تاریکترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: سه هزار سال تنهایی
در برخی از قسمتهای سریال باب اسفنجی داستان به شکل عجیبی غمگین میشود و کاری میکند که بغض سنگینی گلوی آدم را بگیرد. در این قسمت که در موردش صحبت میکنیم باب به شکل عجیبی از زندگی معمولی خود به یک غار دور افتاده تبعید میشود و مدت زمان زیادی را در تنهایی میگذراند.
در اپیزود ۱۹ از فصل پنجم سریال SpongeBob SquarePants که SpongeHenge نام دارد شاهد اتفاقات بامزهای هستیم که در عین حال روایتگر یک داستان غمگین هستند. ماجرا از جایی آغاز میگردد که باب در مقابل جریان باد قرار میگیرد و اتفاق عجیبی رخ میدهد. هنگامی که باد از سوراخهای موجود در بدن او رد میشود موسیقی زیبایی به وجود میآورد که عروسهای دریایی (Jellyfish) عاشقش هستند. همین موضوع باعث میشود که او توسط عروسهای دریایی دوره شود و حسابی مورد اذیت قرار بگیرد.
صبح روز بعد و هنگامی که باب اسفنجی میخواهد به سرکار بازگردد دوباره توسط این موجودات دوره میشود. ولی خب آقای خرچنگ او را با یک قلاب ماهیگیری به داخل رستوران میآورد تا باب کار درست کردن همبرگرهای خرچنگی را از سر بگیرد. منتها از بد روزگار عروسهای دریایی پنجره را میشکنند و با وارد شدن جریان باد دوباره موسیقی مذکور با رد شدن از سوراخهای بدن باب خلق میشود و Jellyfishها را تحت تاثیر قرار میدهد. باب هم که حسابی از این موضوع به ستوه آمده از دست آنها فرار میکند و آنها نیز به تعقیب او میپردازند.
شخصیت اصلی داستان سعی میکند در خانه پاتریک مخفی شود، اما یک عروس دریایی به خانه او نفوذ میکند و ستاره دریایی بامزه را میگزد. پاتریک هم که اعتقادی به مرام و معرفت ندارد باب اسفنجی را از خانه بیرون میکند. ولی خب عروسهای دریایی اعتقادی به رها کردن ساز موسیقی جدید خود ندارند و او را تعقیب میکنند. در نهایت این تعقیب و گریز باب که چاره دیگری نمیبیند درون یک غار قایم میشود تا بلکه بتواند به زندگی خود ادامه دهد.
مدتها میگذرد و ریشها و موهای باب حسابی بلند شدهاند. او در این مدت و برای گذران تنهایی دست به ساخت یک مجسمه کپی شده از خود زده بود تا بلکه بتواند با آن از این مخصمه نجات پیدا کند. او این مجسمه سنگی را در خارج از غار قرار میدهد تا بلکه عروسهای بیخیال او شوند و به سراغ مجسمه بروند. ولی عروسهای دریایی از آهنگی که این مجسمه تولید میکند راضی نیستند و باب اسفنجی مجبور میشود برای یک مدت طولانی دیگر به غار بازگردد.
پس از این شکست شخصیت مورد بحث متوجه میشود که او برای جلب کردن توجه عروسهای دریایی به مجسمههای سنگی بیشتر و بزرگتری از خود احتیاج دارد. او در نهایت چندین عدد از این مجسمههای بزرگ را میسازد و آنها را در قالب یک حالت دایرهای شکل کنار هم قرار میدهد. اسم این تجمع مجسمهها SpongeHenge گذاشته میشود که در واقع ارجاعی به مکان تاریخی StoneHenge در انگلستان دارد.
به هر حال ایده مجسمههای بزرگ و بیشتر جواب میدهد و باب پس از مدتها عازم خانه میشود. منتها هنگامی که به رستوران خرچنگی میرسد با یک محیط متروکه روبرو شده و میفهمد که مدت بسیار زیادی را در تنهایی و تبعید از دست داده. باب اسفنجی که نمیتواند خود را کنترل کند به زیر گریه میزند و به حال زندگی از دست رفتهاش افسوس میخورد. سههزار سال میگذرد و SpongeHenge به یک جاذبه گردشگری برای موجودات فضایی و بیگانه تبدیل شده که اطلاعات زیادی در مورد منبع و سازنده آن وجود ندارد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
جالبه
کاش میشد لینکم بزارید