سازندگان اثری همچون We Happy Few: We All Fall Down چه چیزی برای ما تدارک دیده‌اند؟ آیا نمایش اخیر ایکس‌باکس از بازی اختصاصی‌اش جذاب است؟ با نقد و بررسی بازی South of Midnight همراه مجله بازار باشید تا در کنار یک‌دیگر به اثر جدید استودیو بازی‌سازی کانادایی Compulsion Games نگاهی بیندازیم و آن را مورد بررسی قرار دهیم.

بازی South of Midnight از آن دسته آثاری به‌حساب می‌آید که اگر ۱۵ سال پیش آن را تجربه کرده بودید، امروز با نوعی دلتنگی از آن یاد می‌کردید؛ از آن بازی‌هایی که در جمعِ دوستان‌تان می‌گویید: «می‌دانم مبارزاتش تکراری می‌شود، ولی…» و بقیه‌هم به همین شکل با تردید به شما نگاه می‌کردند. بازی‌ای که بیشتر از خودِ گیم‌پلی، احساسی که هنگام تجربه‌اش داشتید را در ذهن‌تان می‌کارد و به خاطرات‌تان پیوندهای متعددی را می‌بخشد.

معرفی شخصیت‌های سریال پایتخت | رحمت امینی

راستش را هم بخواهید این یکی از همان محصولاتی شمرده می‌شود که بعضی‌ها عاشقش خواهند شد اما از چرایی‌اش ناآگاه خواهند بود و بعضی دیگر هم به‌هیچ عنوان از سوس او میدنایت خوش‌شان نخواهد آمد. بگذارید عبور کنیم، بازی South of Midnight بی‌تردید جذابیت خاصی دارد؛ از نوای بانجوهای بلوگرس گرفته تا گُفتارِ دلنشینِ شخصیت‌های اثر، همه‌چیز با حال‌وهوایی آمیخته از فرهنگ کاجون شکل گرفته است. هر بخش از بازی نیز به‌تنهایی قابل‌توجه و دل‌نشین ظاهر می‌شود اما زمانی که این قطعات کنار هم قرار می‌گیرند، احساس کم‌بود در آن‌ها دیده می‌شود.

مبارزات بازی South of Midnight به سرعت تکراری می‌شود

بازی South of Midnight

شاید برایتان مهم باشد که بدانید، مکانیک‌های بازی به‌سرعت تکراری می‌شوند و بعضی از بخش‌ها هم بیش از حد و اندازه‌شان طولانی به نظر می‌رسند بدون آنکه دلیل موجهی داشته باشند و آن فضای غنی و پرجزئیاتی که South of Midnight در پس‌زمینه‌اش می‌ساخت را رفته‌رفته از دست می‌دهد و جلوه‌ی باطنی خود را بهم می‌ریزاند. انگار که غذای خوش‌طعمی روبه‌رویتان قرار دارد اما حجمش آنقدر نیست که سیرتان کند.

این مسئله در سیستم مبارزات بازی بیش از هر جای دیگری مشهود است. تنها یک حرکت ساده دارید، آن هم ضربه‌زدن با دکمه‌ی X است. گزینه‌های دیگر این سیستماتیک نیز چندان متنوع نیستند؛ دکمه‌ی B هم برای جاخالی دادن‌تان کاربرد دارد که با ارتقا‌ء آن می‌تواند به یک حمله‌ی متفاوت متصل شود و چند قدرت ویژه نیز در دسترس‌تان قرار بگیرد اما هیچ‌کدام از این عناصر آن‌طور که باید و شاید با یک‌دیگر هماهنگ نیستند. هر بازی الزامی ندارد که پر از حرکات ترکیبی و مبارزاتی-پرسرعت باشد اما South of Midnight  قطعاً به تنوع بیشتری در گیم‌پلی نیاز دارد.

بررسی بازی سوس او میدنایت

این دکمه‌ی حمله‌ی ساده با قدرت‌هایی مانند پرتاب یا کشیدن دشمنان، تسخیر آن‌ها برای حمله به هم‌تیمی‌هایشان، یا قفل‌کردن دشمنان در جای خود برای اعمال کردن Heavy Attack همراه است. هرچند این‌ مکانیک‌ها ایده‌های خوبی هستند و در طول بازی، با ارتقا‌هایی مواجه می‌شوند که کمی تحول به همراه دارند اما در نهایت، این قابلیت‌ها هرگز به‌اندازه‌ای نیستند که با تعداد دفعات زیادی که بازی شما را در مقابل دشمنان مشابه‌ای قرار می‌دهد، احساس رضایت را برآورده کنند.

بررسی قسمت اول بازی Lost Records: Bloom & Rage

نبردهای باس‌فایتی نیز کمی-بیش‌ازحد کلاسیک و وابسته به HP و حمله به نقاط آسیب‌پذیر در زمان‌های استراتژیک هستند اما به آن چیزی که باید باشند نزدیک‌‌اند؛ هرچند در مورد Abilityها، خیلی از این توانایی‌ها اصلاً روی باس‌ها کار نمی‌کنند. جالب است بدانید که این نبردها با موسیقی فوق‌العاده‌ای نیز همراه هستند که حس سینماتیک و روایی ویژه‌ای را هم ارائه می‌دهند، طوری که برخلاف بسیاری از موسیقی‌های بازی‌های ویدیویی که بیشتر به جو و فضا توجه دارند، این موسیقی واقعاً به داستان خدمت می‌کند. همچنین صحنه‌های تعقیبی‌ای که در میانه‌ی نبردهای باس‌فایت‌محور اتفاق میفتند، یکی از نقاط قوتِ اثر به حساب می‌آیند و به‌خوبی از زیبایی‌های تحریف‌شده‌ی جنوب آمریکا استفاده می‌کنند.

داستانی غنی و تماشایی

انحصاری جدید ایکس باکس

پلتفرمینگ در بازی South of Midnight شباهت زیادی به مبارزاتش دارد؛ هرچه جلوتر می‌روید، چند حرکت تازه یاد می‌گیرید اما همچنان احساس نمی‌شود که بتوان کل مسیر بازی را فقط روی همین چند ترفند بنا کرد. با این حال، این بخش از «قابل قبول بودن» کمی بالاتر است؛ با اینکه تنوع حرکات زیاد نیست اما محیط‌هایی که بازی در اختیارتان می‌گذارد به اندازه‌ی کافی متنوع و غیرمنتظره هستند که حس «تکرار» را از بین ببرند. طراحی مراحل سوس او میدنایت هم کاملاً خطی است، بنابراین خبری از دنیای نیمه‌باز و کند شدن ریتم نیست اما اگر کنجکاو باشید، همیشه رازها و مسیرهای مخفی‌ای برای کشف کردن‌تان وجود دارد. درواقع در این قسمت تعادل خوبی را شاهد هستیم که بازی با موفقیت آن را خلق کرده است.

روایت داستان هم همین تعادل را دارد؛ در ظاهر، قصه با تلاش شخصیت اصلی یعنی «هیزل» برای نجات مادرش بعد از یک سیل بزرگ آغاز می‌شود اما خیلی زود واردِ تراژدی‌های تاریک‌تری می‌شویم که ریشه در گذشته‌ی این منطقه دارند. در ابتدا نگران بودم که بازی قرار است مدت زیادی حول‌محورِ قدرت‌های جدید هیزل بچرخد ( از طرفی هیزل هم کمی پر حرف است) ولی خیلی زود وارد ماجرای اصلی می‌شویم و داستان، مسیر خودش را پیدا می‌کند.

داستان بازی سوس او میدنایت

نیمه‌ی اول بازی نیز عمدتاً به شخصیت‌های خاص و فراموش‌شده‌ای می‌پردازد که در گذر زمان و حوادث تلخ زندگی‌شان تنها مانده‌اند. کودکانی که ناپدید شده‌اند، قتل‌ها، حوادث مرگبار و مردمی که از خانه و زمین خود رانده شده‌اند، همگی فضای غم‌انگیز و افسانه‌ای South of Midnight را شکل می‌دهند. در نیمه‌ی دوم این عناصر پراکنده، به‌تدریج به یک خط داستانی منسجم متصل می‌شوند و تمرکز روایت مجدداً بر هیزل و مادرش بازمی‌گردد. با توجه به زمان نسبتاً کوتاه بازی (حدود ۱۲ ساعت)، این تقسیم‌بندی به روایت کمک می‌کند تا همواره به تجربه‌ی شخصی قهرمان داستان نزدیک باقی بماند.

بررسی بازی Atomfall | انگلستان پسارستاخیزی

اینکه منبع فساد منطقه با عنوانِ «Stigma» (ننگ) معرفی می‌شود و از عمارتی متعلق به دوران برده‌داری سرچشمه می‌گیرد (جایی که پدر سفیدپوست هیزل زندگی می‌کرده و از سوی خانواده‌اش طرد شده) حرکتی هوشمندانه و نمادگرایانه است. با این حال شاهد این ماجرا خواهیم بود که بازی South of Midnight از پرداخت عمیق‌ترش به مضامین نژادی باز می‌ماند. این در حالی رقم می‌خورد که تقابل زندگی هیزل به‌عنوان دختری دورگه، با مادر سیاه‌پوستش در کلبه‌ای محقر، در برابر مادربزرگش که در همان عمارت اشرافی زندگی می‌کند، پتانسیل بالایی برای پرداخت داستانی و نمادینی‌اش دارد که متأسفانه چندان مورد استفاده قرار نگرفته است.

بررسی بازی South of Midnight

قبل از اینکه به بخش پایانی بازی South of Midnight برسیم بگذارید به این موضوع اشاره کنم که این اثر از نظر گرافیک فنی نیز در درجه‌ی بسیار خوبی قرار دارد؛ چرا که استفاده از فرمول «استاپ‌موشن» در دیزاین انیمیشن‌ها، محیط و کرکترها، یکی از خلاقیت‌های استودیوی بازی‌سازی-کانادایی Compulsion Games محسوب می‌شود که این نوع ژانرِ گرافیکی، من را به یاد انیمیشن‌های سبک «استاپ‌موشن» (انیمیشن‌های همانند ParaNorman) انداخت؛ اجرای بازی نیز روی PC انجام شد و طبق بنجمارک‌ها و تست‌های خروجی‌ای که دریافت کردم، سوس او میدنایت، محصولی بهینه و مثبت به‌حساب می‌آید. در آخر هم بگویم که مبحث «صداگذاری» در بازی نیز در سطح و اجرای بسیار خوبی قرار دارد و شما را راضی خواهد کرد.

South of Midnight؛ بازگشتی موفق به سبک گذشته

معرفی بررسی بازی South of Midnight

بازی South of Midnight اثرِ جاه‌طلبانه‌ای نیست اما صادقانه باید گفت که همین موضوع یکی از نقاط قوت آن محسوب می‌شود؛ در دورانی که بسیاری از بازی‌های ویدیویی تلاش می‌کنند که فراتر از توان خود ظاهر شوند (با توسعه‌هایی طولانی، بودجه‌هایی کلان و در نهایت محصولاتی ناتمام، سنگین و فرسوده) اما بازی سوس او میدنایت (South of Midnight) راه متفاوتی را در پیش می‌گیرد. این محصول کوتاه، با ساختاری آشنا و مشابهِ بسیاری از آثار پیشین، طراحی شده و اگر از طرفداران بازی‌هایی هم‌چون Alice: Madness Returns، Bramble: The Mountain King، Psychonauts یا حتی Contrast اثر قبلی استودیو Compulsion باشید، به احتمال بسیار از تجربه‌ی این اثر نیز لذت خواهید برد. درست است که South of Midnight در قالب یک تایتل معمولی ظاهر شده است اما دقیقاً همان موردی است که می‌خواهد باشد و در انجام این هدف، موفق و خشنود حاضر می‌شود.

بررسی بازی Assassin’s Creed Shadows | اساسین‌ها بازگشته‌اند؟

بازی South of Midnight در تلاش نیست تا چیزی را از نو اختراع کند اما هر آنچه که قصد انجامش را دارد، با دقت و توانایی انجام می‌دهد. در شرایط فعلی دنیای بازی‌ها نیز همین ویژگی ارزشمند است. این اثر به زمان شما احترام می‌گذارد، روایتِ احساسی را ارائه می‌دهد، به مهارت و درک بازیکن اعتماد می‌کند و با فضاسازی خاص خود، پر بافت‌وطعم جلوه می‌دهد. شاید South of Midnight یک شاهکار همه‌گیر نباشد اما می‌تواند یک اثر کلاسیک برای بسیاری از بازیکنانِ جهان محسوب شود و شاید آن شخص، شما باشید.

نظر شما چیست؟ آیا بازی South of Midnight در قالب «ویدیو گیمینگ» مثبت حاضر می‌شود؟ تجربه یا نظرتان را در مورد این اثر، با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.

Loading