Bleach از دو انیمه شونن مشهور دیگر بهتر است!
بعد از اینکه نویسنده مجموعه مانگاهای Dragon Ball و Dragon Ball Z، یعنی آکیرا تورایاما (Akira Toriyama) استانداردهای جدیدی برای داستانهای شونن تعیین کرد، بسیاری از نویسندگان تلاش کردند موفقیتهای او را تکرار کنند و از بین آنها، سهنفر کارشان را بهتر از بقیه انجام دادند. یکی از آنها تایتو کوبو (Tite Kubo) نویسنده مانگا و انیمه بلیچ (Bleach) بود. این مجموعه بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ ساخته و پخش میشد. در کنار او ایچیرو اودا (Eiichiro Oda) با مجموعه وان پیس (One Piece) و ماساشی کیشیموتو (Masashi Kishimoto) نویسنده ناروتو (Naruto) قرار میگیرند. این سه با هم رقابت کردند و هرکدام از آنها نقاط قوت خاص خودشان را داشتند.
هر مجموعه با ویژگی خاصی شناخته میشود، مثلا One Piece بهخاطر جهانسازی بزرگش و ناروتو با سکانسهای جنگی هوشمندانهاش. با این حال، با گذشت زمان بلیچِ آقای کوبو از دو اثر دیگر عقب میافتد و در نظر بسیاری از هواداران ضعیف به پایان میرسد. بلیچ همیشه بخشی از سهگانه بزرگ شونن خواهد بود، با این حال، بسیاری از هواداران آن را بین این سه اثر ضعیفترین میدانند. اما دوباره، Bleach به لطف انیمه Thousand-Year Blood War، بسیاری از طرفداران به فرنچایز بلیچ فرصت دوبارهای میدهند و حتی ممکن است معایبش را ببخشند و بیشتر روی نقاط قوتش تمرکز کنند. مطمئنا انیمه Bleach هم بعضی کارها را خوب انجام میدهد یعنی حتی بهتر از ناروتو و وان پیس. پس اثر تایتو کوبو هم چیزی برای افتخار دارد.
بلیچ قهرمان نامعمولتری را با ایچیگو کوروساکی به تصویر میکشد
هر مانگا یا انیمه شونن به قهرمانی قوی نیاز دارد، منظورمان از نظر داستانی قوی است. کسیکه بتواند بخشهای مختلف داستان را به هم گره بزند. هرکدام از سه عضو سهگانه بزرگ شونن به شکل خودشان به این هدف رسیدهاند. ناروتو اوزوماکی (Naruto Uzumaki) با سخنرانیهای صمیمانهاش الهامبخش هواداران بود و مانکی دی. لوفی (Monkey D. Luffy) بیشتر از هرچیزی برای نجات جهان، مضامین جذاب آزادی شخصیت را مجسم میکرد. حالا اگر طرفدار این انیمهها باشید، احتمالا متوجه شدهاید ناروتو و لوفی واضحا نسخههای دیگری از گوکو (Goku) هستند…البته که نسخههایی که خوب نوشته شدهاند. اما ایچیگو کوروساکی (Ichigo Kurosaki) تقریبا اصلا شبیه به گوکو نیست.
درست است، شخصیتهای شونن هنوز هم میتوانند مثل Goku 2.0 باشند و قانعکننده ظاهر شوند، بعضی از آنها هم این کار را به خوبی انجام میدهند. اما بالاخره جهان شونن به کاراکترهای بیشتری نیاز دارد، چیزی بیشتر از صفی بیپایان از قهرمانهای مقلد گوکو. قطعا نمیتوان تاثیر دراگون بال را نادیده گرفت. اما طرفداران شونن هم گاهی به چیزی متفاوت نیاز دارند و اینجاست که Bleach بین سه انیمه مهم شونن دست بالاتر را دارد.
ستاره داستان انیمه Bleach یعنی همان کوروساکی ایچیگو مشخصا از یوسوکه اورامشی از یویو هاشوکو (Yu Yu Hakusho) الهام گرفته است و همین هم باعث شده بین سه قهرمان بهترین باشد. ایچیگو موجودی پرسروصدا با اشتهای زیاد و بداخلاق نیست. او بیشتر پانک است، ظاهری سرد اما قلبی بزرگ دارد و بیشباهت به جدش یویو نیست. این طراحی از چند جهت برای شخصیت ایچیگو مفید است. اول از همه، همانکه گفتیم، باعث شده بین سه ستاره شونن درخشانتر باشد. به علاوه، طرح شخصیتش به بلیچ مزیت رقابتی میدهد… شخصیتش احساس تازگی ایجاد میکند و برای داستانی که در مجموعه بلیچ روایت میشود عالی است. کاراکترهای هیکبو مثل ناروتو، گوکو، توریکو (Toriko) و ناتسو درنگل (Natsu Dragneel) در دنیاهای فانتزی نینجاها و دزدان دریایی خوب جواب میدهند اما برای داستانی که بیشتر پایش روی زمین است و با جهان واقعی در ارتباط است اضافهکاری میشوند و قالب قصه بیرون میزنند.
درست است که بلیچ هم خط داستانی فانتزیای مثل Soul Society دارد و تلاش ایچیگو برای ورود به دنیایی دیگر را میبینیم. اما با همه این احوال، داستان در ژاپنی میگذرد که تازه پا به دوران هزاره (Millennium) گذاشته است. دنیایی که ایچیگو در آن زندگی میکند با کشتیهای دزدان دریایی و جادوگران مختلف پر نشده است، بلکه او در دنیای ماشینها، دبیرستانها، پاساژ و تلویزیون میچرخد. هیروهای سبک گوکو در اینجور محیطی خیلی بیرون میزنند، به خصوص وقتی صحبت از کاراکتری باشد که در همان محیط متولد شده است. خب خوشبختانه به ایچیگو شخصیت متفاوتی داده شده است!
او تسوندره (Tsundere) است، یعنی ظاهری خشک، سرد و جدی دارد. اما همه اینها برای پنهان کردن جنبههای ملایم شخصتیش است. او شخصیتی واقعبینانه دارد و همین هم او را به قهرمانی هیجانانگیز برای داستان اکشن تبدیل میکند. او بهراحتی سرگرم نمیشود، اما به خانوادهاش خیلی اهمیت میدهد. در برابر دشمنانش آدمی بدخلق و سختگیر میشود اما برای دوستانش واقعا از خودگذشته و مهربان است. او در جنگ شوخی ندارد. همه اینها او را به کاراکتری پختهتر در میان شوننهای مختلف تبدیل میکند.
البته آن ویژگی تسوندره همینجوری و صرفا برای جالبشدن شخصیت وجود ندارد. پوسته بیرونی خشک و زمخت ایچیگو وقتی شکل گرفت که مادر دوستداشتنیاش، ماساکی کوروساکی (Masaki Kurosaki) مرد. این اتفاقی دردناک بود که قلب ایچیگو را سخت کرد و باعث شد خنده از زندگیاش محو شود.
داستان انیمه Bleach از جایی شروع میشود که ایچیگو با اندوهی حلنشده دستوپنجه نرم میکند. این به شکلگیری شخصیتش کمک میکند باعث میشود قوس شخصیتی ایچیگو پویاتر شود. او آرامآرام بر غم و اندوهش غلبه میکند و در همین حال با افراد جدیدی آشنا میشود و نسبت به آنها عشق و قدردانی را تجربه میکند.
ناروتو و لوفی هم قوس شخصیتی محکمی دارند. اما ایچیگو کاملا متفاوت است و البته به اندازه آنها خوب پرداخت شده است و همبن باعث میشود در طرح شخصیت ایچیگو از آن دو جلو بیفتد.
بلیچ از کمی ایسکای (Isekai) استفاده میکند تا روایتی جذاب و ماورالطبیعه بسازد
هر سه عضو از سهگانه شوننها از فانتری و المانهای ماورالطبیعه استفاده میکنند تا سیستمهای جنگی و جهانسازی خودشان را تقویت کنند. از میوه شیطان گرفته تا چاکرا و فراخواندن حیوانات و هرچیز دیگری که فکرش را بکنید در این انیمهها پیدا میشود. بلیچ، ناروتو و وان پیس، هر سه در این زمینه برابر هستند. اما کاری که انیمه Bleach به بهترین شکل انجام میدهد، به تصویر کشیدن تضاد بین فانتزی درخشان شونن و جهان واقعی است. ماجراهای انیمههای ناروتو و وان پیس کلا در جهان خیالی و فانتزی میگذرد. در حالی که بلیچ سه دنیای اصلی دارد و یکی از آنها دنیای خود بیننده است. فقط بلیچ یک پایش را در ژاپن نگه داشته تا داستان را کمی واقعگرایانهتر پیش ببرد. با این حال برای ایجاد این تضاد فقط از Soul Society و Hueco Mundo استفاده نمیکند، بلکه عناصر سرگرمکننده ایسکای و ریورس ایسکای را هم استفاده میکند.
حتی اگر بگوییم بلیچ جهانسازی افسانهای One Piece را ندارد، باید این را در نظر بگیرید که جهانسازی متعادلتری دارد و ابعادی را به تصویر میکشد که وان پیس نمیتواند سمتشان برود…مثلا همان محیط ژاپن. برای شروع، این ویژگی باعث میشود ایچیگو نسبت به لوفی و ناروتو دیدگاه متفاوتی در مورد ماجراهایش داشته باشد. چون او زندگی عادیای دارد که میخواهد به آن برگردد…ناروتو و لوفی در جهانهایی زندگی میکنند که آنها را تشویق میکنند تا بیوقفه ماجراجویی کنند. اما کوروساکی زندگی واقعیای دارد که ما میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم و او برای این زندگی معمولی زمینیاش بیشتر از هرچیز دیگری ارزش قائل است. این کار ایچیگو را راحتتر میکند و به او اجازه میدهد از سبک زندگی ابرقهرمانی بازنشسته شود و به زندگی آرامی داشته باشد…چیزیکه هر بینندهای میتواند آن را بپذیرد. ایچیگو فقط قهرمان شمشیر بهدستی که به مبارزه با شرورهای شونن میرود نیست. او مردی معمولی است که در نهایت تصمیم میگیرد این کارها را انجام دهد و برایشان دلیل خوبی هم دارد. دست آخر هم او اوریهیمه را دوست دارد میخواهد با او زندگی تشکیل دهد، پس عجیب نیست که شنلش را آویزان کند.
علاوه بر این، سه جهان انیمه Bleach ایدههای هیجانانگیز Isekai و Reverse-Isekai را به تصویر میکشند، چیزکه در ناروتو و وان پیس دیده نمیشود. حتی دیدن مکانهای جدید با مردم عادی ژاپن مثل چاد و اوریهیمه، مثل نارنیا نیست. ایچیگو و دوستانش دوبار به دنیایی کاملا جدید میروند که این موضوع به تفکیک شدن آرکهای داستان بسیار کمک میکند. در مقابل، شخصیتهایی مثل روکیا کوچکی با شیطنتهای ریورس ایسکای خود بینندهها را سرگرم میکنند. اولین آرک داستانی در بلیچ هم به کمک همین ریورس ایسکای اتفاق میافتد، جاییکه روکیا که دختری جادویی است در یکی از شهرهای ژاپن به پسری نوجوان یاد میدهد که چطور از شمشیر برای مبارزه با ارواح استفاده کند. بعد ایچیگو وقتی به خانه روکیا میرود، دنیایی دیگر را کشف میکند. این حس دوطرفه اکتشاف چیزی نیست که در دو انیمه مهم دیگر شونن دیده باشیم، اما چیزی است که به جهانسازی بهتر در مجموعه بلیچ بسیار کمک میکند.
بلیچ زنهای قدرتمند بیشتری به تصویر میکشد
اگر به عقب نگاه کنیم، متوجه میشویم که بلیچ آقای کوبو از نظر بازنماییها، از زمان خودش جلوتر بوده است، این را به خصوص در نحوه به تصویر کشیده شخصیتهای زن میبینیم. امروز دیگر طرفداران انیمه به دیدن شخصیتهایی مثل نوبارا کوگیساکی (Nobara Kugisaki)، میتسوری کانروجی (Mitsuri Kanroji) و میرکو (Mirko) عادت کردهاند و بازنمایی شخصیتها زن در شوننها پیشرفتهتر از همیشه شده است.
در روایت انیمه Bleach هم نقاطی میبینیم که شخصیتهای زن زیاد جالب به تصویر کشیده نشدهاند. اما از نظر تعداد، زنان قدرتمند و تاثیرگذار بر داستان کم نداشت… این هم یک امتیاز دیگر برای بلیچ! البته که به عنوان انیمههای شونن شخصیتهای هر سه بیشتر مردانه بودند، اما بلیچ برای زنان قدرتمند هم جایی در نظر گرفته بود…و البته آنها را در جایگاهی فقط به عنوان همسر جنگجو قرار نمیداد. در دنیای بلیچ حضور دختران قوی و تاثیرشان اجتنابناپذیر است.
در بلیچ شخصیتهایی مثل یوریچی شیهنون (Yoruichi Shihoin)، کاپیتان اونهانا (Unohana) از جوخه چهارم و کاپیتان سوی فون (Soi Fon) از جوخه دو را میبینیم. البته در کنار آنها شخصیتهای مهمتری مثل روکیا، اوریهیمه و ماساکی کوروساکی (Masaki Kurosaki) هم بودند. روکیا و اوریهمیه قوس شخصیتی از صفر تا قهرمان را طی میکنند، با نقصهایشان روبهرو میشوند و دلایلی که برایشان حاضرند جانشان را به خطر بیندازد پیدا میکنند. هیچکدام از آنها طوری نوشته نشدهاند که چشمنواز باشند یا صرفا برای رضایت مخاطب حضور داشته باشند، هیچکدام هم در داستان به حاشیه رانده نشدهاند. وان پیس و ناروتو هم از این شخصیها داشتند. اما بلیچ تعداد بیشتری از آنها دارد. البته شخصیتهایی که به تصویر میکشد عمیقتر هم هستند و تا آخر تاثیرگذارند.
جمعبندی
اگر طرفدار پروپاقرص انیمه دیدن باشید، احتمالا هر سه انیمه ناروتو، وان پیس و Bleach را دیدهاید. البته بسیاری معتقدند بلیچ آنطور که باید و شاید نتوانست داستان را پیش ببرد و پایانبندی آن ضعیف بود. با این همه بلیچ هم ویژگیهایی دارد که میتواند آن را در چشم بعضی طرفداران به بهترین انیمه این سهگانه تبدیل کند. هرکدام از شما شاید یکی را به دیگری ترجیح دهید. به نظر شما در سهگانه بهترینهای شونن، کدام از همه بهتر است؟
ترسناکترین بازیهای تاریخ که همه ازشون میترسند
من با بلیچ بیشتر حال کردم
دنیای بلیچ بنظرم پر جزییات ترین دنیای انیمه و کامل ترین جهان سازی رو در صورت ادامه مانگا و پرداخت شخصیتی قهرمان ها و ضد قهرمان ها داشته و داره ک ب خیلی از اونها پرداخته نشد.گین،خود آیزن و بقیه کاپیتان ها هم مختصر فارغ از لوتنت های سیزده گانه.منم بلیچ رو ترجیح میدم…
بلیچ شخصیت پردازی مخالف شخصیت پردازی های دیگه داره که جذاب هستن و به نحوی داره یک انسان معمولی نشان میده که هم میتونه یک قهرمان باشه و هم یک انسان با زندگی معمولی و برخورد های هم در سطح پایین و بالا بودن هر دو نقطه خودشونو خوب نشون میدم جهان های زیاد و جالب ویلن های که دستانی عمیق دارن و همچنین شخصیت های خوب با دستان های جالب و من انیمه های خیلی زیادی دیدم و بلیچ به نظر من خیلی بهتر از بقیه بود فقط حیف که بهش پرداخته نشد و اون طوری که میشد به داستان ادامه داد تلاشی صورت نگرفت
❤️❤️❤️
انیمه بلیچ به خصوصارک پایانی که به باعث جلوگیری از سقوطش شد رو واقعا می پسندم هم به دلیل داستانی غیر قائل پیش بینی و داشتن شخصیت های بسیار زیاد و …..
باز این فنای بلیچ شروع کردن
بلیچ ی شاهکار واقعیه، اثریه که تو هر دوره ای و هر نسلی رو با خودش همراه میکنه و الان هم که تو دوره طلایی خودش به سر میبره دوره ای که تازه شروع شده و شکوه این انیمه و مانگارو همه دوباره میبینن ✨️✨️
سس شعر تفت میدید حداقل یکم مطالعه داشته باشید..اسم طرف تیته خونده میشه نه تایتو
چرتتتتتتن
نمیدونم اینمه هاش خوبه یا نه ولی از تصویر هاش انگاری خوب نیستن نمیدونم این فیلما سلیقه ای هستنننن