
تماشا کنید: باب اسفنجی به جادوگر تبدیل میشود
باب اسفنجی در طی عمر نسبتا طولانی خود، کارهای زیادی انجام داده و به اشکال مختلفی تغییر شکل داده است. اما با این وجود، دیدن او به عنوان یک جادوگر که با هیولاهای جادویی مبارزه میکند، حتی برای باب و دوستان هم عادی به نظر نمیرسد.
در یکی از اپیزودهای فصل چهاردهم سریال SpongeBob SquarePants به اسم Necro-Nom-Nom-Nom-I-Con، آقای خرچنگ با دیدن کافهای به اسم Coffee Bowl ایده جالبی به سرش میزند. او میبیند که این کافه به مشتریها صبحانه میفروشد و درآمد بسیار خوبی هم دارد. به همین خاطر تصمیم میگیرد برنامه مشابهی در رستوران خرچنگی پیاده کند و به مشتریها صبحانه بفروشد. او از باب اسفنجی میخواهد برایش یک صبحانه خوب بپزد، اما حاصل به عمل میآید که صبحانههای او هم مزه همبرگر خرچنگی را میدهند. در همین حین متوجه میشویم که آقای خرچنگ فکر همه جا را کرده است.
آقای خرچنگ به کتابفروشی نزدیک رستوران یک کتاب آشپزی سفارش داده تا باب اسفنجی با خواندن آن، بتواند صبحانه درست کند. هنگامی که باب به کتابفروشی میرود تا کتاب را تحویل بگیرد، فروشنده که اصلا وضعیت روانی مناسبی ندارد، به جای کتاب آشپزی، یک کتاب جادوگری به او میدهد. در همین حین، یک پیرزن جادوگر وارد کتابفروشی میشود و به اشتباه، کتاب آشپزی باب را از فروشنده تحویل میگیرد. از آنجایی که او عینک خود را به همراه ندارد متوجه این اشتباه نمیشود و کتاب جدید را با خود به خانه میبرد.
آقای خرچنگ که با تبلیغات صبحانه مشتریهای انبوهی جذب کرده، منتظر باب اسفنجی است تا از راه برسد و با استفاده از کتاب، شروع به درست کردن صبحانه کند. باب هم این کار را انجام میدهد، منتها متوجه نمیشود که این کار را با دستور یک کتاب جادوگری انجام میدهد. اولین صبحانه درست شده از این طریق به اختاپوس میرسد و از مزه آن هم لذت میبرد. اما شرایط جایی عجیب میشود که پس از خوردن صبحانه جدید، یک چشم جدید در میآورد و شکل عجیبی به خود میگیرد. صبحانههای جدیدی که باب درست میکند، همگی عوارض جادویی دارند و بالاخره یک بلایی سر فرد بدبختی که آن را میخورد، میآورد.
همه دردسرها از جایی شروع شد که کتابفروش به جای کتاب آشپزی، کتاب جادوگری را به باب اسفنجی داد
پیرزن جادوگر که تازه متوجه جا به جایی کتابها شده، به رستوران خرچنگی میرود تا کتاب را تحویل بگیرد. اما درست در همین حال، کتاب جادویی از آشپزخانه خارج میشود و به هیولایی به اسم «هیولای صبحانه» تغییر شکل میدهد. این هیولا با استفاده از قدرتهایش پیرزن جادوگر را گیر میاندازد تا همه را بخورد. پیرزن که چارهای ندارد، قدرتهایش را به باب اسفنجی منقل میکند تا او به یک جادوگر تبدیل شود. سپس خطاب به او میگوید تنها چیزی که میتواند هیولای صبحانه را از بین ببرد چیزی نیست به جز شام.
باب اسفنجی هم با استفاده از کفگیر خود یک همبرگر خرچنگی سه طبقه درست میکند و آن را به دهن هیولای صبحانه میاندازد تا او را شکست دهد. هنگامی که شرایط آرام شد، پیرزن به باب پیشنهاد میدهد که به دستیار او تبدیل شود و راه جادوگری را در پیش بگیرد. اما باب که دوست ندارد شغلش را تغییر دهد، به خاطر تشکر یک همبرگر خرچنگی به جادوگر میدهد. جادوگر که فکر میکند برای خوردن ناهار کمی زود است، همبرگر را لای وافل میگذارد تا آن را به عنوان صبحانه بخورد. همین ایده خیلی سریع به فکر آقای خرچنگ میرسد که برای صبحانه، همبرگر خرچنگی را در بین وافل قرار دهد و آنها را به مردم بفروشد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Spongebob.fandom
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
نظرات