پیت داکتر و ۱۱ نفر دیگر از اعضای شرکت پیکسار، به مدت سه روز به ونزوئلا سفر کردند تا بتوانند اطلاعات مورد نیاز برای ساخت انیمیشن را به دست آورند. البته که ساخت اثر مورد بحث چالشهای متعدد دیگری هم داشت که از جمله آنها میتوانیم به طراحی بادکنکها اشاره کنیم؛ بادکنکهایی که کارل توانست با استفاده از آنها خانهاش را به یک خانه پرنده تبدیل کند. گفته میشود هنگامی که خانه کارل برای اولین دفعه از روی زمین بلند شد، حدود بیست هزار بادکنک به آن متصل بود. هر طور که حساب کنید انجام دادن چنین کاری با استفاده از فناوریهای آن زمان به شدت سخت و چالش برانگیز بود.
در غایت تمام این تلاشها، انیمیشن UP به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد. هنگامی که این فیلم در سال ۲۰۰۹ روی پرده رفت، موفق شد بیش از ۷۳۱ میلیون دلار بفروشد و در آن زمان، به سی و سومین فیلم پرفروش تاریخ و ششمین انیمیشن پرفروش تمام دوران تبدیل شود. البته که موفقیتهای اثر مورد بحث فقط تجاری نبودند؛ چرا که پیکسار توانست حسابی در دل مردم و منتقدین هم جا باز کند. چند دقیقه ابتدایی انیمیشن بالا که خلاصهای از زندگی کارل و الی را تعریف میکند، چندی از تاثیرگذارترین صحنههایی که یک انسان میتواند تماشا کند را به تصویر میکشد.
راسل به نحوی یادآور دوران کودکی و سرزندگی کارل است؛ انسانی که دیگر شباهتی به آن ندارد
اما علاوه بر کارل و الی، شخصیتهای تاثیرگذار دیگری هم در داستان حضور دارند که از جمله آنها میتوانیم به راسل اشاره کنیم. راسل در همان نگاه اول آدم را به یاد دوران کودکی کارل میاندازد. راسل هم یک پسربچه خوشذوق و ماجراجو است که آرزو دارد به زیباترین نقاط دنیا برود و در آنها به ماجراجویی بپردازد. اما از آنجایی که کارل پس از مرگ الی بسیار شکسته شده، دیگر اشتیاق سابق را ندارد. اما با این حال، در برخی از لحاظ میتواند روحیه کودکی خود را در صورت و رفتارهای راسل مشاهده کند.
یکی از نکات جالب و کمتر شناختهشده در مورد انیمیشن بالا، مربوط به جنبهی علمی پرواز خانه با بادکنکها است. در فیلم، خانهی کارل به وسیلهی هزاران بادکنک پر از گاز هلیوم از زمین جدا شده و به آسمان میرود؛ تصویری خیالانگیز و شاعرانه که از مهمترین نمادهای بصری انیمیشن به شمار میرود. با این حال، محاسبات فیزیکی نشان میدهد که برای بلند کردن یک خانهی واقعی با ابعاد و وزن مشابه، به چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیون بادکنک هلیومی نیاز است؛ رقمی بسیار فراتر از چیزی که در فیلم نمایش داده میشود (حدود ۲۰٬۰۰۰ بادکنک). این تفاوت عمدی از سوی سازندگان پیکسار، به منظور حفظ زیبایی بصری و باورپذیری احساسی در روایت داستان انجام شده است، تصمیمی که در نهایت به یکی از بهیادماندنیترین تصاویر تاریخ انیمیشن منجر شد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Disney.fandom
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
نظرات