بازی Metaphor: ReFantazio میتواند با پیشروی درست در مسیر موفقیت و تکمیل آن در بخشهای مختلف یک اثر دیگر در همان سبک و سیاق فرانچایز پرسونا را به شکل بهتر ارائه دهد تا طرفداران خود را مجذوب کند و گیمرهای دیگر را به تجربه خود وا دارد. با نقد و بررسی بازی Metaphor: ReFantazio همراه مجله بازار باشید.
اگر بگویم بازیهای اتلس میتواند زندگیها را دگرگون کند حرف دور از انتظاری نزدهام. این فرمول چهل سال پیش ابداع شد و با سری پرسونا تا حد بسیاری تکامل یافت. حالا میتوان گفت در متافور این فرمول به بلوغ کامل رسیده است. کارگردان نام آشنای پرسونا یعنی کانسورا هاشینو در Metaphor بازگشته تا خود را در سبک کلاسیک و فانتزی به چالش بکشد. باید دید که او توانسته در این مسیر موفق عمل کند یا نه؟
کانسورا هاشینو در فعالیتهای متعدد خود به خوبی نشان داده است که چگونه میتواند ایدههای روانشناختی و اجتماعی را به تصویر بکشد. بازی Metaphor: ReFantazio در بخش گیمپلی و روایت تشابه زیادی به پرسونای ۴ و ۵ دارد. به عنوان شخصی که طیف گستردهای از این آثار را تجربه کرده میتوانم به جرات بگویم متافور در بخش داستانی به طور کامل روی پاهای خود میایستد و حرفهای زیادی برای زدن دارد. با پیشروی در داستان متافور ریفنتزیو سازندگان به مسائل فلسفی و ایدئولوژیهای مختلف اشاره میکنند و در بخشهای مختلف لایههای اجتماعی کشور ژاپن را در اثر خود به تصویر میکشند.
داستان بازی Metaphor: ReFantazio
در بازی Metaphor: ReFantazio داستان تفاوتهای زیادی با مجموعه پرسونا دارد. در این بازی دیگر خبری از خطر پنهان شده در سایهها نیست و با از دست رفتن حاکم جهان داستان، هیولاهای بدترکیبی با نام انسان در قلمروی پادشاهی این جهان عرض اندام میکنند. شخصیت اصلی داستان کتابی ممنوعه همراه خود دارد که در آن در مورد جهانی مدرن با شکلی آرمانی صحبت شده است. نام این شخص ویل است به معنی اراده. ویل باید در این کش مکش سیاسی هرطور شده قاتل پادشاه را پیدا کند و با دیگر افرادی که ادعایی برای پادشاهی دارند مقابله کند تا شاهزاده حقیقی بر جایگاه خود بنشیند. متافور اثری با حال و هوای آشناست که گیمرها را به سفری در دهه ۹۰ میلادی میبرد. سالهایی که آثار مختلفی مانند فاینال فنتزی آی وی و لجند او دراگون در آن منتشر شدند. بازی Metaphor: ReFantazio تلاش میکند در همان حدود حرکت کند و به درستی از پس این کار بر میآید.
پادشاهی متحد یوکرونیا نژادها و طایفههای مختلفی را در خود جای داده که طبق انتظار بخشی از این نژادها به انزوا کشیده شدهاند، بعضی از آنها به مقامات بالا دست پیداکرده و برخی در خطر انقراض قرار دارند. ویل هم از طایفه Elda است که در سکانس آغازین بازی میتوان واکنشهای منفی مردم را نسبت به او به همراه قضاوتهای بیمنطق و بیجا مشاهده کرد. او در ادامه باید از مناطق پرچالش و اقلیمهای مختلفی عبور کند تا به هدف خود دست یابد. در بخش داستانی Metaphor: ReFantazio در ساعات اولیه راهی بجز دنبال کردن خط داستانی در پیشرویمان قرار ندارد اما با توجه به شروع خوب داستان، ضعف چشمگیری در این بخش حس نمیشود و میتوان با آن کنار آمد.
تلفیق جذاب گیمپلی و داستان در Metaphor: ReFantazio
یکی از موارد هوشمندانهای که در داستان و گیمپلی بازی Metaphor: ReFantazio میتوان مشاهده کرد پیوند هوشمندانه بین این دو است، داستان و گیمپلی. از طرفی استودیو زیرو به نقاط قوت و نقاط ضعف خود آگاه است و به درستی میداند که چگونه با استفاده از خلاقیت سیستمهای خود را در طول تجربه بازی به طور پیوسته به گیمر ارائه کند. برای مثال جابجایی از یک نقطه به نقطه دیگر در نقشه نیازمند گذر زمان است و در طول این مسیر میتوانید کتاب بخوانید، با همراهانتان به تمرین بپردازید یا حتی آشپزی کنید. با گذشت زمان و سفرهای متعدد دیگر سفر به شهرهای قبلی و صرف زمان طولانی کار عاقلانهای به نظر نمی رسد. دقیقا در همین زمان کرکتر اصلی یا همان ویل به قابلیت تله پورت دست پیدا میکند و مسیر پیشرویش هموار میشود. البته این موضوع هم قابل ذکر است که تغییرات فقط به این یک مورد خلاصه نمیشود و با جلو رفتن در داستان و همچنین تعامل با شخصیتهای مختلف تغییرات متعددی در گیمپلی بازی Metaphor: ReFantazio ایجاد میشود.
گیمپلی بازی به صورت اساسی تغییر نکرده است و به دو قسمت مبارزات و فعالیتهای شبیهساز زندگی تقسیم میشود که گیمرها با توجه به زمان محدودشان میبایست بهترین هرکدام را انتخاب کنند، مهارتهایشان را تقویت کنند و به نبرد با دشمنانشان بروند. با این وجود فعالیتهای اصلی ویل که بخش وسیعی از بازی را تشکیل میدهد تفاوت خاصی نمیکند. حتی گاهی اوقات به دلیل زمان محدودتر و جایگاه متفاوت نسبت به پرسونا بعضی از مکانیکها مانند رومنس از دست رفتهاند. مشکل اصلی جایی خود را نشان میدهد که همان چالشها به صورت یکنواخت در سرتاسر شهرهای مختلف پراکنده شدهاند.
طراحی چشمنواز دنیای Metaphor: ReFantazio
در پرسونا ۳ که سال ۲۰۰۶ منتشر شد مسیر جدیدی آغاز شد. سرکار گیمرها در آن دسته از آثار با نوجوانان دبیرستانی بود که روزها به مدرسه میرفتند و تا بعدازظهر به تحصیل میپرداختند اما حالا در متافور کرکتر اصلی نه به مدرسه میرود و نه برای اطاعت از کسی اجبار دارد. با این وجود بخش عمدهای از فعالیتهای او در طول روز جریان دارد، گویا استودیو زیرو آنقدر به چهارچوب کلاسیک خود عادت کرده که از تمایزش به عنوان نقطه عطف روایت قصه اثرش استفاده کرده. برای ادامه مسیر فرانچایز متافور اما شرایط کمی تغییر میکند و سازندگان نمیتوانند با ادامه همین روند در سالهای آینده به موفقیت دست پیدا کنند و باید تغییرات مختلفی را در آن پیادهسازی کنند.
در بخش گرافیک بصری بازی Metaphor: ReFantazio سبک هنری خاصی را ارائه میدهد و با طراحی و کارگردانی حرفهای شما را مجذوب میکند. محیطها، کرکترها، رابط کاربری و حتی منوهای بازی همه و همه دست به دست هم میدهند تا گیمرها را در جهان خود غرق کنند. بخش فنی بازی بجز ناپایداریهایی که گاهی مواقع به چشم میخورند مشکل دیگری ندارد و تجربه طولانی حدود ۸۰ ساعته شما کاملا روان و بدون دردسر رقم میخورد. بهینهسازیهای بازی به خوبی انجام شدهاند و کرش و باگ خاصی در حین تجربه بازی مشاهده نمیشود.
بازی Metaphor: ReFantazio گیمرها را به ماجراجویی جذاب در جهانی ناشناخته میبرد تا برای دستیابی به آرمانهایشان با نیروهای تاریک مبارزه کنند. در طول تجربه بازی Metaphor: ReFantazio بیشک میتوان درسهای زیادی از آن گرفت و با آن ارتباط برقرار کرد. اگر شما هم از طرفداران بازیهای روانشناختی هستید و دوست دارید مدت طولانی با یک اثر مناسب و ارزشمند سرگرم شوید بازی Metaphor: ReFantazio می تواند برای مدت نسبتا طولانی شما را در دنیای فانتزی و ماجراهای جذاب خود غرق کند.
نکات مثبت | نکات منفی |
---|---|
جهان جذاب | پراکندگی چالشهای تکراری در شهرهای مختلف |
داستان و شخصیتپردازی خوب | ناپایداری در بخش فنی |
گیمپلی پویا و سرگرم کننده | |
گرافیک بصری چشمنواز | |
طراحی هنری فوقالعاده | |
تنوع باس فایتها |
نظرات