۱۰ نقد از انیمه سولو لولینگ که حتی طرفداران نیز آنها را تأیید میکنند
میتوان گفت موفقیت انیمه سولو لولینگ (Solo Leveling) با واکنشهای متنوعی همراه بوده است؛ برخی آن را صرفا یک اقتباس متوسط میدانند. با این حال، جذابیت گسترده داستان و انیمیشن چشمنواز آن که مملو از صحنههای مبارزه تماشایی است، قابل انکار نیست. این اثر بسیاری از بینندگان را مجذوب خود کرده است. با این وجود، برخی از طرفداران احساس میکنند که این انیمه خیلی زود به اوج رسیده و اکنون ضعفهای رواییاش، بهویژه پس از پایان فصل اول، در حال نمایان شدن است.
به نظر میرسد انیمه سولو لولینگ بیش از اندازه بر مفهوم قهرمانی با قدرت خارقالعاده تمرکز کرده تا جایی که سایر جنبههای داستانی در سایه قرار گرفتهاند. شخصیتهایی مانند دشمنان یا کاراکترهای زن چندان پرداخت نشدهاند و در مقایسه با تواناییهای منحصربهفرد سونگ جینوو، کمرنگ جلوه میکنند. این تمرکز بیش از حد، نگرانیهایی را درباره آینده انیمه ایجاد کرده است؛ اینکه شاید این اثر در نهایت تنها یک پدیده زودگذر باشد که اگر به نقدها پاسخ ندهد، طرفداران را ناامید خواهد کرد.
رویکرد سولو لولینگ به مسئله عشق و روابط عاطفی، ناخوشایند است
این موضوع، بیهدف و با حداقل تعهد در روایت داستانی گنجانده شده است
شخصیت چا هه-این که در آینده همسر سونگ جینوو خواهد شد، تا فصل دوم هنوز رابطه احساسی مشخص و قابل درکی با او ندارد. در حال حاضر، او بیشتر بهعنوان یکی از شخصیتهای فرعی ایفای نقش میکند؛ کسی که صرفا برای تأکید بر عظمت جینوو و نه بهعنوان شخصیتی با ویژگیها و دنیای درونی مستقل در داستان حضور دارد. اگر قرار است این دو به هم برسند، لازم است که بین آنها نوعی تعامل عاطفی شکل بگیرد.
این نحوه پرداخت به رابطه میان هه-این و جینوو، قابل نقد است؛ چرا که باعث میشود شخصیت هه-این عمق و استقلال لازم را نداشته باشد. او بیشتر شبیه ابزاری برای برجستهسازی قدرتهای جینوو است تا یک شخصیت واقعی با جایگاه ویژه در روایت. انتظار میرفت انیمه رویکردی دقیقتر و احساسیتر به این رابطه داشته باشد، مشابه آنچه در برخی دیگر از آثار مطرح شونن مانند ناروتو یا دراگون بال زد دیده میشود که حتی با وجود تمرکز بر اکشن، موفق به گنجاندن مؤثر روابط عاطفی در روایت خود شدهاند.
نبردهای پرخطر انیمه سولو لولینگ در یک قسمت به پایان میرسند
اکثر نبردهای سونگ جینوو پیش از پخش تیتراژ پایانی، خاتمه مییابند
در گذشته، مبارزات سرنوشتساز در آثار داستانی معمولا در چند قسمت گسترش مییافتند و تماشاگران با پیگیری آنها به احساس رضایت و درک عمیقتری از شخصیت قهرمان میرسیدند. هر پیچش داستانی و هر نبرد مهم، نقشی کلیدی در رشد شخصیت ایفا میکرد. اما در سولو لولینگ، با وجود تمرکز داستان بر ارتقاء قدرتهای سونگ جینوو، نبردهای او عموما در یک قسمت خلاصه میشوند و عمق و کشش لازم را ندارند.
برای نمونه، حتی مبارزه مورد انتظار میان جینوو و پادشاه مورچهها نیز تنها در یک قسمت به پایان رسید و حس تعلیق و درگیری را از مخاطب دریغ کرد. اغلب نبردهای این انیمه فاقد بار احساسیاند و به شدت یکطرفه و قابل پیشبینی جلوه میکنند. همین موضوع باعث شده برخی طرفداران از نبود چالش واقعی برای قهرمان داستان ناراضی باشند و آن را موجب کاهش هیجان و جذابیت کلی انیمه بدانند.
ضعف در پرداخت شخصیتهای شرور سولو لولینگ، آنها را تقریبا بیخطر جلوه میدهد
مخاطبان حتی بِرو (Beru) را در مقایسه با هالهی سونگ جینوو، یک سطح پایینتر میدانستند
سونگ جینوو تا اینجا نشان داده که هیچ هیولا، شکارچی، فرمانروا یا پادشاهی وجود ندارد که قادر به متوقف کردنش باشد. اگرچه این روند در ابتدا برای مخاطب لذتبخش است، اما جذابیت آن همیشگی نیست. موفقیت یک انیمه فقط به قدرت قهرمان یا روند داستانیاش بستگی ندارد، بلکه به عمق و تأثیرگذاری شخصیتهای منفی نیز مربوط میشود. شخصیتهای شرور نباید تنها ابزار تحریک قهرمان باشند، بلکه باید تهدیدی واقعی، با دیدگاهی متفاوت و زمینهای قوی باشند تا بتوانند تعادل داستان را حفظ کرده و سطح تنش را بالا ببرند. گاهی حتی یک شخصیت منفی چنان برجستگی مییابد که از شخصیت اصلی نیز پیشی میگیرد.
با این حال، در سولو لولینگ، شخصیتهای شرور اغلب تنها زمانی خطرناک به نظر میرسند که با سایر شکارچیان و نه با سونگ جینوو روبرو میشوند. آنها از نظر شخصیتی چندان توسعه پیدا نکردهاند و فاقد عمقی هستند که بتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. این مسئله باعث شده تا توازن داستانی از بین برود و میزان تهدید کاهش یابد. بسیاری از بینندگان از این ضعف در ساختار داستان ناراضیاند و امیدوارند با ورود پادشاهان در ادامه داستان، این مشکل تا حدی جبران شود.
سونگ جینوو به حدی توانایی ویژه دارد که قابل پیشبینی شده است
مخاطبان همواره از سرانجام داستان آگاه هستند
دیدن شخصیتی ضعیف که به مرور قوی میشود، همیشه جذابیت زیادی برای مخاطب دارد؛ زیرا این مسیر، سرشار از بار عاطفی و الهامبخش است. در ابتدای داستان سولو لولینگ، مبارزات سونگ جینوو قابل لمس بود و باعث میشد تماشاگر با او همذاتپنداری کند. اما از زمانی که او سیستم را به دست آورد، روند پیشرفت او به شکل یکنواختی ادامه یافته و به تدریج حالت تکراری و یکنواختی پیدا کرده است. نبردها دیگر چندان هیجانانگیز نیستند و پایان آنها کاملا قابل پیشبینی شده است.
سونگ جینوو اولین قهرمان دارای قدرت خارقالعاده در انیمهها نیست، اما استفاده مکرر از این الگو باعث شده تازگی و جذابیت آن کاهش یابد. در ابتدا این ایده سرگرمکننده و جالب بود، اما حالا فقدان چالش واقعی برای او، باعث شده مسیر داستانی به شکل خستهکنندهای یکنواخت جلوه کند. تماشاگران دیگر نمیتوانند بهدرستی با جینوو ارتباط احساسی برقرار کنند، مگر در تحسین قدرت بیحد و مرز او که مدام با شکست دشمنان، بیشتر میشود.
هیچ شخصیت مکمل دیگری در انیمه سولو لولینگ نقش باارزشی ندارد
رشد آنها تقریبا ناچیز است
یکی از جدیترین انتقادهایی که طرفداران به سولو لولینگ وارد میکنند، نحوه ضعیف پرداخت به شخصیتهای مکمل داستان است. از زمانی که سونگ جینوو به قدرت رسید، سایر شکارچیان تقریبا نادیده گرفته شدند، به طوری که گویی هیچ نقشی در داستان ندارند. حذف تدریجی شخصیتهایی مانند لی جوهی که هرگز فرصت رشد نیافت، باعث نارضایتی و بدبینی بینندگان شده است. حتی شکارچیان رتبه S که زمانی سمبل قدرت بودند، حالا در هر نبرد به شخصیتی بیاثر تنزل یافتهاند که تنها با مداخله جینوو نجات مییابند.
در انیمههای پیشین نیز شخصیتهای اصلی فوقالعاده قدرتمندی مانند گوکو، ناروتو، ساتورو گوجو و سایتاما حضور داشتهاند. اما همه این شخصیتها گروهی پشتیبان داشتند که نقش مؤثری در داستان ایفا میکردند. حتی اگر این گروهها به اندازه شخصیت اصلی تأثیرگذار نباشند، دستکم در رویارویی با دشمنان نقشی فعال و قابل اعتماد داشتند. اما سولو لولینگ در ارائه چنین گروه پشتیبانیای ناکام مانده و حتی طرفداران وفادار آن نیز نمیتوانند این نقص آشکار را نادیده بگیرند.
سونگ جینوو فاقد یک مسیر احساسی عمیق است
ایجاد همذاتپنداری با او روزبهروز دشوارتر میشود
پیش از آنکه سونگ جینوو با سیستم روبهرو شود، شخصیتی ساده و معصوم داشت که باعث میشد مخاطبان بهراحتی با مشکلات و سختیهای او همذاتپنداری کنند. اما بعد از دستیابی به قدرت، این پیوند عاطفی ناگهان گسسته و جینوو به فردی سرد و بیتفاوت تبدیل شد. بهنظر میرسد که انیمه تصمیم گرفته جنبههای احساسی و تحولبرانگیز شخصیتش را کنار بگذارد تا تمرکز را صرفا بر ارتقای قدرت و سطح بگذارد. البته این رویکرد با هدف کلی مجموعه همراستا است، اما نتیجهاش تبدیل قهرمان به شخصیتی تکبعدی شده است.
تا فصل دوم، برقراری ارتباط احساسی با سونگ جینوو تقریبا غیرممکن شده است؛ مگر در یک لحظه خاص، زمانی که مادرش از کما بیدار شد و او واکنشی عاطفی نشان داد. در باقی موارد، گویی تمام حس آسیبپذیری و انسانیت از درون او پاک شده و هیچگونه رشد شخصیتی عمیقتری در وی مشاهده نمیشود. این در حالی است که بسیاری از طرفداران امیدوار بودند جینوو را نه فقط به عنوان یک قهرمان شکستناپذیر، بلکه بهعنوان انسانی که با مشکلات واقعی دستوپنجه نرم میکند و بر آنها غلبه میکند، دنبال کنند.
تکرار در ساختار داستانی به پتانسیل اثر آسیب زده است
Solo Leveling اثری قدرتمند است، اما یکنواختی داستان میتواند به آن لطمه بزند
بینندگان دقیق و تیزبین اذعان دارند که با وجود کیفیت قابل قبول، سولو لولینگ داستانی را روایت میکند که مشابه آن بارها و بارها بازگو شده است. اما مسئله این نیست که داستان پر از کلیشه باشد، بلکه مشکل در تکرار بیش از حد الگوی آن است: دشمن قدرتمندی ظاهر میشود، شکارچیان شکست میخورند، سونگ جینوو وارد میشود، دشمن را نابود میکند و سپس قویتر میشود و این چرخه بهطور مداوم تکرار میشود.
تقریبا هیچ چیز خاص و منحصربهفردی در مبارزات سونگ جینوو وجود ندارد که مخاطب را برای نبرد بعدی هیجانزده نگه دارد. طرفداران در انتظار لحظهای هستند که او دچار شکست یا فریب شود تا مسیر داستان دچار پیچش شود، اما چنین اتفاقی رخ نمیدهد و روایت وارد چرخهای یکنواخت و کسلکننده میشود. بهطور خاص، بسیاری منتظر بودند آرک جزیره ججو سرشار از تنش و هیجان باشد، اما آن حس اضطرار و خطر واقعی شکل نگرفت، چراکه بار دیگر همه چیز بهانهای بود برای ورود سونگ جینوو و نجات ماجرا؛ بدون کوچکترین انحرافی از فرمول همیشگی.
انیمه سولو لولینگ جنبههای تاریک داستان را کمرنگ کرده است
این اثر از پرداختن بیش از حد به فضای تاریک پرهیز کرده است
در مانهوا، سونگ جینوو به نوعی ضدقهرمان به شمار میآید؛ شخصیتی چندلایه که گاهی دست به اقداماتی می زد که از نظر اخلاقی بحثبرانگیز هستند، آنهم صرفا برای بقا در چارچوب سیستم. با این حال، انیمه هرگز به این جنبههای پیچیده شخصیت او نمیپردازد و حتی از نمایش تاریکی درونیاش نیز پرهیز میکند. در عوض، انیمه تلاش کرده با نشان دادن جنبههای خشنتر جینوو، او را قدرتمند جلوه دهد، اما این کار در نهایت به تضعیف روند رشد شخصیتی او منجر شده است.
به نظر میرسد انیمه از بالا بردن سطح چالشها برای شخصیت اصلی خودداری میکند تا مبادا سونگ جینوو در نظر مخاطب چهرهای ناپسند پیدا کند. از سوی دیگر، برخی طرفداران به حذف یا تغییر بخشهایی از لحن ناسیونالیستی موجود در مانهوا اعتراض دارند. به عنوان مثال، انیمه تصویر شکارچیان ژاپنی را تعدیل کرده و از نمایش آنها به عنوان دشمنان مستقیم، همانطور که در نسخه اصلی دیده میشد، خودداری کرده تا احساسات بینندگان ژاپنی را جریحهدار نکند.
در سولو لولینگ پرداخت به دنیای داستانی با شتاب صورت گرفته است
افزایش تعداد قسمتها میتوانست کیفیت اثر را ارتقا دهد
بسیاری از طرفداران باتجربه معتقدند که انیمه سولو لولینگ با وجود برخورداری از دنیاسازی غنی و بستر روایی مستحکم، بهشکلی ناهماهنگ و شتابزده روایت شده است. با گذشت دو فصل، همچنان سؤالات مهمی بهویژه در مورد منشا دروازهها و ماهیت هیولاهای داخل آنها بیپاسخ ماندهاند. اگرچه هدف انیمه احتمالا فراهم کردن زمینه برای ورود پادشاهان بوده، اما عدم ارائه اطلاعات پیشزمینه باعث شده تا هنگامی که این مفاهیم مطرح میشوند، ناگهانی و تحمیلی جلوه کنند.
برای نمونه، آرک جزیره ججو که در مانهوا از اهمیت بالایی برخوردار است، در انیمه تنها در پنج قسمت خلاصه شده است. این روایت شتابزده باعث خشم طرفداران شده، چرا که بدون ایجاد تنش کافی، پایان این بخش حس نارضایتی بر جای میگذارد. همچنین، در آرک قلعه شیطان نیز زمانی که جینوو باران را شکست میدهد، انیمه هیچ توضیحی درباره چرایی قدرت بالای او یا علت عنوان پادشاه بودنش ارائه نمیدهد که این کمبود اطلاعات عمق داستان را بهشدت کاهش داده است.
چا هه-این یکی از غیرجذاب ترین شخصیتهای زن اصلی است
Solo Leveling نتوانسته از پتانسیل شخصیت چا هه-این بهدرستی استفاده کند
وقتی هه-این برای اولینبار در انیمه معرفی شد، بهعنوان یکی از قویترین شکارچیان و شخصیتی قابلاتکا به نمایش درآمد. اما تنها نمایشی که از تواناییهای او دیدیم، صحنهای کوتاه در آرک جزیره ججو بود، آن هم زمانی که بِرو تنها با یک ضربه او را تا آستانه مرگ برد. در چنین شرایطی، معرفی او به عنوان رقصنده مشهور یا یکی از شکارچیان رده S برتر، منطقی و قابل باور به نظر نمیرسد؛ چرا که در عمل، کارآمدی خاصی از او دیده نشد.
افزون بر این، هیچگونه رشد یا پیشرفت شخصیتی نه در مقام یک فرد مستقل و نه در قالب معشوقه سونگ جینوو برای هه-این مشاهده نمیشود. شخصیت او بیروح و بدون عمق به تصویر کشیده شده و این موضوع باعث ناامیدی بسیاری از مخاطبان شده است. حتی اگر چنین وضعیتی در مانهوا نیز وجود داشته باشد، انیمه میتوانست با استفاده از آزادی خلاقانهاش، ههاین را جذابتر و پویاتر ترسیم کند. در شرایط کنونی، حتی جینآه، خواهر جینوو، حضوری پررنگتر و معنادارتر از او دارد، در حالی که هه-این تنها به عنصری بصری و تزئینی تنزل یافته است.
بنظر شما چه جنبه های دیگری از انیمه سولو لولینگ را می توان مورد نقد قرار داد؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
سولو لولینگ و خیلی از رمانهای دیگه کرهای، برای اهداف تجاری ساخته میشن که بجای هنر نویسنده تأکید بر نیازهای مخاطبشون دارن تا بیشتر فروش کنن.
مثلاً چون خیلی از پسرای نوجوون عقده قوی و محبوب بودن دارن، نویسنده ها هم دقیقاً همچین چیزی براشون مینویسن. یا دخترای نوجوونی که دلشون یه پسری میخواد که از ته دل دوستشون داشته باشه و تمام نیازهای عاطفیشون رو برآورده کنه و خودش رو بطور کامل وقف اون کنه، بدون اینکه درگیر زندگی شخصیش باشه
سر همین هم انقدر تو صنعت رمان.نویسی کره (که از خیلیهاشون مانهوا اقتباس میشه) آثار خلاقانه به سختی گیر میان و اکثریت فقط برای فن سرویس و خوشی لحظهای مخاطبشونن
دقیقا، باید داستان کمی بیشتر کش میدادن
جنبه تاریک سولو لولینگ💀
چرا اولش ننوشتین که توش اسپویل هست؟
سلام خب من نقد هارو خوندم و بسیاری از این نقد ها غیر قابل قبول بود شما اول از همه در مورد رابطه نداشتن جین وو چاه اهه که بعدا به همسرش تبدیل میشد گفتین خب باید بگم که اگر مانهوا رو خونده باشید متوجه میشید که این نقد واقعا نقد بی پایه و اساسیه و درزم شما گفتین که چرا فایت ها تو یه قسمت تموم میشد خب قبول دارم بعضی از فایت ها اینطوری بود ولی نه همشون به عنوان مثال مبارزه ارتش جین وو با ارتش الف هائیتی دو قسمت طول کشید و مبارزه با اگریس هم همینطور فکر کنم و البته باید بگم که شما گفتین که چرا همه حریفان جین وو ضعیف تر از اون بودند خب فایت با اگریس و پادشاه الف های یخی این رو نقض می کنه و گفتین چرا جین وو از برو قوی تر بود و این از جذابی ات ماجرا کم کرده بود خب با این یک مورد موافقم و شما گفتین که شخصیت های فرعی چرا ضعیف بودن و خوب رسیدگی بهشون نشده بود ولب خب صد درصد اگر مانهوا رو خونده باشین پادشاه اژدها ها و پادشاهان دیگه این نقد رو نقض می کنند و خب شما گفتین که داستان خیلی یک نواخت و بنظر من این یک نکته مثبت ما داستانی رو شروع کردیم که از اون خوشمون اومد بود و این داستان داره به صورت یک نواخت اوج میگیره و وقتی که ما از اول داستان داشتیم لذت می بردیم امکان نداره که از اوج گرفتن و بهتر شدن داستان به صورت یکنواخت لذت نبریم مخصوصا درون مانهوا
خیلی ممنون که وقت گذاشتین
کی گفته ما اینا رو قبول داریم. فقط نقد آخر تو حلقم 😂😂😂😂
شما مشکلتون اینه که میخاید مثل وان پیس یه مبارزه تو ۵۰ قسمت تموم شه از نظر من این انیمه جزو سه انیمه برتر دنیا است و بی نظیر