فصل سوم سریال بویز با پایانی که در ابتدا هیجانانگیز به نظر میرسید، بهتدریج از جذابیت خود کاست و به یکی از ناامیدکنندهترین بخشهای سریال تبدیل شد. هدف اصلی این سریال، نقد سیاستهای کنونی آمریکا و بتسازیهای پوچ آن است که در فصل چهارم به اوج خود رسیده است. بویز به دنبال نقد سیستم سرمایهداری و پذیرش بیچون و چرای هر چیزی از سوی مردم است، و نشان میدهد که عدالت واقعی تنها از طریق پارتیزانها قابلدستیابی است. درحالیکه فصل سوم بیشتر بر اکشن و پلات توییستها تمرکز داشت و از هدف اصلی خود دور شد، چهار قسمت اول فصل چهارم نوید بازگشت به تعادل اولیه را میدهند.
یکی از نکات برجسته چهار قسمت نخست فصل چهارم، نقدهای سیاسی آن است. بویز توانسته طرفداران خود را که بهنوعی خودشان موضوع تمسخر سریال هستند، جذب کند. برخی معتقدند سریال با پرداختن به گرایش فرنچی، در حال حرکت به سمت چپ و ضد استانداردهای خود است. بویز نشان میدهد که جامعه آمریکایی و حتی جهانی، چشمهای خود را به روی قهرمانان ساختگی خود میبندند، قهرمانانی که در روز روشن جنایت میکنند؛ اما با چیزی که خلاف ارزشهای جامعه باشد، مشکل پیدا میکنند.
نقدهای سیاسی سریال بویز
سریال نقدهایی صریح بر جمهوریخواهان و سنتگرایان آمریکایی دارد و به فیلم “Sound of Freedom” نیز اشاره میکند. این فیلم بیش از آنکه در راستای آگاهیبخشی درباره قاچاق کودکان باشد، به دموکراتها حمله میکند. نقد سریال به زیبایی نشان میدهد که کودکان نباید قربانی فانتزیهای کثیف برخی افراد شوند. این نکته زمانی طنزآمیز میشود که تیم بلرد که خود به تئوریهای توطئه باور دارد، همانند هوملندر است.
شخصیت ویکتوریا نیومن نیز بهگونهای معرفی میشود که نشان میدهد او همان قدر که علیه هوملندر است، میخواهد ارزشهای قبلی را به شیوهای ملایمتر حفظ کند. در سریال “Gen V” دیدیم که واکنش او به اطلاعات افشا شده کاملاً آرام است و سعی دارد با تغییر نظر مردم، به محاکمه هوملندر بپردازد.
شخصیت بحثبرانگیز فصل چهارم، فایرکرکر است. او شاید به مسیحیت و ارزشهای آن باور نداشته باشد، اما بهخوبی میداند که اگر بگوید خداوند و عیسی مسیح او را بخشیدهاند، مردم نیز با او بدرفتاری نخواهند کرد. فایرکرکر به طول تماموکمال همانند یکراست افراطی رفتار میکند و همین اخلاق و رفتارش، او را به یکی از بزرگترین تهدیدهای پسران در این فصل تبدیل کرده است.
سیاستزدگی سریال بویز
بااینحال، فصل چهارم بویز بهشدت سیاسی شده و همین موضوع نقدهای منفی بسیاری را به همراه داشته است. سریال در شخصیتپردازی، تا قسمت سوم هیچ پیشرفتی نداشت و در قسمت چهارم تلاش کرد تا این نقص را جبران کند.
آنتونی استار و شخصیت پیچیده هوملندر یکی از نقاط قوت فصل چهارم هستند. هوملندر از اینکه همه به او بیچونوچرا بله میگویند خسته شده است و به دنبال چالش است. او متوجه است که این “بله” گفتنها نه از روی محبت، بلکه از روی ترس است.
در قسمت پنجم، هیویی پدر بیدار میشود و سریال بر روابط او و هیویی تمرکز میکند. این بخش بهاندازه کافی به شخصیتها زمان میدهد تا بیشتر با آنها آشنا شویم و لحظاتی آرام و تعلیق آمیز را به تصویر میکشد.
بالاخره، قدرتهای هیویی پدر نمایان میشوند و او به شخصیت پیچیدهتری تبدیل میشود. این لحظه، لحظه مهمی برای هیویی است و او باید تصمیم بگیرد که آیا باید مادرش را ببخشد یا نه. بازی سیمون پگ در نقش هیویی پدر یکی از نکات برجسته فصل چهارم است. او به زیبایی وحشت، غم و شادی شخصیتش را به تصویر کشیده و یکی از بهترین بازیگران سریال میشود.
روابط پدر و پسری
در رابطه پدر و پسری دیگر، هوملندر و رایان را داریم. هوملندر به رایان میگوید که باید خودش باشد و نه محصول دیگران. اما منظور او این است که رایان باید با شکنجه و ضربهزدن به دیگران، خودش را خوشحال کند.
در قسمت ششم، دیپ چهرهای جدید از خود نشان میدهد و به خشونت و قدرت علاقهمند است. در مقابل، ای – ترین بهآرامی از این وضعیت خارج میشود و در یکی از زیباترین لحظات سریال، کسی را واقعاً نجات میدهد. بین گروه پارتیزانی داستان، بوچر بین خشونت و کار آرام گیرکرده است. او بهشدت به مصرف ماده وی روی آورده و خودش را در موقعیتی خطرناک قرار داده است.
اگرچه قسمت پنجم و ششم بسیار خوب بودند، اما سریال هنوز به جایی نرسیده است. نبرد هوملندر و بوچر محکوم به پایان در این فصل است و اگر سریال بخواهد به مبارزه آنها پایان دهد، این دو قسمت پایانی بسیار حیاتی هستند.
در مجموع، فصل چهارم بویز با نقدهای سیاسی تند و شخصیتپردازی پیچیده خود، توانسته توجه مخاطبان را جلب کند، اما هنوز نیاز به کار بیشتری دارد تا به پایان قانعکنندهای برسد.
نظرات