سینما

شوگون؛ رابطه عاشقانه‌ی سریال در مقابل اثر سینمایی آخرین سامورایی

اگر جدیدا قسمت سوم سریال شوگون (Shōgun) را از کانال FX دیده باشید، خواهید فهمید که اجرای کاسمو جارویس (Cosmo Jarvis) در نقش جان بلک تورن (John Blackthorne) به همان اندازه که تریلرها وعده داده بودند، جذاب است. در این بازسازی از شخصیت تاریخی یعنی ویلیام آدامز، کاسمو جارویس تا جایی که توانسته خوب عمل کند. با این که جان بلکتورن در سریال اسیر دست ژاپنی‌ها شده، اما او از این اتفاق ناراحت نیست، چون اگر به خوبی تلاش خود را بکند، می‌تواند به نفع کشورش بریتانیا کارهای بزرگی بکند. هدف اصلی او بیش از هر چیز، برقراری اتحادی علیه سلطنت پرتغال و اسپانیا است.

در طول راه، بلکتورن خود را به یک دارایی ارزشمند برای لرد توراناگا با بازی هیرویوکی سانادا تبدیل می‌کند. نایب السلطنه ادو یعنی توراناگا که می‌داند جنگ داخلی در حال وقوع است، به سرعت با مترجم خود، ماریکو با بلک تورن متحد شده و می‌خواهد اطمینان حاصل کند که این ملوان انگلیسی می‌تواند دانش مورد نیاز خود را برای ریشه کنی فساد در حکومت فراهم کند. در این راه، سریال شوگون یک موضوع مشکل دار و مبهم را که در فیلم آخرین سامورایی با بازی تام کروز نشان داده شده را بهبود می‌بخشد. با مجله بازار همراه باشید تا بدانید ماجرا از چه قرار است.

ماجرای عشق ناتان آلگرن و تاکا در فیلم آخرین سامورایی

سروان آلگرن و تاکا در فیلم سینمایی آخرین سامورایی
سروان آلگرن و تاکا در فیلم سینمایی آخرین سامورایی

فیلم آخرین سامورایی (The Last Samurai) ساخته ادوارد زویک، در بیشتر موارد یک فیلم خوب است. این اثر سینمایی حماسی محصول سال ۲۰۰۳ تام کروز را در نقش کاپیتان ناتان آلگرن، کهنه سرباز جنگ داخلی و جنگ با سرخ پوستان دست و پنجه نرم کرده بود، معرفی کرد. پس از بازنشستگی از ارتش ایالات متحده، او به ژاپن رفت تا با دولت جدید میجی همکاری کند. او قرار بود با استفاده از تفنگ، توپ و سایر سلاح‌های غربی سربازان ارتش امپراطوری را آموزش دهد. نقشه او این بود که آن‌ها را به ارتشی مدرن مانند آمریکا تبدیل کند که بتواند سامورایی‌هایی که در تضاد با اراده امپراطور بودند، ریشه کن کند. در حالی که او سعی داشت تعدادی سامورایی را بکشد، آلگرن توسط کاتسوموتو دستگیر شده و در نهایت این سروان آمریکایی در طول اسارت شیفته راه و رسم سامورایی شد.

با گذشت زمان، پس از این که نیروهای کاتسوموتو او را آزاد کردند، سروان آلگرن در واقع به آرمان آن‌ها پیوسته و فهمیده بود که مزدور بودن اشتباه است. سروان آلگرن در نهایت توسط همسر سامورایی به نام تاکا که او کشته بود، تحت مراقبت قرار گرفت. تاکا همچنین خواهر کاتسوموتو بود. سروان آلگرن با ادامه فیلم و یاد گرفتن فرهنگ و راه و رسم سامورایی بخشی از خانواده کاتسوموتو شد. در این موقع بود که به طور تکان دهنده‌ای بین آلگرن و تاکا جرقه رابطه‌ی عاشقانه‌ای زده شد. وقتی جنگ تمام شد، آلگرن برای ماندن در کنار تاکا بازگشت، اما مشکلی که وجود داشت، آن بود که این موضوع خاص فاقد اصالت بود. این که آلگرن ترومای گذشته خود را با تاکا دوباره زنده کند، ایده بدی نبود، چون به او کمک کرد تا مرد بهتری شود.

اما با تبدیل شدن خودآگاهی به عشق پس از این که او زندگی تاکا را ویران کرده و فرزندانش را بی پدر کرده بود، نشان می‌داد که فیلم فاقد نکات ظریف است. این یک حرکت شوک کننده بود که قرار بود به کروز به عنوان یک بازیگر مرد برجسته در هالیوود یک بعد عاشقانه بدهد. تاکا هیچ دلیلی برای سرگرم شدن نداشت، بنابراین با بوسیدن زره شوهرش در هنگام اهدای آن به آلگرن، آخرین سامورایی قصه ما احساس کرد که به تاکا علاقمند شده است. با همه این‌ها ولی باید گفت که دلتنگی تاکا برای آلگرن بیشتر به میراث شوهرش توهین کرده بود.

سریال شوگون بونتارو را از ماجرا حذف کرده و ماریکو را بیوه می‌کند

بونتارو در سریال شوگون نهایت وفاداری خود را به لرد توراناگا نشان داد.
بونتارو در سریال شوگون نهایت وفاداری خود را به لرد توراناگا نشان داد.

زمانی که خدمه توراناگا تصمیم می‌گیرند تا از اوزاکا فرار کنند و لرد را به ادو برگردانند، سریال شوگون این موضوع عاشقانه را بهبود می‌بخشد، جایی که او می‌تواند حرکت خود را برای محافظت از تاج و تختی که برای وارث بعدی یعنی یاچیو نگه دارد را طراحی کند. نتیجه آن این است که ماریکو (با بازی آنا ساوای) ماجرایی مشابه به شخصیت تاکا را تجربه کند. بونتارو در تمام قسمت‌های سریال‌ شوهری بد برای ماریکو بوده و از این که ارباب او را دارایی مناسبی برای حضور در شورا می‌دانست، متنفر بود. بنابراین در قسمت سوم هم دیدیم که بونتارو حسود که به شدت وفادار هم هست، در آخرین صحنه در حالی که قایق‌ها بندر اوزاکا را ترک می‌کنند، با تعداد زیادی از مهاجمان مبارزه کرده و احتمالا کشته می‌شود.

مشابه حرکتی که از فیلم‌هایی مانند ارباب حلقه‌ها انجام شد، بونتارو برای دفع دشمن از خود فداکاری نشان داد. او می‌میرد و با این کار ماریکو را مضطرب می‌کند. در حالی که ماریکو نمی‌توانست بد بودن شوهرش را تحمل کند، اما باز آن‌ها هنوز یک فرزند با هم داشتند. البته در سریال و در مقایسه با اثر آخرین سامورایی، درد بسیار بیشتری وجود دارد، چون ماریکو فعالانه درگیر جنگ است. در حالی که تاکا یک زن خانه دار بود که به تازگی در خانه خبر مرگ شوهرش را دریافت کرده بود، ولی ماریکو در جبهه جنگ قرار دارد و تیر و شمشیر را به طور یکسان به سمت دشمن روانه می‌کند.

همین به ماریکو کمک می‌کند تا درجه‌ای از احترام و شفقت برای بونتارو ایجاد کند. او استرس، فشار و ناامنی را که او با آن مواجه است را درک می‌کند و این که چرا او برای تایید شدن از جانب توراناگا ناامید است. متأسفانه این اتفاق هرگز دوباره تکرار نخواهد شد. در قسمت سوم ماریکو نبرد همسرش را تماشا می‌کند، ولی با این حال او را ترک می‌کند. بلک تورن هم آنجا است و به همان اندازه که مشخص است نسبت به ماریکو احساس دارد، به همان اندازه هم رنج می‌برد، چون هرگز از این ایده که مردی را باقی می‌گذارد، خوشش نمی‌آمد.

مثلث عشقی شوگون تفاوت‌های ظریف بیشتری دارد

ماریکو و جان بلک تورن در سریال شوگون که رابطه آن‌ها بسیار منطقی‌تر از رابطه سروان آلگرن و تاکا بود.
ماریکو و جان بلک تورن در سریال شوگون که رابطه آن‌ها بسیار منطقی‌تر از رابطه سروان آلگرن و تاکا بود.

ماریکو قبل از اندوهش به سمت بلکتورن جذب شده بود. او طبیعت واقعی جان را می‌بیند و عناصر کلیدی را از او در مورد دنیای بیرون و زندگی به طور کلی یاد می‌گیرد. علاوه بر این ماریکو می‌تواند بگوید که بلک تورن یک جنتلمن است. چون بلک تورن فرصت‌طلب نیست، زیرا از فرستادن روسپی‌ها به نزدش خودداری می‌کند. در عوض او مشتاق است که جبران کرده و به خانواده‌اش نشان دهد که می‌تواند یک قهرمان ملی باشد. بلک تورن همچنین چند بار جان خود را به خطر می‌اندازد تا توراناگا را نجات دهد.

او حتی در حمله به بندر توسط ارباب شرور کیاما، سینه سپر می‌کند و برای ماریکو می‌جنگد. البته این رفتار غریزی است، اما هیچ چیز اجباری یا با انگیزه‌های پنهان انجام نمی‌شود. ماریکو از این موضوع قدردانی می‌کند، زیرا می‌تواند بگوید که او مرد خوبی است. آن‌ها با یکدیگر سازگار، صادق هستند. ماریکو حتی می‌بیند که او قبلاً توسط بونتارو مورد سرزنش قرار می‌گرفت، اما در مقابل بلک تورن به جای قضاوت، جان اشتباهات خود را به عنوان یک مرد برای دلداری ماریکو بیان می‌کند.

این یک دلیل موجه برای آن‌ها ایجاد می‌کند که یکدیگر را دوست داشته باشند نه اتفاقی که در مورد آلگرن و تاکا افتاد. سریال شوگون که پر از صحنه‌های اکشن است، با انتخاب پیوند معنادارتر و عمقی که بینندگان را قادر می‌سازد درک کنند که روح‌های آسیب دیده چگونه می‌توانند یکدیگر را التیام بخشند، به سمت دیگری منحرف می‌شود. ماریکو نمایانگر چیزی است که بلک تورن آن را پشت سر گذاشته و گم کرده است، در حالی که او همان آدم دلسوزی است که جان همیشه امیدوار بود با او ازدواج کند.

چیزی که باعث می شود ماریکو جان را به خوبی ببیند، این است که او را به خاطر کاتولیک بودنش مسخره نکرده است؛ کاری که پروتستانی‌هایی مانند بلکتورن معمولا انجام می‌داد. بونتارو این کار را نیز انجام داد و از این که چگونه همسرش از مسیحیت پیروی ‌می‌کند، متنفر بود. در عوض بلک تورن به او آموزش می‌دهد که چگونه ماریکو بتواند کلیسای ژاپن را پشت سر بگذارد که ماریکو از آن استقبال می‌کند. ماریکو می‌تواند احساس کند که بلک تورن تنها چیزی که می‌خواهد، آن است که چشمانش باز شده و آزادانه با مردم زندگی کند و ایمانی که می‌تواند کاملاً به او اعتماد کند.

بیشتر بخوانید: شوگون ؛ راهنمایی و معرفی بازیگران و شخصیت‌های حاضر در سریال

در واقع بلک تورن سکاندار کشتی را ترغیب می‌کند که به سراغ بونتارو بروند. اما آن‌ها از انجام این کار خودداری می‌کنند، چون با انجام این کار آن‌ها هم خواهند مرد. این ویژگی‌های واقعی، خوب بودن بلک تورن را به ماریکو ثابت کرده و او را به شیوه‌ای بسیار فداکارانه برای او محبوب می‌کند. در نهایت همه موارد گفته شده پایه و اساس ایده آل برای شکوفایی دوستی است که می‌تواند در ادامه باعث ایجاد علاقه بین آن‌ها باشد. نظر شما در این باره چیست؟ آیا شما هم موفق به تماشای قسمت سوم سریال شوگون شده‌اید؟ لطفا نظرات خود را با ما درباره این موضوع به اشتراک بگذارید.

بهترین بازی‌هایی که برای عید می‌توانید تجربه کنید

Loading

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها