نگاهی به گذشته: شرک ۲ لایه تازهای به فرمول ثابت کارهای DreamWorks اضافه کرد
اگر انیمیشنهای دیزنی را میبینید و به این فکر میکنید که اگر قصههای شاه و پری اینقدر قشنگ و صورتی نبودند چه شکلی میشدند، شرک را مرور کنید! برای این حرف دو دلیل وجود دارد. اول اینکه شرک انگار افسانههای پریانی را به تصویر میکشد که جهان در آن واراونه شده است. از طرفی اصلا این انیمیشن برای رقابت با دیزنی ساخته شده است.
مهمترین رقیب دریمورکس دیزنی است. اوایل دهه ۲۰۰۰ پایان دوران اوج استودیو دیزنی بود، پایان پایان هم که نه، اما موفقیتهایشان کمتر شده بود و کارهایشان آن جذابیت سابق را نداشت. دریمورکس هم این فرصت را غنیمت شمرد تا با قدرت وارد عرصه شود و توجه مخاطبان را به خودش جلب کند. و چه چیز بهتر از شرک میتوانست این وظیفه را به عهده بگیرد. شرک براساس کتاب تصویریای از ویلیام استیگ (Willian Steig) بود و مواد خام لازم برای ساخت اثری مخالف فرمول دیزنی برای دریمورکس فراهم میکرد. داستان درباره غول بدجنس، بیادب منزجرکنندهای است که برخلاف معمول داستانش پایان خوشی دارد و مهم نیست که با اینکار به قیمت زیرپا گذاشتن عرف رایج باشد.
دیزنی بازار را پر کرده بود از انیمیشنهایی موزیکال رنسانسی و ساختارهایی تکراری، که آنقدر ملیح وشیرین بودند که دل را میزدند. طبیعتا مردم از آنها خسته شدند و سال ۲۰۰۱ دریم ورکس با ساخت شرک دیزنی را بیشتر از قبل به چالش کشید. آنها سعی کردند خلاف جهت حرکت کنند و هر الگو وکلیشهای که به لطف دیزنی محبوب شده بود را وارونه کنند. البته که فیلم ایراداتی داشت، اما باز هم توانست به موفقیت چشمگیری برسد. این انیمیشن با طنز و کنایههای رکیک و گزنده، شخصیتپردازی قوی، بازیهای صدای درخشان و استفاده هوشمندانه از آهنگهای محبوب توانست خودش را در دل مردم جا کند. اما جدای از همه اینها در پس شرک گستاخ، مفاهیم تاثیرگذاری وجود داشت. بهعلاوه، داستان عاشقانه آن هم واقعگرایانهتر بود و مخاطب بیشتر با آن ارتباط برقرار میکرد.
سه سال بعد دریم ورکس دنباله انیمیشن پرسروصدایش را با عنوان شرک ۲ عرضه کرد. همین سالها یعنی اوایل دهه ۲۰۰۰ بود که ساخت دنباله برای آثار محبوب در صنعت فیلم و انیمیشن تازه مد شده بود. البته که این فیلمها معمولا برای سود بیشتر ساخته میشدند و کیفیت چندانی نداشتند و دقیقا حق با آن طرفداری بود که این آثار را مسخره میکردند. اما شرک ۲ قاعده بازی را تغییر داد. این اثر آنقدر خوب بود که خیلی از طرفداران این مجموعه، آن را بهترین قسمت شرک میدانند.
شرک ۲ بهخاطر اینکه توانست از زیربنای داستان اصلی خوب استفاده کند و روی قسمتهای جذابتر آن مانور بدهد موفق بود. در واقع آنها هر کلیشه و مضمونی که در شرک ۱ ساخته بودند را برداشتند و با همانها ادامه دادند. همین باعث شد که لحن طنز محموعه حفظ شود و شخصیتها هم ویژگیهای خاص خودشان را داشته باشند. مهمتر از همه شرک ۲ برای اولین بار میخواست به این سوال جواب دهد: بعد از تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن، واقعا چه اتفاقی میافتد؟
شرک ۲ جایگاه دریم ورکس را بهعنوان سازنده انیمیشن مدرن تثبیت کرد
اوایل دهه ۲۰۰۰ تازه سروکله انیمیشنهای سیجی پیدا شد و خیلی زود محبوب شدند. مشخصا تکنولوژی ساخت آنها هنوز نوپا بود و درنهایت انیمیشنهای دوبعدی شیوه معمول ساخت انیمیشن خانوادگی بودند. سال ۲۰۰۱ پیکسار از نظر تکنولوژی یک دهه از دیگر استودیوها جلوتر بود. مثلا در کار دریم ورکس انمیشنی قوی با رندر خوب تصاویر میبینم که بافتهای مختلف خوب درآمده و ملموساند. اما با همه این حال مشخص است که با استودیویی سروکار داریم که بین سبک انیمیشن دوبعدی و سهبعدی کمی سرگردان است و هنوز جایگاه خودش را درست پیدا نکرده.
با اینکه سبک دریم ورکس بهخوبی به انیمیشن رایانهای ترجمه میشود اما هنوز آنطور که باید و شاید شکل خودش را پیدا نکرده بود. اگر انیمیشن زیاد میبینید وبعد از مدتها برگردید و دوباره شرک ببیند، به راحتی متوجه ضعفهای انیمیشن میشوید؛ مثلا گوشههای بریده شده تصاویر یا طراحیهای صحنه که به شدت ساده هستند. درست است، جهانی که برای شرک ساخته شده بود کاملا منسجم بود اما هنوز هویت بصری خودش را پیدا نکرده بود. چیزیکه شرک را نجات داد و حتی به یکی از موفقترین و محبوبترین انیمیشنها تبدیلش کرد داستانسرایی فوقالعاده، پیام قوی و غیرمتعارف، درهم کوبیدن و از نو ساختن کلیشههای شخصیتی و نمادهای جهان افسانه و البته کاراکترهای خاص و دوستداشتنیاش بودند. همه اینها ایدههای تازه نفس و نویی بودند که دریمورکس به مخاطبان هدیه داده بود.
دریمورکس تصمیم گرفته بود برای صداپیشهها از چهرههای شناخته شده استفاده کند و این کارشان بهخصوص در شرک ۲ جواب داد. یکی از دلایل مهم موفقیت آنها اجراهای خندهدار و فوقالعاده مایک مایرز (Mike Meyers)، کمرون دیاز (Cameron Diaz) و ادی مورفی (Eddie Murphy) بود که به ترتیب نقشهای شرک، پرنسس فیونا و خره را ایفا میکردند. شرک ۲ طنز جذابی دارد. (مشخصا صحبت ما در اینجا به نسخه زبان اصلی اشاره دارد و دخل و تصرفهایی که در دوبله فارسی آن اتفاق افتاده را در نظر نمیگیریم.) طنز شاد و کنایهآمیزی که صداپیشهها به خوبی از پس اجرایش برمیآیند و موفق میشوند از ارجاعات به فرهنگ عامه و شوخی با آن خیلی موثرتر و بهتر از رقیبها استفاده کرده است.
شرک آن اثری است که شالودههای موفقیت دریمورکس روی آن بنا شده است. البته که مسیرش آنقدرها هموار نبود. قطعا آنها با موانع مختلفی مواجه شدند. اینها را بگذارید کنار سهلانگاریها و گیجیهای شرکت سازنده وقتی دست به قماری بزرگ میزند، میخواهد کار جدیدی بکند و ساختارها و کلیشهها را بشکند. اما سه سال بعد شرک ۲ توانست بسیاری از این مشکلات را حل کند. علاوه بر آن، توانست پایه و اساسی برای کاریهای دریمورکس شود و فرمول انها را تثبیت کند.
از منظر فنی، شرک ۲ نسبت به نسخه قبلی خودش بالغتر شده و روانتر است. انیمیشن تروتمیز و گویاتر است و انعطاف بیشتری از خودش نشان میدهد. البته که همچنان به همان طراحی شخصیتهای قبلی پایبند است. اما مهمتر از همه اینها، دنیای شرک ۲ سروشکل کاملتری به خودش گرفته است. در فیلم اول، قلمرو دولاک بسیار تمیز، خلوت و ساده بود که با شخصیت لرد فارکواد همخوانی داشت. _ کسیکه جنون کنترل کردن همهچیز را داشت و از آن شخصیتهای متکبری بود که سر سازش با دیگران را نداشت- البته باید پذیرفت که از نظر بصری واقعا جذاب نبود. اما شرک ۲ زمان بیشتری داشت تا محیط اطرافش را کشف کند: از جاهای عجیب و غریبی که شرک و فیونا برای ماه عسل رفتند گرفته تا پادشاهی خیلی خیلی دور که ترکیبی از بورلی هیلز و دیزنیلند بود.
در این قسمت شخصیتهای بیشتری هم اضافه شدند تا رنگ و لعاب را بیشتر کنند. از جمله میتوان به گربه چکمهپوش با صداپیشگی آنتونیو باندراس (Antonio Banderas) پرنس چارمینگ مغرور -که شبیه به جیمی لنیستر (Jaime Lannister) است- با صداپیشگی روپرت اورت (Rupert Everett) و پری مهربان که البته شرور است با صداپیشگی جنیفر ساندرس (Jennifer Saunders) اشاره کرد. همه آنها به غنای بیشتر جهانی که قبلتر ساخته شده بود کمک کردند.
نقشهای کوچکتری مثل دوریس که با نقشآفرینی لری کینگ (Larry King) هنوز هم شما را میخندانند هم به فیلم کمک کردند تا جای پایش را سفت کند. شخصیتهایی که در فیلم اول معرفی شده بودند مثل جینجر، سه خوکچهای که لهجه آلمانی دارند، بیگ بد وولف و پینوکیو بیشتر پرداخته میشود. آنها به عنوان نقشهای طنز کمکی و البته دوستان شرک عمیقتر میشوند و البته جایگاه خاص خودشان را پیدا میکنند.
همه مواردی که گفتیم به علاوه روایت بهتر، کنار هم قرار گرفتند تا به فرمول دریمورکس برای طنز زیرکانه و درام صمیمی را در کارهای آیندهشان شکل بدهند. البته که این استودیو که به راحتی خطر میکرد، دهه ۲۰۰۰ را با فراز و نشیبهای بسیار پشتسر گذاشت. اما موفقیت شرک ۲ برایشان احترام به ارمغان آورد. بعدتر کارگردانها و نویسندهها فرمولی را که شرک ۲ ساخته و پرداخته بود را برداشتند و برای دیگر فیلمها استفاده کردند. مثلا پاندای کونگفوکار و چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم مشخصا از موفقترین نمونههایی بودند که شرک را چراغ راهشان قرار دادند. آنها محیطی کمدی و فانتزی ساختند و با آن مثل اسب چوبی تروا رفتار کردند! یعنی پیامهایی عمیقتر درباره دنبالهرو نبودن، نقد اجتماعی، پیشرو بودن و اعتمادبهنفس را در جهان فانتزیشان پنهان کردند.
شرک ۲ بهترین بخشهای فیلم اول را گسترش داد
باید برای پیشرفتهای فنیای که در شرک ۲ اتفاق افتادهاند ایستاده دست زد، اما نقطه قوت اصلی آنها اینجا نیست. درخشش واقعی شرک ۲ را در روایت داستانی قوی آن میبینید. شرک ۲ طرح جالب، شخصیتهای فوقالعاده و جهان جذابی دارد که سرشار از خلاقیت است و یکی از منحصربهفردترین روابط عاشقانه مدرن را به نمایش میگذارد. زوج شرک و فیونا یکی از معروفترین و محبوبترین زوجها در فرهنگ عامه (PoP Culture) هستند.
با وجود اینکه رابطه ایندو بر پایه لحظات خندهدار و کمدی است، اما ارتباط و علاقه بینشان واقعی است. هردو آنها افراد بالغ و مستقلی هستند که خواستههای خودشان را دارند. اما این خواستهها در بسیاری از موارد با هم همخوانی دارند و همین باعث میشود که شرک و فیونا بتوانند کنار هم باشند. در قسمت اول مجموعه، این عاشقانه خاص و نامعمول موضوع محوری داستان است.
شرک دو هم سراغ ارتباط ایندو میرود. اما حالا رابطه آنها تثبیت شده و با گذشت زمان و ازدواج آن شور و شوق اولیه فروکش کرده است. آنها رابطه خوبی دارند. اما سختیهای زندگی مشترک، چالشهایی که دونفر با آنها روبهرو میشوند و لغزشهایی که عاشقترین زوجها هم دچارشان میشوند را میتوانید در زندگی آنها ببینید.
هردو آنها، همچنان بعد از ازدواج و سالها زندگی باهم شخصیت خودشان را حفظ کردهاند. شرک هنوز هم غولی بدخلق است که به همهچیز شک دارد و از اینکه دیگران قضاوتش کنند میترسد. همینها هم دلایل کافیاند تا دوباره دردسرهای مختلفی برایش ایجاد شود. فیونا هم احساسات متناقضی را تجربه میکند. او بین همسر و والدین، خواستههای خودش، توقعات جامعه از او و سادهدلیهای جوانی گیر افتاده است. همین هم باعث چالش و درگیری او با دیگران میشود. با همه این حال، همچنان تم اصلی داستان پذیرش خود است و رابطه فیونا و شرک نقطه ثقل آن است. فیونا و شرک هم مثل هر موجود دیگری تغییر میکنند. اما این تغییرات چه واقعی و چه استعاری باعث رشد شخصیت آنها میشوند تا در آخر یکی از رضایتبخشترین پایانهای داستانهای افسانهای را برایمان به تصویر بکشند.
همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم شرک ۲ سال ۲۰۰۴ عرضه شد. اگر آن سالها نوجوان یا جوان بوده باشید احتمالا شما هم چیزهایی از سلبریتیهای بیمحتوایی که مردم بهخصوص آمریکاییها ستایششان میکردند را یادتان بیاید. نیمههای دهه ۲۰۰۰ دوران اوج رئالیتیشوها بود و همین باعث شد افراد زیادی چه بااستعداد و چه بیاستعداد معروف شوند. موج سلبریتیها در فرهنگ عامه، همان چیزی بود که دریمورکس نیاز داشت! میگویید چرا؟ خب شاید بد نباشد برگردید و شرک ۲ را به زبان اصلی ببینید. متوجه میشوید که بسیاری از لحظات کمدی با ارجاع به همان چیزها ساخته شدهاند. بهعلاوه، این فضا بهخوبی با رویکرد ضد دیزنی و ضد قصههای پریانی که در قسمت یک ساخته بودند همسو بود.
در انیمیشن شرک ۲، سرزمین خیلی خیلی دور شاهد تغییراتی بوده و به لطف این تغییرات سازندگان توانستهاند قصه را یک قدم جلوتر ببرند. این سرزمین درواقع هجویه پراحساسی از بورلی هیلز است. در این سرزمین شاهزادهها و شاهدختها سلبریتیهایی پرزرقوبرق هستند. تصویر همهچیز است و به خوبی و خوشی تا ابد تصویری بیعیب و نقص دارد که پشت آن واقعیت زشت مخفی شده که آن را در مادرخوانده پری میبینیم. سرزمین خیلی خیلی دور شاید شیفته زیبایی باشد، اما ریاکار و تصنعی هم است. این سرزمین حالتی استعاری دارد. در عین اینکه خندهدار و کنایهآمیز است، هم جملات اغراقآمیز هالیوود را میستاید و هم آنها را زیر سوال میبرد.
استعاره از هالیوود در قلب قسمت دوم قرار دارد. در قسمت اول میبینید که شرک در خانه و باتلاق دورافتادهاش زندگی میکند. دیگران هم او را با تعصب قضاوت میکنند و به او میگویند لیاقتش را ندارد که قهرمان باشد یا حتی وجود داشته باشد. اما او از مسیر پرپیچوخمی میگذرد و خودش را ثابت میکند. از موانع میگذرد، عشق فیونا را بهدست میآورد و به جادوی خوبی و خوشی تا آخر عمر میرسد. در قسمت دوم میبینید که اینها هم مهم نیست و قضاوتها همچنان ادامه دارد. جامعه در قالب طبقه بالا و فرهیخته خیلی خیلی دور به او میگویند که مهم نیست که خودش را ثابت کرده است. یا حتی فیونا او را بهخاطر خودش دوست دارد. هیچکدام از اینها برای جامعهای که نشسته و آماده قضاوت کردن است اهمیتی ندارد.
همه مخصوصا شاه هارولد و مادرخوانده پری به شرک میگویند که هرکاری هم که بکند مهم نیست چون در نهایت او غول بیشاخ و دم است و هرگز لیاقت فیونا و جادوی زندگی خوبی و خوشی تا آخر عمر را ندارد. اینجاست که شرک میبیند وحشتناکترین ترسها و ناامنیهایش مانند آتش شعله میکشند و انگار کمکم او را میبلعند. این مضمون واقعا تاثیرگذار است. مخصوصا در سال ۲۰۰۴ که بسیاری از بینندهها با آن همذاتپنداری میکردند.
در واقع مردم هنوز هم در سال ۲۰۲۴ میتوانند با این موضوع ارتباط برقرار کنند. چون خیلیها خودشان را در شرک میبینند. یعنی احساس او را تجربه کردهاند. البته که در نظر بگیرید در عصر شبکههای اجتماعی و اینفلوئنسرها هستیم و این یعنی فرهنگ سلبریتیها رقابتیتر، دور از دسترستر و پرزرقوبرقتر شده است. در این فضا قضاوتها و اتهامهای کوچک و بزرگ همهجا هست و بهراحتی به دیگران نسبت داده میشود.
شرک ۲ نقدی مستقیم از سلبریتی و ریاکاری
در کنار هجو مداوم هالیوود، شوخیهای کنایهآمیز، صداپیشگیهای فوقالعاده و انیمیشن بهتر، تم اصلی شرک ۲ بود که توانست کاری کند که هنوز هم بشود بهاندازه ۲۰ سال پیش با اثر ارتباط گرفت. خیلی از بینندهها میتوانستد خودشان را جای شرک بگذارد: کسیکه مدام میشنید که لایق موفقیتش نیست یا هرگز نمیتواند جزئی از طبقات بالای اجتماع باشد. مضمون قضاوت اجتماعی و باری که بر دوش شخص میگذارد در سراسر اثر گسترش پیدا میکند و در کنار آن مفهوم کلیشهای خوبی و خوشی تا آخر عمر را زیر سوال میبرد.
مادرخوانده پری بهخاطر قدرتهای جادوییش عملا در سرزمین خیلی خیلی دور پرستیده میشود. او در واقع تجسمی از فشار اجتماعی است. او در پشتصحنه شادکامی و خوشبختی دیگران را دستکاری میکند. زیر ظاهر پر رنگ و لعابش کهن الگویی از جنس فاوست (شخصیتی در ادبیات غرب که کیمیاگر است و در نهایت بهخاطر جاهطلبی و برای رسیدن به قدرت و دانش بیشتر روحش را با شیطان معامله میکند) وجود دارد. او زیبایی، جوانی و حتی عاقبت بهخیری میبخشد، اما همه اینها معجونی دارند و هر معجون هم قیمتی. حتی بهطور ضمنی گفته میشود که او پشت نفرین فیونا، زندانی شدنش در قلعه و البته برنامه ازدواج او با پرنس چارمینگ بوده است و همه اینها بهخاطر معامله هارولد بود.
بهطور کلی او نقدی است تند و تیز به ریاکاری هالیوود و کلا جامعه. دنیای افراد را طبق معیارهای خودش برای زیبایی و همرنگ شدن با جامعه میسنجد و اگر کسی نتواند به این انتظارات غیرواقعی از زیبایی یا موفقیت برسد مورد قضاوت قرار میگیرد و میتوان گفت که واقعا فرصتی در اختیارش قرار نمیگیرد. بنابراین اصلا عجیب نیست که او در لیست برترین شخصیتهای منفی دریمورکس جا بگیرد. البته اجرای فوقالعاده جنیفر ساندرز (Jennifer Saunders) و آهنگ بهیادماندنی Holding Out For a Hero هم در ماندگاری این کاراکتر تاثیر زیادی داشتند.
فشار اجتماعی که صحبتش را کردیم فقط برای شرک نیست. این مسئله روی دیگر شخصیتهای شرک ۲ هم اثر میگذارد. مثلا میبینید که فیونا متوجه میشود که ازدواج شادش نمیتواند انتظارات والدینش را برآورده کند یا مطابق عرف جامعه باشد. گربه چکمهپوش غول میکشد و از این راه امرار معاش میکند، اما شرک نگاه او را تغییر میدهد و همین هم زمینه دوستیشان را فراهم میکند. حتی خره که مثبتترین و بانشاطترین شخصیت داستان است وقتی تبدیل به اسب میشود، به چیزیکه همیشه آرزویش را داشته، از خوشحالی سر از پا نمیشناسد و نمیخواهد به حالت قبل برگردد.
شاه هارولد دومین شخصیت منفی انیمیشن است. او شخصیتی ریاکارانه داشت. با این حال مثل آینهای در برابر شرک بود. او شاهزادهای قورباغهای بود که به او میگفتند بدون دخالت دیگران نمیتواند با زنی که دوستش دارد تا آخر عمر به خوبی خوشی زندگی کند. صداپیشه هارولد، کمدین افسانهای انگلیسی جان کلیز (John Cleese) از مونتی پایتون (Monty Python) است. اجرای او به هارولد عمق و انسانیت داد. بهعلاوه با اضافه کردن رگههای کمدی، آنتاگونیستی چندوجهی ساخت. هارولد در طول فیلم تغییر شخصیتی چشمگیر داشت. او از شخصی نفرتانگیز و کسیکه فقط به افراد رده بالا اهمیت میداد به شخصیتی آسیبپذیر و حتی رقتانگیز تبدیل شد. در نهایت هم تبدیل به قهرمانی تقریبا تراژیک شد که احساس همدلی را برمیانگیخت.
یکی از بهترین و صمیمانهترین دنبالههای انیمیشنی
همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم، پیام انیمیشن شرک چیزی است که باعث میشود این انیمیشن نه تنها در سال ۲۰۰۴ بلکه الان، یعنی ۲۰ سال بعد هم بتواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند. مهمتر از همه این پیام نشان داد که چرا شرک اینقدر محبوب شد. دریمورکس حتی با ساخت دنبالهای برای شرک و ناخنک زدن به ایده خوبی و خوشی تا آخر عمر قمار بزرگی کرد.
اما با عرضه گربه چکمهپوش ۲ حدود ۱۸ سال بعد، این قمار به ظاهر احمقانه تبدیل شد به یکی از اصیلترین و عمیقترین پیامهای فیلم. خوبی و خوشی تا آخر عمر به معنی بینقص نیست. همیشه هم آنطور که جامعه توقع دارد نیست. در آخر شادکامی شادکامی است و همه حق دارند پایان خوش را تجربه کنند، حتی وقتیکه دیگران نظر متفاوتی دارند.
شاید با خودتان بگویدد شرک ۱ هم به موضوعاتی مثل قضاوت اجتماعی و پذیرش خود پرداخته بود. درست است؛ اما شرک ۲ یک قدم جلوتر رفت. مشکلاتی که شرک و فیونا با آن دست و پنجه نرم میکردند با ازدواج از بین نرفت. عاشق شدن مثل جادو نیامد و تمام ترسها، ناامنیها و نقصهای آنها را نشست و با خود نبرد. آنها هنوز هم مجبور بودند با قضاوت و تردیدهایی که درمورد خودشان داشتند روبهرو شوند. اما آنها باز هم راهی پیدا کردند تا برای چیزیکه بیش از همه دوست داشتند و میخواستند بجنگند. برای بیشتر شخصیتها خوبی و خوشی تا آخر عمر آنچیزی نشد که دیگر شخصیتها یا مخاطبان انتظار داشتند. اما باز هم خوشی و خوشبختی بود و آنها لیاقتش را داشتند و خوشبختی آنها هم به همان اندازه ارزشمند بود.
در نهایت فیونا دنبال کمال، زیبایی یا مقبولیتی که جادو میتوانست به او بدهد نبود. او اصالت و عشقی میخواست که با شرک، باهم بهدست آورده و ساخته بودند. او انتخاب کرد که به خوبی و خوشی تا آخر عمر با غولی که همسرش شده بود زندگی کند. ۲۰ سال بعد، شرک ۲ به عنوانی انیمیشنی محبوب هنوز هم به خوبی و خوشی تا آخر عمر لذتبخشی را به تصویر میکشد.
نتیجهگیری
شرک یکی از محبوبترین انیمیشنهای چندقسمتی تاریخ است. البته برای خیلیها که گذری یا در سن کم این انیمیشن را دیدهاند شاید کار بزرگ سازندگان مشخص نباشد. این انیمیشن که محصول کمپانی دریمورکس است قمار بزرگ این شرکت بود. آنها تصمیم گرفتند برخلاف جهت آب شنا کنند و کلیشههای رایج را بشکنند و قصههای پریان و سبک و سیاق دیزنی را هجو کنند. اما نتیجه کار موفقیتآمیز بود و برای بسیاری از ما خاطرات خوبی ساخت. خاطره شما از شرک ۲ چیست؟
سوالات متداول
- چرا شرک ۲ انیمیشنی ساختارشکن به حساب میآید؟ کلا انیمیشن شرک ساختارشکن بود. با اینکه داستانريال شبیه افسانههای شاه پریان بود، اما نه شاهزادهاش شاهزاده بود و نه شاهدخت به انتظار بوسهاش مثل دیگر شاهدختها. اما مهمتر از اینها شرک ۲ سراغ سوال مهمی میرود که در هیچ داستان پریانی نمیبینیم: بعد از به خوبی و خوشی تا آخر عمر واقعا چه اتفاقی میافتد؟ آیا عاشق شدن و ازدواج مثل چوب جادو میآید و همه مشکلات را حل میکند؟
- آیا دیدن شرک ۲ هنوز هم میتواند جذاب باشد؟ الان که در سال ۲۰۲۴ هستیم، انیمیشن شرک دو، بیست سال قبل ساخته شده است. اما بهخاطر پیام اجتماعیای که دارد و شخصیتهایی که میشود با آنها بهخوبی ارتباط برقرار کرد، دیدنش هنوز هم جذاب است.
منبع: CBR
نظرات