آن‌ها هیچ بویی از تمدن و فرهنگ نبرده‌اند و فقط به دنبال این هستند تا با تبر‌های خود، خون مخالفان خود را بر زمین بریزند. این‌ها خصوصایت مردمانی است که در جزایر اسکاندیناوی و نروژ سکونت دارند و نام خودشان را وایکینگ گذاشته‌اند.

فصل سوم و پایانی سریال وایکینگ‌ها والهالا به تازگی منتشر شده است، این فصل آخرین سیزنی است که فعلا ما از وایکینگ‌ها در سینمای هالیوود مشاهده می‌کنیم. سریال وایکینگ‌ها والهالا وقایع صد سال آینده پس از سریال وایکینگ‌ها را به نمایش می‌گذارد. در وایکینگ‌ها والهالا شما شاهد این خواهید بود که در کشور انگلستان تنش و نفاق با چه سرعتی در بین نوادگان وایکینگ درحال گسترش است. اصلی‌ترین تنشی که میان وایکینگ‌ها درحال وقوع است، نفاق میان وایکینگ‌های مسیحی و وایکینگ‌های است که خدایان گذشته را پرستش می‌کنند.

سریال Vikings: Valhalla از جایی آغاز خواهد شد که در روز مقدس سنت برایس، وایکینگ‌ها توسط انگلیسی‌ها قتل عام می شوند و فقط تعدادی از آن‌ها جان سالم به‌ در می‌برند، وایکینگ‌ها برای اینکه انتقام خود را از سران انگلیس بگیرند، به فرمان شاه کنوت به بندر کتگات نقل مکان می‌کنند. کینگ کنوت فرمانده‌ی وایکینگ‌ها، شروع کننده نبرد استمفورد بریج در سال ۱۰۶۶ میان وایکینگ‌ها و انگلیسی‌ها است.

پیش‌زمینه‌ای از فصل‌های پیشین

سریال وایکینگ‌ها والهالا حول محور سه وایکینگ مشهور با نام‌های لیف اریکسون، فریدیس اریکسدوتر و هرالد سیگرسون می‌چرخند. سریال برای شما زمانی شروع می شود که این سه شخصیت در کنار هم قرار می‌گیرند و با کمک یکدیگر به کینگ کنوت در فتح انگلستان کمک می‌کنند. اما در ادامه‌ی داستان شاهد این خواهیم بود که هر یک از وایکینگ‌های سریال به سراغ ماجراجویی‌های خود می‌روند.

فصل‌ اول سریال برای ما داستان جنگ میان وایکینگ‌ها و انگلیسی‌ها را به خوبی به نمایش در می‌آورد و از آنجایی که فصل نخست سریال است، شما نقص‌های کمتری مشاهده خواهید کرد. فصل دوم سریال هم شما را به همراه لیف و هرالد به سرزمین‌های سرد روسیه خواهد برد و ماجراجویی از آنجا شروع خواهد شد. در مجموع دو فصل قبل نمره‌ی قابل قبولی گرفته‌اند اما فصل سوم آن چیزی نبود که انتظاراش را می‌کشیدم.

لیف اریکسون

لیف اریکسون یکی از مشهورترین وایکینگ‌های اسکاندیناوی به حساب می‌آید. لیف اریکسون براساس افسانه‌های نوردیک، نخستین اروپایی است که قدم بر روی خاک آمریکا‌ی شمالی نهاده است. اگر بخواهیم تاریخ نوردیک را یک تاریخ معتبر بدانیم، لیف اریکسون اولین کسی است که پیش از کریستف کلمپ به همراه افرادش پنج قرن پیش از کریستف کلمپ به آمریکا‌ی شمالی سفر کرده است.

لیف اریکسون فرزند اریک سرخ یکی از مشهورترین وایکینگ‌ها است، شما در طول سریال شاهد ماجراجویی‌ها و خدمت‌های لیف به وایکینگ‌ها خواهید بود. نقش لیف اریکسون را در سریال وایکینگ‌ها والهالا سام کورلت ایفا کرده است. سام به خوبی توانسته است از پس این نقش در تمامی سکانس‌ها بربیاید و نقش خودش را به خوبی ایفا کند، به نظر من سام کورلت گزینه بسیار مناسبی برای ایفای این نقش بوده است.

فریدیس اریکسدوتر

فریدیس خواهر لیف اریکسون است که به گفته‌ کتاب‌های نوردیک در سفر لیف به سرزمین‌های شمالی حضور داشته است. او از قدرتمندترین زنان وایکینگ به‌شمار می‌آید، فریدیس از وایکینگ‌هایی بود که دین مسیحت را نپذیرفت و خدایان پیشن مردم وایکینگ را پرستش می‌کرد. فریدیس از برگزیدگان معبد اوپسالا (خدایان والهالا) و مادر فرزند هرالد سیگرسون پادشاه نروژی در سریال وایکینگ‌ها والهالا می‌باشد.

ایفا کننده نقش فریدیس اریکسدوتر فردیا گوستافسون می‌باشد. به نظر من فردیا یکی از گزینه‌های مناسب برای ایفا تقش یک زن قدرتمند در میان مردان وایکینگ است. فردیا به خاطر قد بلندی که دارد گزینه بسیار خوبی برای ایفا این نقش بود. البته از حق نگذریم باید بگویم که او به خوبی از پس نقش خود برآمده است و هیچ جای ضعف و انتقادی در نقش فریدیس نگذاشته است.

هرالد سیگرسون

هرالد سیگرسون مشهور به هرالد هاردادا یکی دیگر از مشهورترین وایکینگ‌های تاریخ است که به آن در سریال Vikings: Valhalla پرداخته شده است. هرالد سیگرسون خودش را پادشاه بر حق نروژ می‌داند، اما مشکلاتی سر راه آن سبز می‌شود که مانع پادشاهی او می‌شود اما در نهایت او با کمک رفیق همراش لیف اریکسون با پشت‌سر گذاشتن موانع مختلف نهیاتا بر تخت پادشاهی نروژ می‌نشیند.

نقش هرالد سیگرسون را لئو ساتر بازی کرده است. می‌توانم بگویم اگر سریال وایکینگ‌ها والهالا بینندگان زیادی دارد. یکی از دلایل آن انتخاب درست بازیگران است که به خوبی نقش‌های خود را ایفا می‌کنند. لئو ساتر هم توانسته به خوبی نقش یک وایکینگ جاه طلب و فرمانروا را بازی کند. لئو از هیچ چیزی برای بهتر شدن نقشش دریغ نکرده است و به خوبی، تمام سکانس‌های خود را بازی کرده است.

وایکینگ‌ها والهالا فصل پایانی

فصل سوم وایکینگ‌ها والهالا نشان دهنده ماجراجویی‌های سه وایکینگ اصلی سریال است. در شروع شما شاهد این خواهید بود که لیف و هرالد به همراه افراد خود به گارد سلطنتی رم پیوسته‌اند و برای اهداف خود در تلاش‌اند، فریدیس هم تمامی افرادی که خدایان والهالا پرستش می‌کردند به منطقه‌ای به نام یومزبرگ برده است تا از شر مسیحیان در امان باشند.

اگر بخواهم به طور کاملا جدی فصل سوم و سریال وایکینگ‌ها والهالا نقد کنم باید بگویم تهیه‌کنندگان و کارگردان سریال اگر بازدید و ریتینگ خوبی می‌گرفتند هیچ‌گاه چنین سبک سریالی را در سه فصل به پایان نمی‌رساندند. وایکینگ‌ها والهالا در فصل سه یک اثر کاملا بی‌ ارزش است و تقریبا شما تا چند قسمت پایانی هیچ هیجانی در سریال حس نمی‌کنید.

اصلی‌ترین نقد فصل سوم سریال وایکینگ‌ها والهالا مربوط به پراکندگی داستان‌های سریال است. دراین فصل شما به طور همزمان شاهد چند داستان از شخصیت‌های سریال در هر قسمت هستید. این پراکندگی داستان‌ها و محوریت نداشتن روی یک داستان اصلی باعث می‌شود تا شما هیچ تمرکزی در سریال نداشته باشید، علاوه بر این هر کاراکتر چند داستان و موضوع را در این فصل تجربه می‌کند.

دیگر انتقادی که به فصل سوم سریال وایکینگ‌ها والهالا وارد است، نبودن آن خلق و خوی وایکینگی می‌باشد. زمانی که نام سریالی وایکینگ است نبردهای خونین باید در آن فراوان باشد، در فصل سوم شما شاهد هیچ گونه جنگ بزرگی در میان وایکینگ‌ها نیستید، طرفدارن این سریال بیشتر جذب‌ جنگ‌های وحشی و خون‌آلود این سریال هستند اما در این فصل شاهد این نیستیم. البته سریال بی‌آن نیست که هیچ جنگی نداشته باشد.

جنگ میان رمیان و افراد سیسیل وجود دارد که لیف و هرالد در آن حضور دارند اما آن هم چند ثانیه‌ای بیش طول نکشید. یک نبرد کوچک هم میان وندی‌ها و پسر شاه کنوت است که آنچنان هیجانی ندارد، سریالی با چنین نام و پیشینه‌ای نباید از به نمایش در آوردن جنگ‌های بزرگ و سکانس‌های مبارزاتی حساس فرار کند. البته لازم است بگویم که در این فصل شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. در دو فصل پیشین به خوبی این سکانس‌ها به نمایش درآمده بود.

اگر بخواهم باز هم از نقاط ضعف این سریال بگویم باید بیان کنم در فصل سوم سریال وایکینگ‌ها والهالا شما شاهد جلوه‌های ویژه بسیار معمولی هستید و هیچ چیزی از آن جلوه‌ها نمی‌تواند شما را جذب کند. علاوه بر این باید بگویم که موسیقی متن این سریال هم به شدت کم بود، به این علت که کارگردان از به نمایش در آوردن لحظات حساس و احساسی فراری بود.

در مجموع دو دفعه شاهد موسیقی متن جذاب در فصل سوم وایکینگ‌ها والهالا بودیم. اصلا یکی از دلایل محبوبیت سریال وایکنیگ‌ها والهالا و سریال وایکینگ‌ها به علاوه داستان و جنگ‌های خونین و هیجان انگیز، پخش موسیقی متنی حماسی و احساسی بود که در سکانس‌های حساس سریال رقم می‌خورد. اما در فصل سوم این سریال هیچ خبری از آن نیست و جای خالی آن بشدت حس می‌شود.

اگر باز هم بخواهم به انتقاد‌های سریال دوباره اضافه کنم باید بگویم که سریال از پایان‌بندی به شدت ساده و از داستانی کند برخوردار است و حتی سعی بر این نشده که حداقل سریال دارای پایان باشکوهی باشد، تا شاید نقد‌ها و انتقادات منفی فصل آخر سریال وایکینگ‌ها والهالا را خنثی کند.

تنها نقدهای مثبتی که با این فصلی که پخش شد من می‌توانم راجب این سریال بکنم. بازی خوب بازیگران و از همه مهم‌تر انتخاب بازیگران و گریم‌های آن‌ها است. اگر بخواهم خیلی کلی و واضح بگویم چه بهتر که این سریال به کار خودش در همین سه فصل پایان داده است، چون هرچه که روند سریال جلوتر می‌رفت تصور ما از پیشنه‌ای که با سریال وایکینگ‌ها بدست آوردیم بهم می‌ریخت.