بهرام افشاری در فیلم مرد عینکی
اخبار سینما و انیمیشن انتخاب سردبیر سینما نقد و بررسی

نقد فیلم مرد عینکی | گلاب به‌روی مخاطب سینما

سینما برای ما که از خروس‌خوان تا پاسی از شب، به قول ضرب‌المثلی که اولین‌بار از آقا ماشاءالله در متهم گریخت شنیدم «مثل سگ حسن‌دله» دنبال پر کردن چاله‌های زندگی هستیم، سنگری کوچک برای فرار از زندگی است؛ غم‌انگیز اینکه سینمای امروز حتی همین را هم از ما دریغ می‌کند.

تماشای رایگان فیلم شارلاتان در بازار

برای مثال وقتی آدم سراغ فیلم مرد عینکی می‌رود، انتظار ندارد اثری فاخر ببیند؛ اساساً کجای ما فاخر است که فیلم سینمای ما باشد؟ آدم می‌رود این فیلم و امثالش را می‌بینید تا شاید لبخندی که فراموشش کرده ناخودآگاه روی لب بیاید و دو ساعتی از عالم‌وآدم دور باشد. مرد عینکی اما چیزی بیشتر از یک نمایش پرسروصدا نیست؛ نمایشی که با همه‌ی ادعاهایش حتی نمی‌تواند یک قصه‌ی ساده را تعریف کند. فیلم از همان ثانیه‌های اول با موسیقی تند، لوکیشن‌های رنگارنگ، چهره‌های خارجی و سروصدای زیاد به تو می‌قبولاند که قرار است اثری «بین‌المللی» ببینی؛ اما به‌محض اینکه چشم‌هایت کمی عادت می‌کند، می‌فهمی پشت این ویترین پر زرق‌وبرق چیزی جز خلأ نیست. درست مثل مغازه‌ای که ویترینش با چراغ‌های نئونی چشم را کور می‌کند؛ اما وقتی وارد می‌شوی حتی یک جنس درست هم برای فروش ندارد.

رتبه‌بندی پر‌بیننده‌ترین انیمه ها در ۲۰ سال گذشته

داستان فیلم؟ هیچ. شخصیت‌ها؟ پوچ. شوخی‌ها؟ نخ‌نما و کش‌دار. اکشن؟ مجموعه‌ای از دویدن‌ها و بدل‌کاری‌های تصنعی که بیشتر شبیه تمرین‌های یک گروه آماتور است. مرد عینکی نه توانایی خنداندن دارد، نه هیجان ایجاد می‌کند. در بهترین حالت شاید بتواند چند لحظه تو را گیج کند؛ اما وقتی از سالن بیرون می‌آیی تنها چیزی که به ذهنت می‌رسد این است که وقتت را تلف کرده‌ای؛ و پولت را که این دومی شاید درد بیشتری داشته باشد.

۷ تا از بهترین سریال‌های ترسناک HBO که حتما باید تماشا کنید

اما چرا چنین فیلمی ساخته می‌شود؟ پاسخ روشن است: چون بهرام افشاری هست. سینمای ایران در سال‌های اخیر به مرحله‌ای رسیده که دیگر قصه و فیلمنامه و کارگردانی اهمیت چندانی ندارد. همه چیز در یک اسم خلاصه شده: بهرام افشاری. او ستاره‌ای است که حضورش تضمین‌کننده‌ی فروش است. تهیه‌کنندگان هم این را به‌خوبی فهمیده‌اند. برای همین فرمول جدید این است: یک فیلم بی‌جان و بی‌کیفیت بساز، بعد در آخرین لحظه افشاری را بیاور و اسمش را روی پوستر بزن. همین کافی است تا گیشه پر شود. مرد عینکی دقیقاً حاصل همین فرمول است؛ فیلمی که هیچ‌چیز برای عرضه ندارد جز افشاری.

بهرام افشاری در فیلم مرد عینکیمشکل اینجاست که این فروش یک توهم است. مردم هنوز به افشاری اعتماد دارند، هنوز دوستش دارند و هنوز امیدوارند که حضورش به معنای یک تجربه‌ی سرگرم‌کننده باشد. اما وقتی چند بار پشت‌سرهم فیلم‌هایی ببینند که فقط با حضور او سرپا مانده و هیچ‌چیزی جز شوخی‌های تکراری و صحنه‌های شلوغ ندارد، این اعتماد هم فرومی‌ریزد. محبوبیت افشاری مثل یک حساب بانکی است که تهیه‌کنندگان مدام از آن برداشت می‌کنند و هیچ‌وقت پرش نمی‌کنند. اگر همین روند ادامه پیدا کند، روزی می‌رسد که حتی نام او هم دیگر مردم را به سالن نخواهد کشاند. دور نیست روزی که با «ناترازی» بهرام افشاری در سینما مواجه شویم.

داستان پهلوانان؛ چگونه بهترین انیمیشن ایران و جهان شد؟

تماشاگر ایرانی سال‌هاست ناامید از کیفیت تولیدات متوسط، به‌جای اعتماد به «فیلم» به «ستاره» اعتماد می‌کند. برایش مهم نیست کارگردان کیست یا فیلمنامه‌نویس چه کسی است؛ کافی است نامی آشنا روی پوستر باشد. این همان چیزی است که در فرهنگ مصرفی می‌بینیم: برند مهم‌تر از محصول. درست مثل خرید یک کالای بی‌کیفیت فقط به‌خاطر لوگوی معروفش. سینمای ایران هم به همین سمت رفته: ستاره تبدیل به برند شده و فیلم صرفاً بسته‌بندی‌ای است برای فروش آن برند.

۱۰ کارتون جذاب بچه‌های دهه‌ی ۶۰ ایران که بسیار خاطره‌انگیز هستند

اما خطر اینجاست که برند هم اگر بارها و بارها روی محصول بی‌کیفیت چسبانده شود، خودش هم بی‌اعتبار می‌شود. افشاری اگر مراقب نباشد، در همین مسیر قدم می‌گذارد. روزی می‌رسد که مردم با دیدن اسمش دیگر هیجان‌زده نمی‌شوند، چون یادشان می‌آید که آخرین بار هم بلیت خریدند و با چیزی جز یک شوخی بی‌مزه و یک اکشن تصنعی مواجه نشدند.

این پدیده البته تازه نیست. سینمای ایران بارها درگیر ستاره‌محوری افراطی شده. کافی است به دهه هفتاد و هشتاد نگاه کنیم؛ دورانی که رضا عطاران و اکبر عبدی می‌توانستند به‌تنهایی گیشه را نجات دهند. فیلم‌هایی ساخته می‌شد که قصه‌ی درستی نداشتند، اما همین که عطاران یا عبدی در آن‌ها حضور داشتند، سالن‌ها پر می‌شد. اما چه شد؟ آن ستاره‌ها هم بعد از مدتی در فیلم‌های ضعیف سوختند و تماشاگر خسته شد. محبوبیت آن‌ها دوام آورد؛ چون در برخی پروژه‌های قوی هم ظاهر شدند و توانستند خودشان را بازتعریف کنند. اما خیلی‌های دیگر این شانس را نداشتند و به‌سرعت تبدیل شدند به چهره‌هایی مصرف‌شده.

یادداشت: چرا پایان سریال تاسیان انقدر ناموفق بود؟

حالا نوبت به افشاری رسیده. او بازیگری است بااستعداد و توانایی بالا؛ اما گرفتار همان دام قدیمی شده است. هر بار که در فیلمی مثل مرد عینکی ظاهر می‌شود، بخشی از اعتبارش را خرج می‌کند تا ضعف فیلمنامه و کارگردانی را بپوشاند. تماشاگر هم برای بار اول و دوم به‌خاطر علاقه‌اش به او بلیت می‌خرد، اما وقتی بار سوم و چهارم هم با فیلمی ضعیف مواجه شود، دیگر دلش نمی‌آید پول بدهد فقط برای دیدن یک چهره. این همان مسیری است که خیلی از ستاره‌های قبلی رفتند و حالا به حاشیه رانده شده‌اند.

بهرام افشاری در فیلم مرد عینکیظاهر پرزرق‌وبرق مرد عینکی هم خودش یک توهین به شعور تماشاگر است. سازندگان با لوکیشن‌های خارجی، بازیگر فرنگی و صحنه‌های رنگارنگ سعی کرده‌اند فیلم را «جهانی» نشان دهند، اما این فقط یک ترفند سطحی است. فیلم هیچ ربطی به مخاطب ندارد؛ نه قصه‌ای برای گفتن دارد و نه حتی یک شخصیت به‌یادماندنی خلق می‌کند. درست مثل یک غذای فست‌فودی پر از سس و ادویه که در نهایت چیزی جز ته‌مانده‌ی بی‌مزه نیست و آدم بعد از خوردنش گلاب به رویتان می‌شود.

تهیه‌کننده‌ی مرد عینکی احتمالاً از همان ابتدا می‌دانسته که فیلم چیزی برای عرضه ندارد. برای همین هم‌زمان با پروژه‌های دیگرش روی پرده فرستاده تا اگر شکست خورد، خیلی به چشم نیاید. ضرری برای او ندارد، اما برای افشاری چرا؛ چون محبوبیتش را خرج فیلمی کرده که حتی ارزش یک بار دیدن هم ندارد. این همان تراژدی بزرگ ماجراست: ستاره‌ای که باید مسیر تازه‌ای برای سینمای ایران باز کند، خودش دارد تبدیل می‌شود به قربانی سینمای بی خلاقیت.

پربیننده‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران را بشناسید

در نهایت، مرد عینکی نه کمدی است، نه اکشن، نه حتی جسارت تجربه‌ی تازه‌ای دارد. بیشتر شبیه یک سوءتفاهم پرهزینه است؛ سوءتفاهمی که با نام یک ستاره فروخته می‌شود. تماشاگر هم وقتی از سالن بیرون می‌آید حق دارد حس کند دسته‌ی عینک را مستقیم در چشمش فروکرده‌اند. او برای دیدن یک فیلم بلیت خریده، اما چیزی که دریافت کرده نه فیلم است، نه سرگرمی، نه حتی یک شوخی ساده. فقط یک توهین به شعور اوست؛ توهینی که با نام بهرام افشاری پوشانده شده. اگر این مسیر ادامه پیدا کند، نه‌تنها افشاری می‌سوزد، بلکه سینمای ایران هم بیشتر از قبل در مرداب ابتذال فرومی‌رود.


بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون

بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون ‪

Loading

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها