خیلیها میتوانند به داستان، یا بهتر بگوییم فیلمنامه، پیچشی اضافه و مخاطبان را شگفتزده کنند. اما ساختن فیلمی که در تماشای مجدد هم همین حس را به بیننده بدهد کار سختی است. جذابیت تریلرهای روانشناختی بهشدت به این پیچشهای داستانی وابسته است. همین ویژگی است که آنها را جذاب میکند و نمیگذارد موقع دیدنشان پلک بزنید. اما اکثر این فیلمها عملا یکبار مصرف هستند. یعنی وقتی دست سازندهها رو شد و راز از پرده بیرون افتاد دیگر داستان هم تمام شده و دلیلی برای تماشای مجدد فیلم نیست. اما در این ژانر فیلمهایی هم پیدا میشود که بهخاطر داستان عمیق، شخصیتپردازیهای قوی و کارگردانی خوب جذابند و چندبار تماشایشان میکنید. پس بیایید باهم به سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی نگاهی بیندازیم.
Seven – 1995
زمان بازنشستگی کاراگاه سامرست رسیده و این آخرین پرونده اوست. همینجاست که همکار تازهای بهنام کاراگاه میلز به اداره آنها میآید و قرار است باهم روی این پرونده قتل کار کنند. اولین صحنه جرم، مردی است که وادار شده تا سرحد مرگ غذا بخورد! اگر این قتل بهاندازه کافی سردرگمکننده نیست، باید آماده باشید چون تعداد بیشتری در راه است. کمکم قتلهای بیشتر در جاهای مختلف شهر اتفاق میافتد که همه آنها به شکل عجیبی برنامهریزی شدهاند و البته بهنظر میرسد که بههم مرتبطند. شاید در نگاه اول و با رو شدن اولین سرنخها فکر کنید با قاتلی طرفید که از روی تعصب مذهبی آدم میکشد و این خیلی جذاب نباشد. اما ترکیب فیلمنامه قوی و کارگردانی دقیق هفت را به یکی از سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی تبدیل کرده است.
این فیلم موفقیتش را مدیون فراتر رفتن از مرزهاست، از مرزهایی که برای این دسته فیلمها تعریف شده است. طرح داستانی پیچیده و جذاب بهنظر میرسد و شخصیتها هم بههمان اندازه دقیق طراحی شدهاند. بهعلاوه، هیچکدام روی دیگری سایه نمیاندازند. برای همین سوالات و مفاهیمی در دل این فیلم شکل میگیرد که آن را از یک فیلم هیجانانگیز معمولی فراتر میبرد. هفت را میتوان چندینبار دید و خسته نشد. البته جزئیات چندشآور ممکن است کمی تجربه تماشا را ناخوشایند کند اما از جذابیتش چیزی کم نمیکند.
Single White Female – 1992
آلی میفهمد که نامزدش دوباره با همسر سابق خودش وارد رابطه شده و به او خیانت میکند. بنابراین از او جدا میشود، آپارتمانشان را ترک میکند و دنبال همخانه میگردد. بعد از آگهی گذاشتن با هدرا آشنا میشود و تصمیم میگرند باهم خانه بگیرند. اما بعد از اسبابکشی آلی متوجه میشود که اتفاقات عجیبی در آپارتمانشان میافتد.
دهه ۹۰ را شاید بتوان دوران اوج فیلمهای تریلر دانست. جاییکه تریلرهای جدی و سنگین روی سینما سایه انداخته بودند، فیلم زن مجرد سفیدپوست با داستان جسورانه و عجیبش آمد تا رنگ دیگری به این ژانر بدهد. اینکه سازندگان فیلم هم همین هدف را دنبال میکردند یا نه قابل بحث است، اما بحث امروز ما نیست! فیلم داستانی هیجانانگیز دارد و بازیهای فوقالعاده بازیگران اصلی زن هم جذابیتش را دوچندان میکند.
The Lighthouse – 2019
داستان فیلم فانوس دریایی در حوالی دهه ۱۸۹۰ میلادی اتفاق میافتد. افریم برای ماموریتی چهارهفتهای به فانوس دریایی در جزیره غیرمسکونی کوچکی فرستاده میشود که در نزدیکی سواحل نیوانگلد قرار دارد. در اینجا نگهبان ارشد ساکت، چروکیده و سختگیر و بداخلاقی بهنام توماس منتظر اوست. با گذشت زمان و افزایش حس تنهایی و اضطراب رابطه بین ایندو هم پرتنش میشود و افریم کمکم از واقعیت فاصله میگیرد.
از نظر بصری فیلم بیشتر در فضایی تنگ میگذرد تا احساس خفقان ایجاد کند. ترکیب رنگها محدود پالت سیاهوسفید فیلم هم این حس را شدیدتر میکند تا حس وحشت تدریجی از همنشینی با غریبه، ناامیدی ناشی از تنهایی و بیرحمی دریا را عمیقتر به تصویر بکشد. با وجود محدودیتهای تصویری و تعداد کم شخصیتها، فیلم رابرت اگرز چیزهایی زیادی برای تحلیل و بررسی دارد. شاید بتوان گفت مهمترین وجه فیلم ابهامبرانگیز بودنش است. یعنی ممکن است فیلم را ۱۰بار ببینید و به ۱۰ برداشت مختلف برسید. همین یعنی با یکی از سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی سروکار داریم.
Duel – 1971
دیوید فروشندهای اهل لسآنجلس است که به سفر کاری رفته. در این سفر او از صحرای موهاوی میگذرد. در همین جاده کامیون زنگزدهای را میبینید که آهسته در جاده حرکت میکند. پس تصمیم میگیرد از آن سبقت بگیرد. اما نمیداند عواقب این سبقت قرار است داستان او را به فیلم تریلر تبدیل کند! خلاصه که راننده کامیون از سبقت دیوید حسابی عصبانی میشود و از اینجا شاهد تعقیب و گریز جادهای در دل بیابان خواهید بود.
دوئل یکی از اولین فیلمهای اسپیلبرگ محسوب میشود و دیدن اولین فیلمهای کارگردانهای مطرح همیشه جذاب است. چون قدرتشان در همان فیلمها ملموس بهنظر میرسد و وقتی میدانید این کارگردان از پس چه کارهایی برمیآید دیدن فیلم جالبتر هم میشود. دیدن دوئل حس رضایتخاطر به بیننده میدهد. حادثهای خیلی ساده و کوچک به وحشت جادهای تبدیل میشود! چه کسی انتظارش را دارد؟! توانایی کارگردان در تبدیل یک اتفاق کوچک به آینه تمامنمایی از وحشت و دلهره، یادآور مهارت اسپیلبرگ در روزهای جوانی است.
Misery – 1990
پال شلدون نویسنده موفقی است. رمانهای عاشقانه ویکتوریایی با محوریت شخصیتی بهنام میزری چستن حرفه او را ساختهاند. اما او حالا آماده است تا سراغ نوشتن کتابهای جدیتری برود. او در حالی که دستنوشتههای آخرین کتاب میزری چستن را در دست دارد از کلبهاش در کلرادو به سمت خانهاش در نیویورک راه میافتد. اما بوران باعث میشود در راه تصادف کند. پرستاری محلی بهنام آنی ویلکس او را نجات میدهد. کسیکه تصادفا خیلی هم طرفدار رمانهای شلدون است.
فیلم میزری را نمیتوان فیلمی پررنگ و لعاب یا جزء پرحادثهترین تریلرهای روانشناختی دانست. اما به لطف اجرای قدرتمند بازیگرانش وحشتی عمیق برایتان میسازد. جالب است بدانید که این فیلم هم از یکی از آثار استیون کینگ اقتباس شده. اما شاید فضایش خیلی شبیه دیگر آثار این نویسنده نباشد. چون بیشتر به خطرات صمیمت و مرز شکننده بین عشق و تمایلات وسواسگونه میپردازد. شاید تماشای این فیلم به جذابترین تجربهتان از فیلمهای تریلر روانشناختی تبدیل نشود، اما فیلمی دیدنی است که هرگز کهنه نمیشود.
Predestination – 2014
مامور سفر در زمان که برای سازمانی مرموز کار میکند و وظیفه دارد با تاثیرگذاری بر خط زمان از فجایع عظیم جلوگیری کند، و در محوریت این قصه قرار دارد. ماموریت نهایی او پیدا و دستگیر کردن جنایتکاری فراری است که میخواهد هزاران نفر را به قتل برساند.
فیلم Predestination را باید ببینید تا متوجه جذابیتهایش شوید. البته باید دوباره و حتی چندباره آن را تماشا کنید تا خوب درکش کنید. فیلمهای علمی- تخیلی زیادی نیستند که توانستند داستانی با این پیچدگی را به این خوبی به تصویر بکشند و همزمان بین ژانرهای مختلف بندبازی کنند و از پس همه هم خوب بربیایند. اگر پیچیدگی داستان دلیل کافی برای چندبار دیدن فیلم نباشد، قطعا بازیها و کارگردانی خوب دلایل بیشتری به شما میدهند. ایتان هاوک با بازیش بهخوبی جای پای فیلم را محکم میکند اما بهترین بازی را از سارا اسنوک میبینید. اتفاقا این بازیگر استرالیایی در سریال Succession هم حضوری درخشان دارد و شاید او را از نقش شیوان بشناسید. اما چهار سال قبل از شروع سریال او در این فیلم درخشیده بود.
The Killing of a Sacred Deer – 2017
استیون مورفی جراح قلب است و مرتب با مارتین لنگ ۱۶ساله دیدار میکند. مارتین پدرش را چندسال قبل از دست داده و بهنظر میرسد که مورفی برای او نقش پدرانهای دارد. مارتین با خانواده استیون یعنی همسرش آنا و فرزندانشان آشنا میشود. اما چیزی نمیگذرد که بچههای استیون بیمار میشوند و راز بیماری آنها به گذشته استیون و مارتین مربوط است.
یورگوس لانتیموس تا قبل از سال ۲۰۱۹ که نامزد اسکار شد و قدم به جریان اصلی سینما گذاشت، بهعنوان کارگردانی هنری شناخته میشد که سراغ روایت داستانهای عجیب میرود. یکی از کارهای تماشایی او فیلم کشتن گوزن مقدس است که در آن مهارتهایش را به عنوان یک داستانگو و البته کارگردانی با سبک خاص و بیپیرایه به نمایش میگذارد. گرچه داستان و شخصیتها به ظاهر بسیار ساده به نظر میرسند، اما بهمرور بهشکلی هوشمندانه عمیق و پیچیده میشوند و تا پایان جذابیتشان را به رخ میکشند.
فیلم The Killing of a Sacred Deer فضایی تاریک و بهشدت تکاندهنده دارد. بهعلاوه، شخصیتهای بیروح، دیالوگهای ساده و حالوهوای یکنواخت فیلم در کنار هم قرار میگیرند تا یکی از سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی را بسازند. فیلم از نظر احساسی بسیار متناقض است. با روایتی پرکشش طرفید که میخواهید بیشتر از آن بدانید و همزمان مبهوت و حیران در جهان فیلم رها میشوید. کشتن گوزن مقدس از آن فیلمهایی است که برای ارتباط برقرار کردن با فضایش یا درک بهترش باید بیشتر از یکبار دیده شود.
American Psycho – 2000
داستان در دهه ۱۹۸۰ میگذرد. جاییکه پاتریک بیتمن سرمایهگذار بانکی بیشتر وقتش را صرف حفظ ظاهر میکند. حفظ ظاهر برای او شامل مجموعه از کارها میشود مثل همیشه در بهترین رستورانها غذا خوردن، به محبوبترین موسیقیهای روز گوش دادن و البته حفظ جذابیت ظاهری با باشگاه رفتن و روتین پوستی منظم. این رفتارها موقعیت اجتماعی او را تثبیت میکند و بین همکارانش به او جایگاهی ویژه میدهد. مهمتر از اینها نقاب بینقصی است که پشتش رازی هولناک را مخفی میکند. او شغل دیگری هم دارد؛ شبها بهعنوان قاتل سریالی فعالیت میکند!
فیلم روانی آمریکایی حالا دیگر اثری کلاسیک و محبوب محسوب میشود. اما سالها درباره اینکه این اثر واقعا به چه چیزی میپردازد و پیامش چیست بحث شده. خیلیها معتقد بودند فیلم با ظاهر طنز سیاه و منتقدانهاش به مصرفگرایی مردانه میپردازد. پس گفتمانهایی با این مضمون که «فیلم را نفهمیدید» دربارهاش زیاد است. اما حالا دیگر از آن دوران گذشتهایم و میتوان بدون در نظر گرفتن تفسیرها از فیلم همانطور که هست لذت برد.
البته این موضوع را نمیتوان نادیده گرفت که روانی آمریکایی بهعنوان یکی از سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی هم پرتنش و تکاندهنده است و هم بهشدت تفسیرپذیر. همین پیچیدگیها باعث میشود که بتوانید فیلم را چندینبار ببینید. شاید هر بار به تفسیر تازه درباره درونمایه فیلم برسید.
Cape Fear – 1991
مکس کدی مجرم خطرناکی است که بهخاطر حمله خشونتآمیز به یک دختر نوجوان به زندان فرستاده شده. جرمهای اون آنقدر وحشتناک بودند که حتی وکیل مدافعش میخواست مکس به زندان بیفتد. در نهایت هم دادگاه او را گناهکار شناخت و به زندان فرستاد. حالا ۱۴ سال گذشته و کدی از زندان آزاد شده است. او فکر میکند شواهد کافی وجود داشت و وکیلش، میتوانست او را نجات دهد. پس برای انتقام آماده میشود.
اسکورسیزی قبل از این فیلم، آثاری مثل عصر معصومیت را ساخته بود. فیلمی که ظرافت را در کار او به نمایش میگذاشت. اما کار او به همین سبک محدود نمیشود. آثار اسکورسیزی در دهه ۹۰ کاملا بیپرده و بیپروا هستند و تنگه وحشت نمونهای از آنهاست. ترکیب موسیقی پرقدرت، شخصیت شرور و داستان بیپروا، Cape Fear را به تریلر روانشناختیای خشن و جذاب تبدیل کرده است.
داستان فیلم واقعگرایانه است و این با کارگردانی ماهرانه اسکورسیزی و استفاده او از الگوهای کلاسیک روایت داستان و بازی چشمگیر رابرت دنیرو همراه شده تا فیلمی روی پرده برود که ابدا از چندبار دیدنش خسته نمیشوید.
Silence of the Lambs – 1991
اصلا مگر میشود از سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی صحبت کنیم و حرفی از سکوت برهها نباشد! سکوت برهها یکی از آیکونیکترین فلیمهای هالیوود است. در این فیلم با کلاریس استارلینگ همراه میشوید که یکی از کارآموزهای برتر افبیآی است. بنابراین رئیسش جک کرافورد از او میخواهد برای حل یکی از پرونده به زندان و به ملاقات قاتل زنجیرهای آدمخوار، دکتر هانیبال لکتر معروف، برود. او در بیمارستان روانی مخصوص جنایتکارها زندانی است و استارلینگ امیدوار است بتواند به کمک دکتر لکتر سرنخهایی برای حل پرونده جنایی قاتلی سریالی بهنام بوفالو بیل پیدا کند. اما ماجرا خیلی سرراست و راحت پیش نمیرود.
فیلم جاناتان دمی، بسیار ظریف و چندلایه است و هر نمای آن داستانی برای خودش دارد. مثلا وقتی کلاریس را در آسانسوری پر از مامورهای مرد افبیآی میبینیم متوجه میشویم او در دنیایی کاملا مردانه قرار دارد. وقتی از کنار سلول مجرمان در بیمارستان روانی بالتیمور میگذرد به یاد میآوریم که او باید در سطحی بالاتر از مجرمانی که دنبالشان میکند باشد. خلاصه هر صحنه از این فیلم جهانبینی خاص خودش را دارد. بنابراین واقعا با هر بار دیدن چیزهای جدیدی پیدا میکنید که بازبینی فیلم را ارزشمند میکند.
جمعبندی
تریلرهای روانشناختی همیشه جذابند چون دنیایی پررمزوراز میسازند، یا دنیایی میسازند که بیننده باید هر لحظه منتظر فرو ریختنش باشد. فقط یک پیچش داستانی کافی است تا کل ماجرا و نظر شما به اتفاقات تغییر کند. به همین خاطر بسیاری از این فیلمها را فقط یکبار میشود دید، چون وقتی رازش را بدانید دیگر جذابیت چندانی ندارند. اما فیلمهایی هم در این ژانر وجود دارد که از مرزهای معمول فراتر رفتهاند و با شکل دادن به داستان و شخصیتهای عمیق کاری کردهاند که با هر بار دیدنشان حتی بیشتر لذت ببرید. در این فهرست نگاهی به سرگرمکنندهترین تریلرهای روانشناختی انداختیم، فیلمهایی که میتوانید چندبار ببینید و از دیدنشان خسته نشوید.
منبع: Collider
نظرات