قسمت اول سریال اجل معلق بهعنوان جدیدترین ساختهی عادل تبریزی منتشر شد؛ این اپیزود به بهانههای مختلفی سعی میکند، مسائلی را باز نماید که از انجام باز کردنشان ناموفق بیرون میآید. با نقد و بررسی قسمت اول سریال ایرانی اجل معلق با بازیهای ستارگانی همچون رضا عطاران، عباس جمشیدیفر، بهزاد خلج و الیکا عبدالرزاقی همراه مجله بازار باشید.
سالها است که سینمای کمدی ایران یا بهطرز متفاوت دیگری، کمدی سینمای ایران دچار جاهطلبیهای اشتباهی شده که نمیتواند منظور خود را بهمخاطب برساند و از انجام این کار سلب میشود؛ در قسمتهایی از این موضوع شاید مسائلی همانند «سانسور و باقی موارد» تاثیرگذار بهحساب آیند اما نه آن تاثیرگذاریای که کل بدنهی داستانسرایی و کمدیگویی را از بین ببرد. بهنظر بنده چیزی که حائز اهمیت میباشد: «طرز صحیح طنزساختن در محدودیت» است و چیزی که همهچیز را بدتر میکند، طنز نساختن است اما آیا این مورد باعث میشود که به خود اجازه دهیم که هر «طنزی» را خلق کنیم؟ خیر.
حال سریال اجلق معلق هم در این بیان خلاصه میشود؛ طنزی بسیازیم که طنز نباشد؟ یا هرچه که هست را بهتصویر بکشیم؟ در قسمت اول این سریال متوجهی نرمالایز کردن تصاویری شدم که در نرمالایزسازی آنهاهم موفق نبودهاند، بهنظر من عادلتبریزی بهجای اینکه همهچیز را از فُرم ویژهای خارج کند که متوجهاش نشویم میبایست به فُرمهایی بسنده میکرد که حداقل منظورشان را بهعنوان «کاربر و تماشاگری معمولی» دریافت کرده و کسب نماییم وگرنه بهعنوان یک تماشاگر خاص، معلوم است که محتویات بسیاری از چیزها را درک میکنیم با اینحال این متوجه شدنها هم کِیفِمان را کوک نميکند و بیشتر به تجربهمان صدمه میزند.
اگر بگوییم تیتراژهای سریال توسط اینشات طراحی شدهاند واقعا توهین به این نرمافزار است
کُلاژ تصویری تیتراژ را چگونه تحمل کردهاید؟ این سوال واقعا برایم بیپاسخ مانده است، واقعا بایستی با روابط عمومی پلتفرم «فیلمنت» ارتباط گرفته و این سوال را از آنها بپرسم که آیا با اینشات این تیتراژ را طراحی کردهاید یا به شخصِ بیتجربهای سپردهاید؟ با اینکه فکر نمیکنم که طراح تیتراژ این سریال فردی بیتجربه و بیتخصصی محسوب شود اما این را بهوضوح میبینم که مشکل از کارگردانی محصول است که چنین افتضاحی بیرون آمده و بدون هیچ عیب و ایرادی منتشر شده است.
تیتراژ سعی میکند با ترکیبسازیهای مبتدیانه، این حس را به ما برساند که قرار است با محصولی متفاوت روبرو شویم که از قصد «مبتدیگرایی» میکند اما نمیتواند در این امر موفق ظاهر شود چرا که از انجام پروسهی این کار ناآگاه است، احتمالا شما هم شنیدهاید که برروی تیغ راه رفتن، یا پایتان را میبرد یا خونیتان میکند، در هر صورت مشخص است که «خونی ریخته میشود از پاهای شما» اما اینکه این شدت خون شما را به کام مرگ بکشاند یا نکشاند در مدل «راه رفتنتان» تاثیرگذار خواهد بود. سریال اجل معلق حداقل در قسمت اول نمیتواند خوب راه برود.
تیتراژ بهشدت افتضاح بهنمایش کشیده میشود و فاقد محتوای مفیدی است؛ در نتیجه به آن از ۵ نمره ۰ را اعطا میکنم البته که قرار نیست به هر بخشی نمرهای بدهم، صرفا علاقهمند بودم که به بحث تیتراژ یک نگاه اعدادی نیز داشته باشم تا از شدت «بد» بودنش اطمینانِ خاطر حاصل فرمایید. این را هم اضافه کنم که برداشت اولیهی من نسبتبه تیتراژ باعث اسپویل خاص داستانی و برداشتهایی شد که انگار، کل محتویات سریال لو داده میشود، آن کُهنالگوهای «بهشتوجهنمی» و تطابقدهیهای عزرائیلی و بدبختی عباس جمشیدیفر و دثکانسپت نقشِ رضا عطاران، همهوهمه، کلیشههایی را بهتصویر میکشند که ایکاش مشاهده نمیکردم و با مبتدیگرایی مضحکی روبرو نمیشدم.
من اعتقاد دارم اگر قرار است چیزی «مبتدیگرایانه» کلاژ شود، بهتر است که مبدأ و مقصد آن مشخص شده باشد و مخاطب هم متوجهی این موضوع شود: «که این کلاژبندی از سوءقصد ویژهای سرچشمه میگیرد تا پیامی به ما برساند» اما تیتراژ اجل معلق این کار را انجام نمیدهد هیچ، بلکه تناسب و مقدارِ داستانگویی اثر را هم برهَم میریزد، طوری که شاید با خود بگویید: «من واقعا دارم چه چیزی تماشا میکنم؟» آیا قسمت اول اجل معلق را ببینَم یا خیر؟ اگر پاسخش را بخواهید، میگویم ببینید و بگذارید سه الی چهار قسمت دیگر نیز ادامه یابد تا فرصتمان را به اثر جدید عادل تبریزی با مشاور کارگردانی رضا عطاران داده باشیم.
حال باید بپرسم که گل یا پوچ؟
من سعی کردم که نقد قسمت اول اجلق معلق را همانند ساختاربندیاش، مقدماتی بنویسم تا کلمات و محتوای اختصاصیتری برای بررسی قسمتهای بعدی این سریال در اختیار داشته باشم چرا که بهتر است همهچیز از همین اول «رو» نشود؛ از آن طرف نیز، این بررسی بدون اسپویل خاصی نوشته شده و ممنونم که تا به اینجا همراه من بودهاید. همانطور که در تیتر این بخش مشخص است، بایستی بپرسم که محتوای این اپیزود از نظر شما گل بوده یا پوچ؟ نظر من را بخواهید، پوچ بوده است.
کلیشهها و تصاویر کلیشهای بهشدت زیاد هستند و بارها و بارها، بدون هیچ منطق و پاراگراف برنامهریزی شدهای تکرار میشوند، طوری که شاید درخور یک اثر طنز محسوب نشده و به هیچوجه جذاب ظاهر نشوند. کلیشههایی همچون «بدبختی، طنز مدنی و دینی، نگاه بالا به پایین» و جامعهای کارگرمحور که یک رییس دارد و در همین حین نیز، کارگرهایی وجود دارند که بدون تفکر، عملی انجام میدهند یا با پاچهخواریشان جلوی «حرف» را میگیرند، درواقع سریال با این رویکرد سعی میکند «نقش بازی کرده» و پیام خود را برساند. حتی میبینیم که در خانهی داوود (با هنرپیشگی رضا عطاران) چیزی وجود ندارد و بهسراغ عباسجمشیدیفر برای تهیهی مرغ و گوشتش میرود چرا که مهمانهای بیخودیای در این گرفتاری اقتصادی بهسراغش آمدهاند که یک نیمنگاه به فرهنگ بعضی از خانوادههای ایرانی میندازد و نیمنگاهی مبتدییانه و معترضانه انجام میدهد.
از آن طرف هم بازیهای رضا عطاران، الیکا عبدالرزاقی (بهعنوان خواهر رضا عطاران) و عباس جمشیدیفر آن چیزی نیست که انتظار داشتیم، همهچیز پرسروصدا است و احتمالا بعد از ۲۰ دقیقه از تماشای سریال، سردرد بگیرید و بخواهید که هرچه زودتر، داستان قسمت اول اجل معلق تمام شده تا خود را به یک آرامش چند ساعته و یک لیوان چای دعوت کنید. از همهی اینها که بگذریم، دزدی خاصی را تماشا میکنیم که برای «مهمان» انجام میشود، درواقع از جیب مهمان «پول زدن» تا خرید کردن و بدهیهایی که بهخاطر ۲ میلیون تومان تمام نمیشوند و حتی دزدی از ماشینی که برای خانوادهی دیگری است تا پول «مهمانها» در بیاید، درواقع همهی این تصاویر سعی میکنند که به ما یک پیغام را برسانند: «کلیشهگرایی برروی تصاویری بیمعنی و تکراری» که همهی ما از آنها خبر داریم اما بدون هیچ ذرهای از طنز پخش شده و پیامشان را با مشکل به ما میرسانند.
از آن قسمتهای رپ کردن، کیلومتر صفرِ ماشینِ در حال حرکت و دیالوگ بیربط و غلط «ضر نزن خانوم» رضا عطاران نیز بگذریم که افتضاحاندرافتضاح هستند و همهچیز را بدتر و بدتر میکنند. شاید بتوانم بهترین بازیگر این قسمت را، صاحب «سوپر مارکت» بدانم که با رضا عطاران یک دعوای ویژه رقم زد اما از آن طرف ماجرا، دیالوگ بدِ داوود در این موقعیت و خندهی رو لبِ بازیگرِ خانوم که بدونِ هیچ واکنشی نشان داده میشود، کار را مصنوعی کرده و تخریب میکند. من قصد تخریبِ این سریال را نداشته و نخواهم داشت بلکه نظرات و نقدهایم را بنا کرده و به کلماتی در میاورم تا ارزش و عیار این سِکهی بیمنطق مشخص شود.
تا قسمت دوم | فرصت دهیم
قسمت اولِ اجل معلق تا به اینجا، هیچ لبخندی برای من نساخت و گلیاپوچِ افتضاحی رقم زد که تماماً پوچ بود، بیکیفیت لبخند میزد و بیدقت به موارد متعدد جامعه میپرداخت. از CGI (جلوههای ویژه بصری و میدانی) نیز بگذریم که چیزی برای گفتن ندارد چرا که اگر خوشبینانه در نظر بگیریم، آنقدر باگ و موضوعاتِ بیکیفیتی دیده میشود که بهعنوان یک توهین بهمخاطب تلقی میشوند. تنها نکتهی مثبت اثر، شاید موسیقیهایش باشد و یکسری از سکانسها که آنهاهم فرصت مناسبی به اثربخشیشان نمیدهند، با اینکه موسیقی تیتراژ این سریال را دوستداشتم.
در نهایت و طبق وظیفه و عادت ما در بازارمگ، هر هفته سعی میکنیم که نقد و بررسی سریال اجل معلق را به شما ارائه دهیم تا از مطالعهی این نقد و بررسیها، در جریان اخبار روز سینمای ایران قرار بگیرید و نهایت لذت را ببرید. امیدوارم هفتهی آینده باریدیگر بهپای تماشای اجل معلق بنشینیم و باهم بهسراغ نقد جدیدمان بیاییم. بگذارید ببینیم که قسمت دوم این سریال میتواند باتوجه بهپایانبندی بهنسبت مثبت اپیزود اول، خوب و منحصربهفرد ظاهر شود یا خیر.
نظر شما چیست؟ آیا سریال اجل معلق محصول جذابی از عواملش بهحساب میآید؟ نظرتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
نقد شما، بسیار صحیح و درست عنوان شد و حتی در جاهایی ملاحظه ادب را نمودید. صنعت سریال سازی و بخصوص سریال طنز، لحظه به لحظه بیشتر به سمت پرتگاه هجو و هزل نی رود. کاش حداقل یک سریال طنز برون مرزی می دیدند و کپی بدی از آن می ساختند. کاش…