پس از قسمت فلشبک هفتهی گذشته که با بازیهای احساسی و فوقالعاده زیبایی مثل پدرو پاسکال روبرو شدیم، سخت است بتوان به همان اندازه تأثیرگذار ادامه داد. آن قسمت، فراز و نشیبهای رابطه جوئل و الی در سالهای اخیر را تا شب پیش از مرگ جوئل نشان داد. بااینحال، حتی اگر آن قسمت بهترین اپیزود فصل باشد، قسمت پایانی همچنان موفق میشود ما را سوار بر گردبادی ویرانگر کند. در ادامه و با نقد و بررسی قسمت آخر-هفتم از فصل دوم سریال The Last of Us همراه مجله بازار باشید.
در سیاتل، دینا (با بازی ایزابلا مرسد) و جسی (یانگ مازینو) با پیامدهای درگیرشدن در جنگ میان W.L.F و سرافایتها دستوپنجه نرم میکنند. درحالیکه منتظرند الی دوباره به آنها ملحق شود، دینا که از ناحیه پا با تیر زخمی شده، توسط جسی مداوا میشود. باوجود بالابودن فشار عاطفی، این دو موفق میشوند لحظهای صمیمی را با هم تجربه کنند و روشن است که هنوز برای یکدیگر اهمیت قائلاند، حتی اگر رابطهشان دیگر عاشقانه نباشد.
وقتی الی به تئاتر بازمیگردد، یک لحظه دیگر از مراقبت در دلآشوب را میبینیم. او به سراغ دینا میرود و دینا بلافاصله شروع به رسیدگی به بدن زخمی و کبود الی میکند. الی هنوز در حال پردازش کاریست که با نورا (تاتی گابریله) کرده و اطلاعاتی که درباره محل اختفای ابی (کیتلین دیور) به دست آورده (که البته چیز زیادی نیست). در این لحظه آسیبپذیر، وقتی الی با صدای بلند درگیر احساساتش درباره آنچه بر سر نورا آورده میشود، برای دینا از سالتلیکسیتی میگوید؛ از جمله اینکه جوئل پدر ابی را کشته است. دینا از شنیدن این خبر شوکه میشود و درمییابد که شاید انتقام ابی بیشتر از آنچه فکر میکرد موجه بوده باشد.
در این نقطه، به نظر میرسد همه جز الی آمادهاند تا به این مأموریت انتقامی پایان دهند و به جکسون بازگردند. جسی بر یافتن تامی (گابریل لونا) تمرکز کرده، بهویژه پس از آنکه میفهمد قرار است پدر شود. اما الی نمیتواند از انتقام دست بکشد. درحالیکه آنها به دنبال تامی هستند، الی متوجه میشود که سرنخهای نورا یعنی «نهنگ» و «چرخ» احتمالاً اشاره به آکواریوم دارند – پس جسی را ترک کرده و به آن سو میرود.
الی چندین بار تا مرز مرگ میرود؛ اگر W.L.F در حال تدارک حمله به منطقه سرافایتها نبود، او نیز مثل مردی که در پارک دیدند، به دار آویخته و سلاخی میشد. او اوون (اسپنسر لرد) و مل (آریلا بارر) را پیدا میکند که ظاهراً درباره ابی و اینکه آیا باید دنبال او بروند یا نه مشغول بحثاند. وقتی متوجه حضور الی میشوند، الی تلاش میکند آنها را مجبور به گفتن محل ابی کند، همانطور که پیشتر جوئل نیز چنین کرده بود.
اوون به سمت اسلحهاش حرکت میکند و الی واکنش نشان میدهد و به گردن او شلیک میکند؛ همزمان به طور تصادفی شریان مل را نیز پاره میکند. بارر در واپسین لحظات حضور مل، بازی درخشانی ارائه میدهد، درحالیکه از الی میخواهد شکمش را بشکافد و بچهاش را نجات دهد. اما الی فقط آنجا مینشیند و با چاقویی در دست، در شوک است از اینکه مل باردار بوده و او را کشته، تا اینکه جسی و تامی سر میرسند. تامی بلافاصله به سراغ الی میرود، او را در آغوش گرفته و کمکش میکند بلند شود، درحالیکه جسی لحظهای به صحنه قتل نگاه میکند. حتی بدون گفتن کلمهای، به نظر میرسد او هم بهشدت متأثر شده؛ انگار دارد به خودش و دینا نگاه میکند، اگر هرچه زودتر از سیاتل خارج نشوند.
وقتی به تئاتر بازمیگردند، به نظر میرسد الی سرانجام آماده رفتن است. اینکه شوک قتل اوون و مل، تجربه نزدیک به مرگ با سرافایتها، یا تمامشدن سرنخها درباره محل اختفای ابی دلیل این تصمیم اوست، به طور کامل مشخص نیست، اما دستکم او شروع به درک این کرده که ماندن، برای اطرافیانش چقدر خطرناک است. تامی سعی میکند الی را آرام کند، به او اطمینان میدهد که اوون و مل نیز به مرگ جوئل بیارتباط نبودند، حتی اگر خودشان چوب گلف را در دست نگرفته باشند و سپس او را تنها میگذارد تا با جسی آشتی کند. الی از جسی بابت بازگشت به سراغش تشکر میکند و این دو گفتوگویی صمیمانه دارند. علیرغم تفاوتهایشان، جسی میداند که الی حاضر است جهان را برای نجات او به آتش بکشد.
اما این لحظه کوتاه است، چون ناگهان صدایی از لابی میشنوند. به آنجا میروند و بلافاصله جسی تیر میخورد و میمیرد. سپس برای نخستینبار پس از قتل جوئل، ابی را میبینیم که بالای سر تامی ایستاده و تفنگی به سمت سر او نشانه رفته است. الی با التماس به او میگوید که خودش هدف اصلی است. در چشمانش ترسی واقعی موج میزند، از اینکه مبادا ابی افراد بیشتری از نزدیکانش، از جامعهاش را بکشد.
ابی سپس با خشمی عمیق به الی میگوید: «من گذاشتم زنده بمونی. گذاشتم زنده بمونی و تو حرومش کردی»، و بعد تفنگش را به سمت الی میگیرد. صفحه سیاه میشود و صدای شلیک گلولهای شنیده میشود، بدون اینکه بدانیم چه کسی شلیک کرده یا چه کسی هدف قرار گرفته. اپیزود سپس به گذشته برمیگردد و آغاز سفر چندروزه اخیر ابی را به تصویر میکشد. ممکن است این پایان برای برخی عجیب یا ناگهانی باشد، اما با توجه به اینکه داستان The Last of Us Part II میان دو شخصیت اصلی، الی و ابی، تقسیم شده و اینکه این فصل تنها هفت قسمت داشت، شاید این نقطه بهترین مکان برای پایان فصل دوم و مقدمهای مناسب برای فصل سوم باشد.
شاید؛ مانند پایان فصل اول احساس بستهبودن نداشته باشد، چرا که فصل اول آغاز و پایانی روشن داشت. اما محتوای منبع فصل دوم بسیار گستردهتر است و هنوز بخش بزرگی از The Last of Us Part II باقیمانده که باید اقتباس شود. این قسمت پایانی، روشی مؤثر برای پایاندادن به بخش داستانی الی در سیاتل و فصل دوم است، درحالیکه بیننده را برای تغییر تمرکز فصل بعد و معرفی شخصیتمحوری جدید آماده میکند. امیدواریم طرفداران سریال با ذهنی باز به استقبال روایت بخش ابی در فصل آینده بروند. من که بیصبرانه منتظرم.
منبع: Denofgeek
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
نظرات