
سفر به دنیای باب اسفنجی: خانه مادربزرگ باب
باب اسفنجی هم درست مانند هر موجود زنده دیگری، عاشق خانه مادر بزرگش است و وقت گذراندن در آن را دوست دارد. از قضا خانه مادر بزرگ او که ساختمان کوچک و سادهای دارد، در شهر بیکینی باتم واقع شده تا در صورت دلتنگی، او بتواند خیلی سریع پیش مادربزرگ خود برود.
باب اسفنجی شخصیت و رفتار کودکانهای دارد و این موضوع برای هیچ یک از ما پنهان نیست. منتها وقتی که او در کنار مادر بزرگش قرار میگیرد، شاهد تشدید این رفتار بچهگانه هستیم. او هنگامی که پا به خانه مادربزرگش میگذارد، رفتار بچهگانه خود را شدیدتر میکند و مادر بزرگش هم با این قضیه مشکلی ندارد. خانه مورد بحث که نسبتا کوچک است و سقف آن با استفاده از چمن پر شده، در شهر بیکینی باتم است و به همین بهانه، باب هر وقت که بخواهد میتواند به آنجا برود.
اولین دفعهای که ما شاهد خانه مادربزرگ باب اسفنجی بودیم، به اپیزود Grandma’s Kisses باز میگردد. در این اپیزود باب برای دریافت محبت و خوردن کلوچه به خانه مادر بزرگش میرود و از زمانی که در آنجا صرف میکند حسابی لذت میبرد. هنگامی که ساعت کاری فرا میرسد، مادر بزرگ با قایق خود نوهاش را به رستوران خرچنگی میبرد و او را پیاده میکند. منتها در هنگام خداحافظی، او را با شدت بوس کرده و کاری میکند که جای بوسه او روی پیشانی نوهاش بماند. این موضوع به سوژه خنده اعضای موجود در رستوران خرچنگی تبدیل میشود و همگی او را مسخره میکنند. آنها اعتقاد دارند که باب باید بزرگ شود و اینگونه رفتارها، در حد یک آدم بالغ نیست.
باب اسفنجی که حسابی از این قضیه ناراحت شده، مشکلش را با پاتریک در میان میگذارد. پاتریک هم در پاسخ میگوید که اگر او مانند یک آدم بالغ رفتار کند، مادربزرگش دیگر این رفتارها را تکرار نخواهد کرد. این حرف حسابی روی باب تاثیر میگذارد و او برای اینکه ظاهرش را هم بزرگتر نشان دهد، یک کلاه و ریشهای مصنوعی میگذارد. روز بعد و هنگامی که باب و پاتریک به خانه مادر بزرگ میروند، باب محبتهای همیشگی مادر بزرگ را رد کرده و ادعا میکند که بزرگ شده است. در همین حین، پاتریک که فکر بقیه اصلا برایش مهم نیست، جای باب را در قلب مادر بزرگ میگیرد و تمام توجهات شلوار مکعبی بزرگ، به سمت ستاره دریایی صورتی رنگ باز میگردد.
باب اسفنجی در خانه مادربزرگش کاملا آزاد است و مانند یک کودک کم سن و سال رفتار میکند
باب اسفنجی هنگامی که رفتارهای مهربانانه مادر بزرگش با پاتریک را میبیند به ستوه میآید و از زندگی آدم بزرگها خسته میشود. او در نتیجه این ناراحتی به گونهای گریه میکند که در حیاط خانه مادربزرگ سیل راه میافتد. مادر بزرگ هم که متوجه قضیه شده، نوهاش را آرام میکند و به او دلداری میدهد. او میگوید مهم نیست که باب چقدر بزرگ شود، سن او هرچقدر هم که باشد از محبیتهای مادر بزرگش محروم نخواهد بود.
علاوه بر اپیزودی که مفصل در موردش صحبت کردیم، خانه مادربزرگ باب اسفنجی در اپیزودهای دیگری نظیر The Sponge Who Could Fly، BlackJack، The Abrasive Side، Pet Sitter Pat و کتاب Grandma’s Cookies در داستان حضور دارد. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: SpongeBob.fandom
داستان زندگی بزرگترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک
نظرات