سریال “حشاشین” به طرز عجیب و خوفناکی یکی از بحثبرانگیزترین فرقههای مذهبی تاریخ اسلام را به تصویر میکشد. این سریال که به فرقه نزاری اسماعیلی و رهبری حسن صباح میپردازد، نشان میدهد چگونه این فرقه بیش از یک سده با تسلط بر قلعههای مختلف فلات ایران به ترویج مکتب خود و ترور مخالفان مشغول بود. رفتارهایی که حسن صباح در این سریال با مخالفانش انجام میدهد، مخاطب را به یاد گروه داعش میاندازد: ترورهای انتحاری، سرسپردگی محض، وعده بهشت و… همگی تداعیکننده شعارها و اقدامات این گروه هستند.
این سریال مصری که در ماه رمضان بسیاری از ایرانیان را نیز کنجکاو کرد، به دلیل تمرکز بر شخصیتها، جریانها و مکانهایی که بخش مهمی از داستان آن در ایران رخداده، توجه زیادی را به خود جلب کرد. “حشاشین” با صحنهای شروع میشود که موضع سازندگان نسبت به قهرمان داستان را از همان ابتدا روشن میکند: مواجهه حسن صباح با شیطان در دوران کودکیاش.
شاید بتوان گفت حسن صباح اولین کسی بود که یک شبکه تروریستی سازمانیافته را در جهان تأسیس کرد. اگرچه روایتهای مختلفی درباره ماهیت تروریستی عملیات و اهداف فداییان حسن صباح وجود دارد.
سناریوی پر ایراد
بخش عمدهای از این روایتهای اغراقآمیز و غیرواقعی توسط صلیبیون شکلگرفته است که از عملیات شهادتطلبانه سربازان الموت – بهزعم خود این فرقه – بهشدت حیرتزده شده بودند. امروزه تروریستها با نام Assassins شناخته میشوند که از همان حشاشین گرفته شده است، و این نشاندهنده ترس و نفوذی است که حسن صباح در دنیا به وجود آورده بود. او و پیروانش که علاوه بر نوآوریها و تلاشهای علمی در زمینههای طب، نجوم و مکانیک، بیشتر بهخاطر عملیات جنگجویانه و ترورهایشان شهرت یافتند. گفته میشود تعداد کل این ترورها در دوران حسن صباح و پس از او بیش از ۵۰ مورد نبوده – که خود رقم چشمگیری است.
سازندگان این سریال با چالش بزرگی روبرو بودهاند: تبدیل قهرمانی که در واقع ضدقهرمان است، به محور داستانی که هم تماشاگر را برای ۳۰ قسمت پایبند نگه دارد و هم او را از این شخصیت متنفر کند، مانند آنچه در سریالهای بریکینگ بد یا دکستر دیدهایم. در این زمینه، نویسنده عملکرد قابل تحسینی داشته و داستانی پرکشش و دراماتیک نوشته که مخاطب را از یک قسمت به قسمت دیگر میکشاند. اما مشکل اینجاست؛ شدت دراماتیک کردن به حدی است که برخی جزئیات و روایتها از مسیر تاریخ فاصله گرفتهاند.
دوستی میان حسن صباح، خیام و نظامالملک، داستانی افسانهای و غیرقابلاثبات است، اما نویسنده آن را به یکی از محورهای اصلی سریال تبدیل کرده است. تصویر شکستناپذیری حسن صباح نیز بهشدت اغراقآمیز است و علت موفقیت او به فروختن روحش به شیطان نسبتدادهشده است!
جزئیات غلط
حتی در جزئیات هم اشکالاتی وجود دارد؛ برای مثال، اشعاری که حسن صباح میخواند، متعلق به مولوی است، شاعری که حدود ۱۰۰ سال بعد از او به دنیا آمده! با وجود این مشکلات، سریال از ریتم خوبی برخوردار است. پلانها کوتاه و دیالوگها موجز و کوبنده هستند. برخلاف سریالهای تاریخی رایج که اغلب پلانهای طولانی و مونولوگهای مفصل دارند، این سریال با دیالوگهای کوتاه و تکجملهای، ریتم سریعی دارد. اطلاعات مربوط به زمان، مکان و معرفی شخصیتها عمدتاً از طریق زیرنویس ارائه میشود که این رویکرد، کار سازندگان را در معرفی شخصیتها و مکانها در قالب داستان آسانتر کرده است.
یکی از نقاط قوت این سریال خشن، توانایی آن در نگارش و تولید سریع و انتشار قدرتمند در ماه رمضان در سراسر جهان اسلام است. اما همین سرعت تولید، منجر به اشتباهات نمایشی و تاریخی زیادی نیز شده است. بهعنوانمثال، لوکیشنهای محدود باعث شدهاند که شهرها و کوچهها به طور مکرر تکرار شوند. همچنین، بافت تاریخی و جغرافیایی شهرها بهدرستی نمایش داده نمیشود؛ بهطوریکه همه مناطق از نظر معماری، وسایل و پوشش شبیه هم هستند. اصفهان، قاهره و ری هیچ تفاوتی با هم ندارند و بافت شهری همه آنها شبیه به هم و کاملاً عربی است. معماری با گنبدهای دایرهایشکل و کوچههای تنگ و باریک سنگی که خاص مصر است، بههیچوجه در اصفهان، ری و قزوین وجود نداشته است. لباسها نیز همگی یکسان هستند و هیچ تفاوتی بین اعراب و فارسها دیده نمیشود. دربار سلجوقیان ترک نیز هیچ تفاوتی با دربار خلفای فاطمی عرب ندارد.
زیادهروی در جلوههای تصویری
استفاده زیاد از جلوههای بصری دیجیتالی نیز به بافت سریال آسیبزده است. در نماهای پسزمینه قصرها و قلعهها اغراق زیادی مشاهده میشود. بهعنوانمثال، در نمای لانگ شات، قصر سلجوقیان در اصفهان روی تپهای قرار دارد که در میان انبوهی از درختان است و هیچ رابطهای با شهر ندارد. درحالیکه اطراف قصر پر از درخت و سرسبزی است، داخل شهر هیچگونه گیاه و سرسبزی وجود ندارد. دورنمای قصر سلجوقیان شبیه به کاخ پادشاهی فرانسه در پاریس است! همچنین، قلعه الموت گاهی روی قلهای مرتفع دیده میشود و در نمایی دیگر، در زمینی مسطح قرار دارد. این تناقضها نشاندهنده تأثیر منفی سرعت بالای تولید بر واقعنمایی، دکورها و پوششها است و باعث شده سریال از لحاظ بصری غیرقابلاعتماد و ارجاع شود.
در نتیجه، نمیتوان بعدها به تصاویر این سریال استناد کرد و برداشت درستی از تاریخ داشت. نمیتوان گفت که ترکهای سلجوقی و خلفای فاطمی در قرن یازدهم میلادی (قرن پنجم هجری) چه نوع پوششی داشتند یا معماری اصفهان در آن زمان چه ویژگیهایی داشته است. از این نظر، سریال “حشاشین” اصلاً قابلاعتماد و استناد نیست.
البته این جزئیات برای مخاطبان آگاه به تاریخ و دقت نظر اهمیت دارد، اما سریال “حشاشین” توانسته با قلابهای داستانی مناسب، میلیونها بیننده را به خود جذب کند و این همان هدف اصلی سازندگان بوده است. تمرکز آنها بر تولید یک سریال سریع، حتی با وجود اشتباهات تاریخی و بصری، بر ساخت یک اثر هنری برجسته تاریخی اولویت داشته است. شواهد این امر شامل تیتراژ طولانی ابتدایی، بخشهای مفصل «آنچه گذشت» و تکرار برخی صحنهها در سریالی است که هر قسمت آن حدود نیم ساعت به طول میانجامد.
نظرات